اسلام
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
شنبه 9 فروردین 1399
https://cgie.org.ir/fa/article/235369/اسلام
سه شنبه 17 تیر 1404
چاپ شده
3
بر پایۀ آموزههای قرآن، وجود خداوند پیدا و آشكار است. با اینكه قرآن آیینی خدامحورانه را مطرح میكند و در جایجای این كتاب الٰهی از خدا و كارها و شئون او در تمام مظاهر جهان هستی سخن رفته است، در این كتاب شریف چیزی بهعنوان «استدلال برای اثبات وجود خدا» بهچشم نمیخورد (نك : طباطبایی، 395). بدینسان، هستی خداوند بیپرده نمایان است و هیچ تردیدی در آن نیست (ابراهیم/ 14/ 10). نشانههای او آنچنان جهان را پر كرده است كه اندكی تفكر و تدبر دربارۀ سادهترین آفریدهها كافی است كه انسان غافل را به آفریننده رهنمون شود (بقره/ 2/ 164؛ غاشیه/ 88/ 17-22). شناخت خداوند از درون انسانها سرچشمه میگیرد؛ یعنی همانجایی كه خدا معرفت خویش را به گونهای فطری در آن نهاده است (هود/ 11/ 51؛ روم/ 30/ 30). از این گذشته، تنها انسانها نیستند كه خدا را در مییابند، خدا برای هیچ آفریدهای، چه جاندار و چه غیرجاندار، ناشناخته نیست، چه، آشكار بودن هر چیزی برای خودش وامدار آشكار كردن خداست. از طرفی، همۀ آفریدهها زبان به تسبیح و تقدیس او گشودهاند و تسبیح وقتی معنا مییابد كه ستایشكننده ستایششونده را بشناسد (نور/ 24/ 35، 41؛ اسراء/ 17/ 44).
جهان هستی تنها به جهان محسوس محدود و منحصر نیست و گسترۀ آن بسیار پهنتر از جهان دیدنیهاست. قرآن جهان محسوس را «شهادت» میخواند و آن را در برابر «غیب» مینهد (رعد/ 13/ 9). اهمیت ایمان به غیب در آموزههای قرآنی چندان است كه، همدوش با گزاردن نماز، ایمان به وحی و آخرت، از ویژگیهای پرهیزگاران شمرده شده است (بقره/ 2/ 3-4). طبعاً انكار غیب یكسره موجب انكار دین و فرو افتادن به ورطۀ الحاد میشود. غیب برخلاف شهادت به معنای اموری است كه حس به آن دسترسی ندارد، مانند خدا و وحی. آگاهی از غیب تنها به خدا منحصر است (انعام/ 6/ 59). دانستن وقت قیامت از زمرۀ آن دسته از امور غیبی است كه حتى پیامبر(ص) نیز به فرمان خدا باید صراحتاً اعلام كند كه از آن بیاطلاع است (اعراف/ 7/ 187- 188). بنابر جهانشناسی اسلام، موجوداتی در جهان به نام مَلَك (= فرشته) وجود دارند. قرآن بارها و بارها از فرشتگان سخن گفته، اما جز در دو مورد، یعنی جبرئیل و میكائیل، از هیچیك نام نبرده، و دربارۀ دیگر فرشتگان تنها وصفی از آنها به دست داده است.جن نیز یكی دیگر از موجوداتی است كه نادیدنی، و از حواس ما پوشیده است. ریشۀ این واژه با این ویژگی بیارتباط نیست (نك : راغب، ذیل جن). بنمایۀ آفرینش اینان آتش است (حجر/ 15/ 27؛ الرحمٰن/ 55/ 15). شیطانها از انواع مهم جناند. واژۀ شیطان، بهعنوان اسم عام، بر هر فرد متكبر و سركش از جن و انسان و حیوان، بهویژه هر موجود فوق طبیعی و منشأ شر گفته میشود. بهعنوان اسم خاص، شیطان یا ابلیس فرشتهای است كه در زمرۀ جنیان، و دارای فرزند و قبیله است (كهف/ 18/ 50). او كه زمانی همدوش با فرشتگان از مقربان درگاه بوده است، از فرمان خدا در سجده به آدم سرپیچی میكند، چون خود را آفریدهشده از آتش و برتر از آدم خاكی میداند (بقره/ 2/ 34؛ ص/ 38/ 75-76). سرانجام، شیطان از زمرۀ فرشتگان رانده، و ملعون میشود و لقب رجیم مییابد. سپس از خدا مهلت میخواهد تا عذاب او را به قیامت افكند و چون درخواستش پذیرفته میشود، به خدا میگوید كه قسم به عزتت همۀ بندگان تو را گمراه خواهم كرد (ص/ 38/ 77-83)، بدینسان، شیطان دشمن قسمخوردۀ انسانهاست و همو موجب شد تا آدم و حوا فریب بخورند و از بهشت رانده شوند (بقره/ 2/ 36). آنچه از آیههای قرآن در زمینۀ آفرینش آسمان و زمین بر میآید، این است كه آفرینش آن دو از عدم محض نبوده، بلكه پیش از این شكل ظاهری، مادهای انباشته و متراكم بوده، كه از اجزاء آن در دو روز یا دو برهه از زمان گسترش یافته، و زمین كنونی پدید آمده است. بنمایۀ آفرینش آسمانها دود است كه آن نیز گشوده و باز شده، و در دو برهه بهصورت 7 آسمان درآمده است. در میان این آسمانها، آسمان دنیا همین جهان پرستارۀ بالای سر ماست. قرآن از 6 آسمان دیگر چیزی نگفته است. برخی آیهها گویای این امرند كه آسمان جایگاه فرشتگان است و درهایی دارد كه به روی كافران بسته است و اشیاء و روزیها را از آنجا فرو میفرستند (طباطبایی، 10/ 150-151، 17/ 369-370).
واژۀ نبی از «نبأ» گرفته شده است و به این دلیل، پیامبر را نبی نامیدهاند كه او از غیب خبر میدهد. قرآن این ادراك و دریافت غیبی را «وحی»، و دریافتكننده را نبی یا رسول میخواند. وحی عبارت است از نوعی سخن گفتن خدا با انسان كه نبوت منوط به آن است (نساء/ 4/ 163). غرض از وحی بیم دادن به مردم، بهویژه بیم دادن دربارۀ روز قیامت، است. چه اگر در مورد روز قیامت انذار نمیدادند، هیچ دعوت دینی ثمـربخش نبـود (شـورى/ 42/ 7؛ نك : طباطبایـی، 18/ 17). وحی یا شعور باطنی پیامبران هرگز دستخوش دگرگونی و فساد نمیشود و از این روست كه پیامبران همگی معصوماند. عصمت بر 3 گونه است: عصمت از خطا در دریافت وحی، عصمت از خطا در رساندن پیام وحی، و عصمت از گناه، یعنی امری كه موجب هتك حرمت بندگی و سرپیچی از فرمان الٰهی باشد. به هر حال، در انسان معصوم چیزی وجود دارد كه وی را از افتادن در امور ناروا چون خطا و گناه حفظ میكند (همو، 2/ 134). ویژگی دیگر پیامبران آوردن معجزه است. به عبارت دیگر، قرآن از رویدادهایی سخن میگوید كه با قوانین حاکم در عالم طبیعت ناسازگار است. اینها همان معجزههایی است كه قرآن به پیامبرانی چون نوح، هود، صالح، ابراهیم، لوط، داوود، سلیمان، موسى، عیسى و محمد (ص)، نسبت میدهد (همو، 1/ 74). اسلام تنها دینی است كه همۀ امور زندگی انسانها را بررسی، و آنها را به دو دستۀ پاكیها و ناپاكیها تقسیم كرده است. دستۀ نخست را حلال، و بخش دوم را حرام خوانده است. اسلام دینی است كه همۀ دستورهای سخت و توانفرسایی را نسخ کرد كه پیش از آن برای اهل كتاب، بهویژه یهودیان، وضع شده بود (طباطبایی، 8/ 280- 288). از ویژگیهای پیامبر اسلام (ص) این است كه او خاتمالانبیاء، و دین اسلام خاتم ادیان است (احزاب/ 33/ 40) و این بدان معناست كه این دین هرگز نسخ نشده، و شریعتش همیشه پایدار است و كمال فردی و اجتماعی انسان تنها همین اندازهای است كه قرآن بیان داشته، و بهصورت قانون شریعت وضع كرده است (طباطبایی، 2/ 132-133). اما معجزۀ زنده و همیشگی پیامبر كتاب كریم قرآن است. قرآن اصیلترین مدرك آیین اسلام است كه بر بنیادیترین مایههای این دین، یعنی اصول عقاید و عقایدی كه به نوعی متفرع از آنهاست، اشتمال دارد؛ نیز راه و رسم اخلاق پسندیده و كلیات قوانین دینی و شرعی را بیان میكند و به گفتۀ خودش (اسراء/ 17/ 9) به آیینی فرا میخواند كه بهتر از هر آیین دیگر، بشریت را راهنمایی میكند. با اینكه دین اسلام دستخوش اختلافهای داخلی و انشعابهای مذهبی بسیار شده است، هیچ مسلمانی در اعتبار و تقدیس قرآن تردید ندارد و برای اثبات هر مدعایی در اسلام میتواند از آن بهعنوان معتبرترین سند استفاده كند.
اعتقاد به معاد یكی از مبانی قوامبخش دین اسلام است و یكی از ركنهای مهم آن بهشمار میرود. انكار معاد مستلزم انكار امر و نهی، وعد و وعید، نبوت و وحی است و یكسره موجب انكار و باطل انگاشتن دین الٰهی میشود. بیش از آیههای قرآن به گونههای مختلف به معاد مربوط میشود؛ در پارهای از آیهها، وقتی از اوصاف كافران سخن به میان میآید، با اینكه چهبسا آنان به توحید و نبوت نیز معتقد نبودند، تنها به این امر بسنده میشود كه اینان به آخرت باور ندارند (اسراء/ 17/ 10). این امر نشان میدهد كه اگر كسی معاد را منكر شود، هر چند به وحدانیت خدا و به دیگر اصول هم ایمان داشته باشد، دیگر برای دین او اعتباری باقی نمیماند. برای همین است كه آیۀ 26 سورۀ ص (38)، فراموشی روز حساب را اساس گمراهی خوانده است (طباطبایی، 10/ 15، 13/ 48-49). همچنین اعمال صالح شخص مسلمان وقتی به نتیجه میرسد كه او به آخرت یقین داشته باشد. چه، اگر كسی به این امر باور نداشته باشد، همۀ كردارهای نیكش بینتیجه و بیهوده میشوند (نمل/ 27/ 53؛ اعراف/ 7/ 147). اجل و مرگ نخستین مرحله برای راهیابی به جهان آخرت و معاد است. اجل انسان همان زمانی است كه زندگیاش پایان مییابد. انسان به هنگام مرگ معدوم نمیشود، بلكه از جهان دنیوی به جهان دیگر انتقال مییابد. مرگ هنگام بازگشت به سوی خداست و كیفیت آن چنین است كه خداوند یا فرشتگان نفس (روح) را بهطور كامل از جسم گرفتهاند، آن را نگه میدارند (زمر/ 39/ 42؛ سجده/ 32/ 11؛ انعام/ 6/ 61).
راغب اصفهانی، حسین بن محمد، مفردات الفاظ القرآن، بهكوشش صفوان عدنان داوودی، دارالقلم، دمشق، بیتا؛ طباطبایی، محمدحسین، المیزان، بیروت، 1393ق/ 1973م.
ناصر گذشته (دبا)
با توجه به اینكه اساسیترین نهاد در اسلام و دیگر مذاهب آسمانی، توحید است ــ گرچه در دیگر ادیان آسمانی، همچنین در برخی از فرق و مذاهب اسلامی تحریفهایی راه یافته، و كار از سویی، به غلو و افراط، و از سویی دیگر، به اهمال و تفریط كشیده شده است ــ در اسلام هرچه شخص را به توحید و اطاعت مطلق از اوامر و نواهی راهنمایی كند، پسندیده، و هر چه منجر به انكار توحید و لوازم آن یا ایجاد خلل در آن شود، ناپسند شمرده شده است. در كنار مجموعۀ اعتقادی «اصول دین»، فروع دین ناظر بر جنبههای عملی دیانت اسلام است. در آموزشهای معمول میان شیعۀ امامی در شمارش این فروع نماز، روزه، زكات، خمس، حج، جهاد، امر به معروف، نهی از منكر، تولّی و تبرّی جای دارد، اما نزد مذاهب اهل سنت برخی از این فروع چندان گسترش نیافته، و بر آنها تأكید نشده است. در بررسی تحلیلی عبادات و آداب دینی در اسلام، بهسختی میتوان عملی را نشان داد كه دارای جنبۀ فردی محض، بدون برخورداری از جنبههای اجتماعی، بوده باشد، ولی در نگرش نسبی، برخی از فروع دین، یعنی نماز، روزه و حج، بیشتر در اعمال عبادی جای میگیرند، در حالی كه دستهای دیگر، ازجمله زكات، خمس و جهاد، جنبۀ قوی اقتصادی و اجتماعی دارند. حتى در میان نماز، روزه و حج، از نظر زمانی، ویژگیهایی متمایز دیده میشود. نماز فریضهای روزانه است، روزه عبادتی موسمی و یك ماه در سال است و حج فریضهای است كه تنها یك بار در عمر انسان واجب میشود و در مجموع، بهجای آوردن این اعمال لازمۀ مسلمان بودن، و از ضروریات بقا و دوام عزت امت اسلامی است.
یاد خدا كردن (ذكر) و خواهشهای خویش را به درگاه او بردن (دعا) در اسلام از جایگاه والایی برخوردار است و دربارۀ هر دو مورد آیات متعددی در قرآن مجید آمده است: قرآن مكرراً دستور میدهد كه خدای خود را فراوان یاد كنید و در حال بیم و امید او را بخوانید (اعراف/ 7/ 56)، و در وصف مؤمنان میفرماید كه اینان در حال رغبت و رهبت (ترس) ما را میخواندند (انبیاء/ 21/ 90)، و با تأکید میخواهد كه دعا همراه با خلوص نیت باشد (غافر/ 40/ 65) و میفرماید: خدای تو گفت مرا بخوانید تا [درخواستهای شما را] اجابت كنم (غافر/ 40/ 60). ادعیۀ مأثوره از حضرت رسول اكرم (ص) و ائمۀ هدى (ع) در حقیقت برای تعلیم دیگران است كه چگونه خدای را بخوانند تا در هیچ حال فراموش نكنند و جز او به درگاه دیگری پناه نبرند. برای پی بردن به عرفان اسلامی، دعا منبعی غنی است كه اگر به زبان معمولی و قابل فهم ترجمه شود، تأثیر عمیقی در اخلاق و رفتار مردمان خواهد داشت، گذشته از ادعیۀ ساعات روز و شب و ایام هفته، دعاهایی چون دعای كمیل، دعای افتتاح، ادعیۀ صحیفۀ سجادیه و مستدركات آن، دعایی كه به راوی آن مشهور شده است، یعنی دعای ابوحمزۀ ثُمالی با آن مضامین عالی، درهای علم و معرفت را بر آدمی میگشاید و دعاهای عرفه، بهویژه دعای امام حسین (ع)، مكتب توحید را بر مشتاقان مینماید و خداشناسی را تعلیم میدهد: «وَ اِذا سَأَلَكَ عِبادی عَنّی فَاِنّی قَریبٌ اُجیبُ دَعْوَةَ الدّاعِ اِذا دَعانِ فَلْیَسْتَجیبوا لی وَلْیؤْمِنوا بی لَعَلَّهُمْ یَرْشُدونَ: چون بندگان من دربارۀ من از تو پرسش كنند، [بگو] من [به آنان] نزدیكم و دعوت دعاكننده را اجابت میكنم، آنگاه كه مرا بخوانند، پس آنها هم باید [فرمان] مرا اجابت كنند و به من ایمان داشته باشند، باشد كه به سعادت راه یابند» (بقره/ 2/ 186؛ نك : ابناثیر، 5 بب ؛ حر عاملی، 1083 بب ).
ابناثیر، مبارك، جامع الاصول، بهكوشش محمد حامد فقی، قاهره، 1404ق/ 1984م، ج 5؛ حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعة، بیروت، 1391ق، ج 4.
عبدالامیر سلیم (دبا)
ادیان بزرگ جهان، از آن رو كه گروهی پرشمار از انسانها را بر پایۀ اعتقادی واحد گرد هم میآورند، از آثاری اجتماعی برخوردارند، اما بیشك میزان اهمیت دادن به روابط اجتماعی در همگی آنها به یك اندازه نبوده است. در این میان، اسلام به اصلاح جامعه و تنظیم روابط اجتماعی، بهعنوان یكی از اصلیترین اهداف خود، توجه داشته است. در قرآن كریم آمده است كه غرض از فرستادن رسولان و همراه كردن كتاب و میزان با آنان قیام مردم به قسط است (حدید/ 57/ 25)، و مقصود از قسط همان عدل عملی و، در نگرش عمومی، عدالت اجتماعی است. بخش مهمی از احكام مطرحشده در قرآن كریم و سنت نبوی، و بهتبع، بخش گستردهای از فقه اسلامی اختصاص به مباحث اجتماعی دارد؛ از آن میان، بخشی احكام عمومی یا به تعبیر دیگر قوانین حكومتی است كه موضوع تكلیف در این دسته از احكام جامعه است، و بخشی دیگر ناظر به قوانین حقوق خصوصی است كه تنظیم روابط میان افراد جامعه را بر عهده دارد. دستۀ اخیر اگرچه به دید نخست، احكامی خصوصیاند، از آنجا كه غیرمستقیم به همۀ مردم مربوط میشوند، اموری اجتماعیاند. از سوی دیگر، بخشی از وظایف اجتماعی فرد مسلمان ــ چه مالی، مانند زكات، و چه سیاسی، همچون جهاد ــ از وجههای عبادی برخوردارند و از همین رو، در علم فقه، در شمار عبادات قرار گرفتهاند. در یك داوری كلی باید اذعان داشت كه در تدوین و توسعۀ علم فقه، آنچه، به جز مباحث عبادی، بیشتر مورد توجه بوده، مباحث مربوط به حقوق خصوصی است و احكام عمومی و حكومتی، در سطحی محدود، موضوع بحث محافل فقهی بودهاند. در علم فقه، بسته به نحوۀ شكلگیری مباحث و طبقهبندی آنها از حیث اهمیت، فصلبندی ویژهای برای ابواب مربوط به روابط اجتماعی ارائه شده است، بیآنكه جنبۀ اجتماعی در این مباحث مورد توجه بوده باشد. از همینروست كه اینگونه بحثها را میتوان در هر 4 بخش اصلی فقه، یعنی عبادات، عقود، ایقاعات و احكام (به معنی اخص)، یافت.
در قرآن كریم دهها بار در كنار امر به اقامۀ نماز، بهعنوان یكی از نخستین دستورهای دین اسلام، امر به پرداخت زكات نیز آمده است. زكات، چنانكه از معنای لغوی آن برمیآید و با اشارات قرآنی نیز تأیید میشود، افزون بر پرداخت مالی، نوعی «تزكیه» و «پاكسازی» باطنی است. از همین روست كه در نخستین برداشتها از آیات قرآنی، زكات همچون دیگر عبادات است كه نیت و قصد تقرب شرط تحقق و صحت آن محسوب میشود. با این حال، زكات، افزون بر جنبۀ عبادت فردی آن، از لحاظ اجتماعی بهعنوان راهی برای توزیع ثروت و نیز فراهم آوردن اموالی برای صرف در امور عمومی مسلمانان مطرح بوده است. در قرآن كریم به صراحت از «عاملان زكات» سخن رفته (توبه/ 9/ 60)، و این نشانهای روشن از آن است كه زكات حتى در روزگار رسول اكرم (ص) بهسان مالیاتی حكومتی تلقی میشده است كه كارگزارانی برای گردآوری آن وجود داشتهاند. زكات نه مالیاتی سرانه است و نه بر نفس اموال تعلق میگیرد؛ بلكه مالیاتی بر تولیدات افراد جامعۀ اسلامی یا نقدینگی آنان است؛ بدینمعنا كه مسلمانان در صورت برخوردار بودن از نقدینگی یا تولیداتی مشخصشده در شرع ــ در صورت رسیدن به حد نصاب ــ باید درصدی از آنها را بهعنوان زكات بپردازند كه در مواردی دهیك (10/ 1) و در مواردی بیستیك (20/ 1) است. در قرآن كریم از خمس ــ مالیاتی دیگر ــ سخن رفته است (مائده/ 5/ 41) كه به غنایم تعلق میگیرد و در فقه اهل سنت، بر تعلق این مالیاتِ یكپنجم بر غنایم جنگی و برخی موارد محدود دیگر، اقتصار شده است. بر عكس در فقه امامیه، غنیمت یادشده در آیه بر پایۀ منابع روایی بسیار توسعه داده شده، و موضوعاتی متعدد را دربر گرفته است. مهمترین این موضوعات «منفعت كسب» است كه خمس را بهعنوان یك مالیات عمومی در تمامی زمانها و مكانها مطرح کرده، و در زندگی روزمرۀ مردم جاری ساخته است؛ بدینمعنا كه هر مكلف باید درآمد حاصل از كسب خود را در ظرف یك سالِ مالی محاسبه كند و از آنچه زاید بر مصرف سالیانه برجای میماند، یكپنجم را بهعنوان خمس پرداخت نماید.
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید