صفحه اصلی / مقالات / دانشنامه ایران / اسلام /

فهرست مطالب

در دهه‌های 1960 و 1970م در لوزان تحقیقاتی با عنوان «شهرهای عالم روح» به چاپ رسیده است که براساس همین نظریه، یعنی توجه به مقولۀ «شهر» به‌عنوان یکی از تجلیات اساسی فرهنگ معنوی و هنر دینی تمدنهای سنتی، شکل گرفته است. برخی از مجلدات آن مجموعه، ازجمله کتاب «فاس، شهر اسلام» (1992م)، اثر تیتوس بورکهارت، به جنبه‌های هنری و معنوی برخی از شهرهای مهم در فرهنگهای دینی اختصاص دارند (نک‍ : استودارت، 161؛ بمات، 151-152؛ نیز بورکهارت، «فرهنگ...»، 49-54). همچنین بررسی تأثیر ذهنیت، زبان و نیز «هنرهای کلامی» بر زیبایی‌شناسی بصری و تعامل این عوامل با هنرهای تجسمی نیز ازجملۀ نکاتی است که توجه به آن ضروری است. مثلاً به‌رغم اینکه شبه‌جزیره در طلیعۀ ظهور اسلام دچار نوعی از انحطاط فرهنگی و اجتماعی شده بود، نوع قدرتمندی از شعر و ادبیات شفاهی، که هنر ویژۀ صحرانشینان و کوچ‌نشینان است، در این خطه وجود داشته است که بر اثر تعامل با زبان قدرتمند وحی قرآنی غنی شده، و دورۀ تازه‌ای از حیات خود را آغاز کرده بود؛ قطعاً نمی‌توان احتمال تأثیر فعال این پدیده را، که تا حد قابل توجهی ذهنیت هنری و زیبایی‌شناختی اعراب شبه‌جزیره را تشکیل می‌داده است، نادیده انگاشت، ذهنیتی که با ویژگیهای خاص زبان عربی و نیز ادبیات روایی و حدیثی و قرائت قرآن تقویت می‌شد و گویی هم‌زمان می‌خواست تا ترکیبی از همۀ این ویژگیها را در امکانات بصری خط عربی متبلور سازد (همو، «آینه»، 236-247). به نظر می‌رسد که این نکته کلیدی اساسی برای بررسی تعامل ظریف اسلام و فاتحان مسلمان با میراثهای هنری سرزمینهای فتح‌شده را به‌دست می‌دهد. نکتۀ مهم هنگام بررسی این مسئله این است که «زبان» تنها واسطۀ سادۀ انتقال مفاهیم و تعالیم یا ظرایف ادبی نیست، بلکه از طریق ویژگیهای خاص خود همچون محملی برای رویکردهای نهان اندیشه و فرهنگ و دین عمل می‌کند و بدین‌وسیله می‌تواند محیط پیرامونی خود را شکل دهد (نک‍ : همان‌جا). 

مآخذ

بمات، نجم‌الدین، شهر اسلامی، ترجمۀ محمدحسین حلیمی و منیژه اسلامبولچی، تهران، 1369ش؛ بینای مطلق، سعید، هنر در نظر افلاطون، ویراست جدید، تهران، 1386ش؛ بینای مطلق، محمود، نظم و راز: مجموعه مقالات و گفت‌وگوهایی در موضوع حکمت الٰهی و هنر مقدس، به‌کوشش حسن آذرکار، تهران، 1385ش؛ حکمت سلیمان (بر اساس کتاب مقدس اورشلیم)، ترجمۀ پیروز سیار، تهران، 1384ش؛ غلامی، یدالله، «هنر اسلامی و صور مجسم در داستان سلیمان و بلقیس»، صحیفۀ مبین، زمستان 1385- بهار 1386ش، شم‍ 39؛ میشون، ژان ـ لویی، «از وحی قرآنی تا هنر اسلامی»، هنر و معنویت: مجموعه مقالاتی در زمینۀ حکمت هنر، به‌کوشش و ترجمۀ انشاءالله رحمتی، تهران، 1383ش؛ همو، «هنر، طریق ذکر»، ترجمۀ اسماعیل سعادت، راز و رمز هنر دینی: مقالات ارائه‌شده در اولین کنفرانس بین‌المللی هنر دینی، به‌کوشش مهدی فیروزان، تهران، 1378ش؛ نجیب اوغلو، گل‌رو، هندسه و تزیین در معماری اسلامی (طومار توپقاپی)، ترجمۀ مهرداد قیومی بیدهندی، تهران، 1379ش؛ نیز: 

Aga-Oglu, M., «Remarks on the character of Islamic Art», The Art Bulletin, 1954, vol. XXXVI, no. 3; al-Fārūqī, I. R., «Islām and Art», SIs, 1973, vol. XXXVII; Allen, T., Five Essays on Islamic Art, USA, 1988; id., «Imagining Paradise in Islamic Art», sonic.net: www.sonic.net/ ~tallen/ palmtree/ ip.html (Jun. 2008); Apostolos-Cappadona, D., «Art and Religion», ER 2, vol. I; Baer, E., «The Human Figure in Early Islamic Art: Some Preliminary Remarks», Muqarnas, ed. G. Necipoğlu, 1999, vol. XVI; Beardsley, M. C., «Aesthetics, History of», EPh.1, vol. I; Brend, B., Islamic Art, London, 1991; Burckhardt, T., Art of Islam: Language and Meaning, tr. J. P. Hobson, London, 1976; id., «Degrees of Symbolism in Islamic Art», Sophia, 1999, vol. V, no. 2; id., Mirror of the Intellect (Essays on Traditional Science & Sacred Art), tr. & ed. W. Stoddart, Cambridge, 1987; id., Moorish Culture in Spain, tr. A. Jaffa, Lahore, 1997; id., Sacred Art in East and West, tr. Lord Northbourne, Bedfont (Middlesex), 1976; id., «The Spirituality of Islamic Art», Islamic Spirituality : Manifestations, ed. H. Nasr, World Spirituality (vol. XX), New York, 1987; Coomaraswamy, A. K., Christian and Oriental Philosophy of Art, New York, 1956; Creswell, K. A. C., «The Lawfulness of Painting in Early Islam», Ars Islamica, 1946, vols. XI-XII; Cruikshank Dodd, E. & Sh. Khairallah, The Image of the Word (A Study of Quranic Verses in Islamic Architecture), Beirut, 1981, vol. I; Du Ry, C. J., Art of Islam, tr. A. Brown, New York, 1970; Ettinghausen, R., Islamic Art and Archaeology : Collected Papers, ed. M. Rosen-Ayalon, Berlin, 1984; id. & O. Grabar, The Art and Architecture of Islam: 650-1250, The Pelican History of Art, ed. N. Pevsner et al., Harmondsworth (Middlesex) etc., 1987; Gocer, A., «A Hypothesis Concerning the Character of Islamic Art», Journal of the History of Ideas, 1999, vol. LX, no. 4; Gonzalez, V., Beauty and Islam : Aesthetics in Islamic Art and Architecture, London/ New York, 2001; Grabar, O., Early Islamic Art, 650-1100 (Constructing the Study of Islamic Art, vol. I), Hampshire/ Burlington(VT), 2005; id., The Formation of Islamic Art, revised & enlarged edition, New Haven/ London, 1987; Guénon, R., Fundamental Symbols : The Universal Language of Sacred Science, tr. A. Moore Jr., ed. M. Vālsan & M. Lings, Cambridge, 1995; id., «Initiation and the Crafts», Every Man An Artist (Readings in the Traditional Philosophy of Art), ed. B. Keeble, Bloomington (IN), 2005; Herzfeld, E., «Die Genesis der islamischen Kunst und das Mshatta problem», Der Islam, 1910, vol. I; Hourani, A., «review of: The Venture of Islam... by Marshall G. S. Hodgson», JNES, 1978, vol. XXXVII, no. 1; James, D., Islamic Art : An Introduction, London etc., 1974; Janaway, Ch., Images of Excellence (Plato's Critique of the Arts), Oxford etc., 1998; King, G. R. D., «Islam, Iconoclasm, and the Declaration of Doctrine», BSOAS, 1985, vol. XLVIII, no. 2; Kühnel, E., Islamic Art & Architecture, tr. K. Watson, Ithaca (NY), 1966; Lings, M., Symbol and Archetype : A Study of the Meaning of Existence, Lahore, 2000; Papadopoulo, A., Islamic and Muslim Art, tr. R. E. Wolf, London, 1980; Schuon, F., Esoterism : as Principle and as Way, tr. W. Stoddart, Bedfont (Middlesex), 1990; id., «Principles and Criteria of Art», Every Man An Artist (Readings in the Traditional Philosophy of Art), ed. B. Keeble, Bloomington (IN), 2005; id., The Transcendent Unity of Religions, Wheaton (IL)/ Chennai (Madras), 2005; id., The Transfiguration of Man, Bloomington (IN), 1995; id., Understanding Islam, tr. D. M. Matheson, London, 1976; Stoddart, W., «Titus Burckhardt and the Traditionalist School», Sophia, 1999, vol. V, no. 2. 
شهرام خداوردیان

X. گسترش تاریخی اسلام

اسلام در شبه‌جزیرۀ عربستان 

پیدایی اسلام در شبه‌جزیرۀ عربستان این منطقۀ پهناور جغرافیایی را، از آن رو كه مهد دین محمد امین (ص) بود، جایگاهی ویژه بخشید و همین امر است كه بررسی گسترش اسلام را در آن منطقه برخوردار از ارزشی ویژه می‌دارد. این شبه‌جزیره كه از غرب تا جنوب و از جنوب تا شرق، با آبهای دریای سرخ، خلیج عدن، دریای عمان و خلیج فارس دربرگرفته شده، و از شمال تا شام گسترده است، مناطق حجاز، تهامه، یمن، عمان، بحرین، یمامه و نجد را در خود دارد. بی‌گمان، ساكنان این پهنه كه دارای سرگذشت و تاریخ فرهنگی و دینی ویژۀ خود بوده‌اند، به‌یك‌باره دین جدید را با دیدۀ قبول ننگریسته‌اند و حركت آهستۀ پذیرش در هر منطقه از شبه‌جزیره با تفاوتهایی آشكار صورت گرفته است. 
تعلیم آموزه‌های الٰهی توسط پیامبر اسلام (ص) كه در مكه آغاز شده بود، اگرچه در موطن آن حضرت با استقبال چندانی مواجه نشد، شنوندگان سخنان پیامبر (ص) جز مكیان، بسیاری از مسافرانی نیز بودند كه برای زیارت یا تجارت به مكه می‌آمدند و هم آنان زمینۀ هجرت پیامبر (ص) را به مدینه فراهم آوردند. 
کوششهای پیامبر (ص) با عرضۀ اسلام بر 6 تن از قبیلۀ خزرج، كه در سال 11 بعثت (620م) در موسم حج به مكه آمده بودند، به نتیجه‌ای تعیین‌كننده رسید و مقدمات بیعت مدنیان با آن حضرت را فراهم آورد. با حضور پیامبر (ص) در عقبه و بیعت بیشتر خزرجیان و طوایفی از اوس، ساكنان بخش غربی یثرب مسلمان شدند (نک‍‍ : ابن‌هشام، 2/ 73- 75، 95؛ نیز نک‍‍ : اطلس...، 42). سپس مهاجرت پیامبر (ص) به یثرب (مدینة النبی) و استقرار حکومت اسلامی در آن دیار نقش تعیین‌کننده‌ای در گسترش اسلام به همۀ جزیرةالعرب داشت.

مآخذ

ابن‌هشام، عبدالملك، السیرة النبویة، به‌كوشش مصطفى سقا و دیگران، قاهره، 1375ق/ 1955م، ج 2؛ اطلس تاریخ الاسلام، به‌كوشش حسین مونس، قاهره، 1407ق/ 1987م.

فرامرز حاج‌منوچهری (دبا)

اسلام در ایران 

چیرگی تازیان مسلمان بر ایران و آغاز اسلامی شدن این سرزمین، كه باید آن را یكی از مهم‌ترین حوادث تاریخ جهان و پایان عصر باستانی ایران خواند، مولود عوامل مختلف سیاسی، اجتماعی و اقتصادی است كه هنوز همۀ آنها به‌درستی مورد بحث، تحقیق و تحلیل همه‌جانبه قرار نگرفته است و شاید هم نمی‌تواند قرار گیرد؛ چه، باید گفت كه تقریباً همۀ اطلاعات كنونی ما دربارۀ فتوح و نفوذ اسلام در ایران متكی بر منابعی است كه مسلمانان، اعم از عرب و ایرانی، از دیدگاهی غالباً جـانب‌دارانـه نسبت بـه فـاتحان نوشته‌اند. فقدان منابع مقابل ــ چه اصلاً نوشته نشده، چه از میان رفته باشد ــ مانع مقایسۀ روایات منابع اسلامی با اخبار و روایاتی است كه حوادث فتوح و روند گسترش اسلام در ایران را از دیدگاهی مخالف مورخان عصر اسلامی گرد آورده، یا می‌توانسته است گرد آورد. هم از این روست كه امروزه تعیین میزان درستی یا نادرستی انبوه روایاتی كه در این ابواب وجود دارد، بیشتر از راه مقایسۀ آنها در منابع مختلف عصر اسلامی، دقت در جزئیات ظاهراً بی‌اهمیتی كه در این روایات آمده، توجه به نتایج مسلم بعضی حوادث كه منابع دربارۀ مقدمات و علل و عوامل آن مبالغه كرده، یا سكوت در پیش گرفته‌اند، یا سخن برضد هم رانده‌اند، و سرانجام، اطلاع بر احوال كلی جهان آن روزگار، دست می‌دهد. 
با این‌همه، امروز می‌دانیم كه اوضاع سیاسی و اجتماعی ایران در آخرین سالهای دولت ساسانی به گونه‌ای بود كه تحولی اساسی را اجتناب‌ناپذیر می‌كرد و بی‌گمان، ایرانیان هم از هر تحول بنیادینی استقبال می‌كردند. جدایی و بیگانگی طبقات جامعۀ ایران از یكدیگر، اختلافهای دینی و سركوب شدید مخالفان دین رسمی دولت، حرص و فساد موبدان و مداخلۀ آنها در همۀ شئون (آرنلد، 209؛ صدیقی، 19-23)، فرسودگی دولت 400 سالۀ ساسانی، خاصه پس از پیكارهای دراز و پر خرج و بی‌حاصل با روم، ضعف شدید دستگاه دولت كه پس از خسرو دوم در مدتی اندك بیش از 10 تن بر تخت نشستند، و اختلاف و نزاع امرا و اشراف ایرانی، و از آن سوی، حمله‌های سریع تازیان تیزروِ پرشور كه سختی معیشت در عربستان و وعدۀ پیامبر اكرم (ص) به چیرگی آنان بر خسروان و قیصران كه بی‌گفت‌وگو انگیزه‌هایی نیرومند برای تهاجم بود، همه از جمله عواملی به‌شمار می‌آید كه راه مسلمانان را به سوی ایران و غلبه بر آن هموار كرد تا بخش اعظم قلمرو دولتی دیرپا را از غرب به شرق و از جنوب به شمال در طی حدود 3 دهه درنوردند. 
اما بررسی فرایند نفوذ و گسترش اسلام در ایران بی‌گمان منوط است به ارائۀ طرحی كلی و موجز از نقشۀ سیاسی منطقه و تحولاتی كه در سدۀ 7م بر اثر جنگهای ایران و روم و سقوط آل منذر به سقوط ساسانیان و چیرگی مسلمانان انجامید. همچنین عرضۀ تصویری از گسترش اسلام در ایران، كه با لشكركشی تازیان مسلمان به این سرزمین آغاز شد، بدون نگاهی به تاریخ این فتح كه از خلال آن، نكات مهمی دربارۀ چگونگی نفوذ اسلام و گروش بدان به‌دست می‌آید، میسر نخواهد بود. 
در عصر ساسانی، از سدۀ 3م به‌تدریج مهاجرنشینها و پادگانهای ایرانی كه غالباً به‌دست برخی از خاندانهای اشراف اداره می‌شد، در بین‌النهرین پدید آمد كه به ایجاد یك خط دفـاعی ایرانی به‌شكل پادگان ـ شهرهایی چون عین‌التمر، قادسیه، حیره، انبار، سنجار، تكریت، به‌اردشیر و كسكر، و نیز واحه‌هایی موسوم به عیون‌الطف انجامید (مورونی، 41-42). اما مهم‌ترین عامل حفظ نفوذ و سلطۀ ساسانیان بر سواحل جنوبی فرات تا بادیةالشام و شرق و شمال شرقی عربستان، دولت عرب دست‌نشاندۀ ایران در حیره، یعنی آل منذر، و نیز برخی قبایل تابع، مانند شاخه‌هایی از بنی‌تغلب و ربیعه و طی و ایاد بود (طبری، 2/ 201- 208؛ نولدكه، 503، 506، 507، 510) كه سد محكمی در برابر هجوم بدویان عرب و كوششهای رومیان برای نفوذ به قلمرو غربی ایران به‌شمار می‌رفت. در جنوب، غیر از بحرین كه ایرانیان مستقیماً آن را اداره می‌کردند و قبایل عبدالقیس و بنوبكر آنجا تابع ایران بودند، یمن نیز از مراكز عمدۀ نفوذ ایران در شبه‌جزیرۀ عربی بود و «ابناء» (ه‍ م) یا ایرانیان آن دیار در تاریخ این منطقه، از ایام چیرگی حبشیان تا اوایل عصر اسلامی و داستان ردّه و فتح ایران، نقش مهمی داشتند (نیز نک‍‍ : تقی‌زاده، 94-96، 120- 129، 139). 
در اواخر سدۀ 6 و آغاز سدۀ 7م، چند واقعۀ بزرگ اوضاع منطقه را دستخوش تغییر كرد. نخست در داخل ایران طغیانهایی بر ضد خسرو پرویز از سوی بهرام چوبین و بندویه و بسطام رخ داد و با آنكه سركوب شد و خسرو، به‌ویژه به یاری رومیان، بر اوضاع تسلط یافت (طبری، 2/ 176-180؛ نولدكه، 424-429؛ زرین‌كوب، 1/ 509 -511)، ولی جاه‌طلبی نابخردانۀ خسرو در حملۀ گسترده‌ای كه برضد رومیان تدارك دید و سوریه، فلسطین، مصر، ارمنستان و آسیای صغیر را تصرف كرد، دولت ساسانی را به سراشیب ضعف افكند. چه او به‌رغم این پیروزیها بر دولت مسیحی روم كه در همان ایام بر مسلمانان گران افتاد و انعكاس آن و پیش‌بینی تغییر اوضاع را در قرآن كریم (روم/ 30/ 1- 8) می‌توان دید، در برابر هراكلیوس تاب نیاورد و تا تیسفون عقب نشست (طبری، 2/ 180-186؛ زرین‌كوب، 1/ 511-520). حادثۀ مهم دیگری كه در خلال این احوال رخ داد، انقراض دولت آل منذر در حیره، و حبس و قتل نعمان بن منذر، آخرین فرمانروای آن، به دست خسرو پرویز بود كه سرانجام به جنگ ایرانیان و بنی‌شیبان در ذوقار انجامید و اینان به كمك بعضی از قبایل عرب هم‌پیمان ایران، سپاه ایرانیان را در هم شكستند. این پیروزی كه باید میان سالهای 604 تا 610م رخ داده باشد، چنان تازیان را به وجد آورد و روح حماسه در آنها دمید كه در وصف آن افسانه‌ها سرودند و آن را از مهم‌ترین «ایام» خود دانستند (طبری، 2/ 193-212؛ نولدكه، 491، 504 - 507، 510). این واقعه همچنین افسانۀ قدرت و سطوت ایرانیان را در پیش عربها فرو ریخت و باعث تحریك و تشویق آنان به حملات پراكندۀ بعدی شد كه پس از انقراض آل منذر، مانعی بر سر راه این تهاجمات نمی‌دیدند. سپس روایتی هم از پیامبر اكرم (ص) آوردند كه فرمود عرب در ذوقار داد خود از ایرانیان ستاند (طبری، 2/ 193-200؛ ابن‌اثیر، 1/ 482-490). افزون بر آن، هجوم اقوام نیمه‌وحشی شرق و شمال به ایران، طاعون سال 628م و طغیان بزرگ دجله و خسارتهای هنگفت آن از اسباب ضعف دولت ساسانی در آخرین سالهای آن بود. 
در این ایام، چند سالی بود كه پیامبر اكرم (ص) در مدینه مستقر شده، و اسلام به تدریج بالهای خود را بر شبه‌جزیره می‌گسترانید. پس از صلح حدیبیه، خسرو پرویز هم از جمله فرمانروایانی بود كه پیامبر به اسلام دعوتشان كرد، اما خسرو پاسخی درشت داد و باذان، امیر ایرانی یمن را گفت به حجاز برود و پیامبر را به نزد او فرستد؛ اما چون پیامبر (ص) خبر مرگ خسرو را به باذان فرستاد، این امیر و ایرانیان یمن اسلام آوردند (طبری، 2/ 644-656، قس: 3/ 158)؛ اما ایرانیان بحرین به اطاعت و تأدیۀ جزیه گردن نهادند (همو، 3/ 29، 137، 215؛ نیز نک‍‍ : زرین‌كوب، 2/ 291). گفته‌اند كه پیامبر (ص) باذان را بر حكومت یمن ابقا كرد و پس از مرگ او نیز ایرانیانی چون عامر بن شهر و شهر بن باذان و فیروز دیلمی و داذویه حكومت یافتند (طبری، 3/ 227- 228، 318؛ ابن‌اثیر، 2/ 213- 215). 
به هر حال، پس از مرگ خسرو، ایران یكسره در ورطۀ آشوب افتاد. نتایج شكستهای نظامی خسرو و ناخشنودیهای داخلی که آشکار می‌شد، ناشی از تعقیب و سركوب و سخت‌گیری موبدان بود که بر مردم، خاصه مزدكیان و مانویان و مسیحیان، اعمال می‌كردند. قتل‌عام شاهزادگان توسط شیرویه نیز بر این نابسامانیها افزود و كسی نمانده بود تا امور را به نظم آورد (طبری، 3/ 371-372؛ نیز نک‍‍ : تقی‌زاده، 13-14، 20- 28). در این میان، بعضی از قبایل عرب در مرزهای جنوب غربی و سواد به آبادیهای ایرانی حمله می‌بردند و به‌تدریج تهاجمات خود را گسترده می‌كردند. جنگهای رِدّه و داستان خروج اسود و مسیلمه از همین ایام آغاز شد كه گذشته از مداخلۀ نومسلمانان ایرانی یمن در آن، بدان سبب كه مقدمۀ توجه مسلمانان به مرزهای جنوب و جنوب غربی ایران شد، مهم می‌نماید. در خلال این طغیانها و جنگها، ایرانیان یمن وفاداری خود را به دین جدید نشان دادند و عامل مهم سركوب اسود و مرتدان طرف‌دار مسیلمه شدند (طبری، 3/ 229-236، 318-324؛ ابن‌اثیر، 2/ 337-341، 346؛ قس: بلاذری، 105-107؛ بسوی، 262). 
از آن سوی، خالد بن ولید چون كار مرتدان یمامه را به پایان برد، از طرف ابوبكر مأمور عراق شد. خالد در قدم نخست با سران آبادیهای سواد چون بانقیا و باروسما و اُلّیس صلح كرد، و قبیصة بن ایاس طایی و اشراف حیره هم به صلح و پرداخت جزیه گردن نهادند (طبری، 3/ 343-346؛ دربارۀ هم‌داستانی امرای حیره با مسلمانان، نک‍‍ : نولدكه، 551، حاشیه). خالد از آن پس در پیكار ذات السلاسل مرزبان حفیر را شكست داد و ابله را تصرف كرد (طبری، 3/ 348-349، قس: 3/ 350؛ ابن‌اثیر، 2/ 385-386)، اما برای تسخیر همۀ حیره مجبور به جنگ شد و برای دستیابی بر آنجا در چند رویارویی دیگر، ایرانیان و اعراب مسیحی هم‌پیمان آنان را شكست داد (بلاذری، 242-243؛ طبری، 3/ 350، 352-356). 
فتح حیره و گریز آزادبه، مرزبان آنجا، و نیز شكست ایرانیان به‌فرماندهی فرخ بنداد، كلید تصرف شهرهای شمالی و غربی حیره بود (همو، 3/ 358-364). دهقانهای این مناطق به تدریج با خالد صلح كردند و جزیه برگردن گرفتند، بدان شرط كه بر املاك خود بمانند و املاك خسروان را به مسلمانان دهند (بلاذری، 244؛ طبری، 3/ 368). 
از آن پس، طی 3 دهه ایران مرکزی و جنوبی و قسمت اعظم سرزمینهای شرقی ایران در پی جنگهای طولانی و متوالی به‌دست مسلمانان عرب گشوده شد، اما فتح نهایی بخشهای شمالی ایران و نفوذ اسلام بدان منطقه حدود 3 سده به طول انجامید؛ زیرا نخستین فرمانروایان آل باوند که بر طبرستان حکم می‌راندند، در سدۀ 4ق به اسلام گرویدند.

مآخذ

ابن‌اثیر، الكامل؛ بسوی، یعقوب بن سفیان، المعرفة و التاریخ، به‌كوشش اكرم ضیاء عمری، بغداد، 1394ق، ج 3؛ بلاذری، احمد بن یحیى، فتوح البلدان، به‌كوشش دخویه، لیدن، 1865م؛ تقی‌زاده، حسن، از پرویز تا چنگیز، تهران، 1409ق؛ زرین‌كوب، عبدالحسین، تاریخ مردم ایران، تهران، 1364-1367ش؛ صدیقی، غلامحسین، جنبشهای دینی ایرانی (در قرنهای دوم و سوم هجری)، تهران، 1372ش؛ طبری، تاریخ؛ نولدكه، تئودر، تاریخ ایرانیان و عربها در زمان ساسانیان، ترجمۀ عباس زریاب، تهران، 1358ش؛ نیز: 

Arnold, T. W., The Preaching of Islam, Lahore, 1979; Morony, M. G., «The Effects of the Muslim Conquest on the Persian Population of Iraq», Iran, 1976, vol. XIV. 
صادق سجادی (دبا)

اسلام در ماوراءالنهر و تركستان 

ماوراءالنهر

سرزمین ماوراءالنهر، به مفهومی گسترده، در گذشتـه‌ای دور، مهد پیدایـی دو تمدن درخشـان خاور ــ سغد و خوارزم ــ بود و به‌سبب پیوندهای بازرگانی و سیاسی با چین و تركستان از طریق خاور، و با ایران و روم از طریق باختر، ادیان گوناگون بودایی، مانوی، زردشتی و مسیحی هم‌زمان در آنجا نفوذ داشته، و معابد مختلف در كنار یكدیگر برپا بوده است. حتى سغدیان التزام به دینی یگانه نداشتند و پیروان ادیان گوناگون در میان آنان، در كنار یكدیگر می‌زیستند. 
 

صفحه 1 از36

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: