صفحه اصلی / مقالات / دائرة المعارف بزرگ اسلامی / ادبیات عرب / حازم قرطاجنی /

فهرست مطالب

حازم قرطاجنی


نویسنده (ها) :
آخرین بروز رسانی : دوشنبه 4 آذر 1398 تاریخچه مقاله

حازِمِ قَرْطاجَنّی، ابوالحسن هنی‌ء‌الدین حازم بن محمد انصاری اوسی (608-684ق / 1211م-1285م) ادیب، شاعر و ناقد بزرگ اندلسی. وی در قرطاجنه از توابع مرسیه در شرق اندلس زاده شد (ابن ابار، 2 / 633). برخی نام او را به صورت قَرطَجانی (ابن‌خطیب، 1 / 208)، قرطبی (سیوطی، 1 / 491) و ابن‌حازم (حاجی خلیفه، 2 / 1807) ضبط کرده‌اند. سلسله نسبش نیز در بـرخی منابع به شکلهای دیگری آمده است که احتمالاً مختصرشدۀ سلسلۀ یادشده است (مقری، ازهار ... ، 3 / 172)، زیرا این سلسله‌نسب را ابن ابار (همانجا) از خود حازم نقل کرده است.
خاندان حازم از خاندانهای نامور و دانش‌پرور قرطاجنه به شمار می‌رفت. پدرش ابوعبدالله محمد، فقیهی اهل سَرَقُسْطه بود و از آنجا به قرطاجنه آمد. وی که در 632 ق / 1235م از دنیا رفت، بیش از 40 سال منصب قضای این شهر را بر عهده داشت (همو، 2 / 633-634). حفظ این منصب برای مدتی چنین دراز، آن هم در روزگار بی‌ثباتی اندلس، گویای وجاهت فقهی و علمی و نیز درستکاری و پاکی ابوعبدالله محمد است. حازم در دامن چنین پدری پرورش یافت؛ البته در خاندان پدری او، نام فقها و ادبای بزرگ دیگری نیز دیده می‌شود (همو، 2 / 633؛ کیلانی، 7-6).
حازم قرطاجنی در محافل علمی و ادبی قرطاجنه، مرسیه و سپس اشبیلیه و غرناطه به کسب علم و ادب پرداخت و از محضر دانشمندان روزگار بهره گرفت (همو، 9؛ نیز EI2, II / 337-338). برخی گفته‌اند که او از حدود هزار شیخ روایت داشته است (سیوطی، همانجا؛ ابن قاضی، 1 / 254). البته آشکار است که حازم با این شمار از مشایخ و استادان برخورد نداشته است و چنین می‌نماید که این عدد، برگرفته از شعری است که شیخ محدث، ابوالمظفر وجیه‌الدین منصور بن سلیمان همدانی شافعی (د 673 ق / 1274م) در اجازه‌نامه‌اش برای قرطاجنی سروده است (همو، 1 / 255؛ مقری، همان، 3 / 171). به‌هرحال، نام ابوعلی شلوبین، طرنوسی و عروضی در شمار مشایخ وی دیده می‌شود و گفته شده است که قرطاجنی با تشویق استاد نامورش شلوبین به فراگیری فلسفه و حکمت یونانی و غور در آثار بزرگانی چون فارابی، ابن‌سینا و ابن‌رشد روی آورد (کیلانی، همانجا؛ EI2, II / 338).
هنگامی که پدر حازم در گذشت، او جوانی 24 ساله و البته پرآوازه بـود. یـک سال پس از ایـن واقعـه، قرطبـه ــ پایتخت شکوهمند مسلمانان ــ به دست مسیحیان افتاد و ناامنی و هرج‌ومرج بر سراسر خاک اندلس حکمفرما گشت. قرطاجنی در تاریخی که دقیقاً دانسته نیست، ناگزیر به مراکش کوچید تا در سایۀ دربار رشید موحدی (حک‍ 630-640 ق / 1233-1242م) به آرامش رسد. او تا پیش از مرگ رشید در مراکش بود و سپس، برای آنکه جایگاه والاتر و امنیت بیشتری یابد، به دربار حفصیان تونس رفت؛ جایی که مرکز جذب بسیاری از علما و ادبای روزگار شده بود. تاریخ این مهاجرت نیز روشن نیست، اما این را می‌دانیم که وی در شوال 639 در تونس بوده است. حازم دوران حکومت 4 تن از امرای حفصی را درک نمود که مهم‌ترین ایشان ابو زکریا یحیى (حک‍ 625-647 ق / 1228- 1249م) و سپس پسرش ابوعبدالله محمد مستنصر (حک‍ 647-675 ق / 1249-1276م) بود. حازم قرطاجنی چکامه‌های بسیاری در ستایش این پدر و پسر سرود. ملازمت با ایشان سبب شد که او به عنوان شاعر حکومت حفصی نامور گردد (کیلانی، 14-15؛ EI2، همانجا) و در صف کاتبان مستنصر جای گیرد (مقری، نفح ... ، 2 / 551). او در دربار امیر مستنصر چنان اعتباری یافت که چون عالمی کتابی را به امیر تقدیم می‌کرد، او آن را در اختیار حازم می‌گذاشت تا بررسی‌ کند و اشکالاتش را بیابد؛ او نیز بی‌هیچ مداهنه‌ای، این کار را انجام می‌داد (همان، 2 / 208- 209).
قرطاجنی چه در اندلس و چه در مراکش و تونس همواره مورد توجه هم‌روزگارانش بود و شاگردان بسیاری پروراند؛ ابوحیان اندلسی، ابن‌سعید مغربی، ابن‌رُشَیْد، ابوالفضل تجانی، ابن‌قوبع و قاضی محمد بن احمد غرناطی از آن جمله‌اند (ابن سعید، 20؛ فیروزآبادی، 78؛ سیوطی، 1 / 491؛ کیلانی، 16). علما و ادبای اندلس و مغرب، به‌ویژه شاگردان قرطاجنی در ستایش وی سخن بسیار گفته‌اند (نک‍ : ابن‌رشید، 3 / 354؛ سیوطی، همانجا).
حازم شاعری توانا بود و مقری او را «خاتم شعرای بزرگ اندلس» معرفی کرده است ( ازهار، 3 / 173). با این همه، نمی‌توان او را در صف شاعران برجسته و کم‌مانند قرار داد؛ زیرا بسیاری از سروده‌های برجای مانده از وی حدی متوسط دارد. در این مورد، شاید داوری ابن‌سعید که خود شاگرد حازم بوده است، درست‌تر باشد (همانجا)؛ او اگرچه قرطاجنی را در سرودن شعرِ طولانی و تلفیق معانی، توانا می‌داند، اما معتقد است که شعر وی از الفاظ و معانی نو و ابتکاری و نیز چکامه‌های یگانه تهی نیست و این نشان می‌دهد که سروده‌های او را یکدست ندانسته، تنها اندکی از آنها را می پسندیده است. در میان آثار شعری قرطاجنی، چکامه‌ای که وی در آن «معلقۀ» امرؤالقیس را هنرمندانه تضمین کرده، و معانی آن را به مدح پیامبر(ص) بازگردانده است، بسیار زیبا ست (مقری، همان، 3 / 178-182). او همچنین دو قصیده در رثای امام حسین(ع) دارد (نک‍ : کیلانی، 171-173).
البته آوازۀ حازم بیشتر به سبب آراء نقدی او ست که در مهم‌ترین اثرش منهاج البلغاء و سراج الادباء آمده است. آنچه در این کتاب، نسبت به دیگر کتابهای نقد و بلاغت، نو و بی‌پیشینه می‌نماید، آن است که قرطاجنی به عنوان نخستین ادیب و دانشمند بلاغی که با اندیشه‌های فلسفی یونان نیز آشنایی کامل داشت، آراء ارسطو در شعر و بلاغت را مورد توجه قرار داد و بسیار کوشید تا مبانی آن را با ادب عربی منطبق سازد. پیش از حازم فیلسوفانی چون فارابی، ابن‌سینا و ابن‌رشد، آراء بلاغی و نقدی ارسطو را عرضه کرده بودند، اما بدون نگرش ادبی. همچنین رگه‌هایی از اندیشه‌های ارسطویی در آثار بلاغیان و ناقدانی مانند عبدالقاهر جرجانی، خفاجی، سکاکی و ابن‌رشیق دیده می‌شد، اما آنان نیز به تطبیق گسترده و دقیق این اندیشه‌ها بر شعر و نثر عربی نپرداخته‌اند و بنابراین، چنین کار سترگی نخستین‌بار توسط حازم قرطاجنی صورت پذیرفت (بدوی، 86- 88؛ عباس، 549).
حازم در زمانه و محیطی می‌زیست که بیشتر شاعرمسلکان، شعرسرایی را با قافیه‌بافی و وزن‌پردازی برابر می‌دانستند و هیچ رسم و قانونی برای آن نمی‌شناختند (حازم، 27)؛ از این رو، او کوشید تا رسم و قانون شعر را تبیین کند. البته وی نیز چونان پیشینیان، شعر را سخن موزون و مقفا می‌دانست، اما برآن بود که اساس شعر را، خیال انگیزی (التخییل) تشکیل می‌دهد، نه صدق و کذب؛ و بدین‌سان هدف غایی شعر را اثرگذاری بر نفس مخاطب می‌دانست (ص 71). او می‌گوید: این خیال‌انگیزی به‌عنوان شرط اصلی شعر، موجب انقباض و انبساط در نفس مخاطب می‌شود (ص 89) و حتى انگیزه‌های نخستین سرایش شعر نیز انفعالات و تأثرات نفسانی است (ص 11، 337).
حازم دسته‌بندی گونه‌های شعر را هم به اثرگذاری روانی آن باز می‌گرداند (ص 22). او پیوسته صورت پردازی از راه تقلید (المحاکاة) و خیال‌انگیزی را در کنار یکدیگر قرار می‌دهد؛ «محاکات» به‌عنوان شیوۀ دریافت شاعر از جهان پیرامونش، حد ساختاری شعر است و خیال‌پردازی به‌عنوان واکنش مخاطب و گیرنده نسبت به شعر، حد اثرگذاری آن. این دو حد در واقع دو روی سکۀ شعرند و نمی‌توان آنها را از یکدیگر جدا کرد (زعبی، 347). او شعر را بر دو مبنای انفعال و حس استوار می‌سازد که اولی به میزان انگیزش‌پذیری مخاطب بر می‌گردد و برانگیختگی او هدف شعر است و دومی به طبیعت مواد شعر باز می‌گردد. بنـابراین، شعـر در مـاده و هدفش محـوری روانـی ـ حسی دارد (همو، 349). بر پایۀ همین نظر، وی به کاربرد شیوه‌هایی اشاره می‌کند که تأثیر روانی شعر را تضمین می‌کند و این شیوه‌ها را «تمویه» و «احتیال» می‌نامد که در قول، قائل، مقول فیه و مقول له کاربرد دارد (ص 346- 348). البته روشن است که او این تقسیم را از بحث اقناع در خطابه که ابن‌سینا مطرح کرده، گرفته است (زعبی، 350).
قرطاجنی علاوه بر معانی نحوی و صور بیانی شعر، به تناسب نیز توجه داشت. او تناسب را محور ساخت شعر می‌دانست (فهمی، 159). از دیدگاه او نه‌تنها حروف، واژگان، آهنگ و وزن و نیز غریب یا مبتذل بودن معنای واژگان باید با یکدیگر تناسب داشته باشد، بلکه مراعات تناسب میان موضوع شعر و حالت روانی شاعر نیز ضروری است (نک‍ : حازم، 222). در مجموع می‌توان گفت که «معانی نحوی» جرجانی، همان «تناسب در ترکیب سخن» حازم است که البته حازم بر اثرگذاری و شگفت‌انگیزی آن در ذهن و روان مخاطب تمرکز بیشتری کرده است (فهمی، 161).
نگرش نسبتاً جدید قرطاجنی به موسیقی شعر (عروض و قافیه) نیز درخور توجه است. وی عروض را هوشمندانه و با نگاهی زیبایی‌شناسانه بررسی کرده، آن را در خدمت نظریۀ تناسب خود آورد (همو، 162-163). او هر وزن و بحری را متناسب با غرضی خاص می‌داند و در توجیه و تبیین تناسب معانی شعری با اوزان عروضی به نکات جالبی اشاره می‌کند (ص 204-205، 226-270). حازم با قاطعیت از پیوند میان وزن و شعر سخن می‌گوید (فهمی، 162)؛ و در بحث از قافیه نیز، اثرگذاری روانی بر مخاطب را از یاد نمی‌برد و دربارۀ گزینش واژگانی که در قافیه قرار می‌گیرد، تأکید می‌کند که این واژگان باید خوشایند نفس باشد؛ از این رو، کاربرد الفاظ شوم و ناپسند را در قافیه، نیک نمی‌داند (ص 376).
یکپارچگی ساختار قصیده نیز در نظریۀ وی جایگاه ویژه‌ای دارد. از نگاه او ابیات نسبت به قصیده، چونان حروف است نسبت به لفظ، و همان‌گونه که باید ساختار هر بیتی از نظر بلاغی و زیبایی‌شناسی بررسی شود، جایگاهش در قصیده نیز مورد توجه است. در این زمینه، قانون نخست آن است که هر بیت با ساختار قصیده چنان بیامیزد که متمایز و ناهمگون نباشد؛ قانون دوم اقتضا می‌کند که معنای مطلوب نفس، مقدم گردد و معانی دیگر نیز بر اساس اهمیت مرتب شود؛ قانون سوم نیز حکم می‌کند که در ترتیب بیتها، بیتی جلوتر بیاید که با بیت پیشینش متناسب‌تر باشد (ص 287-291).
حازم با بهره‌گیری از اصطلاح «منزع» که تقریباً به معنای قانون کلی و ویژگی برجستۀ شعر هر شاعر است (عباس، 566) به اصطلاح امروزیِ «سبک» نزدیک شده است. او توضیح می‌دهد که هر شاعری «منزع» خاص خود را دارد و مثلاً شیوۀ متنبی (د 354ق / 965م) در زمینه‌سازی برای آوردن نکات حکمی منزع اختصاصی وی به‌شمار می‌رود (ص 365-366). او بر همین پایه و بر خلاف ناقدان پیشین، با واقع‌گرایی تأکید می‌کند که برتری دادن شاعری بر شاعر دیگر جز به صورت نسبی و تقریبی ممکن نخواهد بود، زیرا سبکها و منازع گوناگون شاعران و نیز تفاوتهایی که در زمان، مکان و ذوق مخاطبان هر شاعری وجود دارد، سبب می‌شود که نتوانیم شاعری را به صورت مطلق بر دیگران برتری دهیم (ص 374-375).
نکتۀ درخور توجه آن است که حازم در بیان آراء ارسطو، به‌رغم نقل قولهای مکرر از ابن‌سینا، به فیلسوف هم‌وطن و هم‌روزگارش ابن‌رشد (د 595 ق / 1199م) ــ که بزرگ‌ترین ملخص آثار ارسطو بوده ــ هیچ اشاره‌ای نکرده است. بی‌تردید قرطاجنی با ابن‌رشد و آثارش آشنا بوده و از آن بهره گرفته است. بنابراین، می‌توان احتمال داد که این نادیده‌گیری عمدی، نتیجۀ تنگ‌نظریهای رایج میان دانشمندان هم‌روزگاری است که نمی‌خواسته‌اند فضل تقدم دیگری را به رسمیت شناسند (بدوی، 87).

آثـار

الف ـ چاپی

1. دیوان، که نسخه‌ای از آن با عنوان مجموع در کتابخانۀ اسکوریال نگهداری می‌شود (درنبورگ، I / 299). این دیوان را عثمان کعاک با افزودن برخی شعرهای پراکندۀ حازم در دیگر منابع به آن در بیروت منتشر کرد (1964م). گفتنی است که بخشی از شعرهای حازم نیز به کوشش محمد حبیب بن خوجه و با عنوان قطعات و مقطعات در تونس به چاپ رسیده است (1972م).
2. القصیدة المیمیة، یا القصیدة النحویة، که عثمان کعاک آن را بر اساس نسخۀ موجود در کتابخانۀ احمدیه و با نام «منظومة میمیة فی النحو» همراه با دیوان حازم منتشرکرده است (دخلی، 104). ابن‌هشام در شرح مسئلۀ نحوی «زنبوریه» ابیاتی از این قصیده را نقل کرده، و در همان‌جا از قرطاجنی با عنوان «امام ادیب» یاد نموده است (1 / 123). ابوسلامه ناجی بن عبدالواحد طراح (د پس از 720ق / 1320م) نیز شرحی بر آن نوشته است (سیوطی، 2 / 310).
3. مقصورة حازم، یا القصیدة الالفیة، در 006‘1 بیت که قصیده‌ای پرآوازه است و آن را در مدح ابوعبدالله مستنصر حفصی سروده است. مهدی علام آن را در قاهره منتشر کرده است. این مقصوره که گویای دانش گستردۀ حازم و جایگاه والای او در ادب است (مقری، ازهار، 3 / 174؛ عبدالوهاب، 32)، شروحی دارد که از همه مهم‌تر شرح قاضی ابوالقاسم محمد بن حسینی غرناطی سبتی (د 760ق / 1359م) به نام رفع الحجب المستورة عن محاسن المقصورة است. این شرح دوجلدی در قاهره به چاپ رسیده است (1344ق). البته ابومحمد تجانی پیش از غرناطی شرحی به نام اداء اللازم فی شرح مقصورة حازم نوشته بود که اکنون در دست نیست (همانجا). همچنین حاجی خلیفه از شرح ناقص جلال‌الدین محلی (د 864 ق / 1460م) بر این مقصوره یاد کرده است (2 / 1807). مقصورۀ حازم دربرگیرندۀ اطلاعات ارزنده‌ای دربارۀ زندگی او، رویدادها و مکانهای اندلس و مغرب است که گارثیا گومث در نوشتاری به بررسی این جنبه از قصیده پرداخته است (ص 85-103).
4. منهاج البلغاء و سراج الادباء، مهم‌ترین اثر قرطاجنی، که نسخۀ خطی آن در کتابخانۀ جامعة الزیتونۀ تونس نگهداری می‌شود (بدوی، 85؛ سید، 3 / 111). بخش نخست و صفحاتی از بخش دوم و چهارم این نسخه از بین رفته است (دایه، 492). نام این کتاب به شکلهای دیگری ازجمله سراج البلغاء فی البلاغة نیز ضبط شده است (سیوطی، 1 / 491). عبدالرحمان بدوی نخستین‌بار در 1962م بخشی از این اثر را در کتاب الى طه حسین فی عید میلاده السبعین (ص 91-146) منتشر نمود؛ سپس محمدبن‌خوجه که رسالۀ دکتری خود را به بررسی این اثر اختصاص داده بود، آن را در تونس (1966م) و سپس بیروت (1982م) به چاپ رساند. اگرچه شماری از بزرگان ادب عربی کتاب منهاج البلغاء را ارج نهاده‌اند و برخی آن را از جامع‌ترین آثار مربوط به بیان و بدیع دانسته‌اند (برای نمونه، نک‍ : زرکشی، 1 / 311)، اما باید گفت که شیوۀ بدیع وی در مباحث بلاغی پی گرفته نشد (بدوی، 88) و آراء او نیز مانند عبدالقاهر جرجانی تا دوران معاصر در پس پردۀ غفلت پوشیده ماند. البته بی‌تردید سبک پیچیده و گاه ملال‌آور و تقسیمات خشک و منطق محور کتاب، به این مشکل دامن زده است.

ب ـ خطی

کتاب القوافی، که تنها 3 برگ از آن در کتابخانۀ جامعة الزیتونه موجود است (سید، 2 / 249) و شاگردش ابن‌رشید آن را در کتابی با نام وصل القوادم بالخوافی شرح کرده است (مقری، همان، 2 / 350).

ج ـ یافت نشده

1. کتاب التجنیس، که در دست نیست و نامش را به سبب شرحی که ابن‌رشید بر آن داشته است، می‌دانیم (سیوطی، 1 / 188).
2. شدّ الزیار على جحفلة الحمار، که در رد و نقد کتاب المقرّب ابن عصفور نحوی بوده (مقری، نفح، 4 / 148)، و به دست ما نرسیده است.

مآخذ

ابن ابار، محمد، التکلمة لکتاب الصلة، به کوشش عزت عطار حسینی، قاهره، 1375ق / 1956م؛ ابن خطیب، محمد، الاحاطة، به کوشش محمد عبدالله عنان، قاهره، 1375ق / 1955م؛ ابن‌رشید، محمد، ملء العیبة، به کوشش محمد حبیب، تونس، 1981م؛ ابن سعید، علی، اختصار القدح المعلى فی التاریخ المحلى، به کوشش ابراهیم ابیاری، قاهره، 1959م؛ ابن قاضی، احمد، درة الحجال فی اسماء الرجال، به کوشش محمد احمدی ابوالنور، قاهره / تونس، 1390ق / 1970م؛ ابن‌هشام، عبدالله، مغنی اللبیب، به کوشش مازن مبارک و دیگران، بیروت، 1979م؛ بدوی، عبدالرحمان، الى طه حسین فی عید میلاده السبعین، قاهره، 1962م؛ حاجی خلیفه، کشف؛ حازم قرطاجنی، ابوالحسن، منهاج البلغاء و سراج الادباء، به کوشش محمد حبیب بن خوجه، بیروت، 1982م؛ دایه، محمد رضوان، تاریخ النقد الادبی فی الاندلس، بیروت، 1401ق / 1981م؛ دخلی، عبدالوهاب، الاسهام التونسی فی تحقیق التراث المحفوظ، تونس، 1990م؛ زرکشی، محمد، البرهان فی علوم القرآن، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، 1408ق / 1988م؛ زعبی، زیاد صالح، «المتلقی فی النظریة النقدیة العربیة»، مجلة الجامعة الإسلامیة، غزه، 2001م، ج 9، شم‍ 1؛ سید، فؤاد، فهرست المخطوطات، قاهره، 1382ق / 1963م؛ سیوطی، بغیة الوعاة، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، 1384ق / 1964م؛ عباس، احسان، تاریخ النقد الادبی عند العرب، عمان، 1986م؛ عبدالوهاب، حسن، مقدمه بر رحلة تجانی، تونس، 1377ق / 1958م؛ فهمی، ماهر حسن، «قضیة النظم و الفلسفة الجمالیة عند حازم القرطاجنی»، مجلة مجمع اللغة العربیة، قاهره، 1390ق / 1971م، ج 27؛ فیروزآبادی، محمد، البلغة، به کوشش محمد مصری، مرکز مخطوطات و التراث، 1407ق / 1987م؛ کیلانی، حسن سند، حازم القرطاجنی، حیاته و شعره، قاهره، 1986م؛ مقری، احمد، ازهار الریاض، التراث الاسلامی، 1400ق / 1980م؛ همو، نفح الطیب، به کوشش احسان عباس، بیروت، دارصادر؛ نیز:

Derenbourg, H., Les manuscrits arabes de lʾEscurial, Paris, 1884; EI2; Garcia Gomes, E., «Observactiones sobre la Qaṣīda Maqṣūra de Abū-l-Ḥasan Ḥāzim al-Qarṭāŷanni», Al-Andalus, Madrid / Granada, 1933, vol. I.

علیرضا باقر

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: