صفحه اصلی / مقالات / دائرة المعارف بزرگ اسلامی / تاریخ / اسبتاریه /

فهرست مطالب

اسبتاریه


نویسنده (ها) :
آخرین بروز رسانی : دوشنبه 19 خرداد 1399 تاریخچه مقاله

اِسْبِتاريّه‌، عنوانی‌ كه‌ در منابع‌ اسلامی‌ بر فرقه‌ای دينی‌ - نظامی‌ از صليبيان‌ موسوم‌ به‌ مهمان‌ نوازان‌ در دوران‌ جنگهای صليبی‌ اطلاق‌ می‌شد. اين‌ كلمه‌ معرب‌ و مأخوذ از واژۀ لاتين‌ «هُسپيتاليس‌» است‌ و به‌ شكلهای تحريف‌ و تصحيف‌ شدۀ ديگری چون‌ استباريه‌، استباليه‌ و همچنين‌ تركيب‌ بيت‌ الاسبتار و اخوۀ الاسبتاريه‌ نيز در اين‌ منابع‌ آمده‌ است‌. 
اين‌ فرقه‌ در نيمه‌های سدۀ 5ق‌/ 11م‌ چند سالی‌ پيش‌ از آغاز جنگهای صليبی‌ بنيان‌ نهاده‌ شد. گفته‌اند كه‌ در 440ق‌/ 1048م‌ يا 463ق‌/ 1070م‌ گروهی‌ از بازرگانان‌ آمالفی‌ - بندری در خليج‌ سالرنو، تابع‌ ناپل‌ - برای ياری به‌ زائران‌ مسيحی‌ بيت‌ المقدس‌ و پرستاری از بيماران‌ آنها، دير و مهمان‌ سرايی‌ در آنجا با اجازۀ حاكم‌ آن‌ ديار يا خليفۀ فاطمی‌، ساختند كه‌ كارگزاران‌ آن‌ راهبان‌ فرقۀ بنديكتی‌ فلسطين‌ بودند و نام‌ يحيی‌ تعميد دهنده‌، و به‌ روايتی‌ يوحنا قديس‌ مشهور اسكندريه‌ در سدۀ 7م‌ را بر گروه‌خود نهادند(«دائرةالمعارف‌...»، VIII/ 217؛ رانسيمان‌،2/ 180؛ مصطفی‌، 373؛ عروسی‌، 70). آنگاه‌ كه‌ صليبيان‌ به‌ فلسطين‌ هجوم‌ آوردند، رئيس‌ اين‌ گروه‌ راهبی‌ به‌ نام‌ ژرار بود كه‌ حاكم‌ مسلمان‌ بيت‌المقدس‌ او را بيرون‌ رانده‌ بود و صليبيان‌ به‌ ياری او توانستند شهر را تصرف‌ كنند. از اين‌ رو، ژرار از سران‌ صليبی‌ موقوفاتی‌ برای اين‌ سازمان‌ گرفت‌ و از اطاعت‌ فرقۀ بنديكت‌ خارج‌ شد و با تجديد تشكيلات‌ به‌ فرقۀ مستقلی‌ تبديل‌ گرديد (رانسيمان‌، همانجا؛ بستانی‌، 11/ 140- 141). شايد به‌ همين‌ سبب‌ بعضی‌ از نويسندگان‌، تأسيس‌ واقعی‌ اين‌ فرقه‌ را مقارن‌ تصرف‌ بيت‌ المقدس‌ به‌ دست‌ صليبيان‌ می‌دانند (نك‍: زياده‌، 1(1)/ 68). 
اين‌ فرقه‌ كه‌ در اوايل‌ جنگهای صليبی‌ به‌ مداوا و تيمار مجروحان‌ مسيحی‌ می‌پرداخت‌، به‌ سرعت‌ به‌ امور نظاميگری داخل‌ شد و رمون‌ دوپوی جانشين‌ ژرار، حفظ امنيت‌ راههای قلمرو صليبيان‌ و آماده‌ نگاهداشتن‌ نيرويی‌ دائم‌ از شهسواران‌ منتخب‌ افراطی‌ و زهدگرای مسيحی‌ برای جنگ‌ با مسلمانان‌ را نيز به‌ اهداف‌ فرقه‌ افزود. از اين‌ پس‌ اينان‌ به‌ عنوان‌ يكی‌ از بزرگ‌ترين‌ و پر نفوذترين‌ سازمانهای دينی‌ - نظامی‌ مسيحی‌ يا رهبانيت‌ نظامی‌ با عنوان‌ شهسواران‌ مهمان‌نواز نقش‌ مهمی‌ در دوران‌ دراز مدت‌ جنگهای صليبی‌ در سياست‌ داخلی‌ و خارجی‌ اميرنشينهای فرنگی‌ ومملكت‌ لاتينی‌ فلسطين‌ بازی كردند. پاپ‌ و روحانيان‌ و فرماندهان‌ برجستۀ صليبی‌ نيز برای اينان‌ كه‌ مردانی‌ جنگجو و جانباز در اختيار آنان‌ می‌گذاشتند، اهميتی‌ ويژه‌ قائل‌ بودند و امتيازاتی‌ خاص‌ به‌ آنها می‌دادند؛ چنانكه‌ بيشتر روحانيان‌ مسيحی‌ مملكت‌ لاتينی‌ عُشر درآمد خود را وقف‌ اين‌ سازمان‌ كرده‌ بودند و امرا و فرمانروايان‌ صليبی‌ نيز اموال‌، املاك‌ و اقطاعات‌ بسيار بدانها می‌دادند (مصطفی‌، 373-374؛ يوسف‌، العرب‌...، 69؛ عروسی‌، 70-71؛ رانسيمان‌، 2/ 180-181؛ پينتر، «جنگ‌ سوم‌... » ، 55). در اين‌ عصر، خاصه‌ در فواصل‌ جنگها كه‌ زائران‌ جنگجو و جنگجويان‌ موقت‌ به‌ سرزمينهای خود باز می‌گشتند، فرمانروايان‌ صليبی‌ برای حفظ شهرها و دژهای خود در شام‌ بيشتر به‌ اسبتاريه‌ متكی‌ بودند كه‌ به‌ سبب‌ داشتن‌ تشكيلات‌ سازمان‌ يافتۀ نظامی‌ و دشمنی‌ عميق‌ با مسلمانان‌، به‌ مثابۀ لشكری سخت‌ كوش‌ و آمادۀ نبرد كار می‌كردند ( اسميل‌ ، 54 ؛ عروسی‌ ، 69). با اينهمه‌، شهسواران‌ اسبتاريه‌ در عصر اوج‌ قدرت‌ و نفوذ خود كه‌ با ضعف‌ مملكت‌ لاتينی‌ قدس‌ مقارن‌ بود، همچون‌ دولتی‌ مستقل‌ در درون‌ قلمرو صليبيان‌ به‌ حيات‌ خود ادامه‌ می‌دادند. نيروی ثابت‌ نظامی‌، ثروت‌ و وسعت‌ اقطاعات‌ و املاك‌ سران‌ آن‌ (يوسف‌، همان‌، 90 -91)، موجب‌ می‌شد تا در بسياری از اوقات‌ كه‌ منافع‌ اين‌ فرقه‌ با اهداف‌ و منافع‌ سياسی‌ دولت‌ لاتينی‌ تعارض‌ می‌يافت‌، به‌ رغم‌ آنها سياست‌ متضادی با امرا و دولتهای مسلمان‌ در پيش‌ گيرند و معاهدات‌ مستقلی‌ منعقد كنند (نك‍: دنبالۀ مقاله‌). نفوذ آنان‌ در اين‌ دوران‌ تا بدانجا بود كه‌ گاه‌ در عزل‌ و نصب‌ شاه‌ قدس‌ نيز مداخلۀ مستقيم‌ داشتند و در برابر سلطۀ عالی‌ كليسا و شخص‌ پاپ‌ نيز گاه‌ سر فرود نمی‌آوردند. 
در اين‌ عصر فرقه‌های دينی‌ - نظامی‌ ديگری هم‌ به‌ سرعت‌ نيرومند می‌شدند و دشمنی‌ و رقابتی‌ كه‌ از اين‌ راه‌ ميان‌ اسبتاريه‌ و فرقه‌های ديگر و هسته‌های اصلی‌ جنگجويان‌ صليبی‌ ايجاد می‌شد، گاه‌ منافع‌ بسياری برای مسلمانان‌ در هجوم‌ به‌ فرنگان‌ و عقب‌ راندن‌ ايشان‌ داشت‌ (نك‍: مصطفی‌، 374). 
دربارۀ فعاليت‌ اين‌ فرقه‌، اطلاعات‌ بسياری از انبوه‌ منابع‌ اسلامی‌ و مسيحی‌ معاصر جنگهای صليبی‌ و پس‌ از آن‌ می‌توان‌ به‌ دست‌ آورد. افزون‌ بر آن‌، كتابها و مقالات‌ ويژه‌ای از نويسندگان‌ معاصر دربارۀ جنگهای صليبی‌ و اسبتاريه‌ منتشر شده‌ است‌ كه‌ گاه‌ حاوی اشاراتی‌ به‌ فعاليت‌ اينان‌ پس‌ از جنگهای صليبی‌ نيز هست‌؛ اما بعضی‌ از اين‌ آثار از نگاه‌ و تحليلی‌ بيطرفانه‌ بر اين‌ موضوع‌ تهی‌ است‌، گرچه‌ نمی‌توان‌ منكر شد كه‌ بعضی‌ از نويسندگان‌ و محققان‌ معاصر آثار جامع‌ و معتبری در اين‌ باب‌ فراهم‌ آورده‌اند. 
از ميان‌ مورخان‌ اسلامی‌، ظاهراً ابن‌ قلانسی‌ نخستين‌ كسی‌ است‌ كه‌ از اسبتاريه‌ به‌ عنوان‌ گروهی‌ از جنگجويان‌ صليبی‌ در نبرد سال‌ 552ق‌/ 1157م‌ نزديك‌ بانياس‌ ياد كرده‌ است‌. در اين‌ سال‌ مسلمانان‌، پس‌ از آنكه‌ فرنگان‌ در حمص‌ و حماه‌ به‌ خرابی‌ و كشتار دست‌ زدند، گروهی‌ از اسبتاريه‌ و سواران‌ معبد (داويه‌) را كه‌ به‌ تقويت‌ پادگان‌ صليبی‌ بانياس‌ می‌رفتند، در اطراف‌ آن‌ ديار درهم‌ شكستند (ص‌ 338- 339). از آن‌ سوی فرمانروايان‌ صليبی‌ برای محافظت‌ از راههای مهم‌ قلمرو خود، دژهای مهمی‌ را به‌ اسبتاريه‌ دادند. چنانكه‌ فولك‌ فرمانروای صليبی‌ قدس‌ در 531ق‌/ 1137م‌ قلعۀ بيت‌ جبرين‌ را كه‌ بر سر راه‌ الخليل‌ و عسقلان‌ قرار داشت‌، برای حراست‌ از راه‌ يافا - قدس‌ به‌ ايشان‌ واگذاشت‌ و اسبتاريه‌ با تقويت‌ اين‌ دژ راه‌ اصلی‌ از ساحل‌ مديترانه‌ تا پايتخت‌ مملكت‌ لاتينی‌ را برای صليبيان‌ امن‌ گردانيدند (اسميل‌، 159؛ مولر وينر، 18؛ بستانی‌، 11/ 142). در 536ق‌/ 1142م‌ نيز رمون‌، كنت‌ طرابلس‌ قلعۀ بسيار مهم‌ و استوار حصن‌ الاكراد يا قلعۀ الحصن‌ را كه‌ از بزرگ‌ترين‌ مراكز صليبيان‌ در سواحل‌ شمالی‌ مملكت‌ لاتينی‌ بود، به‌ اسبتاريه‌ واگذاشت‌ (نك‍: مولر وينر، 76- 78؛ بستانی‌، 11/ 142- 143). بدين‌ گونه‌ اسبتاريه‌ نيرومند شدند و در حملات‌ صليبيان‌ به‌ قلمرو مسلمانان‌ مستقيماً شركت‌ جستند؛ چنانكه‌ در 548ق‌/ 1153م‌ همراه‌ بالدوين‌ سوم‌ فرمانروای قدس‌ به‌ عسقلان‌ هجوم‌ بردند (مصطفی‌، 377؛ نيز نك: ابن‌ كثير، 12/ 248) و در 552ق‌ پس‌ از آنكه‌ همفری صاحب‌ تبنين‌ نيمی‌ از شهر تبنين‌ را به‌ اسبتاريه‌ داد، اينان‌ در كوششهای آموری (آمالريك‌) اول‌ برای تسخير مصر سهيم‌ شدند و تعهد كردند كه‌ اگر او پس‌ از تسخير مصر امتيازات‌ ويژه‌ای برای آنان‌ در نظر گيرد، كمك‌ نظامی‌ بزرگی‌ به‌ او خواهند داد (اسميل‌، 160). شايد پيروزی لشكر مصر در 553ق‌/ 1158م‌ در عسقلان‌ بر صليبيان‌ (ابن‌كثير، 12/ 255) در پی‌ همين‌ اتحاد و هجوم‌ به‌ مصر بود. 
مدافعات‌ و حمله‌های فيروزمند نورالدين‌ زنگی‌ بر صليبيان‌، اسبتاريه‌ را در مخاطرۀ بسيار قرار داد و بدين‌ سبب‌ از 555ق‌/ 1160م‌ به‌ تجديد بنا و تقويت‌ دژهای خود خاصه‌ حصن‌ الاكراد پرداختند (مولر وينر، 21) و با آنكه‌ يك‌بار در 558ق‌ از آنجا بيرون‌ آمده‌،نورالدين‌ را به‌تنگنا افكندند (ابن‌ اثير، 11/ 294- 295)، ولی‌ پيروزيهای نورالدين‌ سبب‌ شد كه‌ تا بوهِمُند امير انطاكيه‌ و شماری از امرای ديگر صليبی‌ بسياری از دژهای قلمرو خود را به‌ اسبتاريه‌ دادند تا از آنان‌ دفاع‌ كنند ( بستانی‌، 11/ 143-144)؛ چه‌ اينان‌ از ديگر جنگجويان‌ صليبی‌ در جنگ‌ با مسلمانان‌ پايداری بيشتری نشان‌ می‌دادند، چنانكه‌ وقتی‌ آموری شاه‌ قدس‌ در 559م‌ به‌ دعوت‌ شاور وزير مصر بر ضد اسدالدين‌ شيركوه‌ ايوبی‌ بدان‌ ديار لشكر كشيد و كاری از پيش‌ نبرد و به‌ صلح‌ گردن‌ نهاد، اسبتاريه‌ كه‌ طمع‌ در تسخير فَرما بسته‌ بودند، اين‌ صلح‌ را تقبيح‌ كردند و آموری را به‌ تجديد لشكركشی‌ برانگيختند (مصطفی‌، 387؛ نيز نك: ابن‌ اثير، 11/ 298-300). چند سال‌ بعد نيز كه‌ صليبيان‌ به‌ كوششهای جديدی برای تسلط بر مصر دست‌ زدند و در 563ق‌/ 1168م‌ توانستند به‌ طور مستقيم‌ در قاهره‌ نفوذ كنند (همو، 11/ 326-327)، اسبتاريه‌ نقش‌ مهمی‌ در اين‌ حوادث‌ داشتند. با كوششها و تشويق‌ ژيلبر داسايی‌ پيشوای آنان‌، آموری به‌ رغم‌ ميل‌ باطنی‌ خود به‌ مصر حمله‌ كرد و اسبتاريه‌ خسارات‌ سنگينی‌ در اين‌ نبرد متحمل‌ شدند (رانسيمان‌، 2/ 445-447، 449؛ نيز نك: ابن‌ اثير، 11/ 335-336). در همين‌ سالها بود كه‌ اسبتاريه‌ بسياری از دژهای اطراف‌ قلمرو فرنگان‌ را در اختيار داشتند (مصطفی‌، 379) و در 565ق‌ هم‌ آموری قلعۀ مهم‌ عكا و شهر عرقه‌ را به‌ آنان‌ داد (رانسيمان‌، 2/ 453). 
پس‌ از مرگ‌ آموری در 569ق‌/ 1174م‌، رمون‌، كنت‌ طرابلس‌ و پيشوای اسبتاريه‌ نايب‌ السلطنۀ بالدوين‌ چهارم‌ شد. بالدوين‌ كه‌ كودكی‌ بيمار بود، اندكی‌ بعد درگذشت‌ و ميان‌ سران‌ صليبی‌ بر سر جانشينی‌ او اختلاف‌ افتاد. در اين‌ ايام‌ حصن‌ كوكب‌ در جنوب‌ درياچۀ طبريه‌ نيز از مراكز استقرار اسبتاريه‌ بود و بدين‌ سبب‌ اينان‌ در دفاع‌ از مركز مملكت‌ لاتينی‌ نقش‌ مهمی‌ داشتند (مصطفی‌، 378، 379). چون‌ كنت‌ رمون‌ بر مسند فرمانروايی‌ قدس‌ نشست‌، اسبتاريه‌ بيش‌ از پيش‌ نيرومند شدند و دژهای بيشتری به‌ دست‌ آوردند؛ اما چنين‌ می‌نمايد كه‌ روحيۀ جنگجويی‌ و دشمنی‌ شديد با مسلمانان‌ به‌ تدريج‌ در آنها سستی‌ می‌گرفت‌ و طرفدار سازش‌ و پرهيز از لشكركشيهای پرخطر بودند (رانسيمان‌، 2/ 472؛ مولر وينر، 64، 72). در واقع‌ علت‌ اين‌ سستی‌ را بايد در ظهور قدرتی‌ تازه‌ نفس‌ از مسلمانان‌، يعنی‌ ايوبيان‌ و شخص‌ صلاح‌ الدين‌ دانست‌ كه‌ پيروزيهای برق‌ آسا و متوالی‌ او فرمانروايان‌ صليبی‌ را در بيمی‌ عظيم‌ فرو برده‌ بود. چنانكه‌ در 575ق‌/ 1179م‌ در جنگ‌ مرج‌ عيون‌ صليبيان‌ را به‌ سختی‌ شكست‌ داد و گروهی‌ از جم‍له‌ فرمانده‌ اسبتاريه‌ را اسير كرد (ابوشامه‌، 2/ 56 -57؛ ابن‌ كثير، 12/ 323). پيش‌ از جنگ‌ حِطّين‌ در 583ق‌/ 1187م‌ صلاح‌الدين‌ پسر خود الافضل‌ را به‌ تسخير عكا مأمور كرد. لشكر الافضل‌ به‌ فرماندهی‌ مظفرالدين‌ كوكبوری سپاه‌ فرنگان‌ و اسبتاريه‌ را درهم‌ شكست‌ و فرمانده‌ اسبتاريه‌ كه‌ از شهسواران‌ نامدار صليبی‌ بود، به‌ قتل‌ رسيد (ابن‌ اثير، 11/ 530-531؛ ابوشامه‌، 2/ 133-134). اما گويا اسبتاريه‌ دوباره‌ عكا را گرفتند؛ زيرا آورده‌اند كه‌ وقتی‌ ريچارد شيردل‌ وارد فلسطين‌ شد، به‌ عكا رفت‌ و در آنجا مستقر شد (پينتر، «جنگ‌ سوم‌»، 69).
جنگ‌ بزرگ‌ حِطّين‌ كه‌ به‌ پيروزی صلاح‌الدين‌ و تسخير قدس‌ انجاميد، پايه‌های قدرت‌ او را سخت‌ استوار كرد. در اين‌ جنگ‌ جم‍ع‌ كثيری از جنگجويان‌ و سران‌ مشهور صليبی‌ از جم‍له‌ فرمانده‌ اسبتاريه‌ كشته‌ شدند و با آنكه‌ صلاح‌ الدين‌ بسياری از اسيران‌ را بخشيد، ولی‌ دستور داد بقيۀ اسبتاريه‌ را به‌ سبب‌ دشمنی‌ بسيار با مسلمانان‌ و ضربات‌ مهلكی‌ كه‌ بر آنان‌ می‌زدند، به‌ قتل‌ آورند (عمادالدين‌، 80-83؛ ابن‌ شداد، 77؛ ابوشامه‌، 2/ 133- 138؛ مقريزی، 1(1)/ 93؛ رانسيمان‌، 2/ 531 -537). گفته‌اند كه‌ صلاح‌الدين‌ هرگاه‌ بر اسبتاريه‌ دست‌ می‌يافت‌، ايشان‌ را باقی‌ نمی‌گذاشت‌ (مثلاً نك: ابن‌ خلدون‌، 5(3)/ 690 -691). وی پس‌ از حطين‌، به‌ طبريه‌ تاخت‌ و آنجا را گرفت‌ و فرمان‌ قتل‌ اسرای اسبتاريه‌ را صادر كرد و نايب‌ خود در دمشق‌ را نيز گفت‌ كه‌ بر اسبتاريه‌ ابقا نكند (عمادالدين‌، 86؛ ابن‌ اثير، 11/ 538). او همچنين‌ مقر اسبتاريه‌ در قدس‌ را به‌ مدرسه‌ تبديل‌ كرد (همو، 11/ 553). 
در اين‌ ايام‌ حصن‌ كوكب‌ مقر اصلی‌ اسبتاريه‌ و انبار سلاح‌ و ذخاير ايشان‌ بود و از نظر نظامی‌ چندان‌ اهميت‌ داشت‌ كه‌ فتح‌ آنجا كليد تسخير بسياری از مناطق‌ صليبيان‌ به‌ شمار می‌رفت‌. صلاح‌ الدين‌ كه‌ پس‌ از حطين‌ به‌ تسخير شماری از دژهای مهم‌ صليبی‌ پرداخته‌ بود، سيف‌الدين‌ محمود قايماز نجم‍ی‌ را به‌ تصرف‌ دژ كوكب‌ فرستاد و اسبتاريه‌ را از آنجا بيرون‌ راند. صلاح‌الدين‌ در نامه‌ای كه‌ به‌ برادرش‌ در يمن‌ نوشت‌، دژ كوكب‌ را مركز و دارالكفر اسبتاريه‌ خواند (ابوشامه‌، 2/ 181-182، 197؛ قلقشندی، 7/ 23؛ اين‌ كثير، 12/ 351-353). از اين‌ رو اسبتاريه‌ به‌رغم‌ قدرت‌ و سطوت‌، در اين‌ عصر نمودی نداشتند و بيشتر در دسته‌ بنديهای خود صليبيان‌ شركت‌ می‌جستند. اينان‌ در واقع‌ هيچ‌ گاه‌ به‌ طور كامل‌ مطيع‌ فرمانروايان‌ و رؤسای مسيحی‌ نبودند و بيشتر هم‌ پيمان‌ به‌ شمار می‌رفتند، نه‌ تابع‌ آنان‌ (اسميل‌، 169-170). از اين‌ رو، وقتی‌ بوهمند انطاكيه‌ را تسخير كرد، اسبتاريه‌ كه‌ طرفدار رمون‌ روپن‌، مدعی‌ سلطنت‌ قدس‌، بودند، ارگ‌ انطاكيه‌ را گرفته‌، به‌ او ندادند و حتی‌ نايب‌ السلطنۀ قدس‌ را به‌ دست‌ اسماعيليه‌ ترور كردند (رانسيمان‌، 3/ 96، 205-206). در 593ق‌/ 1197م‌ نيز در قضيۀ انتخاب‌ جانشين‌ هانری دُ شامپيون‌ مداخله‌ كردند و جانب‌ كسی‌ را گرفتند كه‌ ثروت‌ بيشتری داشت‌ (هاردويك‌، 529-530). از همين‌ روست‌ كه‌ آنها را به‌ اسماعيليۀ شام‌ مانند كرده‌اند كه‌ جز نفع‌ خود نمی‌طلبيدند. اينان‌ در اين‌ روزگار بيشتر با ساير فرقه‌های صليبی‌ در رقابت‌ و نزاع‌ بودند (همو، 534 ؛ ابن‌ نظيف‌، 150؛ حتی‌، 2/ 243؛ ابن‌ اثير، 12/ 464- 466) و ترجيح‌ می‌دادند كه‌ با مسلمانان‌ صلح‌ كنند. چنانكه‌ در 599ق‌ فرقۀ سواران‌ معبد را واداشتندكه‌ ميان‌ آنها و الملك‌ المنصور برای صلح‌ وساطت‌ كنند (ابن‌ واصل‌، 3/ 146-147) و پس‌ از آنكه‌ الملك‌ المنصور اسبتاريۀ حصن‌ الاكراد و مرقب‌ را در هم‌ شكست‌، آنها صلح‌ خواستند (همو، 3/ 148- 149، 152) و گويا باز كار به‌ صلح‌ انجاميد، زيرا گفته‌اند كه‌ در 601ق‌/ 1205م‌ اسبتاريه‌ صلح‌ را شكستند و حماه‌ را به‌ باد غارت‌ دادند (مقريزی، 1(1)/ 164) و الملك‌ الظاهر ايوبی‌ سلطان‌ حلب‌ نيز به‌ قلعۀ مرقب‌ هجوم‌ آورد (مولر وينر، 72). با اينهمه‌، در 627ق‌/ 1230م‌ نيز ميان‌ صلاح‌ الدين‌ شيركوه‌، امير ايوبی‌ مصر با فرنگان‌ صلح‌ شد و سيمون‌ فرستادۀ اسبتاريه‌ مأمور ابلاغ‌ اين‌ خبر به‌ اشرف‌ ايوبی‌ گرديد و 3 سال‌ بعد نيز همو واسطۀ صلح‌ ميان‌ سواران‌ معبد و الملك‌ العزيز سلطان‌ حلب‌ بود (ابن‌ نظيف‌، 203، 261). در همين‌ سالها لئون‌ دوم‌ پادشاه‌ ارمنستان‌ در ازای خدمات‌ اسبتاريه‌، سلوكيه‌ را به‌ آنها داد، ولی‌ اسبتاريه‌ از بيم‌ فرو افتادن‌ در نزاعهای داخلی‌ ارمنستان‌ آن‌ را فروختند (مولر وينر، 107). 
دربارۀ روابط اسماعيليان‌ شام‌ و اسبتاريه‌ كه‌ آن‌ دو را به‌ هم‌ تشبيه‌ كرده‌اند، مآخذ حاكی‌ از آن‌ است‌ كه‌ اسماعيليه‌ دست‌ كم‌ در دوره‌ای كه‌ قدرت‌ فرمانروايان‌ مسلمان‌ بقای آنها را تهديد می‌كرد، با اسبتاريه‌ روابط نيكو داشتند و حتی‌ بدانها خراج‌ می‌دادند و به‌ دستور آنها مخالفانشان‌ را از ميان‌ برمی‌داشتند. چنانكه‌ رمون‌، شاهزادۀ صليبی‌ و آلبرت‌، بطريق‌ قدس‌ را كه‌ از مخالفان‌ اسبتاريه‌ بودند، به‌ قتل‌ رساندند (حتی‌، 2/ 245، 247؛ رانسيمان‌، 3/ 167، 205-206). نيز گفته‌اند بدان‌ سبب‌ كه‌ اسبتاريۀ حصن‌ الاكراد و مرقب‌ بر قلاع‌ اسماعيليه‌ ميان‌ حماه‌ و طرابلس‌ مشرف‌ بودند، اسماعيليان‌ برای حفظ راههای ارتباطی‌ خود به‌ آنان‌ خراج‌ می‌دادند (يوسف‌، العدوان‌...، 233-234). 
به‌ هر حال‌ در 625ق‌/ 1228م‌ كه‌ فردريك‌ از آلمان‌ به‌ فلسطين‌ آمد و دست‌ به‌ حمله‌ به‌ قلمرو مسلمانان‌ گشود، اسبتاريه‌ چندان‌ با او موافق‌ نبودند (وان‌ كلو، .(454 نيز در 631ق‌ نزاع‌ شديد ميان‌ اسبتاريه‌ و سواران‌ معبد و ساير امرای صليبی‌ و فردريك‌ باعث‌ تشتت‌ صليبيان‌ شد (پينتر، «جنگ‌ صليبی‌...»، 464) و هر يك‌ از آنان‌ به‌ رغم‌ مخالفت‌ گروههای ديگر عهدنامه‌هايی‌ با مسلمانان‌ تنظيم‌ می‌كردند، چنانكه‌ در 637ق‌/ 1239م‌ كه‌ ميان‌ صليبيان‌ و دمشق‌ صلح‌ شد، اسبتاريه‌ به‌ مخالفت‌ برخاستند (همان‌، 478-479). در اين‌ ايام‌ نزاع‌ برخی‌ ايوبيان‌ فرصتی‌ به‌ صليبيان‌ داد تا قلمرو خود را گسترش‌ دهند، ولی‌ نزاع‌ ميان‌ لوئی‌ فيليپ‌ امپراتور فرانسه‌ و اسبتاريه‌ و سواران‌ معبد مانع‌ پيش‌روی آنها شد. با اينهمه‌، در 642ق‌/ 1244م‌ اسبتاريه‌ با بعضی‌ از امرای ايوبی‌ همداستان‌ شدند و با مصريان‌ و خوارزميان‌ به‌ جنگ‌ پرداختند، ولی‌ شكست‌ خوردند و فرمانده‌ ايشان‌ نيز اسير شد (استرير، 489 ؛ يوسف‌، همان‌، 175-176). 
در 647ق‌/ 1250م‌ هم‌ جنگ‌ بزرگی‌ ميان‌ مصريان‌ و صليبيان‌ در كنار بحر اشموم‌ درگرفت‌ كه‌ آن‌ را از نبردهای بزرگ‌ صليبی‌ خوانده‌اند. در اين‌ نبرد بر اسبتاريه‌ ضربات‌ خرد كننده‌ای وارد شد و يكی‌ از امرای بزرگ‌ آنان‌ كشته‌ شد (همان‌، 75-76؛ نيز نك‍: ابن‌ كثير، 13/ 189). افزون‌ بر آن‌ كشمكش‌ ميان‌ ونيزيان‌ و ديگر بازرگانان‌ اروپايی‌ موجب‌ دسته‌ بنديهای داخلی‌ ميان‌ صليبيان‌ و ضعف‌ آنها می‌شد، چنانكه‌ گفته‌اند در سالهای 654-656ق‌/ 1256- 1258م‌ فرقه‌ها و گروههای اصلی‌ مملكت‌ لاتينی‌ مانند اسبتاريه‌ و سواران‌ معبد هر يك‌ در اين‌ كشمكش‌ جانب‌ گروهی‌ را گرفته‌، به‌ نزاع‌ پرداختند (اسميل‌، 35-36). 

صفحه 1 از2

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: