ادبیات عرب

نمایش تا از مورد
نتیجه جستجو برای :
  • بشر بن ابی خازم | بِشْرِ بْن‌ اَبی‌ خازِم‌، فرزند عمرو بن‌ عوف‌، از بنی‌ اسد، شاعر اواخر عصر جاهلی‌.
  • بطلیوسی | بَطَلْیوسی‌، ابومحمد عبدالله‌ بن‌ محمد بن‌ سید (444- 15 رجب‌ 521ق‌ / 1052-27 ژوئیۀ 1127م‌)، نحوی‌، ادیب‌، لغوی‌، شاعر و فیلسوف اندلسی‌. نیاكان وی از شِلْب1‌ به بطلیوس‌ (ه‍ م‌) كوچیدند و ابومحمد در آنجا دیده‌ به‌ جهان‌ گشود و همان‌جا رشد یافت‌ (ابن‌ بسام‌، 2(3) / 891؛ ابن‌ خلكان‌، 3 / 98). وی‌ را به‌ سبب‌ انتس...
  • بعیث مجاشعی | بَعیث مُجاشِعی‌، خِداش‌ بن‌ بشر بن‌ خالد (ابی‌ خالد) تمیمی‌ بصری‌، خطیب‌ و شاعر عصر اموی‌. برخی‌ نیای‌ او را عبدالحارث‌ بن‌ ابی‌ خالد دانسته‌اند
  • بغدادی، ابوالقاسم | بَغْدادی‌، ابوالقاسم‌ عبدالله بن عبدالعزیز، مشهور به‌ ابوموسی‌ (د 250ق‌ / 864م‌)، ادیب‌ و نحوی‌. وی‌ چون نابینا بود، صفدی‌ نامش‌ را در نکـت‌ خود آورده‌ است‌ (ص‌ 182).
  • بغدادی، اسماعیل | بَغْدادی‌، اسماعیل‌ بن‌ محمد امین‌، معروف‌ به‌ اسماعیل‌ پاشا بغدادی (1255-1339ق‌ / 1839-1920م‌)، كتاب‌شناس‌ و فهرست‌نگار مشهور. وی‌ چنانکـه‌ خود گوید: نَسَب‌ به‌بابان‌، یكی‌ از خاندانهای‌ كرد حاكم‌ بر شهرزور و سلیمانیه‌ می‌برد
  • بغدادی، عبدالقادر | بَغْدادی‌، عبدالقادر بن‌ عمر بن‌ بایزید بن‌ احمد (1030-1093ق‌ / 1621-1682م‌)، ادیب‌ و لغت‌شناس‌. وی‌ در بغداد متولد شد و در همین شهر به‌ تحصیل‌ پرداخت‌؛ علاوه‌ بر زبان‌ فارسی‌، زبان‌ تركی‌ را نیز فرا گرفت‌ و هنگام‌ خروج‌ از بغداد هر 3 زبان‌ عربی‌، تركی و فارسی‌ را نیك آموخته‌ بود
  • بکر بن عبدالعزیز عجلی | بَكْرِ بْن عَبْدُالْعَزیزِ عِجْلی (د 285 / 898م)، شاعر كوفی تبار عصر عباسی و آخرین امیر خاندان ابودلف عجلی. وی احتمالاً در اوایل سدۀ 3ق و در منطقه جبال تولد یافت و در زمانی كه دقیقاً دانسته نیست، به اصفهان رفته است
  • بکربن نطاح | بَكْرِ بْن نَطّاح، ابوالوائل (د ح 200ق / 816م)، شاعر اهل یمامه. نسب او را به استناد ابیاتی از وی به عِجْل و یا حنیفه، پسران لُجَیم رسانده، و از همین رو، او را عجلی و یا حنفی خوانده‌اند (نک‍ : ابوالفرج، 19 / 106)، اما خطیب بغدادی او را اهل بصره می‌داند (7 / 90).
  • بکری، ابوالنجم | بَكْری، ابوالنجم محمد توفیق بن علی بن محمد (1287-1351ق / 1870-1932م)، ادیب، شاعر، صوفی و اشراف‌زادۀ متدین و دولتمرد مصری. وی از یك سو به خلیفه ابوبكر منسوب، و از سویی سبباً به خاندان امام حسن بن علی (ع) وابسته است (فهمی، 22-23؛ عقاد، 43).
  • بلاشر | بِلاشِر، رژیس (1279-1352ش / 1900-1973م)، از بزرگ‌ترین خاورشناسان جهان در زمینۀ ادب و زبان عربی.
  • بلاغت | بَلاغَت، در لغت به معنای شیوایی، رسایی و سخنوری، برگرفته از بلغ الكلام (رسید و منتهی شد سخن به «مخاطب») است و در اصطلاح مطابقت كلام با مقتضای حال مخاطب را گویند.
  • بلغه | بُلْغه‌، یا البلغة فی‌ اللغة، یا البلغة المترجم‌ فی‌ اللغة، کهن‌ترین‌ فرهنگ‌ شناخته‌ شدۀ عربی‌ به‌ فارسی‌، به‌ قلم‌ ابویوسف‌ یعقوب‌ بن‌ احمد نیشابوری‌ (د رمضان‌ 474ق‌ / فوریۀ 1082م‌) لغت‌شناس‌، ادیب‌ و شاعر ذولسانین‌ ایرانی‌.
  • بلطی | بَلَطی، ابوالفتح تاج‌الدین عثمان بن عیسی بن‌ منصور (524- 599ق‌ / 1130-1203م‌)، ادیب‌، شاعر و نحوشناس‌.
  • بلوی، ابوجعفر | بَلَوی، ابوجعفر احمدبن علی، نویسنده و دانشمند اندلسی قرن 9 و 10ق / 15 و 16م (دربارۀ نام كامل او، نک‍ : بلوی، 174، 179، 194؛ عمرانی، 20).
  • بلوی، ابوعامر | بَلَوی‌، ابو عامر محمد بن‌ احمد (د 559ق‌ / 1164م‌)، ادیب‌، شاعر، مورخ‌ و کاتب‌ اندلسی‌. اجداد وی‌ اهل‌ شهر سالم‌ (در شمال‌ اندلس‌) بودند و خود در طرطوشه‌ زاده‌ شد، به‌همین‌ سبب‌، منابع‌ از او به‌ سالمی‌ طرطوشی‌ (نسبت‌ طرطوسی‌ در بعضی‌ منابع‌ نادرست‌ است‌) یاد کرده‌اند
  • بندار اصفهانی | بُنْدارِ اِصْفَهانی، ابوعمرو بن عبدالحمید كَرخی (یا كَرَجی) اصفهانی، لغوی، راوی و نحوی سدۀ 3ق / 9م. برخی او را مَنداد خوانده اند (نک‍ : ابن‌ندیم، 91، حاشیه) و كنیه‌اش به صورتهای ابن لِرّه، ابن لُرّه، ابن لَزّه و نیز ابن لُدّه ثبت شده است
  • بند | بَنْد، نوعی كلام منثور و آهنگین كه از سدۀ 11 ق در ادب عربی پدید آمد. این كلمه در نخستین سده‌های اسلامی در معانی گوناگون و حتى تركیبهای متعدد (دستبند = نوعی بازی و رقص؛ شكاربند و...، نک‍ : ه‍ د، ابونواس) معرب شد، تا اینکـه حدود 300 سال پیش در عراق، بر نوعی شعر منثور اطلاق گردید.
  • بنی ساسان | بَنیْ ساسان، لقبی كه بر گدایان اطلاق می‌شده است. گدایانی كه خود را چنین می‌خواندند و به این نام هم فخر می‌كردند، در حقیقت از ویژگیهایی برخوردار بودند كه بارزترین آنها، نخست زیركی و هوشمندی، و سپس ادب ورزی است.
  • بورینی | بورینی، بدرالدین حسن بن محمد شافعی (963-1024ق / 1556-1615م)، ادیب و تاریخ‌نگار دمشقی. وی در خاندانی فلسطینی در روستای صفوریه چشم به جهان گشود و چون پدرش اهل بورین از روستاهای نابلس بود، او نیز به همان جا منسوب گردید
  • بوصیری | بوصیری‌، ابوعبدالله‌ شرف‌الدین‌ محمد بن‌ سعید بن‌ حماد دَلاصی‌ (608-694 یا 695ق‌ /1211-1295 یا 1296م‌)، شاعر، فقیه‌، كاتب‌ و حسابدار. نیاكان وی ظاهراً از قبیلۀ بزرگ‌ صنهاجه‌ بودند،
  • بهاءالدین زهیر | بَهاءُالدّینْ زُهَیر، ابوالفضل‌زهیر بن‌ محمد مهلبی‌(581-656ق‌ /1185- 1258 م‌)، از شاعران‌ معروف‌ دورۀ ایوبی‌. وی‌ در نخله‌ در نزدیكی‌ مكه‌ دیده‌ به‌ جهان‌ گشود و در سرزمین‌ قَوص‌ (در مصر علیا) رشد یافت
  • بهرام شاه بن فرخ شاه | بَهْرامْ شاهِ بْنِ فَرُّخْ‌شاه‌، ملك‌ امجد ابوالمظفر مجدالدین‌ (د 628ق‌ /1231م‌)، نوۀ برادر صلاح‌الدین‌، از امیران‌ ایوبی‌ شام‌ و شاعر. در هیچ‌یك‌ از منابع‌ به‌ سال‌ تولد و دوران‌ زندگی‌ وی‌ پیش‌ از امارت‌ بعلبك‌ اشاره‌ای‌ نشده‌ است‌؛ اما مسلماً امیری‌ دوراندیش‌ همچون‌ صلاح‌الدین‌، ادارۀ منطقۀ بعلبك‌ را نبایس...
  • بهلول | بُهْلول‌، ابو وُهَیْب‌ بهلول‌ بن‌ عمر صیرفی‌ یا صوفی‌ (د 190ق‌ / 806م‌)، مشهور به‌ دانا، عاقل‌ یا مجنون‌، نام‌ شخصیتی‌ نیمه‌ افسانه‌ای‌ كه‌ در ادبیات‌ عامیانۀ ایران‌ نیز شهرت‌ بسیار دارد
  • بیاضی، ابوجعفر | بَیاضی‌، ابوجعفر مسعود بن‌ عبدالعزیز بن‌ محسن‌ بیاضی‌ (د ذیقعدۀ 468 / ژوئن‌ 1076)، شاعر. وی‌ در بغداد زاده‌ شد و در همان‌جا درگذشت‌ و در گورستان‌ باب‌ ابرز دفن‌ شد
  • بیان | بَیان‌، در لغت‌ به‌ معنی‌ روشنی‌ و وضوح‌، و در اصطلاحْ اصول‌ و قواعدی‌ است‌ كه‌ به‌ وسیلۀ آنها چگونگیِ ارائۀ یك‌ معنا به‌ شیوه‌های‌ مختلف‌ شناخته‌ می‌شود، به‌ گونه‌ای‌ كه‌ هریك‌ از آن‌ شیوه‌ها در وضوحِ دلالت‌ عقلی‌ بر آن‌ معنا با یكدیگر متفاوت‌اند.
  • البیان و التبیین |
  • بیبرس |
  • بیتوشی | بَیتوشی‌، عبدالله‌ بن‌ محمد، ادیب‌ شافعی‌ مذهب‌ و شاعر سدۀ 12 ق‌ / 18 م‌ كه‌ به‌ 3 زبان‌ عربی‌، فارسی‌ و كردی‌ شعر می‌سرود.
  • بیهقی،ابراهیم | بِیهَقی‌، ابراهیم‌ بن‌ محمد (د سدۀ 3 یا ابتدای‌ سدۀ 4ق‌ / سدۀ 9 یا 10م‌)، ادیب‌ ایرانی‌ عربی‌ نویس‌. از نامش‌ حدس‌ می‌زنیم‌ كه‌ از بیهق‌ برخاسته‌ است‌.
  • بیهس بن صهیب | بَیهَسِ بْنِ صُهَیب‌، ابوالمقدام‌ جَرْمی‌ (د ح‌ 100ق‌ / 718م‌)، شاعر دورۀ اموی‌. منابع‌ دربارۀ وی‌ به‌ گفتاری‌ مختصر ــ و گاه‌ ضد و نقیض‌ ــ بسنده‌ كرده‌اند.
  • بیهقی، ابوجعفر | بِیهَقی‌، ابوجعفر احمد بن‌ علی‌ بن‌ محمد، معروف‌ به‌ بوجعفرك‌ (470-544ق‌ / 1077-1150م‌)، از دانشمندان‌ بلندپایۀ لغت‌، نحو، قرائت‌ و تفسیر و صاحب‌ كتاب‌ تاج‌ المصادر.
  • پنجدیهی | پَنْجْدیهی‌، ابوسعید تاج‌الدین‌ محمد بن‌ عبدالرحمان‌ بن‌ محمد مسعودی‌ (ربیع‌الآخر 522- ربیع‌الاول‌ 584 / آوریل‌ 1128- مۀ 1188)، محدث‌، فقیه‌، لغوی‌ و ادیب‌ شافعی‌.
  • الادب الصغیر |
  • ادب الکاتب |
  • الادب الکبیر |
  • ادب مهجر |
  • ادب | اَدَب، کلمه‌ای متداول در فرهنگ اسلامی که ریشۀ روشنی برای آن دانسته نیست. در شعر جاهلی ظاهراً به کار نرفته، اما در شعر مخضرم و احادیث نبوی بارها آمده است. نخست معنایی محدود داشت. از سدۀ 2ق، در تحولی بسیار سریع بر اخلاق و خاصه اخلاق عملی اطلاق شد. در سدۀ 3ق دایرۀ معنایی آن گسترش شگفتی یافت: اخلاق، رفتار اجتماعی...
  • ادغام | اِدْغام‌، یا ادَّغام‌، اصطلاحی‌ در صرف‌ عربی‌ و علوم‌ قرآنی‌ كه‌ عبارت‌ است‌ از همراه‌ كردن‌ دو حرف‌ در تلفظ به‌ گونه‌ای‌ كه‌ به‌ صورت‌ یك‌ حرف‌ مشدد ادا گردند.
  • ادی شیر | اَدّی‌شیر (1283-1333ق‌/ 1867-1915م‌)،مطران‌اسقفیۀسِعِرت‌ (سِعِرد) در استان‌ كركوك‌ عراق‌. منبع‌ اساسی‌ آگاهی‌ دربارۀ وی‌، همان‌ مقالۀ نسبتاً مفصلی‌ است‌ كه‌ یكی‌ از روحانیان‌ كلدانی‌ به‌ نام‌ سلیمان‌ صائغ‌ موصلی‌، 10 سال‌ پس‌ از قتل‌ او، در مجلۀ المشرق‌ و سپس‌ النجم‌ نگاشت‌ و همین‌ مقاله‌، مورد استفادۀ دیگر ش...
  • ارتجال |
  • ارجوزه |
  • ارجانی | اَرَّجانی‌، ابوبكر ناصح‌الدین‌ احمد بن‌ محمد بن‌ حسین‌ (460-544ق‌/ 1068-1149م‌)، شاعر، فقیه‌ و قاضی‌ شوشتر و عسكر مُكْرَم‌. وی‌ در ارجان‌ فارس‌ زاده‌ شد، ولی‌ خانوادۀ او در شوشتر و عسكر مكرم‌ در خوزستان‌ اقامت‌ داشتند. نسب‌ او از جانب‌ مادر به‌ زاهد مشهور ابوعبدالله‌ محمد بن‌ احمد ارجانی‌(د 400ق‌) (سمعانی‌، 1...
  • ارشاد الاریب الی معرفة الادیب |
  • ارسلان، شکیب |
  • ازری | اُزْری، از خاندانهای اهل علم و ادب و ثروتمند عراقی که اعضای آن در 3 سدۀ اخیر در بغداد نامی پرآوازه داشتند. این خاندان خود را از نسل عبدالصمد بن علی ازری بغدادی تمیمی می‌دانند (مظفر، 5).
  • ازهری | اَزْهَری، ابوالولید زین‌الدین خالدبن عبدالله بن ابی‌بکر (838 ـ محرم 905ق/ 1434- اوت 1499م)، نحودان، لغت‌شناس و فقیه شافعی که به وقّاد نیز معروف است. نسب وی به ابومنصور ازهری صاحب تهذیب اللغه می‌رسد (خوانساری، 3/ 278؛ مدرس، 1/ 112). در جرجه (جرجا) واقع در صعید مصر، به دنیا آمد و نسبت جرجی (جرجاوی) او از همین‌ج...
  • ازهری | اَزْهَری، ابومنصور محمدبن احمدبن طلحه (282-370ق/ 895-980م)، لغت‌شناس، ادیب، فقیه و مفسر شافعی مذهب، مؤلف تهذیب اللغة. وی در هرات زاده شد و نزد مشاهیر علم و ادب آن شهر دانش آموخت (یاقوت، ادبا، 17/ 164؛ ابن خلکان، 4/ 334؛ ذهبی، 16/ 316؛ صفدی، 2/ 45).
  • استرابادی | اِسْتَرابادی، رضی‌الدين‌ محمد بن‌ حسن‌، معروف‌ به‌ رضی‌ (د اندكی‌ پس‌ از 688ق‌/ 1289م‌)، اديب‌ و نحوی شيعی‌. آگاهی‌ از زندگانی‌ او چندان‌ اندك‌ است‌ كه‌ جلال‌الدين‌ سيوطی‌ (د 911ق‌) می‌گويد به‌ هيچ‌ نكته‌ای از شرح‌ حال‌ او دست‌ نيافته‌، و حتی‌ نامش‌ را نيز نمی‌داند (1/ 567). اين‌ سخن‌ البته‌ مايۀ شگفتی‌ و ترد...
  • اسامة بن منقذ | اُسامَةِ بْنِ مُنْقِذ، ابوالمظفر مجدالدین اسامة بن مرشدبن علی... ابن منقذ شیزری کنانی (جمادب‌الآخر 488- رمضان 584/ ژوئن 1095- نوامبر 1188م)، امیر، ادیب و شاعر عصر فاطمی و ایوبی.
  • استفان بن بسیل | اِسْتِفانِ بْنِ بَسیل (یا باسیل)، از نخستین مترجمان متون طبی یونانی به زبان عربی در سدۀ 3ق/ 9م و نخستین مترجم کتاب دارویی دیاسقوریدوس به زبان عربی، یگانه اطلاعی که از زندگانی او داریم این است که در زمان حنین بن اسحاق می‌زیسته، و از زمرۀ مترجمان چیره‌دستی بوده است که متوکل خلیفۀ عباسی به دستیاری حنین گماشته اس...

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: