علوم

نمایش تا از مورد
نتیجه جستجو برای :
  • ابن کبر | ابوالبركات هبةالله بن كبر (د 724ق / 1324م)، ملقب به شمس الرياسة، روحانی مسيحی قبطی و دبير ركن‌الدين بيبرس منصوری دوادار از امرای مصر (د 725ق).
  • ابن کتانی | ابوعبدالله محمد بن حسن بن حسين مذحجی قرطبی (د ح 420ق / 1029م)، پزشك و اديب اندلسی. دربارۀ لقب، نام پدر و نيای وی در منابع اختلاف است.
  • ابن کتبی | ابوالمحاسن نصيرالدين يوسف بن اسماعيل بن الياس بن احمد (د 754 يا 755ق / 1353 يا 1354م)، دانشمند و پزشك شافعی مذهب ايرانی نژاد.
  • ابن لبودی | عنوان دو تن از دانشمندان برجستۀ سوری به روزگار ايوبيان و مماليك كه در طب و حكمت و رياضی مشهور بودند.
  • ابن لیون | (لئون)، ابوعثمان سعد بن احمد ابن ابراهيم بن احمد تُجيبی (681-750ق / 1282- 1349م)، اديب و شاعر اندلسی كه در علوم حديث، فرائض، پزشكی و كشاورزی نيز دست داشته است.
  • ابن ماجور |
  • ابن ماشطه | ابوالحسن علی بن حسن، ديوان‌سالار بلند پايۀ سده‌های 3 و 4ق / 9 و 10م. از زندگی او اطلاعات بسيار اندكی در دست است.
  • ابن المارستانیه | فخرالدين ابوبكر عبيدالله (عبدالله) بن ابی الفرج علی بن نصر بن حُمرة (حمزه) تيمی بكری (541- 599ق / 1146-1203م)، طبيب، مورخ و اديب حنبلی مذهب بغدادی.
  • ابن ماهان، یعقوب | يعقوب، مشهور به سيرافی، پزشك ايرانی سدۀ 3ق / 9م. از زمان زندگی او اطلاعی در دست نيست و ابن نديم (د 385ق) نيز در اين باره اظهار بی‌اطلاعی كرده است (ص 356).
  • ابن مجدی |
  • ابن ماسویه | ابوزكريا يوحنا (يحيی) بن ماسويۀ خوزی (ح 163 يا 172-243ق / 780 يا 788-857م)، پزشك ايرانی‌نژاد و مسيحی نسطوری چنانكه از نسبت او «خوزی» (قفطی، تاريخ الحكماء، 387) برمی‌آيد، از مردم خوزستان بوده
  • ابن مسیحی | شهرت چند تن از پزشكان و دانشمندان مسيحی عراق كه در سده‌های 6 و 7ق / 12 و 13م در بغداد می‌زيسته‌اند. از زندگی آنان آگاهی دقيقی در دست نيست، ليكن می‌دانيم كه دو تن از آنان از پزشكان دربار الناصرلدين الله عباسی (حك‍ 575-622ق / 1180-1125م) بوده‌اند (ابن عبری، 238).
  • ابن مطران | ابونصر موفق‌الدين اسعد بن ابی الفتح الياس بن جرجيس المطران، پزشك و داروشناس مسيحی تبار سدۀ 6ق / 12م. از زندگی او پيش از آغاز طبابتش اطلاع چندانی در دست نيست.
  • تریاک | شیرۀ گونه‌هایی از گیاه خشخاش که افزون بر مصارف پزشکی همچون ماده‌ای تخدیرکننده و اعتیادآور به کار می‌رود. در این مقاله به آثار اجتماعی و اقتصادی تریاک و تاریخچۀ آن پرداخته خواهد شد (برای دیگر جنبه‌ها، نک‍ : ه‍ د، افیون).
  • تریاق | یا دریاق، معرب واژۀ یونانی θηpıαkή (و نیز: θηpıαkòν صورتهای مؤنث و خنثى از واژۀ θηpıαkóς، بعدها در لاتینی به صورت thēriacus، فرانسه: thériaque، انگلیسی:theriac / treacle ) به معنی پادزهرِ1 [گزشِ] θηpíoν (مصغر = θήp = دَد، جانور وحشی؛ نک‍ : «واژه ‌نامۀ انگلیسی...2»، ذیل theriac ؛ «واژه‌نامۀ لاتینی...3»، ذیل th...
  • تسبیع دایره | تقسیم محیط دایره به 7 کمان برابر، یا ساخت(ترسیم) 7 ضلعی منتظم که در سدۀ 4ق/ 10م بسیاری از دانشمندان دورۀ اسلامی را به خود مشغول ساخت. در سنت ریاضیات اسلامی، رساله‌ای در این باب به ارشمیدس (ه‍ م) منسوب شده که ابن ندیم از آن با عبارت «کتاب تسبیع الدائرة در یک مقاله» یاد کرده است (ص 266). اما ریاضی‌دانان دورۀ اس...
  • تسطیح | در ریاضیات و نجوم دورۀ اسلامی به معنی روشِ تصویر کردن رویه‌های کروی بر رویۀ هموار (ترسیم تصاویر دوبعدی جسم‌نما)، که در ساخت اسطرلاب و ترسیم نقشه‌های جغرافیایی و نجومی کاربرد داشت.
  • تشریح | اصطلاحی در پزشکی دورۀ اسلامی که به هر دو معنی کالبدشکافی و کالبدشناسی به کار رفته است. به طور مثال در عباراتی چون فی تشریح الحیوان المیت و فی تشریح الحیوان الحی (عناوین عربی دو اثر جالینوس) مراد شکافتن کالبد حیوان بوده است؛ در حالی که در تعلیم پنجم از فن نخست کتاب اول قانون ابن سینا (با عنوان ماهیة العضو و اق...
  • تشرین | صورت متأخر نام ماهی که در گاه‌شماریهای رایج در بین‌النهرین و نواحی مجاور، مقارن با اعتدال پاییزی آغاز می‌شده است. در صورت کهن گاه‌شماری بابلی، سال در نقطـۀ اعتدال پاییـزی و با ماه تشریتو ــ مأخوذ از واژۀ آرامی شرو (شروع) به معنی آغاز کردن (لانگدون، 29؛ جودائیکا، ذیل «تشری1») ــ نو می‌شد (البته آغاز سال بابلی ...
  • تضعیف |
  • تضعیف و تنصیف | دو برابر کردن و نصف کردن. این دو عمل گرچه حالات خاصی از ضرب (یا جمع) و تقسیم‌اند، اما ظاهراً در ادامۀ سنتی کهن که از ریاضیات مصری نشأت می‌گرفت، در آثار ریاضی دورۀ اسلامی، غالباً به عنوان دو عمل حسابی مستقل یاد شده‌اند. مصریان باستان عمل ضرب دو عدد دلخواه را با تضعیف پی‌درپی یکی از دو عامل ضرب و تنصیف عامل دیگ...
  • تضعیف مکعب | یکی از مسائل کهن هندسی که موضوع آن یافتن ضلع مکعبی است که حجم آن دو برابر مکعب مفروضی باشد. بنابر داستانی که پلوتارک (قرن 1م) نقل کرده است، خدایان از زبان غیب‌گویی به مردم دِلُس پیام فرستادند که اگر می‌خواهند از بلا برهند، باید قربانگاهی مکعب شکل را دو برابر کنند؛ و ایشان هم حل این مسئله را از افلاطون خواستند...
  • تعلیم و تربیت | آموزاندن دانش و پروردن جسم و جان شاگرد و رساندن وی به مرتبۀ متعالی‌تر. البته این تعریف بسیار کلی و به همان اندازه ناکارآمد است؛ زیرا چیستی دانشی که باید آموخته شود و تعیین مراتب فروتر و فراتر به چگونگی نگرش انسان به خود و جهان اطراف بستگی دارد.
  • التفهيم لأوائل صناعة التنجيم | اَلتَّفْهیمُ لأَوائِلِ صَناعَةِ التَّنْجیم، کتابی از ابوریحان محمد ابن احمد بیرونی (ه‍ م)، دربارۀ اخترشماری (احکام نجوم) که ابوریحان آن را چنان که خود تأکید کرده، در 420ق/ 398 یزدگردی و به خواهش ریحانه دختر حسین خوارزمی نوشته است ( التفهیم، روایت فارسی، 2، 135-136، 280، روایت عربی، 1، 104، 190).
  • تفلیسی | عیسى رَقّی (منسوب به رقّه)، مشهور به تفلیسی (د پس از 381ق/ 991م)، پزشک و مترجم دربار حمدانیان حلب. آگاهی ما دربارۀ احوال و آثار او بسیار اندک است. ابن ندیم در میان مترجمان «از زبانهای دیگر به عربی» از فردی به نام تفلیسی یاد کرده (ص 244)، اما چیز دیگری دربارۀ وی نیاورده است.
  • تقدمة المعرفه | در لغت به معنی پیش‌آگهی از وقوع رخدادهای مختلف و به‌ویژه در پزشکی به معنی پیش‌بینی پزشک دربارۀ سیر بیماری و سرانجام بیمار (ابن سینا، 3/ 41؛ جرجانی، الاغراض...، 178) برپایۀ نشانه‌های موجود (بقراط، «تقدمة...‍1»، بند 1؛ یعقوبی، 1/ 116)، از جمله رنگ چهره (بقراط، همان، بند 2؛ یعقوبی، همانجا)، نحوۀ تنفس (بقراط، هما...
  • تقدیم اعتدالین | تَقْدیمِ اِعْتِدالَیْن، جابه‌جایی نقاط اعتدال ربیعی و خریفی که به صورت تابعی خطی از زمان، و مقدار دقیق آن °1 در هر 6/ 71 سال (2564/ 50 در هر سال) است. این پدیده ناشی از حرکت تقدیمی محور زمین است که علت آن گشتاوری است که ماه و خورشید بر زمین وارد می‌کنند. این گشتاور سبب می‌شود که محور زمین در هر 163‘26 سال یک ...
  • تقویم | مصدر عربی از ریشۀ قوم، در لغت به معنی راست کردن کژی، به صلاح آوردن مردمان؛ و در اصطلاح، حساب یک سالـۀ اوضاع ستارگان توسط منجمـان ــ که می‌توانست پیشگوییهای احکام نجومی و جدول اختیارات هر روز را نیز شامل باشد ــ و نیز سالنامه یا دفتری که در آن اتفاقات روزانۀ یک سال (گاه ذیل همان اطلاعات نجومی و احکامی هر روز) ...
  • تقی الدین فارسی |
  • تقی الدین راصد | محمدبن معروف (د 993ق/ 1585م)، ریاضی‌دان، مهندس، نورشناس و منجم معروف سدۀ 10ق/ 16م، از بزرگ‌ترین چهره‌های علمی دوران عثمانی و یکی از آخرین دانشمندان شاخص دورۀ اسلامی. وی را دمشقی (حاجی خلیفه، 1/ 940)، مصری، صهیونی (EI2, X/ 132) و راصد شامی نیز نامیده‌اند. بنابر دستخط خود او در نسخۀ منحصر به فرد کتاب الطرق السن...
  • تکریتی | شهرت دو برادر از مسیحیان یعقوبی تکریت که در سدۀ 5 ق/ 11م در میّافارقین به پزشکی می‌پرداختند:
  • تگرگ | تَگَرْگ، در عربی: بَرَد، از پدیده‌های جوی که برخی طبیعی‌دانان یونانی و مسلمان، در چگونگی پیدایش آن سخن رانده‌اند. در این مقاله نخست آراء یونانیان، با تکیه بر الآثار العلویة، نوشتۀ ارسطو،‌ و رساله‌ای به همین نام از تئوفراستوس و نیز الآراء الطبیعیـة منسوب به پلـوتارک ــ که امروزه آن‌ را از آئتیوس می‌دانند ــ نق...
  • تموز | تَموز، نام ماهی در گاه‌شماریهای رایج در منطقۀ بین‌النهرین و نواحی مجاور که مقارن با نقطۀ انقلاب تابستانی آغاز می‌شده است. نام این ماه در این گاه‌شماریها برگرفته از اسطوره‌ای سومری ـ بابلی است که براساس آن تموز ــ ایزد‌ رستنیها و نگهبـان گله‌ها که در صورتهـای نخستین به شکل دموـ زید (بریتانیکا)، دوئوزی (لنگدون،...
  • تمیمی، ابوعبدالله | تَمیمی، ابوعبدالله محمد بن احمد بن سعید تمیمی مُقَدَّسی (یا مَقْدَسی)، پزشك و داروشناس مشهور سدۀ 4ق (د پس از 370ق/ 980م). از زندگانی وی آگاهی اندكی در دست است. كهن‌ترین گزارش دربارۀ وی از آنِ جمال‌الدین قفطی (ص 105-106) در اخبار العلماء باخبار الحكماء است كه خلاصۀ آن، البته با چند خطا، در روایت مختصر این كتاب...
  • تنجیم |
  • تنکابنی، محمدمؤمن |
  • تنکلوشا | تَنْکَلوشا، صورت دگرگون‌شدۀ نام تئوکروس، اختربین یونانی‌نویس بابلی (احتمالاً از سدۀ 1م)، نیز صورت کوتاه‌شدۀ نام اثری منسوب به وی با عنوان کتاب تنکلوشا البابلی القوفانی فی صور درج الفلک و ما تدلُّ علیه من احوال المولودین، یا کتاب فی صور درج الفلک و ما یدلُّ علیه من احوال المولودین بها. دربارۀ نام واقعی این اخت...
  • تنین | تِنّین (دراکو، اژدها)، سومین صورت از صور فلکی نیم‌کرۀ شمالی که به صورت ماری بزرگ و دراز و بسیار پیچیده و گره‌مانند گرداگرد قطب شمالی آسمان قرار گرفته، و قطب شمال فلک البروج در آن واقع است (بیرونی، التفهیم، 91). اراتستن و ابرخس واژۀ یونانی مار1 را برای آن به کار برده‌اند و از این‌رو در جداول لاتین و متون ادبی ...
  • توأمين |
  • توازی، اصل | تَوازی، اَصْل، اصل پنجم از اصول موضوع یا مصادرات هندسۀ اقلیدسی که امروزه آن را به صورتی که به نام پلی‌فر (1748-1819م/ 1161-1234ق) معروف شده است، می‌شناسیم: «از نقطه‌ای مفروض [در خارج یک خط] می‌توان یک خط و تنها یک خط به موازات آن رسم کرد» (گرینبرگ، 16-17).
  • تیاذوق | تَیاذوق (د ح 90ق/ 709م)، پزشک حجاج بن یوسف و از نخستین نویسندگان آثار پزشکی در دورۀ اسلامی.
  • تیفاشی | تیفاشی، شهرت خاندانی دانشور از نسل ابوبكر بن حمدون بن حجاج بن میمون بن سلیمان بن سعد قیسی قَفصی تیفاشی (سده‌های 6-7ق/ 12-13م) منسوب به تیفاش، از توابع قَفصۀ افریقیه که در دستگاه حکومت بنی رند (امرای قَفصه و شهرهای اطراف آن) از مقام و منزلتی درخور، برخوردار بودند.
  • تئوفراستوس | تِئوفْراسْتوس (در متون اسلامی: ثاوفراسطوس)، فیلسوف یونانی (ح 372/ 373- ح 288ق‌م). او در اِرْسوس واقع در جزیرۀ لِسْبوس زاده شد (دیوگنس، I/ 483)، به قصد فراگیری دانش به آتن رفت، سالیان درازی را به شاگردی ارسطو گذراند و در میان شاگردان او به جایی رسید که در 323ق‌م پس از مرگ این فیلسوف، جانشین وی در لوکئوم، و عهد...
  • تئوفيل بن توما | تِئوفیلِ بْنِ توما (د 169ق/ 875 م)، منجـم، مترجـم یونانی به سریانی، تاریخ‌نگار و متکلم مارونی‌مذهب اهل رُها (ه‍ م). نامش را تیوفیلی (ابن ندیم، 244، 249)، توفیل (ابن عبری، 219، 220)، ثوفیل (قفطی، 109)، ثاوفیل (ابن عبری، 41، 98) و گاه حتى نوفل (کندی، 226) نیز ضبط کرده‌اند. از زندگانی او همین اندک را می‌دانیم که...
  • تئودوسیوس | تِئودوسیوس، ریـاضـی‌دان و ستـاره‌شنـاس یـونانـی. از زندگی او هیچ اطلاعی نداریم، اما از آنجا که منلائوس (مشهور در 100م) در کتاب اکر خویش از وی نام برده (نصیرالدین، «تحریر مانالاوس»، 65)، و نیز استرابن (د 25م) از او و فرزندان ریاضی‌دانش پس از هیپارخوس (د پس از 127ق‌م) یاد کرده (V/ 467)، به احتمال بسیار وی در نی...
  • تئون | تِئون، نامی یونانی که در متون دوران اسلامی به صورتهای ثاون و ثائون و ثاؤن ضبط شده است. در جهان اسلام دست‌کم دو تن از فلاسفه و دانشمندان یونانی به این نام شناخته بوده‌اند:
  • ثابت بن سنان | ثابِتِ بْنِ سِنان، ابوالحسن ثابت بن سنان بن ثابت بن قرۀ صابی (د 363 یا 365ق/ 974 یا 976م)، پزشک و مورخ دورۀ عباسی. بیشترین اطلاع ما دربارۀ او مبتنی بر گزارشهایی است که ابن جلجل (ص 80-81)، قفطی (ص 109-111) و ابن ابی اصیبعه (1/ 334-336) در آثار خویش ارائه کرده‌اند و در دیگر منابع عیناً مطالب ایشان تکرار شده، و ...
  • ثابت بن قره | ثابِتِ بْنِ قُرّه، مترجم، ریاضی‌دان، منجم، پزشک و فیلسوف قرن 3ق/ 9م. ابن‌ندیم نام و نسب او را چنین نوشته است: «ابوالحسن ثابت بن قرة بن مروان بن ثابت بن کرایا بن ابراهیم ابن کرایا بن مارینوس بن سالامایوس» (ص331). قفطی نیز همین نسب‌نامه را از روی دستخط یکی از احفاد او به نام ابوالمُحَسّن بن ابراهیم بن هلال صابی...
  • ابن ملکا |
  • ابن منجم |

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: