صفحه اصلی / مقالات / دانشنامه ایران / اسلام /

فهرست مطالب

روابط مستحكم دشت قپچاق با مصر در عصر اردوی زرین، موجب نفوذ ادبیات قپچاقی در مصر شد و زمینه‌ای برای پدید آمدن مجموعه‌هایی از شعر، به‌ویژه اشعار مذهبی، فراهم آورد (نک‍‍ : اكمان، 299). 
پژوهشگران تاریخ ادبیات تركی ماوراءالنهر و خوارزم آثار ادبی مربوط به سده‌های 8-12ق/ 14- 18م در این منطقه را با عنوان ادبیات جغتایی یا ازبكی كهن شناخته‌اند (نک‍‍ : بنتسینگ، 701؛ دادابایف، 7) و بر پایۀ تحقیقات بوروكف، این حوزۀ ادبی بر پایۀ عناصر ادبیات قراخانی و اغوزی و تلفیق آنها شكل گرفته است (نک‍‍ : نجیب، همان‌جا؛ شچرباك، «یادداشت بر...»، 110). ادبیات جغتایی از غنی‌ترین حوزه‌های ادبی در جهان اسلام بوده، و شاعران و ادیبان پرشماری را پرورانیده است. در نگرشی كلی بر آثار این ادیبان، باید یادآور شد كه تأثیرپذیری آنان از فرهنگ اسلامی در قالب فرهنگ صوفیانه ـ عرفانی در ادبیات مشترك اسلامی قابل تبیین است و سروده‌های شاعرانی چون سكاكی، لطفی، عطایی، امیری، یقینی و سرانجام نوایی از نظر جهان‌بینی و نگرش به موضوعات دینی گاه با حافظ و گاه با نظامی مشابهت دارند. در مقایسه‌ای میان حوزه‌های گوناگون ادب تركی، باید یادآور شد كه آثار ادبی جغتایی از جهات گوناگون به ادب فارسی نزدیك‌ترند و این ویژگی در چگونگی بازتاب آموزشها و اندیشه‌های دینی نیز مصداق دارد. 

مآخذ

ابن‌بابویه، محمد، معانی الاخبار، به‌كوشش علی‌اكبر غفاری، قم، 1361ش؛ ابن‌شهرآشوب، محمد، المناقب، چاپخانۀ علمیه، قم، بی‌تا، ج 1؛ كاشغری، محمود بن حسین، دیوان لغات الترك، استانبول، 1335ق، ج 3؛ كیسك‌باش، متن اصلی (نک‍‍ : مل‍ ، احمد علیوا)؛ نیز: 

Akhmetgalieva, Y. S., Issledovaniye tyur koyazychnogo pamyatnika Kisekbash Kitaby, Moscow, 1979; Akhmetov, Z. A., «K voprosu izucheniya teorii tyurkskogo stikha», Sovetskaya tyurkologiya, Baku, 1972, vol. II; Arat, R. R., Eski Türk Ṣiiri, Ankara, 1986; Balasaguni, Y., Kutadgu Bilig, ed. R. R. Arat, Ankara, 1979; Bang, W., «Manichaeische hymnen», Le Muséon, 1925, vol. XXXVIII; Benzing, J., «Die usbekische und neu-uigurische Literatur», Philologiae turcicae fundamenta, ed. J. Deny et al., Wiesbaden/ Darmstadt, 1964 (repr. 1965), vol. II; Björkman, W., «Die altosmanische Literatur», ibid.; Dadabaev, Kh. et al., Problemy leksiki starouzbekskogo yazyka, Tashkent, 1990; Doerfer, G., «Die Literatur der Türken südsibiriens», Philologiae turcicae fundamenta, ed. J. Deny et al., Wiesbaden/ Darmstadt, 1964 (repr. 1965), vol. II; Eckmann, J., «Die kiptschakische Literatur», ibid.; Fazylov, E., Starouzbekskiiĭ yazyk, khorezmskie pamyatniki XIV veka, Tashkent, 1971, vol. II; Kononov, A. N., «Vazhnyĭ trud po grammatike starouzbekskogo yazyka», Sovetskaya tyurkologiya, Baku, 1970, vol. I; Köprülü, M. F., «La métrique ʿarūż dans la poésie turque», Philologiae turcicae fundamenta, ed. J. Deny et al., Wiesbaden/ Darmstadt, 1964 (repr. 1965), vol. II; Malov, S. E., Eniseĭskaya pis'mennost' tyurkov, Moscow/ Leningrad, 1952; Nadzhip, E. N., «O srednevekovykh literaturnykh traditsiyakh i smeshannykh pis’mennykh tyurkskikh yazykakh», Sovetskaya tyurkologiya, Baku, 1970, vol. I; Radzhabov, A. A., «Ob onginskom pamyatnike», ibid., 1972, vol. II; Shcherbak, A. M., Grammatika starouzbekskogo yazyka, Moscow/ Leningrad, 1962; id., notes on Oguz-nāme (with Muhabbat-Nāme), ed. id., Moscow, 1959; Sümer, F., Oğuzlar (Turkmenler), Ankara, 1972; Zeinalov , F. R., «Dastan ob Akhmede Kherami», Sovetskaya tyurkologiya, Baku, 1975, vol. V. 
احمد پاكتچی (دبا)

IX. هنر اسلامی

تاریخچۀ هنر در سرزمینهای اسلامی 

منظور از «هنر اسلامی» هنری است که در جوامع اسلامی شکل گرفته، و تأثیرپذیرفته از فرهنگ و باورهای دین اسلام بوده است. 
نخستین پیوند میان دو مفهوم «اسلام» و «هنر» را می‌توان در نگرش دین اسلام به موضوع هنر جست. چون نگرش دین اساساً نگرشی زندگی‌شناختی است (اعم از زندگی معنوی و مادی)، همواره بیانگر پاره‌ای بایدها و نبایدهاست. جداسازی نظریِ هنر نیک از بد، و مراعات پرداختن یا نپرداختن به هریک از سوی هنرمند یا مخاطب، در حقیقت، وابسته است به اینکه مسلمان اهمیت دادن به دستاوردهای معنوی را پیش‌تر آموخته باشد. 

معماری 

عربستان

در هزارۀ 2ق‌م در جنوب عربستان شهرهایی مهم وجود داشته است. با این حال، پیشینۀ اشاره به قوم عرب در متون، از سدۀ 9ق‌م فراتر نمی‌رود. هم‌زمان در جنوب، سبائیان حکمرانی می‌کردند و آثار آنان اکنون باقی است. از جملۀ این آثار، یکی پرستشگاهی بیضی‌مانند، موسوم به تخت بلقیس، و دیگری سد مأرب است که از لحاظ تاریخ مهندسی، اثری برجسته به‌شمار می‌رود. از دیگر نشانه‌های آن روزگار، که عمدتاً مربوط به تمدن سباست، می‌توان اینها را نام برد: آثار سنگ‌تراشی، تصاویر منقور مردگان بر سنگهای قبور، مجسمه‌های کوچک گلی، مجسمه‌های مرمری و مجسمه‌های مفرغی سر گاو و مفرغینه‌های صادرشده از لرستان به حضرموت. وانگهی، می‌توان به سفالینه‌های کهن اشاره کرد که طبعاً از نظر کاوشهای باستان‌شناختی در این منطقه از جهان نیز اهمیت دارد (نک‍ : نیوبی، 54-56؛ شیک، 151-152). 
یگانه‌پرستی نوین تا حدود رحلت حضرت محمد (ص) در حجاز، نجد، عروض، تهامه، یمن و جز اینها گسترده شد. نخستین مسجدها عموماً کالبدهایی بسیار ساده و بی‌زیور داشتند و اکنون از آنها اثری نمانده است. نخستین اثری که جایگاه معماری را در مدنیت آغازین مسلمانان تبیین می‌کند، مسجد مدینه است. طرح کلی مسجد پیامبر (ص) در مدینه، در مساجدی که در سالهای پسین ساخته شد، باقی ماند. طرح پایدار و مشخص بناها با گذشت زمان شکل گرفت و معماری اسلامی بر پایۀ شیوه‌های بومی استقرار یافت. طراحان ایرانیِ مساجد از جملۀ معماران پیشروِ مسلمان بودند. پس از صدر اسلام، سازه‌هایی چون مناره، به اقتباس از آثار پیشینِ ملتهای نومسلمان، به مسجدها افزوده شد (نک‍ : کرِزوِل، 4-7؛ هیلنبراند، 33, 39-40, 129). 
خانۀ پیامبر (ص) در مدینه محوطه‌ای چهارگوش بود با یک ظُلّه (سایبـان) ــ بـه احتمال بسیار، از برگها و تنه‌های نخل ــ و فرش آن در آغاز از بوریا بود. اینکه ساده‌ترین شکل مسجد یا هرگونه بنای دیگر متشکل از بخش مسقف و بخش سرباز است، افزون بر جنبۀ کارکردی بنا، می‌تواند نماد نیاز انسان به آزادی و امنیت باشد. در کنار این سایبان، اتاقهای پیامبر، و در ضلع روبه‌روی سایبان، صفّۀ اصحاب تنگ‌دست واقع بود. پیامبر می‌خواست که مسجد مکانی ساده باشد، همچون «عرش موسى (ع)»، و شاید در این تعبیر، اشاره به جایگاه عبادت یا خیمۀ مقدس اجتماع بنی‌اسرائیل نهفته بود. از این روایت بر می‌آید که پیامبر (ص) می‌خواست مسجد او مانند خیمۀ عهد موسى (ع)، که سپس تبدیل به معبدی باشکوه شد، ساده و بی‌پیرایه باشد و حتى اگر کثرت مسلمانان مدینه سبب بیشتر شدن مساحت مسجد شود، این امر به گرایش به تجمل نینجامد. راه حل دیگر برای مسئلۀ گسترش مدینه و فزونی نمازگزاران می‌توانست این باشد که مسجدی دیگر ساخته شود (نک‍ : یعقوبی، 43؛ لاندکوئیست، 325، تصویر؛ هیلنبراند، 71-73). 

شام

مسلمانان به تدریج برای پرداختن به سرگرمی و هنر و دیگر مقولات مدنیت، فرصت می‌یافتند. حکمرانان نیز، با احداث آثار ساختمانیِ سنگی و به‌کارگیری هنرمندان، بر این حرکت تأثیر می‌گذاردند. معماری شکلی مشخص و نسبتاً ثابت یافت که در معماری شام، خود را به‌خوبی نشان داد و به غرب جهان اسلام نیز منتقل شد. در این شیوه، طرح بنا و اجزای تشکیل‌دهندۀ آن بیشتر همان صوَر و معماری روم بود، که بیانگر تأثیرپذیری هنر اسلامی از روم شرقی است(نک‍ : مَنگو، 40-44؛ اتینگهاوزن، 23-26؛ نِیلِر، 20 ff.). 
یکی از کهن‌ترین بناهای مسلمانان قُبَّةالصَّخره است که به‌دستور عبدالملک بن مروان، طی سالهای 69-72ق/ 688-691م در بیت‌المقدس، بر فراز و در پیرامون یک سنگ بزرگ، ساخته شد؛ سنگی که از نیایش پیامبران تقدس یافته، و نبی اکرم از آن به معراج رفته بود (نک‍ : اتینگهاوزن، 28-30, 34؛ اِندِرلاین، 64-65؛ هالِم، 399, 401). 
قبةالصخره در محوطۀ حرم شریف، یا مسجدالاقصى به معنی اعم، قرار دارد. مسجدالاقصى، به معنی اخص، مسجدی است که در محل نمازخانۀ عمر بن خطاب بنا شده، و گسترش یافته است. می‌گویند در ساخت آن از برخی بخشهای کلیسای یوستینیانوس استفاده کرده‌اند. همۀ بنا یک شبستان بزرگ ستون‌دار است. مسجد را در 96ق/ 715م به امر ولید بن عبدالملک ساختند و در دوره‌های بعد تعمیرات و تغییراتی در آن صورت گرفت (نک‍ : جانسِن، 125-126؛ هیلنبراند، همان‌جا). 
جامع دمشق، که بنیادگذاری آن را نیز به دستور ولید اموی در 90ق آغاز کردند، اثری بسیار ارزشمند به‌شمار می‌آید. این بنا، پیش از تبدیل شدن به مسجد، کلیسایی موسوم به یحیى بود که خلیفه آن را مصادره کرد. از مقایسۀ آن با آثاری چون کلیسای سان ویتاله در راوِنای ایتالیا (نک‍ : اِوری، 128)، می‌توان سبک آن را تعیین کرد. حرم ستون‌دار مسجد به‌واسطۀ دیوار و طاقگان به صحن پیوسته است، بی‌آنکه، همسان مساجد پسین، رواقی میان حرم یا شبستان با صحن حائل باشد. طاقگانِ آثاری مانند طاق کسرى نشان می‌دهد که عناصری چون ردیف طاقهای هلالی در معماری دورۀ اسلامی، با معماری ایران کاملاً مرتبط است (نک‍ : ابن‌بطوطه، 104- 108؛ سُواژه، 95؛ اتینگهاوزن، 37 ff.). 
بنی‌امیه گاه قصرهایی بیابانی می‌ساختند که در بقایای این قصرها تأثیرات هنر رومی و ایرانی نمودار است. نقشۀ ساختمان و قوسهای آجری کاخ مُشَتّى (زمستانی) ایرانی، و نقوش دیوارهای بیرونی آن مرکب از نقش‌مایه‌های ایرانی و بیزانسی است. سنگ‌تراشیها بیزانسی است و در طرح تالار تشریفات، ویژگیهای رومی و محلی مشاهده می‌شود. این طرح در بنای خربةالمفجر نیز دیده می‌شود. وجود شباهت میان بخشی کوچک از قصر یادشده را با مقبره‌ای در غرزۀ طرابلس غرب، می‌توان نمونه‌ای ساده از تأثیرات سبک‌شناختی دانست (نک‍ : اندرلاین، 72 ff.؛ EWA, pl. 20). 

عراق

از سدۀ 3ق به بعد، تمدن تکوین‌یافتۀ مسلمانان پیشرفت بسیار کرد و هنر نیز سیمایی ویژه از خود نشان داد. هنر معماری به ویژگیهایی تمایل یافت که کم‌وبیش پدیدآور شیوه‌ای متفاوت با روزگار پیشین بود. تجدید حیات عناصر معماری ایران از جمله نتایج چشمگیری بود که تمایلات حاکمان این زمان به فرهنگ و معماری ایرانی و سبک‌پردازی عراق به بار آورده است (نک‍ : کرزول، 415). 
نامدارترین اثر معماری و شهرسازی این دوره شهر بغداد است که به شکل و شمایل ایرانی ساخته شد. ساختمان این شهر را منصور عباسی آغاز کرد و شهر تا زمان انحلال خلافت، مرکز عمدۀ رتق و فتق امور بود. با توجه به طرح مدور شهر گور و 4 دروازۀ آن، بغداد را می‌توان نشانه‌ای دیگر در تأثیرپذیری از زیبایی‌شناسی ساسانی دانست (نک‍ : دبا، 12/ 351 بب‍ ؛ هرتسفلد، 95-96, 102-104). چه‌بسا آثار اصیل باقی‌مانده در جهان ایرانی بتواند ذهن ما را در تجسم کوشکهای بغداد و سامره یاری رساند (نک‍ : گنج‌نامه، 59). شهر مشهور سامراء یا سامره، که آن را در سکه‌های این دوره به صورت «سُرَّ مَن رأی» آورده‌اند، پایتختی دیگر به‌شمار می‌رفت. این شهر بیشتر در زمان متوکل رونق داشت و پس از او رو به زوال نهاد. ساختمانهایی چون بَلکوارا (در نزدیکی شهر) و الجوسق را معتصم و متوکل در آنجا ساختند (نک‍ : کرزول، 331-333). 
در میان بناهای سامره، مسجد جامع، در سمت جنوبی شهر کهن، اثری مهم به‌شمار می‌آید. جامع سامره از نظر مساحت جزو مساجد بسیار بزرگ است. منارۀ مسجد، که در مجاورت ضلع شمالی قرار دارد، از بابت شکل حلزونی خود، که در زبان عربی، مَلویّه نامیده می‌شود، جالب توجه است. ساخت حلزونیها می‌تواند برگرفته از آتشگاههای مکعبیِ مشابه در ایرانِ زمان ساسانیان باشد. شواهدی چون گزارش ژان دیولافوا از بقایای نمونۀ بازمانده از آتشگاه یادشده و بازسازی صورت نخستین آن در یکی از طرحهای او (pp. 486, 487)، مؤید این نظر است (نک‍ : کرزول، 359 ff.؛ بلِر، «عراق...»، 102-104). 
کاخ و دژ بزرگ اُخَیضِر نیز منتسب به معماری این روزگار است. اما برخی بر آن‌اند که کاخ را سازندگان ایرانی در ایام باستان بنا کرده‌اند و امیرِ حیره ماههایی از سال را در آن می‌گذرانده است. قرامطه هم مدتی در آن استقرار داشته‌اند. به هر روی، این بنا از آثاری است که آسیب بسیار ندیده است. این بنا دارای بخشهای مسکونی و اداری، گرمابه، مسجد، و حرم‌سرا بوده، و در مقایسه با قصرهای شام، کمتر آراسته است (نک‍ : دبا، 7/ 294-295). تنها این گونۀ بنا نبود که به فراخور کارکرد خود، از بخشهای متفاوت تشکیل می‌شد. مدارس و دیگر گونه‌های بناها هم می‌توانستند از این ویژگی برخوردار باشند. مدرسۀ مستنصریه در 631ق/ 1234م به‌دستور مستنصر، در محلۀ نظامیۀ بغداد ساخته شد و کم‌کم از مدرسۀ نظامیه پیشی گرفت. مرمت مطلوب مدرسۀ مستنصریه در دورۀ معاصر، ویژگی ایرانی آن را نشان می‌دهد (نک‍ : بِرخِم، 43؛ هیلنبراند، 220, 222-223). 

ایران، آغاز دورۀ اسلامی

در سدۀ 2ق مسجدی در دامغان بنا شد که آن را به نام تاری‌خانه می‌شناسیم. «تاری» را از یک سو واژه‌ای ترکی به‌معنی خدا گفته‌اند و از سوی دیگر، مخفف واژۀ تاریک دانسته‌اند (نک‍ : دبا، ذیل تاری‌خانۀ دامغان). این مسجد را از نظر مصالح و فن معماری به روش پیش از اسلام ساخته‌اند (نک‍ : کرزول، 264-266؛ بلر، همان، 110). مسجدهای فهرج و شوش پیش از تاری‌خانه، و مسجدهای شوشتر و نایین یکی دو سده پس از آن ساخته شده‌اند (زمرشیدی، 22 بب‍‌ ). 
آرامگاه سامانی در بخارا، که مقبرۀ چند تن از شاهان این خاندان است و آن را در حدود 300ق/ 913م بنا کرده‌اند، کهن‌ترین مقبرۀ اصیل در دورۀ اسلامی است. هنگام بررسی تاریخ معماری اسلامی، به‌روشنی مشاهده می‌کنیم که منع شرعی ساختن آرامگاه نزد اهل تسنن سبب خودداری سران و سلاطین از این کار نشده است. مقبرۀ سامانی ویژگیهای معماری ساسانی را دارد و نمونه‌های مشابه در دیگر آثار، این بنا را الهام‌بخش خود معرفی می‌کنند. هنرشناسان برای آجرکاریِ به‌اصطلاح سبدباف یا هزارباف این اثر تاریخی ارزش ویژه‌ای قائل‌اند (نک‍ : پیرنیا، 168؛ دبا، 8/ 643-646). 

افریقیه

در پایان سدۀ 4ق، زیریانْ حکومت افریقیه (شرقِ مغرب) را در اختیار گرفتند. آنان شهر اَشیر را ساختند و پایتخت خود قرار دادند و شهر قَیروان را زیباسازی کردند. جامع شهر قیروان در تونس یکی از آثار بسیار مهم معماری مسلمانان به‌شمار می‌رود و آن را عُقبه بن نافع، فاتح افریقیه، بنیاد نهاده، که سپس در دوره‌های فرمانرانی اغلبیان، زیریان و حَفصیان تکمیل شده است. بیشتر ساختمانِ مسجد آجری، و متشکل از صحنی گسترده است که پیرامون آن را رواقها دربر می‌گیرند، و در میان شبستانِ ستون‌دارِ آن یک فرش‌انداز فراخ وجود دارد که از صحن به محراب منتهی می‌شود و بر ابتدا و انتهایش دو گنبد، با برجستگیهای عمودی، قرار گرفته است. طاقهای رواقها در بخش نمای بیرونی خود بر جفت‌ستونهای سنگی واقع شده‌اند (نک‍ : کرزول، 315 ff.؛ میچِل، 220). دیگر اثر مهم معماری در تونس، رباطِ شهر سوسه است. هنگام فتوحات، مسلمانان در سرحد دارالاسلام و دارالحرب، قرارگاههای دائم می‌ساختند تا از متصرفات خود حفاظت کنند و حمله‌های بعدی را تدارک ببینند. همچنین، مجاهدان در این رباطها به عبادت و مراقبه می‌پرداختند. اگر بدان اعتبار، این‌گونه بناها را اسلامی بدانیم، مسلماً می‌توانیم بناهایی چون قلعۀ سترگ حلب را هم، که پایگاهی در جنگهای صلیبی بود، به آنها بیفزاییم (نک‍ : کرزول، 287-288؛ اتینگهاوزن، 101-102). 
معماری شمال غربی آفریقا از یک‌سو به معماری تونس پیوسته است و از سوی دیگر پیرو معماری اندلس است. مسلمانان سلیقۀ اندلسی را با خود به آفریقا آوردند و معماری تکوین‌یافته را بدان آراستند که این روند در نهایت، همسانی در تزییناتی چون سنگ‌تراشی و چوب‌تراشی و گچ‌بری را پدید آورد. در عین حال، این تأثیرات به اندازه‌ای نبود که سبب شود امروز، ما معماری برّ و بوم افریقیه و مغرب را آشکارا در یک سبک قرار دهیم. معماری و هنر اسلامی در دیگر نواحی شمال آفریقا، به‌عنوان بخشی از هنر مغرب، در هنگام گفت‌وگو از هنر اندلس مطرح می‌شود (میچل، 215-216). همچنین، معماری مصر خود موضوع گفتاری است مستقل. در دیگر کشورهای مسلمان آفریقا، همچون نیجر، مالی، گینه و سومالی، آثار معماری شکلهایی ساده و کاملاً بومی دارند و به دیگر سرزمینهای اسلامی نپیوسته‌اند و در نتیجه، معماری آنها نیز دارای موضوعی مستقل است (نک‍ : هورتِن، 103). 

اندلس

در 169ق/ 785م، جامع قُرطُبه (کُردُبا) به دستور عبدالرحمان اموی بنیاد نهاده شد. این مسجد دارای شبستانی ستون‌دار بود و از این‌رو، در سالیان بعد، چند بار به‌سادگی تحول و گسترش یافت و به بنایی بسیار بزرگ تبدیل شد. هنگامی که معمار درصدد بالا بردن سقف آن برآمد، می‌بایست هم مسئلۀ وزن اضافه‌ای را که به فرض، دیوارهای فوقانی ستونها پدید می‌آوردند، حل کند و هم مسئلۀ ناپیدا بودن آنها را. کارکرد و شکل، یا معادلۀ دو مجهولی معماری که همیشه پیش از تکوین، هماهنگی می‌یابد و حل می‌شود، در اینجا با ایجاد دهانه بر فراز طاق متعلق به هر دو ستون حل شد. همچنین، هریک از طاقهای مضاعف را به صورت ابلق آراستند. از دیگر محاسن این مسجد می‌توان محراب اتاق‌مانند آن، طاقهای تزیینی و پیچیدۀ روبه‌روی محراب، و گنبد باشکوهش را نام برد (نک‍ : کرزول، 291 ff.). 
 

صفحه 1 از36

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: