صفحه اصلی / مقالات / دائرة المعارف بزرگ اسلامی / مردم شناسی / اسباب خانه /

فهرست مطالب

اسباب خانه


نویسنده (ها) :
آخرین بروز رسانی : دوشنبه 19 خرداد 1399 تاریخچه مقاله

اَسْبابِ خانه، مجموعه‌ای از وسایل و ظروف و ابزار و اشیائی که برای برآوردن نیازهای روزانۀ اعضای خانواده در خانه فراهم آمده است. اینگونه وسایل بنابر موقعیت جغرافیایی و اقلیمی و نوع جامعه و نظام معیشتی و پایگاه و منزلت طبقاتی صاحبانشان از نظر نوع و جنس و شکل و چند و جونی تفاوتهای بسیاری دارند. 
اسباب خانه را می‌توان به دو دستۀ متمایز تقسیم کرد: یک دسته اشیاء و وسایلی که جنبۀ کاربردی عام و مشترک دارند و در زندگی روزمرۀ مردم در همۀ سطوح اجتماعی به کار می‌روند؛ دستۀ دیگر اشیائی که بیشتر جنبۀ آذینی و تجملی دارند و میزان نفاست و زیبایی آنها نشانگر پایگاه و منزلت گروهها و طبقاتی است که آنها را به کار می‌برند. 
در آغاز ظهور اسلام، اسباب خانۀ مردم ساده بود. پیامبر اسلام(ص) پیوسته مسلمانان را از به کارگیری اشیاء نفس و ظرفهای طلا و نقره و پوشیدن جامه‌های حریر و دیبا پرهیز می‌دادند (نک‍ : ابوالحجاج، 2/ 187؛ بخاری، 7/ 45). اسباب زندگی پیامبر(ص) نیز شامل چند تکه چيز ساده‌ مانند دو قدح‌، به‌ نامهای «ريان‌» و «عير»، و يك‌ بستر چرمی‌ و يك‌ چوبدستی‌ به‌ نام‌ «ممشوق‌» بود (يعقوبی‌، 2/ 71-72). 
اسباب‌ خانۀ خلفای راشدين‌ نيز ساده‌ بود. ابوبكر به‌ هنگام‌ مرگ‌، مهاجران‌ را به‌ ساده‌ زيستن‌ سفارش‌ می‌كرد و می‌گفت‌: شما را به‌ خدا هيچ‌گاه‌ بالشهای ديبا و پرده‌های حرير در خانه‌هايتان‌ به‌ كار نگيريد (زيدان‌، 12/ 692). هرگاه‌ غنايم‌ نفيس‌ گوهرنشانی‌ به‌ دست‌ مسلمانان‌ می‌افتاد، عمر می‌گريست‌ و خوف‌ داشت‌ كه‌ امت‌ مسلمان‌ به‌ اينگونه‌ اسباب‌ و اشياء زيبا و گرانبها دل‌ ببندند و از شكوه‌ زندگی‌ سادۀ پيشين‌ فرو افتند و به‌ خواری زندگی‌ دچار گردند (همانجا). 
در وصف‌ اسباب‌ خانۀ حضرت‌ علی‌ (ع‌) به‌ هنگام‌ ازدواج‌ با حضرت‌ فاطمه‌ (ع‌) نوشته‌اند كه‌ بر كف‌ اتاق‌ شن‌ ريخته‌، و روی آن‌ پوست‌ قوچی‌ گسترده‌ بود و آن‌ حضرت‌ به‌ هنگام‌ خواب‌ پوست‌ را از روی پشمين‌ آن‌ می‌گسترد؛ مخدّه‌ يا بالشی‌ چرمی‌ آكنده‌ با ليف‌ خرما هم‌ داشت‌ (حميری، 53؛ ابن‌ شهرآشوب‌، 3/ 353؛ ابن‌ سعد، 8/ 23). آن‌ حضرت‌ به‌ هنگام‌ آوردن‌ دختر پيغمبر (ص‌) به‌ خانه‌اش‌ برای آويختن‌ لباس‌، چوبی‌ ميان‌ دو ديوار اتاق‌ نصب‌ كرد (ابن‌ شهرآشوب‌، همانجا) و حوله‌ای از آن‌ آويخت‌ و مشك‌ آب‌ و پرويزنی‌ هم‌ برای بيختن‌ آرد فراهم‌ كرد (ابوعلم‌، 156). 
ساده‌ زيستی‌ در جامعه‌های اسلامی‌ ديری نپاييد و تجم‍ل‌ گرايی‌ در ميان‌ خانوادۀ خلفا و گروهی‌ از سران‌ و بزرگان‌ قبيله‌های عرب‌، در دورۀ امويان‌ و به‌ خصوص‌ عباسيان‌، رواج‌ يافت‌ و تحت‌ تأثير زندگی‌ پر تجم‍ل‌ طبقات‌ مرفه‌ ايرانی‌، آنان‌ نيز خانه‌های خود را با اسباب‌ و اشياء زينتی‌ و نفيس‌ آراستند. بنابر نوشته‌های تاريخی‌، نخستين‌ كسی‌ كه‌ در اسلام‌ به‌ جای نشستن‌ بر زمين‌، بر كرسی‌ يا تخت‌ نشست‌، معاويه‌ بود. پس‌ از او، خلفای ديگر نيز از او پيروی كردند و كرسی‌نشين‌ شدند (ابن‌ خلدون‌، 1/ 466). نوشته‌اند كه‌ هارون‌ الرشيد در چادر سياه‌ بزرگی‌ دوخته‌ شده‌ از پوست‌ خز بارعام‌ می‌داد و خود در چادری ديگر از خز سياه‌ كه‌ در وسط چادر بزرگ‌ برافراشته‌، و 11 طاقه‌ فرش‌ خز مشكی‌ در آن‌ گسترده‌ بودند، می‌نشست‌ و به‌ پشتيهايی‌ با روكش‌ خز سياه‌ تكيه‌ می‌داد (جهشياری، 348). 
خلفای اموی با اينكه‌ به‌ زندگی‌ بدوی خوی گرفته‌ بودند، اما در خانه‌هایخود پرده‌هایحرير مصریمی‌آويختند و پشتيهایديبایگوهر نشان‌ در اتاقها می‌گذاشتند. روی پرده‌های زربفت‌ مصری شعارهای دينی‌ مسيحی‌ بافته‌ شده‌ بود، اما هنگامی‌ كه‌ عبدالملك‌ مروان‌ به‌ حكومت‌ رسيد، دستور داد كه‌ از آن‌ پس‌ برروی پرده‌ها به‌ جای شعارهای مسيحی‌ نگارهای عربی‌ و نقشهای قرآنی‌ و كلمات‌ عربی‌ ببافند (زيدان‌، 12/ 693). 
خلفای عباسی‌ بيش‌ از پيش‌ به‌ تجم‍ل‌ روی آوردند. می‌گويند: سفاح‌ و منصور، به‌ پيروی از گذشتگان‌، خانه‌های خود را با ديبا و نفيس‌ترين‌ اشياء ساخته‌ شده‌ از طلا و نقره‌ آراستند و از هر سرزمين‌ و شهری زيباترين‌ و گرانبهاترين‌ كالا را برای زينت‌ خانه‌هايشان‌ وارد كردند. آنان‌ پرده‌های نفيس‌ و پر نقش‌ و نگار را از فسا، سجاده‌ها و قاليچه‌ها را از شوشتر و بخارا، حصير را از آبادان‌، تشك‌ و مخده‌ را از دشت‌ و دشتستان‌، قاليهای زربفت‌ را از ارمنستان‌، سينيهای چوبی‌ را از مازندران‌، و ظرفهای شيشه‌ای و سفالين‌ را از بصره‌ می‌آوردند (همو، 12/ 693 -694؛ نيز نك‍: ثعالبی‌، 170-171). 
بدين‌گونه‌زندگی‌ سادۀمسلمانان‌ ديگرگون‌شد و فضای خانه‌هايشان‌ با اشياء نفيس‌ آراسته‌ گرديد. از اين‌ پس‌، در هر خانه‌ بجز اسباب‌ ساده‌ای كه‌ برای رفع‌ حاجت‌ زندگی‌ فراهم‌ می‌شد، اسباب‌ و اشياء تزيينی‌ و نفيس‌ هم‌ افزوده‌ شد. اين‌ اشياء تجم‍لی‌ در كارگاههای صنعتی‌ شهرهای مشهور آن‌ زمان‌ ساخته‌ می‌شدند و گاه‌ آثاری اصيل‌ از كار هنرمندان‌ بودند و نقشی‌ مهم‌ در جلوه‌گر ساختن‌ شأن‌ و پايگاه‌ طبقۀ اجتماعی‌ خانواده‌ها در جامعه‌ داشتند («دائرةالمعارف‌...»، 611 / VII ).
اسباب‌ خانه‌ بر حسب‌ نقشی‌ كه‌ در برآوردن‌ نيازهای فردی و جم‍عی‌ و آسايش‌ اعضای خانواده‌ در زندگی‌ روزانه‌ دارند، بر چند مجم‍وعۀ بزرگ‌ و متنوع‌ مانند اسباب‌ آشپزخانه‌، سفره‌ و اسباب‌ سفره‌ و پای سفره‌، اسباب‌ اتاق‌ نشيمن‌، اسباب‌ خواب‌، اسباب‌ روشنايی‌، اسباب‌ گرمازا و سرمازا، اسباب‌ شست‌ و شو و رفت‌ و روب‌، اسباب‌ قهوه‌ و چای و اسباب‌ دود و دم‌ يا تدخين‌ تقسيم‌ می‌شوند. هر دسته‌ از اين‌ اسباب‌ و اشياء با جنس‌ و موادی خاص‌، متناسب‌ با كاربريشان‌، ساخته‌ شده‌اند: اسباب‌ و وسايل‌ سنگی‌، چوبی‌، گلی‌ يا سفالی‌، فلزی (ساخته‌ شده‌ از مس‌، برنج‌، فولاد، روی، نقره‌ و طلا)، شيشه‌ای، چينی‌، پوستی‌ و چرمی‌، و چيزهای بافته‌ شده‌ از الياف‌ پنبه‌ و كتان‌ و ابريشم‌ و الياف‌ خرما و نی‌ خيزران‌ و... . 

اسباب‌ آشپزخانه‌

اسباب‌ آشپزخانه‌ مجم‍وعه‌ای از وسايل‌ و اشيائی‌ است‌ كه‌ در پخت‌ و پز و آماده‌ كردن‌ و نگهداری و پخش‌ غذا در خانه‌ها به‌ كار می‌روند. به‌ روايتی‌ اسطوره‌ای در رسالۀ فتوت‌ نامة آشپزان‌، نخستين‌ بار جبرئيل‌ فرمان‌ يافت‌ كه‌ اسباب‌ آشپزخانه‌ای از درگاه‌ پروردگار برای ابراهيم‌ خليل‌ (ع‌) ببرد تا آنها را در پختن‌ خوراك‌ برای كارگران‌ كعبه‌ به‌ كار گيرد. اين‌ اسباب‌ به‌ گفتۀ استادان‌ آشپز اينهاست‌: يك‌ سفرۀ پوستی‌ از پوست‌ گوسفند سفيدی كه‌ جبرئيل‌ برای آدم‌ و حوا قربانی‌ كرده‌ بود، يك‌ تختۀ نان‌ بندی از چوب‌ درخت‌ طوبی‌، نان‌ تراشی‌ از چوب‌ تبرخون‌ (عناب‌)، و يك‌ ديگ‌ با سرپوش‌ (افشاری، 1030). 
اسباب‌ پخت‌ و پز كه‌ از كهن‌ترين‌ دوره‌ها در خانواده‌های مسلمانان‌ به‌ كار می‌رفته‌، اينهاست‌: 1. ابزار و وسايل‌ خُرد و نرم‌ كردن‌ دانه‌ها مانند هاونهای كوچك‌ و بزرگ‌ و دستاسها؛ 2. ابزار بيختن‌ آرد و دانه‌های حبوب‌ و غله‌ مانند الك‌ و غربال‌؛ 3. ابزار و وسايل‌ پختن‌ نان‌ مانند ساج‌ يا طبق‌ نان‌ بندی، تختۀ چوبی‌ ورزِ خمير، چوبه‌ يا شوبق‌ برای باز كردن‌ چانۀ خمير، لاوك‌ يا تشت‌ خمير زنی‌، سيخ‌ و انبرك‌ نان‌ پزی، كاردك‌ خمير، و سبد و سفرۀ خمير؛ 4. ابزار و وسايل‌ خوراك‌پزی مانند ديگچه‌ و ديگ‌ و پاتيل‌ يا قِدر، تابه‌ يا مِقلا، كماجدان‌، كفگير، كفچه‌ يا قاشق‌، كاسه‌ و سُكْره‌، و سيخ‌ كباب‌پزی يا سَفّود؛ 5. ابزار بريدن‌ و تكه‌ كردن‌ گوشت‌ و سبزی، و ابزار شكستن‌ و خرد كردن‌ استخوان‌ و چوب‌ و هيزم‌، و ابزار پوست‌ كندن‌ ميوه‌ها مانند كارد و كاردچه‌ و گزليك‌ و چاقو و رنده‌ و ساطور و تبر؛ 6. ابزار تيز كردن‌ مانند سنگ‌ فسان‌ يا سنگ‌ ساب‌ و چاقو تيز كن‌ و آژينه‌؛ 7. ظرفهای ذخيره‌ و نگهداری مواد خوراكی‌، از جامدات‌ و نباتات‌ گرفته‌ تا مايعات‌، مانند خم‌ و خمره‌ و خمچه‌، مَشك‌ و خيك‌، كندو و تاپو، جوال‌ و كيسه‌، سبو و كوزه‌، و جعبه‌ها و قوطيهای مخصوص‌ نگهداری ادويه‌ها و سبزيهای خشك‌. 
اين‌ اسباب‌ و ابزارها را از جنسهای گوناگون‌ مثل‌ سنگ‌ و سفال‌ و چوب‌ و فلز، به‌ خصوص‌ مس‌ و برنج‌ و آهن‌ و فولاد می‌ساختند. شهرهايی‌ از سرزمينهای اسلامی‌ و ايران‌ به‌ ساختن‌ و صادر كردن‌ برخی‌ ازاين‌ اسباب‌ و ابزارها معروف‌ بوده‌اند؛ مثلاً شهر آمل‌ به‌ ساختن‌ اسباب‌ چوبين‌ آشپزخانه‌ مانند كفچه‌ و كاسه‌ و طبق‌ و امثال‌ آن‌، از چوب‌ شمشاد، در جهان‌ اسلام‌ بنام‌ بود ( حدود العالم‌، 145-146). همچنين‌ شهرهای طوس‌، مرو، سغد و سمرقند در ساختن‌ ديگهای بزرگ‌ سنگی‌ (همان‌، 90؛ لسترنج‌، 471 ؛ مقدسی‌، 2/ 324؛ مناظر احسن‌، 136)، و شهر گرگان‌ و شهرهای كنارۀ دريای خزر به‌ ساختن‌ ظرفهای چوبی‌ آشپزخانه‌ از خلنگ‌ (= شمشاد) معروف‌ بوده‌اند (متز، 386). برای تيز كردن‌ كارد و چاقو و ابزارهای برندۀ ديگر، سنگ‌ فسان‌ از طوس‌ ( حدود العالم‌، همانجا) و از كوه‌ رضوی نزديك‌ مدينه‌ به‌ همه‌ جا می‌بردند. سنگ‌ ساب‌كوه‌رضوی در جهان‌اسلام‌ و ايران‌به‌«سنگ‌فسان‌مَكّی‌»معروف‌ بوده‌ است‌ (نك‍: همان‌، 33). 
متز اسباب‌ آشپزخانۀ فاطميان‌ را به‌ استناد گزارشی‌ از ناصر خسرو بيشتر از جنس‌ مس‌ دانسته‌ است‌ (همانجا). ناصرخسرو می‌گويد: در مصر سبوهای بزرگی‌ از برنج‌ می‌ساختند كه‌ هر يك‌ 30 من‌ آب‌ می‌گرفت‌ (ص‌ 94). همو در سفرنامه‌ اش‌ از ساختن‌ ظرفهای سفالين‌ مثل‌ كاسه‌ و قدح‌ و طبق‌ در مصر خبر می‌دهد و می‌نويسد: اين‌ ظرفها «چنان‌ لطيف‌ و شفاف‌»اند «كه‌ دست‌ چون‌ بر بيرون‌ نهند، از اندرون‌ بتوان‌ ديد». سپس‌ می‌گويد: اين‌ ظرفهای سفالی‌ را چنان‌ رنگ‌ آميزی می‌كنند كه‌ به‌ هر سو آنها را بگردانی‌، چون‌ بوقلمون‌ رنگ‌ ديگر نمايند (ص‌ 93). سمرقند نيز در ساختن‌ ديگهای بزرگ‌ مسين‌ و قمقمه‌های خوب‌ شهرت‌ داشت‌ (مقدسی‌، 2/ 325). 
اسباب‌ پخت‌ و پز و ذخيره‌ كردن‌ و نگهداری مواد غذايی‌ عشاير و قبايل‌ كوچنده‌ به‌ سبب‌ نقل‌ و انتقال‌ مستمر از مكانی‌ به‌ مكانی‌ ديگر بيشتر مسی‌، چوبی‌، پوستی‌ و گليم‌ باف‌ بوده‌ است‌. ظرفهای مسی‌ «جم‍‌» يا پياله‌، ديگ‌ يا ديس‌، «كيل‌» يا لگن‌، «كماج‌» و قاشقهای چوبی‌ مانند «كمچۀ چويی‌»، چند ديگ‌ بزرگ‌ برای جوشاندن‌ شير و تهيۀ ماست‌، چند مشك‌ و «مشكول‌» (مشك‌ كوچك‌) برای دوغ‌ زنی‌ و كره‌گيری و ذخيرۀ كرۀ آب‌ كرده‌ و آب‌ خوراكی‌، «هور» يا خورجين‌ برای ذخيرۀ گندم‌ و آرد، «هورژين‌» برای گذاشتن‌ اسباب‌ و ظرفها و ملزومات‌ ديگر و «همبون‌» (انبان‌) برای نگهداری مواد ديگر خوراكی‌، از جم‍له‌ اسباب‌ آشپزخانۀ عشاير بختياری ايران‌ را تشكيل‌ می‌دادند (نك‍: ديگار، 215، 223). 
در ابتدا، اجاق‌ آشپزخانه‌ها را از خشت‌ خام‌ و گل‌، و يا گل‌ و آجر می‌ساختند و دودكشی‌ هم‌ در بالای آن‌ - كه‌ به‌ پشت‌ بام‌ راه‌ داشت‌ - می‌گذاشتند. پس‌ از رواج‌ منقلهای فلزی و چراغهای نفتی‌ خوراك‌ پزی و به‌ دنبال‌ آن‌ انواع‌ اجاق‌ فرنگی‌ و اجاقهای مبلی‌ نفت‌ سوز و گازی و برقی‌ و چراغهای گوناگون‌ خوراك‌ پزی، اجاقهای خشتی‌ و آجری به‌ تدريج‌ بر افتاد. آنگاه‌ رفته‌ رفته‌ دولابچه‌ و قفسه‌ و كابينت‌ در و شيشه‌دار چوبی‌ و فلزی ساده‌ و تزيينی‌ نيز جای طاقچه‌ و رف‌ سنتی‌ را در آشپزخانه‌ها گرفت‌. 

سفره‌ و اسباب‌ سفره‌

سفره‌

سفره‌ يا خوان‌ چيزی است‌ كه‌ روی آن‌ ظروف‌ غذا و خوردنيها و نوشيدنيها را می‌گذارند. سفره‌ها معمولاً از چرم‌ يا پارچه‌ يا مشمع‌ بوده‌ است‌. سفرۀ عامۀ مردم‌ عموماً يك‌ تخته‌ پارچۀ كتانی‌ يا يك‌ قطعه‌ چرم‌ بود. شهرنشينان‌، به‌ خصوص‌ قشر مرفه‌ و اعيان‌، سفره‌های پارچه‌ای دستبافت‌ نقش‌دار و گلدوزی شده‌، يا پارچه‌های حرير و قلمكار به‌ كار می‌بردند. بسياری از مردم‌ هم‌ از مجم‍عه‌ برای خوردن‌ غذا استفاده‌ می‌كردند. مجم‍عه‌ دو گونه‌ بود، يكی‌ گرد و بزرگ‌ به‌ نام‌ «خوان‌» و ديگری گرد و كوچك‌ به‌ نام‌ «خوانچه‌». خوان‌ و خوانچه‌ را از چوب‌ و مس‌ و گاهی‌ از نقره‌ می‌ساختند. نوعی‌ خوان‌ پايه‌دار هم‌ بود كه‌ آن‌ را «قوائمی‌» می‌خواندند و بيشتر در خانۀ بزرگان‌ به‌ كار می‌رفت‌ (فقيهی‌، 686). 
در آغاز ظهور اسلام‌ و در دورۀ حيات‌ پيامبر اكرم‌ (ص‌) و خلفای راشدين‌، مردم‌ به‌ هنگام‌ خوردن‌ غذا تخته‌ فرشی‌ روی زمين‌ می‌گستردند و ظروف‌ غذا و خوراكيها را روی آن‌ می‌چيدند و در اطراف‌ آن‌ می‌نشستند (حسن‌، 1/ 497). مردم‌ مدينه‌ سفرۀ پارچه‌ای به‌ كار می‌بردند. سفره‌ را روی قطعه‌ای چرم‌ كه‌ دورادور آن‌ را قاليچه‌ انداخته‌ بودند، می‌گستردند (علی‌، 73-74). در ايران‌ از سفره‌های چرمی‌، كتانی‌ و كرباسی‌، به‌ خصوص‌ سفره‌های كتانی‌ و كرباسی‌ قلمكار بافت‌ يزد و اصفهان‌ استفاده‌ می‌كردند. در ميهمانيهای عمومی‌، سفره‌های بزرگ‌ كرباسی‌ گازرشو (گازر شست‌) می‌گستردند (محمد بن‌ منور، 1/ 69). در دورۀ قاجار نخست‌ سفره‌ای چرمين‌ روی قالی‌ می‌گستردند، سپس‌ روی آن‌ يك‌ سفره‌ از پارچۀ كتان‌ گلدار می‌كشيدند، آنگاه‌ اسباب‌ سفره‌ و ظرفهای خوراكيها را روی آن‌ می‌چيدند (پولاك‌، 95). خانواده‌های شهری، غنی‌ يا فقير، معمولاً يك‌ قطعه‌ مشمع‌ رنگی‌ يا پارچۀ كتانی‌ و دستبافت‌ روی فرش‌ پهن‌ می‌كردند و دور آن‌ می‌نشستند و غذا می‌خوردند (رايس‌، 131). گيلانيان‌ و ديلميان‌ نوعی‌ سفرۀ محلی‌ كه‌ از «گالی‌» (نوعی‌ گياه‌ مردابی‌) بافته‌ شده‌ بود و «گالی‌ سفره‌» ناميده‌ می‌شد، استفاده‌ می‌كردند (پاينده‌، 107، حاشيه‌). 
در دورۀ امويان‌، در خانۀ برخی‌ از بزرگان‌ و اعيان‌ عرب‌ استفاده‌ از نيمكت‌ چوبی‌ يا ميز چوبی‌ برای چيدن‌ اسباب‌ سفره‌، و كرسی‌ يا صندلی‌ برای نشستن‌ به‌ دور ميز و خوردن‌ غذا معمول‌ شد (حسن‌، همانجا؛ علی‌، 211)؛ سپس‌ در مصر و سوريه‌، مردم‌ از ميز و كرسی‌ نيز كه‌ قبلاً در خانه‌های مماليك‌ مصر (حك 650 -922ق‌) معمول‌ بود، برای پذيرايی‌ از مهمانان‌ استفاده‌ می‌كردند (كونل‌، 122).
در قرون‌ وسطی‌ در تالار غذاخوری خانه‌های بزرگان‌ عرب‌ نيمكتها و صفه‌هايی‌ قرار داشت‌ كه‌ روی آنها را با تشك‌ و بالشهای نرم‌ پوشانده‌ بودند. در جلو آنها ميزهای كوتاهی‌ می‌گذاشتند و روی آنها اسباب‌ سفره‌ و بشقابهای مسی‌ و نقره‌ای را می‌چيدند. در مواقع‌ عادی، اعضای خانواده‌ به‌ هنگام‌ خوردن‌ غذا روی بالش‌ يا پوست‌ بز يا گوسفند می‌نشستند و روی ميز كوتاهی‌ كه‌ در جلو آنان‌ بود، غذا می‌خوردند (مظاهری،77-78).
رفته‌ رفته‌ در فضای خانۀ شهرنشينان‌، به‌ ويژه‌ خانه‌های حكومتگران‌ و رجال‌ و بزرگان‌ و خانه‌های ملاكين‌ و خانهای عشاير و روستايی‌ ايران‌، اتاقی‌ مخصوص‌ برای «سفره‌ خانه‌» يا «ناهارخوری» اختصاص‌ يافت‌. پس‌ از گسترده‌ شدن‌ ارتباطات‌ اقتصادی و فرهنگی‌ ميان‌ سرزمينهای اسلامی‌ و ايران‌ با سرزمينهای اروپايی‌، انواع‌ ميزها و صندليهای ناهارخوری نيز به‌ اتاقهای ناهارخوری و سفره‌خانه‌ها راه‌ يافت‌. 

اسباب‌ سفره‌

اسباب‌ سفره‌ مجم‍وعۀ ظرفها و وسايلی‌ است‌ كه‌ به‌ هنگام‌ خوردن‌ غذا روی سفره‌ می‌چينند و در پای سفره‌ فراهم‌ می‌آورند. جنس‌ اسباب‌ سفره‌، و ساده‌ يا نقش‌دار بودن‌، و اندك‌ و بيش‌ بودن‌ آن‌ به‌ نوع‌ جامعه‌، دورانی‌ كه‌ مردم‌ در آن‌ زندگی‌ می‌كرده‌اند و موقعيت‌ اجتماعی‌ و اقتصادی خانواده‌ بستگی‌ داشته‌ است‌. 
انواع‌ كاسه‌ و بشقاب‌ به‌ اندازه‌های كوچك‌ و بزرگ‌، قاب‌ و قدح‌ و لنگری، انواع‌ دوری لب‌ تخت‌ پهن‌ و توگود، كوزه‌ و تنگ‌ و جام‌ و پياله‌ و افشره‌ خوری، قاشق‌، چنگال‌ و كفگير و ملاقه‌، نمكدان‌، فلفلدان‌ و سماقدان‌ از جم‍له‌ اسباب‌ سفره‌ بوده‌ است‌. خانواده‌های طبقۀ متوسط و مرفه‌ جامعه‌ معمولاً از ظروف‌ چينی‌ يا ظروف‌ مسين‌ كنده‌كاری شده‌ و كعب‌دار، و خانواده‌های كم‌درآمد از ظروف‌ گلين‌ و سفالی‌ لعابدار و مسی‌ ساده‌ استفاده‌ می‌كرده‌اند. 
پلو را در قاب‌ و لنگری چينی‌ يا مسی‌، خورش‌ را در بشقابهای توگود و به‌ اصطلاح‌ خورش‌ خوری، آش‌ و آبگوشت‌ و هليم‌ را در كاسه‌ و قدحهای بزرگ‌ چينی‌ يا سفالی‌ يا مسی‌، دوغ‌ و شربت‌ را در تنگ‌ بلور و قدح‌ چينی‌، ماست‌ و ترشی‌ و مربا را در پياله‌های ماست‌ خوری و ترشی‌ خوری و مربا خوری، پنير و سبزی را در دوريهای لب‌ تخت‌ چينی‌ يا لعابی‌، و نمك‌ و فلفل‌ و سماق‌ را در نمكدان‌ و فلفلدان‌ و سماقدان‌ می‌ريختند. 
مسلمانان‌، در دورۀ عباسيان‌، غذا را در سينيهای مسين‌ گرد می‌گذاشتند و آنها را روی ميز كوتاهی‌ در اتاق‌ می‌نهادند. سينی‌ خانۀ توانگران‌ از نقره‌، و ميزشان‌ از چوب‌ خيزران‌ - كه‌ بر آن‌ صدف‌ و لاك‌ سنگ‌ پشت‌ نشانده‌ بودند - ساخته‌ شده‌ بود (حتی‌، 335).

صفحه 1 از5

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: