مقالات

نمایش تا از مورد
نتیجه جستجو برای :
  • اسباب نزول | اَسْبابِ نُزول، اصطلاحی در تفسیر قرآن، و عنوان رشته‌ای از علوم قرآنی. «اسباب» جمع «سَبَب» به معانی رشته، وسیله، طریقه و رابطه (نک‍ : ابن منظور، مادۀ سبب)، و «نزول» مصدر است به معانی فرود آمدن و اقامت کردن (نک‍ : همو، مادۀ نزل؛ نیز نک‍ : ریپین، 12-14). در اصطلاح «اسباب نزول» نیز همان معانی لغوی و عرفی لحاظ شده...
  • اسباب خانه | اَسْبابِ خانه، مجموعه‌ای از وسایل و ظروف و ابزار و اشیائی که برای برآوردن نیازهای روزانۀ اعضای خانواده در خانه فراهم آمده است. اینگونه وسایل بنابر موقعیت جغرافیایی و اقلیمی و نوع جامعه و نظام معیشتی و پایگاه و منزلت طبقاتی صاحبانشان از نظر نوع و جنس و شکل و چند و جونی تفاوتهای بسیاری دارند.
  • اسبتاریه | اِسْبِتاريّه‌، عنوانی‌ كه‌ در منابع‌ اسلامی‌ بر فرقه‌ای دينی‌ - نظامی‌ از صليبيان‌ موسوم‌ به‌ مهمان‌ نوازان‌ در دوران‌ جنگهای صليبی‌ اطلاق‌ می‌شد. اين‌ كلمه‌ معرب‌ و مأخوذ از واژۀ لاتين‌ «هُسپيتاليس‌» است‌ و به‌ شكلهای تحريف‌ و تصحيف‌ شدۀ ديگری چون‌ استباريه‌، استباليه‌ و همچنين‌ تركيب‌ بيت‌ الاسبتار و اخوۀ ا...
  • استادالدار | اُسْتادُ الدّار، عنوان‌ برخی‌ از منصبداران‌ بزرگ‌ دربار خلفا، امرا و سلاطين‌ مسلمان‌ كه‌ وظايف‌ و حوزۀ اقتدارشان‌ متغير بود و در اوج‌ قدرت‌ گاه‌ به‌ وزارت‌، امارت‌ و سلطنت‌ نيز می‌رسيدند.
  • استان | اُسْتان‌، يا اِستان‌، از تقسيمات‌ كهن‌ كشوری و اداری ايران‌.
  • استحسان | اِسْتِحْسان‌، اصطلاحی‌ برای روشی‌ از روشهای اجتهادی در فقه‌ اهل‌ سنت‌ كه‌ غالباً در عرض‌ قياس‌ مطرح‌ می‌شود. اين‌ واژه‌ در لغت‌ به‌ معنی‌ «نيكو شمردن‌» است‌ و در فقه‌ سدۀ نخستين‌، نمودی از عنصر اجتهاد الرأی بود كه‌ در فقه‌ سدۀ 2ق‌، به‌ويژه‌ نزد ابوحنيفه‌ و پيروان‌ او مفهومی‌ محدودتر و مشخص‌تر يافت‌. مؤلفان‌ ك...
  • استراباد | اِسْتَراباد، يا اَسْتَراباد، نام‌ كهن‌ شهرستان‌ كنونی‌ گرگان‌ (ه‍ م‌) در سده‌های نخستين‌ اسلامی‌ و مركز ايالتی‌ به‌ همين‌ نام‌ در دورۀ صفويه‌، قاجار و اندكی‌ پس‌ از آن‌.
  • استخر | اِسْتَخْر، يا اصطخر، اسطخر، شهری ساسانی‌ و يكی‌ از تقسيمات‌ اداری پنجگانۀ اوايل‌ دورۀ اسلامی‌ در استان‌ فارس‌. واژۀ استخر كه‌ به‌ معنای سخت‌ و نيرومند است‌ (بارتولمه‌، 1591 ؛ رايشلت‌، 269 )، در كتيبۀ پهلوی شاپور و كرتير در بنای كعبۀ زردشت‌ (بك‌، 410 ,342 ,259 ؛ برونر، 105 ؛ نيبرگ‌، 180) و سنگ‌ نبشتۀ پهلوی شاپ...
  • استانبول | اِسْتانْبوِل، بزرگ‌ترین شهر و مهم‌ترین مرکز اقتصادی، بازرگانی، صنعتی، هنری ـ فرهنگی و جهانگردی ترکیه و مرکز استان استانبول. این شهر تاریخی مدتها پایتخت امپراتوریهای بیزانس (روم شرقی) و سپس عثمانی (تا 2 ربیع‌الاول 1342ق/ 13 اکتبر 1923م) بوده است.
  • آتش لکهنوی | آتَشِ لَكْهْنَوی، خواجه حیدرعلی (د 1263ق / 1847م)، متخلص به «آتش»، فرزند خواجه علی‌بخش از شاعران اردو زبان هند. مصحفی (د 1240ق / 1825م) در آغاز ریاض‌الفصحاء (ص 4-10) ذكر او را آورده و سن او را 29 سال نوشته است. چون آغاز نگارش این كتاب 1221ق / 1806م بوده، ولادت آتش باید در حدود 1192ق / 1778م باشد. عشرت لكهنوی ...
  • ازمیر، بنی |
  • ازیلال | اَزیلال، استان و شهری در مرکز مغرب (مراکش) که از شمال به استان بنی ملال، از شرق به استان رشیدیه، از جنوب به استان ورزازات و از غرب به استانهای قلعة السراغنه و مراکش محدود است. مساحت آن 050‘1 کم‍ 2 است. این ناحیه از 1975م به صورت استان درآمده است. بخش اعظم استان ازیلال را فلاتی مرتفع و ناهموار و مناطق کوهستانی...
  • اساس الاقتباس |
  • اساریر |
  • ازین |
  • اسالم | اَسالِم، ناحیه‌ای در منطقۀ تالش واقع در حاشیۀ جنوب غربی دریای خزر. این ناحیۀ ساحلی با طول 35 و عرض 11 کمـ ، از سوی مشرق با دریای خزر، و از سوی مغرب با ارتفاعات خلخال همجوار است (کیهان، 2/ 280). ارتفاع اسالم از اسطح دریا در حدود 30 متر است (پاپلی، 55).
  • اساف و نائله | اِساف وَ نائِله، دو بت مشهور اعراب جاهلی. بر اساس داستانهای کهن عرب، اساف پسر یعلیٰ از قبیلۀ جُرْهُم در یمن به یکی از دختران قبیله‌اش به نام نائله دختر زید عشق می‌ورزید. آن دو در موسم حج آهنگ مکه کردند و چون درون کعبه خلوتی یافتند، دامن به گناه آلودند. پس خداوند هر دو را مسخ، و به سنگ مبدل کرد. صبحگاهان مردم ...
  • ازهری | اَزْهَری، ابوالولید زین‌الدین خالدبن عبدالله بن ابی‌بکر (838 ـ محرم 905ق/ 1434- اوت 1499م)، نحودان، لغت‌شناس و فقیه شافعی که به وقّاد نیز معروف است. نسب وی به ابومنصور ازهری صاحب تهذیب اللغه می‌رسد (خوانساری، 3/ 278؛ مدرس، 1/ 112). در جرجه (جرجا) واقع در صعید مصر، به دنیا آمد و نسبت جرجی (جرجاوی) او از همین‌ج...
  • ازهر بن یحیی | اَزْهَرِبْنِ یَحْیى، ابن زهیربن فرقدبن سلیم (یا سلیمان) بن ماهان، معروف به «ازهرخر» (د پس از 276ق/ 889م) پسرعم و سپهسالار با تدبیر یعقوب و عمروبن لیث صفاری.
  • ازنا | اَزْنا، شهرستان و شهری در استان لرستان.
  • اسامة بن زید | اُسامَةِ بْنِ زِیْد، ابومحمد یا ابوزید (د ح 54ق/ 674م)، صحابی پیامبر(ص). کنیۀ او را ابویزید و ابوخارجه نیز آورده‌اند که ابوزید احتمالاً تصحیف ابوزید است (نک‍ : بخاری، التاریخ...، 1(2)/ 20؛ بلاذری، انساب...، 5/ 77؛ قس: ابن حبان، 11؛ ابونعیم، معرفة...، 2/ 181).
  • ازنیق | اِزْنیق، بخش و شهری باستانی در کنار دریاچه‌ای به همین نام، واقع در شمال شرقی استان بورسه (بورسا) در ترکیه.
  • اژه | اِژه، شاخه‌ای از دریای مدیترانه واقع در بخش شمال شرقی آن، میان کشورهای یونان و ترکیه و به عبارت دیگر میان قارۀ اروپا و سیا.
  • ازهری | اَزْهَری، ابومنصور محمدبن احمدبن طلحه (282-370ق/ 895-980م)، لغت‌شناس، ادیب، فقیه و مفسر شافعی مذهب، مؤلف تهذیب اللغة. وی در هرات زاده شد و نزد مشاهیر علم و ادب آن شهر دانش آموخت (یاقوت، ادبا، 17/ 164؛ ابن خلکان، 4/ 334؛ ذهبی، 16/ 316؛ صفدی، 2/ 45).
  • الازهر | اَلْاَزْهَر، یا جامع الازهر، کهن‌ترین نهاد آموزشی ـ دینی بازمانده از روزگار فاطمیان در مصر که همزمان با تأسیس شهر قاهره بنیاد نهاده شد و با گذشت بیش از هزار سال رویارویی با بسیاری از دگرگونیهای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی همچنان به عنوان یکی از پرآوازه‌ترین دانشگاههای اسلامی موجود جهان به حیات علمی ـ آموزشی خود ا...
  • ازدواج |
  • ازق |
  • ازمید |
  • ازل |
  • ازرو | اَزْرو، شهر کوهستانی کوچکی در استان مکناس در مرکز مراکش، ازرو واژه‌ای بربری به معنی سنگ، ریگ و کلاً تخته‌سنگ است که بر بسیاری از روستاهای شمال افریقا که در دامنه یا بر فراز تخته‌سنگها و مناطق سنگی قرار گرفته‌اند، اطلاق می‌شود (EI2, S).
  • ازدی | اَزْدی، ابوزکریا یزیدبن محمدبن ایاس (د 334ق/ 946م)، مورخ و محدث موصلی. ابوزکریا از قبیلۀ یمانی ازد بود. سال تولد او دانسته نیست. با توجه به نسبت وی، می‌توان گفت که ازدی احتمالاً در موصل زاده شده، و در همانجا پرورش یافته بود. در برخی منابع آمده که او به ابن زَکْره (یا زُکْره) نیز مشهور بوده است (ابن جمیع، 379؛...
  • ازرقی هروی | اَزْرَقیِ هَرَوی، ابوبکر زین‌الدین (یا افضل‌الدین) بن اسماعیل ورّاق، از شعرای سدۀ 5ق/ 11م. اصل او از هرات، و پدرش از ورّاقان این شهر بود (نظامی، 80؛ خواندمیر، 2/ 397؛ کازرونی، 35؛ قس: دولتشاه، 58، که اصل او را از مرو دانسته است) و به گفتۀ نظامی عروضی، همو فردوسی را هنگام فرار از غزنین به هرات 6 ماه در خانۀ خو...
  • ازرقی | اَزْرَقی، شهرت افراد خاندانی از مردم مکه که دو تن از آنان به عنوان راوی و مؤلف در سدۀ 3ق/ 9م نامبردارند. این خاندان اصلاً به ازرق، غلام رومی آهنگری از آن حارث بن کلدۀ ثقفی، طبیب مشهور عرب، نسب می‌برد. ازرق در غزوۀ طائف از جمله بندگانی بود که به خدمت پیامبر(ص) آمد و سپس آزاد شد. نوادگان وی از نسل فرزندش سلمه، ...
  • ازمیت | اِزْمیت، شهری باستانی در انتهای ساحل خلیجی به همین نام، از متفرعات دریای مرمره و مرکز استان قوجه ایلی (کوجا ایلی) بر سر راه استانبول به آناتولی در کشور ترکیه.
  • ازلام | اَزْلام، تیرهایی که اعراب پیش از اسلام برای گونه‌ای از کهانت به کار می‌بردند و در قرآن کریم این شیوۀ آنان نکوهش شده است. به اتفاق مفسران و لغت‌شناسان، ازلام جمعِ زُلَم یا زَلَم به معنیِ تیری است تیز ناشده و بی‌پر، و «قِدح» به عنوان واژۀ مارد ف آن شناخته می‌شده است (مثلاً نک‍ : ابوعبیده، 1/ 153؛ ابن قتیبه، الم...
  • ازمور | اَزَمّور، شهری بندری در استان دارالبیضای مراکش بر کرانۀ اقیانوس اطلس. ازمور واژه‌ای است بربری به معنی درخت زیتون وحشی.
  • ازری | اُزْری، از خاندانهای اهل علم و ادب و ثروتمند عراقی که اعضای آن در 3 سدۀ اخیر در بغداد نامی پرآوازه داشتند. این خاندان خود را از نسل عبدالصمد بن علی ازری بغدادی تمیمی می‌دانند (مظفر، 5).
  • ازمیر | اِزْمیر، استان و شهر مرکز آن، از بنادر مهم غرب ترکیه، در کنار خلیجی به همین نام از دریای اژه.
  • ازد | اَزْد، نام عمومی مجموعه‌ای از قبایل کهن عرب. از نظر کاربرد تاریخی واژه، ازد نامی است که در آثار سده‌های نخست هجری غالباً به صورت منفرد و گاه به شکل ترکیبهای اضافی مانند ازدِ سَرات، ازد شَنوئه و ازد عُمان به کار رفته است، اما در شجره‌نامه‌های نسب‌شناسان و داستانهای قومی، ازد عنوان قبیله‌ای بسیار کهن و فراگیر ا...
  • ازبکستان | اُزْبَکِستان، کشوری در بخش میانی آسیای مرکزی.
  • ارسلان، شکیب |
  • ارلات | اَرْلات [arlāt]، قومی از اقوام کهن،‌ تاریخی و پرنفوذ مغول. گروه بسیاری از قوم ارلات در روزگار چنگیزخان به ماوراءالنهر و خاور خراسان کوچ کردند و فرهنگ اسلامی را پذیرفتند. بنابر روایتی، چنگیزخان با عنوان خاقان ارلات بر تخت برآمد که اقوام دیگر مغول مانند قیات و سونیت فرمانبردار او بودند. افزون بر این، امیران بزر...
  • ارغون | اَرْغون‌، نام‌ یكی‌ از گروههای‌ قومی‌ در آسیای‌ مركزی‌. این‌ قوم‌ در جریان‌ وقایع‌ تاریخی‌ آن‌ منطقه‌ نقش‌ مهمی‌ ایفا كرده‌، و با شركت در ساختار تشكلهای‌ گوناگون‌، به‌ویژه‌ به‌ عنوان‌ شاخه‌ای‌ پرجمعیت از تشكل‌ قومی‌ قزاق‌، بقای‌ خود را تاكنون‌ حفظ كرده‌ است‌. سخن‌ از پیشینۀ تاریخی‌ ارغون‌ تا روزگار چنگیزخان‌ ...
  • ارنب |
  • ارمینیه |
  • اروچ بیک | اُروچْ بِیك‌ (د پس از 907ق‌/ 1501م‌)، فرزند عادل‌، یكی‌ از نخستین وقایع‌نگاران‌ دورۀ عثمانی‌. از زندگی‌ او آگاهی‌ چندانی‌ در دست نیست‌. از وقف‌ نامه‌ای‌ كه‌ از وی‌ در بایگانی‌ نخست‌وزیری تركیه‌ محفوظ است‌ (نك‍ : بلدیسنو، 362، 360) و نیز از «دیباچۀ» تواریخ‌ آل عثمان‌ بر می‌آید كه‌ پدرش‌ ابریشم‌ فروش‌ بوده‌، و ...
  • ازبک |
  • اروی بنت احمد |
  • ارومیه |
  • اریوله | اُرْیوله‌، شهری‌ در استان‌ آلیكانته‌، در جنوب‌ شرقی‌ اسپانیا كه‌ امروزه‌ اُریئولا نامیده‌ می‌شود. اریوله‌ از شهرهای‌ كهن‌ اندلس‌ است‌ كه‌ به‌ گفتۀ جغرافی‌نویسان‌ قدیم‌، در نزدیكی‌ مُرسیه‌ در ناحیۀ تُدمیر قرار داشته‌ است‌ (ادریسی‌، 2/ 538؛ یاقوت‌، 1/ 403). كلمۀ اریوله‌ در زبان‌ لاتینی‌ به‌ معنای‌ زرین‌ است‌ (ا...

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: