دانشنامه فرهنگ مردم ایران

نمایش تا از مورد
نتیجه جستجو برای :
  • آقا شیخ هادی نجم آبادی، آرامگاه | آقا شیخ هادی نجم‌آبادی، آرامگاه \ārāmgāh-e āqā šeyx hādī-ye najm-ābādī\، بنای قاجاری واقع در خیابان امام‌خمینی (سپه سابق)، بعد از میدان حسن‌آباد، خیابان شیخ هادی نجم‌آبادی. این بنا در تاریخ 27/ 10/ 1377 ش، با شمارۀ 240‘2 در فهرست آثار ملی به ثبت رسیده است.
  • رنگ، اصطلاح | رِنْگ، اصطلاحی در مباحث نظری موسیقی ایران، دارای معانی متفاوت در ادوار تاریخ.
  • آل، | آل، نام گروهی از موجودات خبیث مشهور در فولکلور ایران، منطقۀ قفقاز، آسیای مرکزی و بخشهای جنوبی روسیه.
  • شگون | شُگون، تأویل، تعبیر یا به فال نیک و بد گرفتن انواع پدیده‌ها، اعمال، حرکات و سکنات انسانها و حیوانها، نحوۀ قرارگیری اشیاء، اعمال غیرعادی و همچنین باورها و اعتقادات مردم دربارۀ آنها.
  • زمستان | زِمِسْتان، فصل چهارم و آخرین فصل سال خورشیدی / جلالی، مشتمل بر ماههای دی، بهمن، اسفند (برجهای جدی، دلو، و حوت). زمستان مرکب از «زم» به معنی سردی و «ستان» پسوند زمان است که برای کثرت و نیز ظرفیت به کار می‌رود ( لغت‌نامه ... ).
  • آشپزی | آشْپَزی، ساز و کار آماده‌سازی خوراکهای گوناگون با بهره‌‌گیری از روشها و فنون و ابزار مختلف به منظور دستیابی به طعم و مزۀ مطلوب و قابلیت گوارش بهتر.
  • آسوریان | آسوریان، یا آشوریان، یکی از گروههای قومی ساکن در ایران. آسوریان ایران بیشتر ساکن تهران و اورمیه‌اند و در اهواز، باختران، همدان، قزوین، اصفهان، تبریز و سلماس نیز زندگی می‌کنند.
  • آسمان | آسْمان، سپهر و فلک، گنبدی ظاهری که بالای زمین دیده می‌شود و زمینۀ ابرها، خورشید، ماه و ستارگان است.
  • آخوند | آخوند، واژه‌ای فارسی به معنی دانشمند، پیشوای دینی و معلم. دربارۀ اشتقاق این کلمه آراء مختلف آورده‌اند: پاوْل هُرن در «اساس اشتقاق فارسی» آن را از پیشوند «آ» + «خواند» (از فعل خواندن) مرکب دانسته
  • آخور | آخور، یا آخُر، معلف و موضع چریدن و علف خوردن ستوران که به واسطۀ جایگاه آن در معیشت مبتنی بر دام‌‌پروری تبلور ویژه‌ای در فرهنگ اقوام مختلف ایرانی داشته است.
  • آبستنی | آبِسْتَنی، بارور شدن و فرزند آوردن زن از مرد و دوره‌ای که زن بچه‌ای را در زهدان، یا به اصطلاح عامه در شکم خود، از هنگام بسته شدن نطفۀ او تا هنگام زادن حمل می‌کند.
  • آب | آب، ماده‌ای مركب از هیدروژن و اكسیژن با فرمول شیمیایی H2o كه در شرایط عادی مایع، و خالصِ آن بی‌بو و بی‌مزه، و اندكِ آن بی‌رنگ است، ولی بسیارِ آن آبی به نظر می‌آید.
  • آب انبار | آب اَنبار، یا انبار، حوض انبار، حوض، سردابه، بركه، مَصْنَع، مَصْنَعه، منبع و گاه آبدان، آبگیر، تالاب و بَرخ، نوعی مخزن آب سرپوشیده و آب‌بندی شده و غالباً ساخته شده در پایین‌تر از سطح زمین كه به منظور ذخیرۀ آب آشامیدنی برای ایام كم‌آبی یا پایداری در برابر دشمن در هنگام محاصره شدن و گاه استفاده از آب خنك در تاب...
  • آبجی نسا | آبْجیْ نِسا، از نمایشهای شادی‌آور زنانه، رایج در مناطق مختلف ایران. نمایش، روایت آهنگینِ دختر دَم بختی است که به جوانی هم سن و سال خود ــ که البته وضع مالی خوبی هم ندارد
  • آبجی گل بهار | آبْجیْ گُلْ بَهار، از نمایشهای شادی‌آور زنانه که در بیشتر مناطق ایران اجرا می‌شده است. این نمایش زنانه که در مقایسه با برخی نمونه‌ها، کوتاه‌تر است،
  • آب حیات | آبِ حَیات، یا آب زندگانی، آب زندگی، آب جاودانگی، آب جوانی، آب حیوان، آب بقا، عین‌الحیوٰة، نهرالحیوٰة، چشمه‌ای مفروض در ظلمات (ه‍ م) كه هركس از آن بنوشد یا سر و تن در آن بشوید، جوانی از سر گیرد، روزگار شادمان بگذراند و جاودانه زِید یا عمری بس دراز یابد. در غرب آن را چشمۀ جوانی1 می‌گویند. اندیشۀ وجود چشمۀ جوانی...
  • بادمجان | بادِمْجان، یا بادِنْجان، گیاهی با میوه‌ای معمولاً دراز و سیاه که در نظام آشپزی ایرانی کاربرد فراوان دارد. بادمجان که معرب بادگان یا بادنکان فارسی است، به صورت باتنگان، پاتنگا و پاتشگا نیز ثبت شده است
  • باران | باران، قطره‌های آبی که بر اثر تغییر و تحولات جوی از ابرها بر زمین می‌بارد و در ادبیات، اساطیر و فرهنگ مردم ایران، با معانی نمادین گوناگون شناخته می‌شود.
  • بادرنجبویه | بادْرَنْجْبویه، از گیاهان معطر با نقش مهم در نظام درمانی سنتی و عامیانه.
  • بادگیرهای ایرانی | بادْگیرْهایِ ایرانی، عنوان فیلمی مستند كه در آن بادگیرها به‌عنوان شكلی از سازه‌های معماری سنتی ایرانی معرفی می‌شوند.
  • بادگیر | بادْگیر، سازه‌ای سنتی در معماری ایران، برای جابه‌جایی و خنک‌کردن خودبه‌خودی‌ هوای داخل ساختمان با بهره‌گیری از وزش باد و تغییر دمای هوا.
  • آبغوره | آبْغوره، نوعی افشرۀ حاصل از عصارۀ انگور نارس (غوره). از آبغوره به عنوان چاشنی در انواع آش، سالاد و خورشهای ایرانی استفاده می‌شود.
  • آداب و رسوم کردان | آداب و رُسومِ کُرْدان، یا عادات و رسومات‌نامۀ اکرادیه، عنوان کتابی دربارۀ آداب و رسوم و ویژگیهای شخصیتی و فرهنگی کردها از ملامحمود افندی بایزیدی و با همیاری الکساندر ژابا که در 1274ق / 1858م تألیف گردید.
  • آبگوشت | آبْگوشْت، غذایی که از گوشت و حبوبات و چیزهای دیگر می‌پزند. رایج‌ترین نوع آن آبگوشت ساده است که با گوشت گوسفند، پیاز، نخود، لوبیا و سیب‌زمینی می‌پزند...
  • آبگرم | آبْگَرْم، چشمه‌ای كه گرمای آب آن بیشتر از اندازه‌های متعارف، و نوعاً دارای برخی نمكها و مواد معدنی است و گاه اثر درمانی دارد. این نوع آبها اغلب از اعماق زمین سرچشمه می‌گیرند و معمولاً از شكافهای سطح زمین با فشار به بیرون می‌تراوند.
  • آبله | آبِله، یا آبِلا، آبیلا، آبولا، آویلا، شهر و مركز استانی به همین نام، در اسپانیای مركزی (كاستیلِ1 كهن = قَشْتاله) كه در °40 و ´39 عرض شمالی و °4 و ´42 طول غربی، در فاصلۀ 87 كمـ غرب مادرید واقع شده است. از شمال به كوههای بلند سی‌یرا دگردوس2 و از شرق به كوههای سی‌یرا دِگواداراما3 محدود می‌گردد. ارتفاع آن از سطح ...
  • آب نبات | آبْ نَبات، گونه‌ای شیرینی که از شیرۀ قند تهیه می‌شود و طعمهای مختلف دارد.
  • آتش | آتَش، پدیده‌ای شیمیایی كه با گرمی و روشنایی و گاهی زبانه همراه است و عبارت است از تركیب اكسیژن با جسم سوزنده. از هنگامی كه آتش یافت شده یا راه پدید آوردن آن شناخته گشته، دگرگونیهای ژرف و پهناور در پرتو این پدیده در زندگی بشر پیش آمده است. اكنون نیز آتش یكی از عوامل بنیادی در زندگی انسانی در این كرۀ خاكی است. ...
  • آتش بازی | آتَشْ بازی، آتش زدن تیرتخشها (اسباب آتش‌زا) و بازی با آنها برای نمایش نور و صدا در فضا. در آتش‌بازی معمولاً دو نوع تیرتخشِ فشار و جرقه، و شعله یا شراره به‌کار می‌رود
  • آتشک | آتَشَک، نوعی بیماری مقاربتی مسری و سخت‌علاج. در باور مردم آنچه از آتشک برداشت می‌شود،
  • آخوند | آخوند، واژه‌ای فارسی به معنی دانشمند، پیشوای دینی و معلم. دربارۀ اشتقاق این كلمه آراء مختلف آورده‌اند: پاوْل هُرن در «اساس اشتقاق فارسی» آن را از پیشوند «آ» + «خواند» (از فعل خواندن) مركب دانسته (ص 3)؛ رَدْلُف «خوند» را در این كلمه، مخفف «خداوند» دانسته، مانند «خاوند» و جزء «خوند» در اسامی میرخوند و خوندمیر (...
  • آجیل | آجیل، تنقّل و مزه‌ای از مجموعۀ دانه‌ها و میوه‌های خشک (خشکبار) با پوست و بی‌پوست. اجزاء اصلی تشکیل‌دهندۀ آجیل بادام، پسته، فندق، نخودچی، تخمۀ کدو، تخمۀ هندوانه و گردو ست.
  • آب سنجی | آبْ‌سَنْجی، سنجش آب بر طبق مقررات عرفی مخصوص كه از روزگاران كهن در ایران به دو شكل سنجش حجمی و سنجش زمانی متداول است.
  • آجیده دوزی | آجیده‌دوزی، یا لایه‌دوزی، پنبه‌دوزی، از رودوزیهای کهن است که در آن لایه‌ای از پنبه میان دو لایۀ پارچه قرار می‌گیرد ...
  • آرایش | آرایِش، آراستن، پیراستن و زینت‌کردن چهره و موی و اندام با رنگها و زیورهای گوناگون.
  • آرنلد، سفرنامه | سَفَرْنامه، گزارش سفر سر رابرت آرتور آرنلد (1833-1902م / 1249-1320ق)، با عنوان «عبور از ایران با کاروان»2، نویسنده و سیاستمدار انگلیسی در 1875م / 1292ق.
  • آسکو | آسْکو، فیلمی مستند به کارگردانی محمدعلی هاشمزهی که از دیدگاه مردم‌شناختی به موضوع صحرانشینی در شهرستان چابهار و نگهداری شتر پرداخته است.
  • آسمان | آسْمان، گنبدی ظاهری که مردم کرۀ زمین در همه‎جا بر بالای سر خود مشاهده می‎کنند. از دیرباز اقوام و پیروان ادیان و طوایف گوناگون را دربارۀ آن باورهای مختلف بوده است و هست. مقالۀ مربوط به آسمان دارای 3 بخش است: 1. آسمان در فرهنگ اسلامی، 2. آسمان در عقاید زردشتیان، 3. آسمان در عقاید مانویان.
  • آسیاب بچرخ | آسیابْ بِچَرْخ، از بازیهای گروهیِ رایج میان کودکان مناطق مختلف ایران.
  • آش | آش، هر نوع خوراک پختنی، و خوراک مخصوص و رقیقی که با بنشن و سبزی، و گاه نیز با آرد و گوشت می‌پزند و به آن چاشنیهای گوناگون می‌زنند.
  • آش پزان | آشْ‌پَزان، مراسم سالانۀ آش‌پزی مخصوص دربار قاجاریان. این آش چون به شاهان قاجار اختصاص داشت، به آش «قجرها» یا «قجری»، «شاهانه» و «نذری شاه»...
  • آشپزخانه | آشْپَزْخانه، محل آماده‌سازی و پختن غذا و یکی از مهم‌ترین اجزاء ساختمان در معماری سنتی ایران. این محل به واسطۀ نقش مهم روزمره‌ای که دارد، جایگاه چشمگیری در فرهنگ عامه یافته است.
  • آش رشته | آشِ رِشْته، از غذاهای ملی و آیینی ایرانیان. این غذا افزون بر مصرف غذایی به بهانه‌های مختلف که ریشه در باورها و اعتقادات مردم دارد، پخته می‌شود.
  • آفتاب مهتاب | آفْتابْ مَهْتاب، از وسایل آتش‌بازی و نیز نام گونه‌‌ای بازی، رایج در نقاط گوناگون ایران. برگزاری مراسم آتش‌بازی از سده‌های نخست هجری در ایران مرسوم بوده است
  • آفتابه لگن | آفْتابه لَگَن، وسیلۀ شستن دست، پیش و پس از صرف غذا، در مجالس میهمانی و خانواده‌های اعیان و اشراف که در گذشته رواج داشت.
  • آفرینش | آفَرینِش، آراء و باورهای کهن ایرانیان دربارۀ خلقت جهان و پیدایش انسان.
  • آل، خانواده | آل، خانواده، عائله، خاندان، تیره، اهل، عشیره، پیروان، وابستگان. این کلمه ظاهراً در بیشتر این معانی، از عصر جاهلی معروف بوده است. قریشیان، از آنجا که حفاظت خانۀ کعبه و متعلقات آن را به عهده داشته‎اند، خویشتن را «آل الله» می‎خواندند و عربان، در مقام دادخواهی، می‎گفتند: «یالَ الله»، یعنی ای قریشیان (ترکیب «آلَ ا...
  • آل احمد | آلِ اَحْمَد، جلال (1302- 1348ش / 1923-1969م)، نویسنده، منتقد ادبی و صاحب تألیفات در عرصۀ مردم‌شناسی و قوم‌نگاری در ایران. آل احمد در خانواده‌ای روحانی، و به تعبیر خودش «در نوعی رفاه اشرافی روحانی»، به دنیا آمد و پرورش یافت.
  • آلمانی، سفرنامه | آلْمانْی، سَفَرنامه، اثری نفیس و مصور با عنوان از خراسان تا بختیاری، از پژوهشگر، سیاح و نویسندۀ پرکار فرانسوی، هانری رنه دالمانی
  • آلو | آلو، از گیاهان و میوه‌های بومی و معروف در ایران با مصارف متعدد خوراکی، درمانی و فرهنگی. انواع درختان و درختچه‌های مرتبط با این جنس در ایران ...

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: