صفحه اصلی / مقالات / دانشنامه ایران / اسلام /

فهرست مطالب

با این حال، معدود بودن آثاری چون نسخۀ معروف بیاض و ریاض، نشان می‌دهد که نگارگری در غرب اسلامی به اندازۀ شرق تکاپو نکرد، و پدید آمدن آثاری همچون نسخه‌های مقامات حریری در زمان استیلای مصر بر شام، معلول سرزندگی دورۀ مملوکی بود. البته نقاشی شرق نیز خود پس از پیدایش مکتب تبریز، تبدیل به هنری پویا شد. مکتبی را که در رَبعِ رشیدی پدیدار شد، می‌توان از روی نسخه‌های جامع التواریخ و شاهنامه بازشناخت. در این شناسایی، آنچه بیش از هر چیز نمایان است، تأثیر نقاشی چینی بر طراحی و رنگ‌آمیزی و اجزای موضوعهاست (نک‍ : کَنبی، 27-38). در دو یا سه دهۀ پایانی سدۀ 7ق، برخی از درون‌مایه‌های مذهبی پا به دایرۀ مضامین نگارگری نهادند. از آن پس، هنرمندان به‌ویژه به کشیدن شمایل پیامبر اکرم پرداختند و نسخه‌های مصور جامع التواریخ و الآثارالباقیۀ بازمانده از اواخر سدۀ 8 ق از نخستین کتابهایی به‌شمار می‌روند که می‌توان سیمای پیامبر(ص) را در آنها یافت (پاکباز، 584-585). شماری از نقاشان تبریز نیز به عثمانی رفتند و رد پای هنر خود را در این سرزمین برجا نهادند. پس از دهها سال، شیوه‌ای در عثمانی پدید آمد که شاید بتوان آن را واقع‌گراییِ تاریخی ویژۀ زمان خود دانست. در میان کتابهای مصور عثمانی از سیرالنبی و سلیمان‌نامه، در میان نقاشان عثمانی از نصوح (د 971ق) و نقاش‌حسن (د ح 1032ق)، و در میان رجال پشتیبان نگارگران، از سلطان مراد سوم و صدراعظمش، صوقللی پاشا، می‌توان نام برد. شیوۀ عثمانی در مسیر پیدایی تدریجی خود همواره از ایران الهام می‌گرفت (دربارۀ نقاشی سنتی ترک، نک‍ : آسلاناپا، 308 ff.). 
پیش از شکل‌گیری نقاشی عثمانی، نقاشی ایران در هراتِ سدۀ 9ق، از نظر ساختار کلی و ترکیب‌بندی، فیزیک رنگ و آرایش و زینت، و پشت سر نهادن بخشی از جریان دگرگونی بُعدنمایی، کمال یافته بود. آثاری همچون شاهنامۀ بایسنقری و نگارگرانی مانند میرَکِ هراتی، که در نگاره‌های خود به موضوعاتی چون جانوران نیز می‌پرداخت، این مکتب را به بار نشاندند. این مکتب به دست کمال‌الدین بهزاد (د 942ق/ 1535م)، نقاش برجستۀ ایرانی، در اصفهان به اوج شکوفایی رسید. بخشی از بهترین نقاشیهای بهزاد متعلق به نسخه‌ای از بوستان است. او به عناصر شکل‌یابی هنر نقاشی در ایران انسجام بخشید و برای کاستن از بار تجرید، چشم به واقعیت دوخت (نک‍ : کنبی، 71, 74-75). آثار بهزاد را در مجموع می‌توان بازتاب زیستگاه انسانی دانست: «او در تجسم محیط و زندگی و کار مردم، گاه تیزبینی بسیار از خود نشان می‌داد. مثلاً، کارگرانی که با تقسیم کار معیّن کاخی بنا می‌کنند و در میان آنها یک زنگی ناوه‌کش نیز دیده می‌شود؛ خدمتکارانی که وسایل ضیافت شاهانه را تدارک می‌بینند؛ غلامی که حوله در دست ایستاده تا پای خواجه‌اش را خشک کند» (پاکباز، 424). 
شیوۀ بهزاد آن‌چنان‌که خود بدان می‌پرداخت، دنبال نشد. پیروی غیرمستقیم نقاشانی نامدار چون رضا عباسی و صادق‌بیگ افشار از بهزاد، در اوایل سدۀ 10ق بهای نگارگری آن دوران را افزون ساخت. در مکتب اصفهان نیز مرقع‌سازی، دیوارنگاری و سیاه‌قلم رونق یافت. پیش از این زمان، موج نقاشی ایران به دست هنرمندان مهاجر حرکت خود را به‌سوی هندوستان آغاز کرده بود. آثار نگارگران در این سرزمین در دورۀ متأخر به واقعیت و طبیعت گرایش یافت و نقاشیهایی گاه پرتفصیل عرضه داشت. نگاره‌ها گاه مضامین درباری یا افسانه‌ای داشتند و از جمله موضوعهایی که در آنها دیده می‌شود، گفت‌وگوی زاهد و پادشاه است. نقاشی ایرانی ـ هندی، پس از دورانی آفرینشگرانه، سرانجام، همچـون هنر عثمانی، پیوند هنر اروپایـی را با خود پذیرفت (نک‍ : عکاشه، 28، 39، 49؛ دبا، 10/ 642-645؛ آرنُلد، 71-75؛ گرابار، «مینیاتورهای...»، 41 ff.؛ کنبی، 49 ff.). 

خوش‌نویسی

هنر خوش‌نویسی به‌سبب کتابت قرآن با خط زیبا، قابلیت الفبای عربی (مانند خطوط خاور دور) برای خوش‌نویسی، میدان یافتن خطاط برای تکاپو، سادگی دسترسی به ابزار این هنر، نبودن انگیزۀ نیرومند برای شمایل‌سازی، و سببهایی دیگر، نزد مسلمانان جایگاهی بس ارجمند یافت. با آنکه دربارۀ نخستین خطاطی (و نه نگارش عادی) آیات شریفه چیزی از مشهورات در اختیار نداریم، گمان می‌رود که اندیشۀ این کار در دهۀ دوم هجرت به اذهان متبادر شده باشد. تقدس قرآن و معیار بودن آن، در قیاس با مکتوبات معمول، پس از آماده شدن مصحف رسمی عثمان، به زودی موجب شد که آیات شریفه با خط آراسته در دسترس مسلمانان قرار گیرد (نک‍ : دنبالۀ مقاله). 
از زیبانویسی حروف الفبای عربی، به‌رغم قابلیت آن، در زمان پیش از اسلام سابقه‌ای در اختیار نداریم. از اطلاق لغت کوفی بر نخستین گونه از خطاطی حروف عربی استنباط می‌شود که نخستین تجربه‌ها در کوفی‌نویسی مربوط به حدود میانه‌های سدۀ 1ق و در جنوب عراق بوده است. سپس در این خط که با حروف گوشه‌دار نوشته می‌شد، تفنن رخ داد و کم‌کم حروفی پدید آمد که به جای گوشه‌های راست، خمیدگی و در نتیجه حالتی انعطاف‌پذیر داشت (نک‍ : گروئِندلِر، 139-142). ابن‌مُقله (ه‍ م؛ 328ق)، خوش‌نویس نامدار، خطهای گوناگون پدیدارشده را ثبات، نظم و آراستگی بخشید و بدین‌سان، «اقلام سِت» به اهل ذوق شناسانده شد. اقلام ست (شش‌گانه) عبارت‌اند از خطهای ثلث، نسخ، توقیع، رقاع، محقق و ریحان. تقریباً کمتر از یک سده بعد، علی بن بواب (د 413ق) قاعده‌ای برای اندازه‌های حروف، بر پایۀ نقطه‌هایی که قلم نی بر کاغذ می‌گذارد، پدید آورد. یاقوت مستعصمی (د 698ق) کوششهای این دو تن را در خوش‌نویسیِ قلمهای شش‌گانه، کامل کرد. ابن‌بواب دهها کتاب، بیشتر قرآن کریم، و یاقوت چند برابر او استنساخ کرد (نیوونِر، 575). 
خط‌نویسی در غرب جهان اسلام بیشتر از راه کتیبه‌ها قابل بررسی است. کتیبه‌های ساختمانی افریقیه معمولاً خطهای کوفی بی‌پیرایه و در عین حال، متنوع دارند. در مغرب، گذشته از سنگ‌نبشتۀ سادۀ کوفی، گاه (مثلاً در بنای برخی از مدارس سدۀ 8ق) با گونه‌ای از خط کوفی روبه‌رو می‌شویم که گویی بینشِ بَربَر ذائقۀ متکلف خود را بُن‌مایۀ آن ساخته است. در میان کتیبه‌های مغربی ـ اندلسی، خط مغربی به فراوانی دیده می‌شود و بیشتر آنها گچ‌بریده‌اند. در الحمرا کتیبه‌هایی وجود دارد که در آن کم‌وبیش همۀ انواع اصلی خط کوفی به گونه‌ای بسیار بدیع در هم آمیخته است. بر صندوقچه‌های عاج گاه کوفی مورق حکاکی می‌کرده‌اند. در این سوی آفریقا، هنرمندان گمنام مصر کتیبه‌ها را بیشتر به خط کوفی، گاه مورق، بر سنگ می‌کندند. این سوتر، در قلمرو مصر و شام، گاه کتیبه‌ها را به خطی در مایۀ ثلث می‌نگاشتند (نک‍ : مازو، 130 ff.، تصاویر). 
از سدۀ 5ق به بعد، انواع کتیبه‌های کوفی ــ برای نمونه کوفی خراسانی ــ در شرق و مرکز ایران، حتى به زبان فارسی، برجا مانده است. جامع عتیق اصفهان کتیبه‌هایی گوناگون و چشم‌نواز را ــ مثلاً در محـراب اُلجـایتو، بـه تـاریخ 710ق ــ در خود نگه داشته است. یکی از خوش‌نویسان نامدار قلم ثلث را باید بایسنقرمیرزا، شاهزادۀ تیموری، دانست که در سدۀ 9ق دهها خوش‌نویس در کتابخانه‌اش، زیر نظر جعفر بایسنقری، به فعالیتهایی چون استنساخ اشتغال داشتند. در همین زمان، خط نستعلیق پدید آمد که مبتنی بر کشیده شدن و جابه‌جایی آرام قلم در آفریدن خمیدگیها و موجهاست. میرعلی تبریزی این قلم را به توازن و نیکی نوشت، هرچند که پیش از میرعماد بزرگ، هیچ‌کس نستعلیق را به نیکویی و پسندیدگی میرعلی هروی (د 957ق/ 1550م) ننگاشت (نک‍ : بیانی، 2/ 443، 506، 531). 
بر دیوارهای مساجد عثمانی، همسایۀ غربی ایران، کتیبه‌های قرآنی و غیرقرآنی، نسخ یا ثلث و گاه محقق، بر گچ یا کاشی، در هم‌تابیده یا ساده، به فراوانی خودنمایی می‌کرد. کتیبه‌ها یا دایره‌های بزرگ اسامی الله، محمد، ابوبکر، عمر، عثمان، علی، حسن و حسین، بر نمادهای داخلی این مساجد افراشته بود. آنچه بر کاغذ مرقع یا مکتوبات دیگر می‌نگاشتند، به خط نستعلیق نیز بود و نامه‌های سلاطین ترک با طغرا رقم می‌خورد. از جملۀ خوش‌نویسان عثمانی می‌توان خانوادۀ شیخ حمدالله و حافظ عثمان را نام برد که در سدۀ 10ق می‌زیستند. خواجه اختیار منشی تعلیق‌نویس، باباشاه اصفهانی کتابت‌نویس و علاءالدین تبریزی کتیبه‌نویس در زمرۀ نامداران خوش‌نویسی همین سده در ایران بودند. شاگرد علاءالدین، علیرضا عباسی، سرپرست کتابخانۀ شاه عباس صفوی بود و کتیبه‌های ثلث چشم‌نواز آفرید. بیش از هر خط‌نویس دیگر، احمد نیریزی (سدۀ 12ق) در قلم نسخ چشمها را خیره کرد. خوش‌نویسان ایرانی هنر خود را در قلمهای نسخ، ثلث، محقق، نستعلیق و جز آن، به زبانهای عربی و فارسی، به هندوستان بردند و مایۀ سنگ‌نبشته‌های مقبره‌ها و مسجدها یا کتابها نهادند. هیچ‌یک از هنرهای ظریف در جهان اسلام به اندازۀ خط اثر هنری خلق نکرد، و در هیچ‌یک به این اندازه هنرمند نامدار پا به عرصه نگذاشت (نک‍ : دبا، 10/ 652-653؛ بیانی، 4/ 1110؛ شیمل، 307, 309؛ استنلی، «هنر...»، 26-28؛ «سنت...»، 60-61؛ نیوونر، 574-576). 

سفال و کاشی 

سفالینه‌ها می‌توانند بیش از دیگر اشیای عتیقه باستان‌شناسان را خشنود سازند، زیرا موادی فراوان برای پژوهش در اختیار ایشان می‌نهند. پیشینۀ سفالینه‌ها به زمان انسان نخستین باز می‌گردد و گسترۀ آنها سراسر جهان است. در گسترۀ جغرافیایی پیروان دین اسلام نیز اوضاع بر همین روش بوده است و هنرمندان روند آفرینندگی پیشینیان را تداوم بخشیده‌اند. کاوشهای اِرنِست هِـرتسفِلد در سامره (نک‍ : نورثِج، 74) هویت‌بخشی به یافته‌های این شهر را رقم زد و خاستگاهی برای طبقه‌بندی و بررسی علمی سفال، گچ، کاشی و... در دورۀ اسلامی شد. گل پختۀ لعاب‌دار، افزون بر ساخت اشیایی چون ظروف، به کار آرایش ساختمان هم می‌آمد و پیشینۀ این کار به تمدنهای باستان می‌رسید. سرزمین عراق در سده‌های 2-4ق دارای سفالگری شکوفایی بود. سفال زرین‌فام، که پیش از ظهورِ سامره پدیدار شده، و نشانه‌ای واقعی از بغداد افسانه‌ای بود، تقاضای مردم را به‌خوبی پاسخ می‌گفت. آثار به‌دست‌آمده در ایران نشان‌دهندۀ آن است که هنرمندان ایرانی در این زمان نیک می‌دانستند که سفالینه را چگونه بیارایند. رواج ظروف گَبری به‌گونه‌ای سفالگری ایران را زنده کرد (نک‍ : دنبالۀ مقاله). 

1. مینیاتوری از کتاب مقامات حریری، پدیدآمده در 734ق/ 334م در قاهره؛ کتابخانۀ ملی اتریش، وین.
2. «ساخت قصر خَوَرنَق»، اثری از بهزاد در کتاب هفت پیکر نظامی، پدیدآمده در هرات (900ق)؛ کتابخانۀ بریتانیا، لندن.
3. «بهرام در شکار»، اثر سلطان‌محمد در خمسۀ نظامی، تبریز (946-950ق/ 1539- 1543م)؛ کتابخانۀ بریتانیا، لندن.
4. قرآن به خط یاقوت، عراق (688ق)؛ کتابخانۀ ملی پاریس.

1. نمونۀ خط نستعلیق میرعلی هروی (سدۀ 10ق)؛ مجموعۀ استاد امیرخانی.
2. خط نستعلیق میرعماد (سدۀ 11ق)؛ مجموعۀ علی جاماسب.
3. نمونۀ خط ثلث و نسخ حافظ عثمان (سدۀ 10ق)؛ موزۀ هنر اسلامی، برلین.
4. «الیاس نبی»، اثر میر سید علی، مینیاتوری هندی در کتاب حمزه‌نامه (ح 977ق/ 1570م)؛ موزۀ بریتانیا، لندن.

صفحه 1 از36

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: