صفحه اصلی / مقالات / دائرة المعارف بزرگ اسلامی / علوم / جوزهر /

فهرست مطالب

جوزهر


نویسنده (ها) :
آخرین بروز رسانی : شنبه 11 آبان 1398 تاریخچه مقاله

جوزَهْر، اصطلاحی در نجوم قدیم که بر هر یک از نقاط برخورد فلک مایلِ سیارات با دایرة البروج اطلاق می‌شود. فلک مایلِ هر سیاره و دایرة البروج نسبت به هم زاویه دارند، پس در دو نقطه یکدیگر را قطع می‌کنند که هر یک از این دو نقطه جوزهر نامیده می‌شود. نقطه‌ای را که سیاره پس از عبور از آن در نیمۀ شمالی دایرة البروج قرار می‌گیرد، «رأس»، و نقطۀ دیگر را که سیاره پس از عبور از آن در جنوب دایرة البروج قرار می‌گیرد، «ذَنَب»گویند (بیرونی، التفهیم، 122). رأس را «رأس جوزهر»، «مجاز الشمال» یا «العقدة الشمالیة»، و ذنب را «ذنب جوزهر»، «مجاز الجنوب» یا «العقدة الجنوبیة» نیز می‌خوانند (همانجا). این تعریف مختص به ماه و کواکب علوی است و با این تعریف، هر دو عقدۀ زهره، رأس و هر دو عقدۀ عطارد، ذنب می‌شود؛ از این‌رو، در زهره عقده‌ای را که به سمت اوج فلک تدویر می‌رود و در عطارد عقده‌ای که به سمت حضیض آن فلک می‌رود، رأس می‌گویند (چغمینی، 27 ر).
معمولاً واژۀ جوزهر، وقتی بدون قید سیارۀ خاصی به کار رود، به معنای جوزهرِ ماه است (خوارزمی، 220-221؛ بیرونی، همانجا). جوزهر ماه معمولاً در زیجها در جداولی درج می‌شود.
اهمیت تعیین جوزهر ماه در محاسبۀ کسوف و خسوف است (ابونصر، 11؛ شهمردان، 59)، از آن‌رو که خسوف ماه در استقبال و کسوف خورشید در اجتماع به شرط آن رخ می‌دهد که ماه یا خورشید روی رأس و ذنب باشند، یا فاصلۀ آنها با رأس یا ذنب کمتر از ´12 باشد (همو، 27، 132؛ بیرونی، همان، 212، 218؛ نیز نک‍ : ه‍ د، خسوف و کسوف).
حرکت فلک مثل ماه از مشرق به مغرب و برخلاف توالی بروج را که دیگر افلاک آن را نیز حرکت می‌دهد، حرکت جوزهر می‌نامند؛ زیرا این حرکت در دو نقطۀ جوزهر محسوس، و مقدار آن هر روز ´3 است (نصیرالدین، 26-27). فلک ممثل ماه نیز فلک جوزهر نامیده می‌شود (همو، 27). واژۀ جوزهر بر قوسی از منطقۀ ممثل که میان اول حمل و نقطۀ تقاطع منطقۀ مایل و ممثل قرار دارد، نیز اطلاق شده است (همو، 31).
در احکام نجوم، گروهی از احکامیان رأس را سعد، مذکر، نشانۀ فزونی و دارای طبع گرم، و ذنب را نحس، مؤنث، نشانۀ کاستی و واجد طبع سرد دانسته‌اند (بیرونی، همان، 358؛ ابومعشر، 249، 255-256)؛ اما بابلیها بر آن بودند که رأس در کواکبِ سعد، سعد؛ و در کواکبِ نحس، نحس است (بیرونی، همانجا).
در افسانه‌های هندی رأس و زنب را به مثابۀ دو سیاره می‌انگاشتند و این اعتقاد در برخی از پیکره‌ها و نقش برجسته‌ها ــ که سیارات را به جای 7 پیکره با 9 پیکـره نشان می‌دهنـد ــ ‌جلوه‌گر است (هارتنر، 131). چنین اعتقادی در برخی از متون زردشتی هم یافت می‌شود (نک‍ : دنبالۀ مقاله). از این‌رو، احکامیانِ هندی برای رأس نیز شأنی مانند کواکب سبعه در نظر می‌گرفتند (بیرونی، تحقیق ... ، 302)، برخی از احکامیان مسلمان نیز برای رأس و ذنب، شرف و هبوط قائل بودند که شرفِ رأس در °3 جوزا، و شرفِ ذنب در °3 قوس بوده است (قبیصی، 24، ابومعشر، 275). همچنین جلوۀ بصریِ اعتقاد به سیاره بودنِ عقدتین را در برخی از نقوش دوران اسلامی می‌توان دید (هارتنر، 113, 127).

ریشۀ واژۀ جوزهر

خوارزمی بر آن است که واژۀ جوزهر معرّب گوزهر ( فرهنگ ... )، از گوزچهر به معنای [دارای] صورتِ جوز (گردو) یا از گوی چهر به معنای [دارای] صورتِ گوی (کره) است (خوارزمی، 220) که در حالت جمع، جوزهرات (نصیرالدین، 38) و به صورت تثنیه، جوزهرتین و عقدتین ( لغت‌نامه ... ، ذیل واژه‌ها) نیزگفته می‌شود. جوزهر را با جوزگره و گوزگره، که نوعی گره خوش‌طرح است (همانجا) در ارتباط دانسته‌اند (تهانوی، 510). همچنین با توجه به همخوانی اساطیری ماه با گاو، جوزهر را با گوزهر در پهلوی و گاوچهر در اوستایی به معنای «دربر دارندۀ سرشت یا تخمۀ گاو» (بهار، 97) یا «دارای چهره‌ای شبیه گاو» (هارتنر، 121) مرتبط دانسته‌اند.
خفری جوزهر را مأخوذ از «کوزهر» به عنوان جای زهر می‌داند (نک‍ : رجب، II / 417) و با توجه به ارتباط گوزهر با مار آسمانی این نکته خالی از وجه نیست و حتى «گو» را مخفف گودال، و گوزهر را به معنی گودال زهر دانسته‌‌اند که ناظر به همین معنی است.
در بندهش گوزهر و موش‌پری ستارگانِ دنباله‌دارِ ضد ماه و خورشید هستند (ص 56). گوزهر به مانند ماری در میان آسمان است (همان، 58) که در رستاخیز از تیغ ماه بر روی زمین می‌افتد و در جنگ اهریمن و اهوره‌مزدا از آتش فلزاتِ گداخته می‌سوزد (همان، 147-148؛ قس: تقی‌زاده، 328، که معتقد است فلزات در آتشی که گوزهر برمی‌افروزد، می‌سوزند). در بخشی دیگر از بندهش، شمار اباختران (سیارات) 10 عنوان شده است که سر و دنب گوزهر و موش‌پری دنب‌دار نیز از آن جمله‌اند (ص 122). در «زیج گیهان» از بندهش آمده است که سر و دنب گوزهر در دو پیکر (جوزا) و نیمسب (قوس) قرار دارد (ص 58) که می‌توان آن را منشأ اعتقاد منجمان مسلمان به این امر دانست (نک‍ : سطرهای پیشین).
چون خسوف و کسوف در جوزهر رخ می‌دهد، بسیاری از اقوام گذشته این دو رویداد را چنین تعبیر می‌کردند که اژدهایی ماه یا خورشید را می‌دَرَد و می‌بلعد؛ از دیرباز میان اژدها و جوزهر ارتباطی برقرار شده است (هارتنر، 131). در اساطیر هندی ویشنو گردن راهو را، به جرم اینکه با نوشیدن اَمرتیا خود را جاودانه کرده است، از تن جدا کرد، از آن پس، سر آن راهو، و دم آن کتو نام گرفت که ماه و خورشید را می‌بلعیدند تا از آن دو به سبب افشای این گناه به ویشنو انتقام بگیرند؛ از این‌رو، راهو ـ کتو به عنوان اژدهای کسوف و خسوف شناخته شد. بعدها در احکام نجوم هندی راهو به عقدۀ شمالی، و کتو به عقدۀ جنوبی منتسب شد. با توجه به نقش جوزهر در کسوف و خسوف به نظر می‌رسد که تنّین با این اژدها، رأس با راهو، و ذنب با کتو مرتبط بوده است و از این طریق دو اصطلاح رأس و ذنب به نجوم اسلامی راه یافته‌اند؛ زیرا در منابع اسلامی از این دو واژه استفاده شده که با نامهای یونانی آنها متفاوت است (همانجا). معادل دیگر ذنب در زبان پهلوی، «نوبهر» به معنای بخش تازه را نیز با اشاره به دو تکه شدن راهو می‌توان تأکیدی بر همین نکته دانست (همو، 151).
در نجوم امروزی جوزهر را «گره» می‌نامند و به جوزهرتین «نقاط اژدهایی» گفته می‌شود که این اصطلاح نیز از همان افسانۀ اژدها نشئت می‌گیرد (اکرمی، ذیل واژه).

مآخذ

ابومعشر بلخی، جعفر، المدخل الکبیر، چ تصویری، به کوشش فؤاد سزگین، فرانکفورت، 1405ق / 1985م؛ ابونصر قمی، حسن، المدخل الى علم احکام نجوم، ترجمۀ کهن فارسی، به کوشش جلیل اخوان زنجانی، تهران، 1375ش؛ اکرمی، موسى، واژه‌نامۀ کیهان‌شناسی، تهران، 1376ش؛ بندهش، ترجمۀ مهرداد بهار، تهران، 1369ش؛ بهار، مهرداد، پژوهشی در اساطیر ایران، تهران، 1381ش؛ بیرونی، ابوریحان، تحقیق ماللهند، به کوشش ادوارد زاخاو، لندن، 1887م؛ همو، التفهیم، به کوشش جلال‌الدین همایی، تهران، 1351ش؛ تقی‌زاده، حسن، گاه‌شماری در ایران قدیم، به کوشش ایرج افشار، تهران، 1316ش؛ تهانوی، محمد اعلى، کشاف اصطلاحات الفنون، به کوشش اشپرنگر، کلکته، 1862م؛ چغمینی، محمد، الملخص فی الهیئة، نسخۀ خطی، کتابخانۀ مرکز، شم‍ 2 / 123؛ خوارزمی، محمد، مفاتیح العلوم، به کوشش فان فلوتن، لیدن، 1968م؛ شهمردان بن ابی الخیر، روضة المنجمین، چ تصویری، به کوشش جلیل اخوان زنجانی، تهران، 1382ش؛ فرهنگ رشیدی، به کوشش اکبر بهداروند، تهران، 1386ش؛ قبیصی، ابوالصقر، المدخل الى احکام نجـوم (مل‍‍ ‌)؛ لغت‌نامۀ دهخدا؛ نصیرالدین طوسی، الرسالة المعینیة، چ تصویری، به کوشش محمدتقی دانش‌پژوه، تهران، 1335ش؛ نیز:

Hartner, W., «The Pseudo-planetary Nodes of the Moon’s Orbit in Hindu and Islamic Iconography», Oriens-Occidens, Hildesheim, 1968; Al-Qabisi (al cabitius), The Introduction to Astrology, eds. Ch. Burnett et al, London / Tourin, 2004; Ragep, F. J., Naṣir al-Dīn al-Ṭūsī’s Memoir on Astronomy (al-Tadhkira fiʿilm al-hay’a), New York, 1993.

حسن امینی

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: