اسلام
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
شنبه 9 فروردین 1399
https://cgie.org.ir/fa/article/235369/اسلام
سه شنبه 17 تیر 1404
چاپ شده
3
آغاز تشكیل جامعۀ مسلمانان کنونی در ایالات متحدۀ آمریكا و كانادا و نیز آمریكای مركزی و جنوبی را باید در مهاجرت مسلمانان در پایان سدۀ 19 و آغاز سدۀ 20م جست. نخست، گروهی از سوریه و لبنان، و سپس مردمانی از بالكان به جاهایی مانند میشیگان و اُهایو و آیُوا مهاجرت كردند و در نزدیكی هم جماعتهای كوچكی از مسلمانان را تشكیل دادند و نخستین مساجد را بنا كردند. این سیر مهاجرت پس از جنگ جهانی اول تقویت شد، ولی بهویژه پس از جنگ جهانی دوم بود كه مهاجرت مسلمانان بهصورت سیلی درآمد و هنوز هم ادامه دارد. در این آخرین موج مهاجرت، كه شامل ایرانیان و مسلمانان شبهقارۀ هند و تا حدی مسلمانان جنوب شرقی آسیا و آفریقا نیز میشود، چهرۀ جامعۀ مسلمانان آمریكای شمالی و كانادا به طور كلی تغییر كرد و اسلام بهصورت یك دین شناختهشده در جامعۀ آمریكا درآمد، چنانكه اكنون مسلمانان با مسیحیان و یهودیان در خواندن دعا در كنگرۀ آمریكا شریكاند و ارتش آمریكا روحانیان مسلمان را، افزون بر كشیشان مسیحی و خاخامهای یهودی برای رفع نیازهای مذهبی سربازان خود استخدام میكند. در آمریكای مركزی و جنوبی وضع تا اندازهای متفاوت است، ولی در آنجا نیز بهتدریج جمعیت مسلمانان رو به گسترش است و در تقریباً همۀ كشورهای مهم آن دیار مساجد و مراكز اسلامی به وجود آمده است و بسیاری از عربها كه در سدۀ 19م به آن نواحی مهاجرت كرده، و تا حد زیادی در جامعه حل شده، و هویت دینی خود را از دست داده بودند، به اسلام باز میگردند. بهعلت اهمیت خاص جامعۀ اسلامی ایالات متحده و كانادا، در اینجا بیشتر به تحلیل تاریخ و وضع کنونی مسلمانان آن دیار میپردازیم. در آمریكا، افزون بر سیر مهاجران از کشورهای اسلامی، در آغاز این سده، مركزی با عنوان «معبد علمی مور» در نیوجِرسی، توسط سیاهپوستی به نام درو علی، به وجود آمد كه در آن، عناصری اسلامی با افكار خاص سیاهان آمریكا آمیخته بود. این مركز میان سیاهان پیروانی یافت و چند دهه فعالیت داشت و اعضایش با نهادن فینه بر سر، و داشتن برخی از نشانههای مربوط به اسلام و تمدن اسلامی، مانند هلال، خود را مشخص میساختند. ولی بهزودی نهضتی بس با نفوذتر جایگزین این حركت شد و آن تأسیس «ملت اسلام» توسط شخصی بسیار مرموز به نام والیس فرد (فارض) بود كه در دیترویت فعالیت خود را آغاز كرد، ولی زود بهصورتی اسرارآمیز ناپدید شد. شاگردش، علیجاه محمد، در 1933م رهبری نهضت جدید را در دست گرفت و مركز خود را به شیكاگو انتقال داد. او كه نوعی «نبوت» برای خود قائل بود و در عین حال، خود را مسلمان میدانست، بدعتهای چندی نیز در افكارش ابراز میداشت؛ ازجمله اینكه اسلام را تنها برای سیاهان میدانست و یك نوع نژادگرایی شدید ضد سفیدپوستان را ترویج میكرد و موج نفرت را نسبت به اكثریت سفیدپوست آمریكا در لباس اسلام برمیانگیخت. در عین حال، او توانست به پیروان خود یك ساختار قوی خانوادگی و حس غرور عرضه دارد و آنان را وادار به اطاعت از اصول اخلاقی كند، چنانكه پیروان او از هر گونه انحراف اخلاقی جنسی و مسكرات و دزدی و دروغ در بین خود دوری میكردند. از این رو، گروه قابل توجهی از سیاهان به او پیوستند و نام «ملت اسلام» در آمریكا شهرت یافت، در حالی كه با مخالفت سخت بسیاری از سفیدپوستان روبهرو بود. در پایان دهۀ 1950م، برجستهترین شاگرد و پیرو علیجاه محمد، به نام ملكم اكس (ملك شبّاز)، پس از مشرف شدن به مكه، از گروه «ملت اسلامِ» صرفاً سیاه بیرون آمد و خود را یك مسلمان سنتی بدون تعصب نژادی اعلام كرد. او كه به احتمال قوی، برجستهترین رهبر سیاه آمریكا در این دوران محسوب میشود، خطیبی پرقدرت بود و در زمانی کوتاه، مخالفتش با علیجاه محمد، اقتدار رهبر مسلمانان سیاه را به مخاطره انداخت و سرانجام، در حال یك سخنرانی در 1965م در نیویورك به قتل رسید. خود علیجاه محمد نیز در 1975م درگذشت و پسرش، وارثالدین محمد، مانند ملكم اكس، راه اسلام سنتی را برگزید و مدتی در دانشگاه الازهر درس خواند و بیشتر مسلمانان سیاه را به سوی اسلام سنتی كشانید. در 1980م او رسماً از «ملت اسلام» و تشكیلات آن جدا شد و «دعوای آمریكایی مسلمان» را به وجود آورد كه هنوز بسیار فعال است و سهم مهمی در رو آوردن بسیاری از سیاهان به دین اسلام دارد. اما گروه اندکی به تعالیم خاص علیجاه محمد وفادار ماندند كه گرچه از بسیاری جهات رنگ بدعت داشت، هنوز سیاهان ستمدیده را به خود جلب میكرد و میكند. رهبری آنان را لویی فرخان (لوییس فَراخان) در شیكاگو به عهده گرفت و هنوز نیز عهدهدار است. از زمان درگذشت ملكم اكس و علیجاه محمد تا كنون، اسلام در حال گسترش سریع میان سیاهان آمریكاست و حتى در بسیاری از زندانها گروه كثیری به اسلام میگروند و بر اساس ایمانی راسخ راه جدیدی را آمیخته با حفظ اصول اخلاقی و اجتماعی جهت حفظ حقوق جامعه برای خود برمیگزینند. افزون بر مهاجران و سیاهان مسلمان، پس از جنگ جهانی دوم، گروهی از آمریكاییان سفیدپوست نیز بهتدریج به اسلام گرویدهاند. این گروه، مانند همطرازان اروپایی خود، بیشتر از راه عرفان و تصوف و حكمت و فلسفۀ اسلامی به دین اسلام علاقهمند شدهاند و بسیاری از آنان در زمرۀ نویسندگان و استادان و هنرمندان بناماند. حیات طرق تصوف در آمریكا از سالهای دهۀ 1920م با آمدن عنایت خان، یكی از صوفیان طریقۀ چشتی، به سانفرانسیسكو آغاز شد. پس از جنگ جهانی دوم، طرق دیگر، از قبیل قادریه، شاذلیه، خلوتیه ـ حراجیه، نعمتاللٰهی و نقشبندیه، بهصورت چشمگیری گسترش یافته است، بهصورتی كه در بیشتر شهرهای بزرگ آمریكا خانقاهها و تكیههای آنان یافت میشود و آثار صوفیانه و عرفانی نیز مورد استقبال شایان قرار گرفته است و میگیرد. تاریخ جامعۀ مسلمانان در آمریكا و كانادا در چند دهۀ اخیر ناظر بر فعالیت جداگانۀ این سه گروه، یعنی مهاجران از کشورهای اسلامی، سیاهان مسلمان و سفیدپوستانی كه اسلام آوردهاند، بوده است؛ ولی بهتدریج، بهویژه در پایان سدۀ 20م، این سه دسته به هم نزدیكتر شدهاند و در كنفرانس بزرگ سالانۀ مؤسسات مهم اسلامی، مانند ISNA و ICNA، دهها هزار نفر از هر سه گروه شرکت میکنند.
هماكنون دربارۀ جمعیت مسلمانان در آمریكا بحثهای زیادی میشود و اتفاق نظر میان صاحبنظران وجود ندارد. در مورد كانادا، گفته میشود كه جمعیت مسلمانان نزدیک به یك میلیون تن، مركب از سنی، شیعی و اسماعیلی است. شیعیان اثناعشری بیشتر ایرانی و هندی و پاكستانیاند و اسماعیلیه در شرق قارۀ آفریقا از مسلمانان هندیتباری كه یكی دو قرن در آن دیار اقامت داشتند، تشكیل یافته است كه در دهۀ 1950م بهدست حكمفرمایانی مانند عیدی امین از اوگاندا و دیگر كشورهای آن ناحیه رانده شدند. در مورد آمریكا، برآورد جمعیت مسلمانان مشكلتر است و اختلاف نظرهای فراوانی دیده میشود، مخصوصاً كه شمار آنان از لحاظ سیاسی دارای اهمیت فراوان است. برخی معتقدند كه 8 میلیون مسلمان در ایالات متحده زندگی میكنند و دیگران این رقم را تا 5 و حتى 5/ 4 میلیون کاهش میدهند. به نظر مؤلف این مقاله، جمعیت مسلمانان ایالات متحده نمیتواند كمتر از 6 میلیون تن باشد و شاید كمی بیشتر از آن است. به هر حال، این آمار به این معنی است كه از هماكنون، از لحاظ تعداد، مسلمانان پس از مسیحیان دومین جمعیت بزرگ دینی آمریكا را تشكیل میدهند. شمار مسلمانان در آمریكا اكنون بیشتر از یهودیان است كه نزدیک به 5/ 5 میلیون نفرند، گرچه نفوذ سیاسی و اقتصادی و اجتماعی مسلمانان یكصدم یهودیان هم نیست. نزدیک به یكسوم مسلمانان آمریکا سیاهاند كه بیشتر در شهرهای بزرگ، مانند نیویورك و فیلادلفیا و شیكاگو و دیترویت، مسكن دارند و كمترین گروه از مسلمانان، سفیدپوستانِ اسلام آوردهاند كه شمارشان از صد یا دویست هزار تن تجاوز نمیكند، ولی رو به افزایش است. بیشتر مسلمانان را مهاجران از کشورهای اسلامی تشكیل میدهند. تا 1980م بیشتر این گروه عرب بودند، ولی از آن پس، گروه كثیری از ایرانیان به آمریكا مهاجرت كردهاند كه بیشترشان مسلمان شیعهاند و پس از چند سال سرگشتگی، اكنون بهصورت روزافزون به فعالیتهای اسلامی میپردازند و در بسیاری از شهرهای بزرگ، مانند لسآنجلس كه از لحاظ تعداد، مهمترین مركز اجتماع آنان است، و نیز سانفرانسیسكو و نیویورك و واشینگتن و چند شهر دیگر، مراكز خاص اسلامی ایرانی با رنگ شیعی به وجود آوردهاند. نیز در همین دوران، شمار فراوانی از مسلمانان پاكستان و هند و شرق آفریقا (كه بسیاری از آنان شیعهاند)، به آمریكا رو آوردهاند و حضورشان در همه جا محسوس است. نسبت به این سه گروه، شمار مهاجران جنوب شرقی آسیا و مهاجران ترك و آفریقایی كمتر است. طبعاً اكثر مهاجران و تقریباً همۀ سیاهان مسلمان پیرو مذاهب اهل تسنناند، ولی علاوه بر ایرانیان، گروه چشمگیری از هندیها، پاكستانیها، اعراب لبنانی و عراقی، و مسلمانان شرق آفریقا پیرو مذهب شیعۀ جعفریاند و تخمین زده شده است كه روی هم رفته، نزدیک به یك میلیون شیعه در آمریكا و كانادا در میان جامعۀ مسلمانان یافت میشود.
آمریكا مانند اروپا وارث تفكر قرون وسطای غربی، و از این رو، اندیشۀ اسلامی است؛ اما برعكس اروپا، دانشگاههایی مانند آكسفرد و مونپلیه و بولونیا و پاریس ندارد كه برای 7 تا 8 قرن بهصورت مستمر تفكر اسلامی در آنجا تدریس شده باشد. در دانشگاههای قدیمی آمریكا، مانند هاروارد و یِیل، از سدۀ 17م زبان عربی تدریس میشد، اما علاقۀ علمی به دین و معارف اسلامی در واقع در سدۀ 20م آغاز شد و تحقیقات دربارۀ اسلام پس از جنگ جهانی دوم در دانشگاههای آمریكایی ریشه دواند. با این همه، بهرغم این اختلاف در پیشینۀ تاریخی، در آمریكا علاقه به اسلامشناسی از بسیاری از كشورهای اروپایی بیشتر است. وانگهی، در آمریكا دانشمندان اسلامشناسی كه خود مسلماناند، بهتدریج كرسیهای این رشته را به دست میگیرند، چنانكه دانشمندان یهودی برای مطالعات یهودی در نیم قرن گذشته این كار را انجام دادهاند. این پدیده در اروپا نیز گهگاه دیده میشود، مانند انتصاب یك استاد مسلمان برای كرسی جدید اسلامشناسی دانشگاه لندن، اما در آمریكا این امر عمومیت بیشتر دارد. در صورتی كه این تحول تحقق كامل یابد، دگرگونی بسیار مهمی در همۀ زمینههای اسلامشناسی به وجود خواهد آمد كه نه تنها برای جامعۀ مسلمان آمریكا، بلكه برای رابطۀ میان تمدن اسلامی و غرب بهطور كلی نیز مؤثر خواهد بود.
برعكس بیشتر كشورهای اروپایی كه در آنها بیشتر مسلمانان از طبقات كارگر و كمدرآمد جامعهاند، در آمریكا، بهجز سیاهان مسلمان كه مانند دیگر سیاهان از بسیاری جهات از محرومیتهای اجتماعی و اقتصادی رنج میبرند، دیگر مسلمانان بیشتر دارای تحصیلات بالا و تمكن مالیاند. در 3 دهۀ اخیر، گروههای متخصص مسلمان در رشتههای گوناگون، از پزشكی گرفته تا دانش رایانه، بهصورت چشمگیری فعالیت داشتهاند و در همهجا دیده میشوند. نیز سرمایهگذاران و صاحبان صنایع مسلمان در بسیاری از شهرهای شرق و غرب آمریكا به موفقیتهای جالب توجهی دست یافتهاند و برخی از آنان جزو سرمایهداران مهم بهشمار میروند. انجمنهای متخصصان مسلمان اكنون گردهماییهای سالانه و فعالیتهای گوناگون علمی و اجتماعی دارند و برخی از آنها، مانند انجمن دانشمندان مسلمان در علوم اجتماعی و انجمن پزشكان مسلمان، در داخل خود کشورهای اسلامی نیز فعالیت آغاز كردهاند. با برخورداری از پشتیبانی خود مسلمانان آمریكا و نیز برخی كشورهای اسلامی، شبكۀ گستردهای، نهتنها از مساجد، بلكه از مدارس و كتابخانهها نیز به وجود آمده، و حتى حوزههای علمیۀ اهل تشیع و تسنن نیز در ابعاد كوچك در آنجا تأسیس شده است. نیز بیش از اروپا، مسلمانان آمریكا و كانادا از شركتهای انتشاراتی و شبكۀ توزیع كتابها و مجلات اسلامی برخوردارند، گرچه بسیاری از نشریات هنوز در سطح بالای علمی نیستند. نهتنها به زبان انگلیسی ــ كه بهتدریج بهصورت یك «زبان اسلامی» درمیآید ــ بلكه به عربی و فارسی و برخی از دیگر زبانهای مهم اسلامی، مجلات و كتابهای چشمگیری چاپ میشود كه بسیاری از آنها در خود كشورهای اسلامی نیز خواننده دارد. بهتدریج یك گروه متفكر اسلامی در آمریكا به وجود آمده است كه در واقع، باب جدیدی در تفكر اسلامی میگشاید و با مسائل حاد روز بهصورت مستقیم در برخورد است. برخی از این گـروهْ مهاجر از كشورهای گـوناگون اسلامـیاند و بـرخی دیگر زاده در آمریكا، یا تازهمسلماناند. مثلاً اسماعیل فاروقی، استاد فقید فلسطینیتبار كه بعد از تجزیۀ فلسطین به آمریكا مهاجرت كـرد، سهم مهمی در آغاز بحث دربارۀ «اسلامی كردن دانش» ــ كـه آن را بـه عربـی، اسلامیـة المعرفـة مینامند ــ داشت و این بحث بهصورت نهضتی درآمد كه منجر به تشكیل «مؤسسۀ بینالمللی تفكر اسلامی»، نهتنها در آمریكا، بلكه در مالزی و چند كشور عربی شد و اثری نیز در فعالیتهای دانشگاههای اسلامی چند كشور دیگر داشته است. روی هم رفته، استقرار مسلمانان در زمینههای مختلف در آمریكا نهتنها باعث مقابله با چالشهای عصر جدید شده، بلكه مسئلۀ تقابل و در عین ضرورت، تفاهم بین گروههای اسلامی را پیش آورده است. گرچه اعضای مراكزی كه متمایل به وهابیتاند، روی هم رفته با تشیع و تصوف خصومت دارند، بهصورت روزافزون مذاهب و فرق مختلف اسلامی به هم نزدیك میشوند و در برخی شهرهای كانادا و آمریكا مراسم مهم دینی و اعیاد را با همكاری هم انجام میدهند. در چند سال اخیر، گسترش طریقۀ نقشبندیه، كه مخالفت اساسی با وهابیت دارد، سهم مهمی در ایجاد وحدت بین گروههای مختلف، چه سنی و چه شیعی و چه طرق تصوف داشته، و برای حفظ وحدت اسلامی، حتى دست به سوی مراكز متمایل به وهابیت دراز كرده است. برعكسِ بیشتر كشورهای اروپا، در آمریكا امكان فعالیت سیاسی برای مسلمانان وجود دارد، گرچه تا كنون نفوذ سیاسی مسلمانان بسیار كمتر از آن بوده است که از تعدادشان انتظار میرود. با آنكه شمار مسلمانان آمریكا تقریباً مانند شمار یهودیان است، نفوذشان در صحنۀ سیاسی، در مقابل نفوذ یهودیان و حتى مسیحیان ارتدكس كه شمارشان از هر دو كمتر است، ناچیز است. با توجه به این امر كه سیاست آمریكا تا حدی تحت تـأثیر گروههای فشار گونـاگون است ــ از یهـودی و یونانـی و ارمنی گرفته، تا ایرلندی و اسپانیاییتبار و غیره ــ و با در نظر گرفتن نفوذ آمریكا در سطح جهانی، طبعاً فعالیت سیاسی مسلمانان آمریكا از اهمیتی خاص برخوردار است و هنوز وسایلی كه در دست مسلمانان است، مانند برنامههای تلویزیونی و كتابها و مجلات دینی، صرف امور صرفاً دینی، فرهنگی و تا حدی اجتماعی و اقتصادی میشود، ولی ممكن است در آیندۀ نزدیك، این روند تغییر یابد؛ برای نمونه، به تازگی وكلای مسلمان شروع به ایجاد رابطه با قوای مقننه در سطوح مختلف و حتى با دیوان عالی آمریكا كرده، و از این راه برای حفظ حقوق مسلمانان وارد صحنۀ سیاست شدهاند.
Cesari, J., Être musulman en France, Paris, 1994; Kepel, G., A l'ouest d'Allah, Paris, 1994; Lincoln, C. E., The Black Muslims in America, Boston, 1961; Muhammad, A., «Muslims in the United States», The Islamic Impact, ed. Y. Y. Haddad et al., Syracuse, 1984; Muslim Communities in North America, ed. Y. Y. Haddad & J. I. Smith, Albany, 1994; Nasr, H., «Islamic Studies in America», Fragments of Infinity, ed. A. Sharma, Dorset, 1991; Nielsen, J. S., Muslims in Western Europe, Edinburgh, 1995; Nyang, S. S., Islam in the United States of America, Chicago, 1999; The Muslims of America, ed. Y. Y. Haddad, New York, 1991; Turner, R. B., Islam in the African-American Experience, Bloomington (IN), 1997. سیدحسین نصر (دبا)
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید