مقالات

نمایش تا از مورد
نتیجه جستجو برای :
  • چهره‌نما | نشریـۀ سیاسی، اجتماعی، فرهنگی به مدیریت و سردبیری میرزا عبدالمحمد ایرانی، ملقب به مؤدب‌السلطان، و سپس فرزندش منوچهر مؤدب‌زاده که از 30 محرم 1322ق / 15 آوریل 1904م در مصر منتشر می‌شد.
  • چهارمضراب | یکی از قالب‌های اصلی آهنگ‌سازی و اجرا در موسیقی کلاسیک ایران. چهارمضراب قطعه‌ای موزون، بدون کلام و سازی است و مهارت در نواختن آن یکی از معیارهای مهم سنجش توانایی نوازندۀ موسیقی کلاسیک ایرانی به‌شمار می‌آید.
  • چهل دختران | نام چند بنا در برخی شهرهای ایران، که از میان آنها می‌توان به مناری در اصفهان (گدار، آندره، II(1) / 27)، برج آرامگاهی در سمنان (مخلصی، 61)، مقبره‌ای در قزوین ( لغت‌نامه ... )، 3 بقعه در کاشان (شریف، 29-31)، حسینیه‌ای در نائین («نائین ... »، 1)، و برج آرامگاهی در دامغان اشاره کرد.
  • چهل طوطی | یا طوطی‌نامه، از متون داستانی و کهن هند به زبان سنسکریت که به زبان فارسی نیز ترجمه شده است. دو متن معتبر از این کتاب به زبان فارسی در دست است.
  • چهل ستون، اصفهان | (اصفهان)، کاخی تشریفاتی متعلق به دورۀ صفویه (ح905- 1135ق / 1500-1723م) در اصفهان، واقع در میان بـاغی بـه همین نـام بـه وسعت 000‘ 67 مـ‍ 2 در حـد فاصل میدان نقش جهان و خیابان چهارباغ. این باغ براساس متون تاریخی، در اصل بخشی از باغ نقش‌جهان بوده، و شاه‌اسماعیل دوم صفوی (سل‍ 984- 985ق / 1576-1577م) عمارتی در آن ...
  • چهل ستون، قزوین | (قزوین)، کاخی از دورۀ صفوی واقع‌در باغ سعادت‌آباد و دولت‌خانۀ قزوین.
  • چهرآباد، مردان نمکی | بقایای اجساد و اشیائی از هزارۀ 1 ق‌م تا سدۀ 3م، مدفون در معدن نمک چهرآباد. این معدن در منطقه‌ای نیمه‌کوهستانی در حدود 8 کیلومتری شمال روستای چهرآباد، و حدود 75 کیلومتری شمال‌غرب شهر زنجان قرار دارد (عالی، «معدن ... »، 26-27).
  • چهل کلید، جام | کاسۀ کوچکی برنجین یا مسین که به آن چهل قطعۀ فلزی کلیدمانند آویخته شده است و بر دیوارۀ بیرون و درون آن آیات و دعاهایی نوشته‌اند و آن را همچون طلسم و تعویذ برای دفع شرّ و بلا و باطل کردن سحر و جادو و دور کردن آسیب چشم‌زخم به‌کار می‌برند (شریعت‌زاده، 2 / 517).
  • چیتاگنگ | استان و شهری بندری در جنوب شرقی بنگلادش: استـان چیتاگنْگ بـا 6 منطقۀ بندربـان، چیتـاگنْگ، چیتاگنْگ H. T، کومیلا، نوخالی و سیهلت، پس از استان داکا بزرگ‌ترین استان کشور بنگلادش است (فرزین‌نیا، 174).
  • چیستان | واژه‌ای مرکب از دو جزء «چیست» و «آن» و مترادف لُغَز در معنای پیچیدگی، پوشیدگی و کژمژی.
  • چین (مسلمانان) |
  • حابس صعدی | شمس‌الدین احمد بن یحیى (د 1061ق / 1651م)، فقیه، متکلم و قاضی زیدی یمنی. در منابع به تاریخ ولادت او اشاره‌ای نشده است، اما ازآنجاکه وی کتاب شرح التکملة للاحکام را در 1019ق و در 18 سالگی به رشتۀ تحریر درآورده است، می‌توان تولد او را حدود سال 1001ق / 1593م رقم زد (ابن ‌ابی الرجال، 227).
  • حاتم بلخی |
  • حاتم بن غشیم |
  • چهارمحال و بختیاری | استانی در حدود نواحی جنوب غربی ایران. این استان بـا وسعتی حـدود 190‘16 کمـ‍ 2 ناحیه‌ای است کوهستانی در بخش مرکزی رشته‌کوههای زاگرس میان °31 و ´10 تا °32 و ´45 عرض شمالی و °49 و ´35 تا °51 و ´21 طول شرقی. استان چهارمحال و بختیاری از سمت شمال و شرق به استان اصفهان، از غرب به استان خوزستان، از جنوب به استان کهگی...
  • حاتم اصم | ابوعبدالرحمان حاتم بن عنوان، معروف به اصم (د 237ق / 851 م)، از عارفان بنام خراسان. تذکره‌نویسان نام پدر حاتم را عنوان، یوسف، و عنوان بن یوسف یاد کرده‌اند (ابونعیم، 8 / 83).
  • حاتم بن هرثمه | (د ح 201ق / 816 م)، از رجال دورۀ خلافت امین و مأمونِ عباسی. وی فرزند هرثمة بن اعین سردار مشهور دورۀ خلافت هـارون الرشید و مأمون است (دربارۀ او، نک‍ :EI2, V / 297-298).
  • ح، | حرف هشتم از الفبای فارسی و ابجدی، و ششم از حروف هجای عربی و ابتثی. نام آن در مآخذ گوناگون به‌صورت حِ، حا، حی، حای حُطّی و حای جیمی ضبط شده، و از اصوات صامت یا جامد است و به‌سبب نداشتن نقطه به حای مهمله، بی‌نقطه و غیرمنقوط نیز مشهور است.
  • حاتم طایی | شخصیت نیمه‌‌افسانه‌ای پیش از اسلام، شاعر و نماد بخشندگی. در ادب اخلاقی «سخاوت»، هیچ‌کس در جهان عرب به پای حاتم نمی‌رسد و عباراتی مانند «اجود من حاتم» و «جود حاتم» به‌صورت مثل سائر رواج یافته است (میدانی، 1 / 253).
  • حاجب |
  • حاتمی | ابوعلی محمد بن حسن بن مظفر، ادیب، شاعر، لغوی و ناقد نامور سدۀ 4ق / 10م. ثعالبی او را محمد بن حسین معرفی کرده، و ابوعلی را کنیۀ پدرش دانسته است (3 / 103).
  • حاجب بن برزال |
  • حاجب بن حبیب | فرزند خالد، معروف به ابن‌المضلل، شاعر جاهلی. خاستگاه وی قبیلۀ بنی‌ثعلبۀ اسدی بود (بلاذری، 11 / 202؛ زرکلی، 2 / 152).
  • حاجب‌الدوله |
  • حاجری | حسام‌الدین ابویحیى عیسی بن سنجر بن بهرام اربلی (582-632 ق / 1186-1234م)، شاعر و نویسندۀ عصر ایوبی. کنیۀ وی را ابوالفضل نیز گفته‌اند (ابن‌شعار، 5 / 479؛ ابن تغری ـ بردی، 6 / 290؛ ضیف، 390).
  • حاجت، نماز | منسکی فردی و مستحب، رایج در میان عموم مسلمانان، به‌ویژه شیعیان به منظور حاجت‌خواهی از خداوند؛ این خواسته بیشتر بعد از نمازی خاص طلب می‌شود. در روایات اسلامی، برای نماز حاجت آدابی از قول بزرگان دین نقل شده، و تنوع روایات به پدید آمدن گونه‌های مختلفی از منسک انجامیده است که در کیفیت نماز و حاجت‌خواهی، یا عبادات...
  • حاج علی پاشا | (ح 1050-1110ق / 1640- 1698م)، صدراعظم عثمانی در دوران سلطان احمد دوم (سل‍ 1102-1106ق / 1691-1695م).
  • حاج علی خان مقدم مراغه‌ای | (ح 1221-1284ق / 1807-1867م)، از دولتمردان عصر قاجار. سلسله نسب حاج علی خان را فرزند بزرگش، عبدالعلی خان ادیب الملک (نک‍ : ص 1580)، به واسطۀ 7 پشت به بردی بیگ، نوادۀ جوجی، پسر چنگیزخان مغول رسانده، و آورده است
  • حاج علیلو | یا «حاج ال لو» از طایفه‌های مهم ایلات قره داغی ساکن در قره داغ (نام کوه و منطقۀ اطراف آن) ارسباران. ایل یا ایلات قره‌داغی یا قره‌داغلو منتسب به این محل‌اند و مدتها به تمام طوایف ساکن در این منطقه، ازجمله طایفۀ حاج‌علیلو، قره‌داغلو اطلاق می‌کردند.
  • حاج سیاح | (1252-1344ق (1304ش) / 1836-1925م)، میرزا محمدعلی (ولی‌الله) محلاتی، روشنفکر، سیاح و سفرنامه‌نویس دورۀ قاجار که به واسطۀ سیاحت در بیشتر نقاط دنیا و نیز ارتباط نزدیک با رجال دربارِ قاجار و همچنین روشنفکران و اصلاح‌طلبان آن دوره، از جایگاهی ویژه در تاریخ روشنفکری و اندیشۀ سیاسی ایران در سدۀ 13ق / 19م برخوردار اس...
  • حاج مالک سی | مالک بن عثمان بن معاذ (1272-1341ق / 1855-1922م)، شیخ نامدار طریقۀ تیجانیه در غرب افریقا.
  • حاجی‌آباد، فارس |
  • حاجی‌آباد | شهرستان و شهری در استان هرمزگان، شهرستان حاجی‌آباد، این شهرستان با مساحتی حدود 7 / 955ª10 کمـ 2 در شمال استان هرمزگان واقع شده، و از شمال و شمال غربی به شهرستانهای سیرجان و بافت در استان کرمان، از شرق به شهرستانهای کهنوج (در استان کرمان) و دهبارز (رودان)، از شمال غربی و غرب به شهرستانهای داراب و لارستان (در ا...
  • حاج عمر تال | (1208-1281ق / 1794-1864م)، عمر بن سعید تال فوتی توری کَدیوی، مشهور به شیخ المرتضى، از مشایخ نامدار طریقۀ تیجانیه در غرب افریقا و بنیان‌گذار بزرگ‌ترین حکومت اسلامی در آنجا.
  • حاجی‌بابا اصفهانی | نام داستانی در باب عادات و روابط اجتماعی طبقات مختلف مردم ایران، که توسط جیمز موریه2 (1780- 19 مارس 1849م / 1194-24 ربیع‌الآخر 1265ق)، از مأموران سیاسی انگلیس در دوران فتحعلی‌شاه (سل‍‌ 1212-1250ق / 1797-1834م)، نوشته شده و در 1824م به چاپ رسیده است.
  • حاجی‌بابا افشار | نخستین پزشک ایرانی در علم طب جدید اروپایی و حکیم‌باشی دستگاه عباس‌میرزا نایب‌السلطنه (1235- 1249ق / 1820-1833م) و محمدشاه قاجار.
  • حاجی ترخان |
  • حاجی بکتاش ولی | (د نیمۀ دوم سدۀ 7ق / 13م)، از صوفیان نامدار آناتولی، که طریقۀ بکتاشیه منسوب به او ست.
  • حاجی‌خلیفه | مصطفى بن عبدالله ایکنجی، دانشمند، تاریخ‌نگار، ادیب، زندگی‌نامه‌نویس، جغرافی‌نگار، کتاب‌شناس و کتابنامه‌نویس سرشناس ترک مستعرب عثمانی در سدۀ 11ق / 17م («دائرةالمعارف ترک»1، XXI / 401؛ کاراعلی اوغلو، 314؛ هاشم‌پور، 11؛ محدث، 10؛ زرکلی، 7 / 236) و برخی او را فیلسوف دانسته‌اند (هامر پورگشتال، II / 248).
  • حارث بن کعب، بنی | عنوان یکی از قبایل مشهور عرب قحطانی که در برخی از منابع بَلحارث نیز نامیده شده‌اند. نسب این تیره به کهلان می‌رسد و نسب‌شناسان عرب زنجیرۀ تبار آنان را از حارث این‌گونه نوشته‌اند: حارث بن کعب بن عمـرو بن اعُلة بن جَلْد بن مـالک بن اُوَد بن زید بن کهلان (نک‍ : ابن‌حزم، 416؛ کلبی، 1 / 268). حارث دو فرزند به نامها...
  • حارث بن عباد بن ضبیعه | شاعر، خطیب و جنگاور عصر جاهلی عرب. تبار وی به بنی قیس بن ثعلبه، از قبیلۀ بکر بن وائل می‌رسید که در نواحی حیره منزلگاه داشته‌اند (ابن اعرابی، 157؛ کلبی، 537) (قرائت عُباد، بدون تشدید را در یک بیت ابوتمام تأیید کرده است، نک‍ : زرکلی، 2 / 156، حاشیه).
  • حارث بن شریک | حارث بن شریک بن عمرو بن قیس ابن شراحبیل شیبانی، ملقب به حَوْفَزان، شاعر اواخر عصر جاهلی. وی از بزرگان بنی‌شیبان بن بکر بن وائل بود.
  • حارث بن مره عبدی | (مق‍ 42ق / 662 م)، صحابی امیرالمؤمنین علی(ع) و یکی از نخستین فاتحان سند.
  • حارث غسانی |
  • حارث بن کلده | حارث بن کلدة بن عمرو بن علاج ثقفی، پزشک معاصر پیامبر (ص) و از بزرگان قبیلۀ ثقیف. کهن‌ترین منابع ما دربارۀ حارث کتب سیر و مغازی است که در آن به طبابت و اندرزهای پزشکی او اشاره، و گاه با عنوان «طبیب العرب» از وی یاد شده است.
  • حازمیه |
  • حارث همدانی | ابوزهیر حارث بن عبدالله کوفی (د 65 ق / ‌685 م)، تابعی و از اصحاب امیرالمؤمنین علی(ع). از آنجا که یک چشم او نابینا بود، او را اعور می‌گفتند (ابن قتیبه، 586-587؛ ابن رسته، 224) و به این لقب مشهور بود (سمعانی، 1 / 192).
  • حازم قرطاجنی | ابوالحسن هنی‌ء‌الدین حازم بن محمد انصاری اوسی (608-684ق / 1211م-1285م) ادیب، شاعر و ناقد بزرگ اندلسی. وی در قرطاجنه از توابع مرسیه در شرق اندلس زاده شد (ابن ابار، 2 / 633).
  • حارثیه |
  • حارثه بن بدر غدانی | (د ح 65 ق / 685 م)، شاعر و جنگاور قبیلۀ بنی تمیم در صدر اسلام. اصل وی از قبیلۀ غُدانة بن یَربوع تمیمی است و نسبت غدانی وی از همین جا ست (ابوالفرج، 8 / 394؛ ابن عساکر، 11 / 389؛ نیز نک‍ : سمعانی، 9 / 127). کنیه‌اش را ابوالعَنبس، و نام مادرش را صَدوف دختر صَدَی از تیرۀ صُرَیْم دانسته‌اند (ابوالفرج، همانجا؛ ابن ...

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: