صفحه اصلی / مقالات / دائرة المعارف بزرگ اسلامی / علوم / ابن المارستانیه /

فهرست مطالب

ابن المارستانیه


نویسنده (ها) :
آخرین بروز رسانی : سه شنبه 20 خرداد 1399 تاریخچه مقاله

اِبْنُ الْمارِسْتانيّه، فخرالدين ابوبكر عبيدالله (عبدالله) بن ابی الفرج علی بن نصر بن حُمرة (حمزه) تيمی بكری (541- 599ق / 1146-1203م)، طبيب، مورخ و اديب حنبلی مذهب بغدادی. پدر و مادر او هر دو از كاركنان بيمارستانی در پايين بغداد بودند (منذری، 1 / 469؛ ابن نجار، 2 / 96؛ ابن رجب، 1 / 446)، از اين رو وی لقب ابن المارستانيه يافت. پدرش به «فُرَيْج» ـ تصغير ابوالفرج ـ شهرت داشت و مردی عامی بود (ابن نجار، همانجا).
فخرالدين خود مدعی بود كه نسبش از طريق پدر به خليفۀ اول ابوبكر می‌رسد و بدين لحاظ خود را بكری می‌ناميد. ابن نجار (همانجا). اين ادعا را بی‌اساس دانسته است، ضمناً ابن رجب (1 / 442) در نسب‌نامۀ وی به خط خود او «المحمدی» را ديده است. فخرالدين تحصيلات خود را از كودكی آغاز كرد (ابن نجار، همانجا) و فنون مختلف ادب و نيز خطابه را فرا گرفت و در اين باره از ابوالبقای عُكبری بهره‌ها برد (ابن ابی اصيبعه، 2 / 323). وی همچنين از محضر مشايخ و محدثانی چون ابوالمظفر ابن شبلی، ابوالفتح ابن بطّی و يحيی بن ثابت بن بندار و جمعی ديگر از همين طبقه و طبقۀ بعدی محدّثان استفاده كرد (ابن رجب، 1 / 442-443؛ قس: ابن حجر، 4 / 109). خود فخرالدين مدعی استماع حديث از ابوالفضل محمد بن عمر اُرموی نيز بوده است، ولی برخی ادعای او را، از آنجا كه ارموی از محدثان طبقۀ پيشين بوده، نادرست دانسته‌اند (ابن نجار، همانجا). از منابع برمی‌آيد كه وی محدثی موثق نبوده است (همو، 2 / 98؛ ذهبی، سير، 21 / 398)، اما به نظر می‌رسد كه در تكذيب و طعن او غلوّ شده باشد (نك‍ : ابن نجار، 2 / 96؛ ابوشامه، 34).
فخرالدين با بزرگان و ناموران روزگار خود از جمله عبدالرحمن ابن جوزی مرتبط بوده (ابن نجار، 2 / 98- 99) و با ابوالمظفر عبيدالله ابن يونس حنبلی، وزير الناصر خليفۀ عباسی (حك‍ 575-622ق / 1179-1225م) دوستی داشته است (همو، 2 / 97؛ ابن حجر، 4 / 108- 109). وی به خصوص از زمان وزارت ابن يونس، منزلت اجتماعی والاتری يافت و به مقام مدرّسی و نظارت موقوفات بيمارستان عضدی بغداد نايل شد (ابن نجار، همانجا؛ ابن ابی اصيبعه، 2 / 333). او كه در اين دوره از وضع مالی خوبی نيز برخوردار بود، در «درب الشاكرّيۀ» بغداد، مركزی علمی به نام «دارالعلم» گشود و كتب بسياری برای استفادۀ طالبان علم وقف آنجا كرد (ابن نجار، همانجا؛ ابن رجب، 1 / 443). نيز در همين دوره، روزهای جمعه در «جامع قصر» حديث می‌گفت (همانجاها؛ ابن ساعی، 9 / 113). اما از اينكه در محاكمۀ عبدالسلام بن عبدالقادر جيلی شركت و برضد او صحنه گردانی كرده و در سوزاندن كتابهای ارزشمند او اهتمام داشته (ابوشامه، همانجا؛ ابن عبری، 238؛ قفطی، 229؛ جواد، 82)، می‌توان احتمال داد كه مردی سخت متعصب بوده است (قفطی، همانجا). 
در 590ق / 1194م الناصر، ابن يونس را عزل كرد و وزارت را به ابن قصاب شيعی سپرد. بر اثر اين انتصاب، دوران جولان حنبليان در بغداد به سرآمد و فخرالدين و ابن جوزی هر دو دستگير و گرفتار شدند (ابن رجب، همانجا). فخرالدين را در همان بيمارستان كه مدتی مديد در آن به شغل تدريس اشتغال داشت زندانی ساختند و حتی او را با ديوانگان به زنجير كشيدند و اموالش را مصادره كردند و «دارالعلم» او را با همۀ كتابهايش فروختند (ابن نجار، ابن رجب، همانجاها). سرانجام بعد از دو سال آزاد شد و چون در كارهای پزشكی و معالجۀ بيماران مهارت داشت (ابن ابی اصيبعه، 2 / 333)، براي امرار معاش، به عنوان طبيبی دوره گرد به منزل بيماران می‌رفت. اين بار نيز كارش بالا گرفت و ثروتی اندوخت و كتابهای از دست رفته را دوباره گرد آورد (ابن نجار، ابن رجب، همانجاها؛ ابن عماد، 4 / 340).
وی چند سال بعد از سوی ديوان خليفه به دريافت خلعت نايل شد و ماموريت يافت (صفر 599) به تفليس به سفارت نزد امير ابوبكر مذكر ابن ايلدگز بن پهلوان عزيمت كند (ابن نجار، 2 / 97؛ ابن ابی اصيبعه، همانجا). پس از انجام مأموريت، در راه بازگشت به بغداد در محلی به نام «چرخ بند» واقع در نزديكی نخجوان در 59 سالگی درگذشت و در همانجا به خاك سپرده شد (نك‍ : ابن نجار، 2 / 99؛ ابن ساعی، 9 / 113؛ ابن فوطی، 4(3) / 226).
ابن نجار، فخرالدين را اديب و شاعری برجسته دانسته و قطعه‌ای از شعر او را كه مضمونی عاشقانه دارد، ذكر كرده است (2 / 98؛ نيز نك‍ : ذهبی، سير، 21 / 397). او در طب و منطق و فلسفه مطالعاتی داشت و به ويژه در فنون پزشكی مهارت فراوان كسب كرد (ابن نجار، 2 / 97؛ ابن ابی اصيبعه، همانجا؛ ذهبی، المختصر، 231). وی همچنين به فقه حنبلی و استماع و روايت حديث چندان اقبال داشت كه به عنوان محدث و فقيه نيز مشهور شد (ابن فوطی، همانجا) و در اربل و موصل و شهرهای ديگر به روايت حديث پرداخت (منذری، 1 / 469؛ ابن حجر، 4 / 109). 

آثـار

 چند كتاب و رساله به ابن المارستانيه نسبت داده شده كه نشانی از آنها به دست نيامد:
1. ديوان الاسلام فی تاريخ دارالسلام (ابوشامه، 34؛ ابن ساعی، همانجا). ابن ابی اصيبعه نام آن را به صورت ديوان الاسلام الاعظم آورده و يادآوری كرده كه اين كتاب به پايان نرسيد (2 / 333). اين كتاب را ذيلی بر تاريخ بغداد خطيب بغدادی دانسته‌اند (حاجی خليفه، 1 / 288؛ قس: ابن جوزی، 8(1) / 59). موضوع آن تاريخ تفصيلی بغداد و دارای 360 بخش بوده است (ابن ابی اصيبعه، ابن ساعی، ابن عماد، همانجاها). اين كتاب چندان شهرتی نداشته است (ابوشامه، همانجا)، اما به نظر می‌رسد كه ابن جوزی (همانجا) آن را در اختيار داشته، زيرا از آن مطالبی نقل كرده است. برخی از متأخران نگارش آن را به فرمان خليفه دانسته‌اند (نامۀ دانشوران، 7 / 117).
2. سيرة الوزير ابن هُبيره، در شرح حال ابن هبيرۀ وزير (499-560ق) نوشته شده (ابوشامه، همانجا؛ ابن كثير، 13 / 35) و به نظر می‌رسد كه ابن خلكان آن را در اختيار داشته است، زيرا در خلال شرح حال ابن هبيره، در چند مورد از كتابی به نام السيرة مطالبی نقل كرده و از مؤلف آن به عنوان «صاحب السيرة» ياد كرده كه محتمل است منظور وی ابن مارستانيه و همين اثر او بوده باشد (ابن خلكان، 6 / 232، 241).
3. كتاب خطب، كه شمس‌الدين ابوعبدالله بغدادی كاتب از تدوين و عرضۀ آن بر استاد ابوالبقاء عُكبری سخن گفته است (ابن ابی اصيبعه، همانجا).
برخی از منابع متأخر نيز آثاری به او نسبت داده‌اند كه نويسندگان پيشين به آنها اشاره نكرده‌اند: 1. «تاريخ بيمارستان عضدی»؛ 2. «رسالۀ ادويۀ مركبه» (نجم‌آبادی، 712)؛ 3. «رساله در رجوع به طبيب»؛ 4. «رساله در خوردن سموم و منابع و دفع مضار آن»؛ 5. «رساله در تدبير حوائل» (نامۀ دانشوران، همانجا). علاوه بر اينها از تعاليق وی بر بعضی از كتب طبی نيز سخن رفته است (نك‍ : همانجا).

مآخذ

 ابن ابی اصيبعه، احمدبن قاسم، عيون الانباء، بيروت، 1377ق / 1957م؛ ابن جوزی، يوسف بن قزاوغلی، مرآة الزمان، حيدرآباد دكن، 1370ق / 1951م؛ ابن حجر عسقلانی، احمدبن علی، لسان الميزان، حيدرآباد دكن، 1329-1331ق؛ ابن خلكان، وفيات؛ ابن رجب، عبدالرحمن بن احمد، الذيل علی طبقات الحنابلة، به كوشش محمد حامد الفقی، قاهره، 1372ق / 1952م؛ ابن ساعی، علی بن انجب، الجامع المختصر، به كوشش مصطفی جواد، بغداد، 1353ق / 1934م؛ ابن عبری، گريگوريوس، تاريخ مختصر الدول، بيروت، 1958م؛ ابن عماد، عبدالحی بن احمد، شذرات الذهب، قاهره، 1350ق؛ ابن فوطی، عبدالرزاق بن احمد، تلخيص مجمع الآداب، به كوشش مصطفی جواد، دمشق، 1962م؛ ابن كثير، البداية؛ ابن نجار، محمدبن محمود، ذيل تاريخ بغداد، به كوشش قيصر فرح، بيروت دارالكتب العلمية؛ ابوشامه، عبدالرحمن بن اسماعیل، الذيل علی الروضتين، به كوشش محمد زاهد كوثری، قاهره، 1366ق / 1947م؛ حاجی خليفه، كشف؛ جواد، مصطفی، تعليقات بر الجامع المختصر (نك‍ : ابن ساعی در همين مآخذ)؛ ذهبی، محمدبن احمد، سير اعلام النبلاء، به كوشش بشار عواد معروف و يحيی هلال السرحان، بيروت، 1404ق؛ همو، المختصر المحتاج اليه من تاريخ ابن الدبيثی، بيروت، 1405ق / 1985م؛ قفطی، علی بن یوسف، تاريخ الحكماء، به كوشش يوليوس فيپرت، لايپزيک، 1903م؛ منذری، عبدالعظيم بن عبدالقوی، التكملة لوفيات النقلة، به كوشش بشار عواد معروف، بيروت، 1405ق / 1984م؛ نامۀ دانشوران، قم، دارالفكر؛ نجم‌آبادی، محمود، تاريخ طب در ايران، تهران، 1352ش.

غلامرضا جمشیدنژاد

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: