صفحه اصلی / مقالات / دائرة المعارف بزرگ اسلامی / ادبیات عرب / حارثه بن بدر غدانی /

فهرست مطالب

حارثه بن بدر غدانی


آخرین بروز رسانی : دوشنبه 4 آذر 1398 تاریخچه مقاله

حارِثَةِ بْنِ بَدْرِ غُدانی (د ح 65 ق / 685 م)، شاعر و جنگاور قبیلۀ بنی تمیم در صدر اسلام. اصل وی از قبیلۀ غُدانة بن یَربوع تمیمی است و نسبت غدانی وی از همین جا ست (ابوالفرج، 8 / 394؛ ابن عساکر، 11 / 389؛ نیز نک‍ : سمعانی، 9 / 127). کنیه‌اش را ابوالعَنبس، و نام مادرش را صَدوف دختر صَدَی از تیرۀ صُرَیْم دانسته‌اند (ابوالفرج، همانجا؛ ابن درید، 229؛ قس: جاحظ، 4 / 219).
به گمان برخی منابع وی در نوجوانی پیامبر(ص) را درک کرده است (ابوالفرج، 8 / 395) و از همین رو، او را در زمرۀ اصحاب آن حضرت به‌شمار آورده‌اند (ابن عساکر، 11 / 397؛ ابن‌حجر، 1 / 371).
منابع کهن وی را در زمرۀ بزرگان و جنگاوران بنی‌تمیم آورده‌اند و رشادت و دلاوری او را بسیار ستوده‌اند (نک‍ : ابن‌درید، ابوالفرج، همانجاها؛ صفدی، 11 / 266؛ ابن حمدون، 2 / 241).
نام حارثه نخستین بار در شرح وقایع مربوط به فتنۀ سَجاح، پیامبر دروغین، آمده است. چنان‌که معروف است، پس از وفات پیامبر(ص)، زنی به نام سجاح از قبیلۀ تمیم ادعای پیامبری کرد و به همسری مُسیلمۀ کذاب، که او نیز ادعای نبوت داشت، درآمد. به روایتی، حارثة بن بدر و احنف بن قیس به همراه قبیلۀ خود، بنی‌تمیم به وی پیوستند، اما ظاهراً به زودی از او روی برتافتند (ابوالفرج، 10 / 38). بعدها حارثه بدین سبب مورد سرزنش بسیار قرارگرفت و برخی شاعران آن را بهانه‌ای برای طعن و هجو او قرار دادند (نک‍ : ابن‌درید، همانجا؛ ابوالفرج، 8 / 397). از آن پس گزارش دیگری از وی در دست نیست تا اینکه در 36ق / 656م در جنگ جمل، به رغم اینکه تمیمیان با اعلام بی‌طرفی از جنگ کنار کشیده بودند، وی به عایشه پیوست و بر ضد علی(ع) جنگید (نک‍ : طبری، 2 / 578؛ EI2)؛ اما طولی نکشید که به همراه سران قبیلۀ بنی‌تمیم ازجمله احنف بن قیس، به علی(ع) پیوست و در جنگ صفین به یاری آن حضرت برخاستند (نصر ابن مزاحم، 24-25؛ امین، 1 / 466). برخی منابع به جنگهای وی در خـراسان و نیشابور به‌طور مبهم اشاره دارند (نک‍ : ابن‌عساکر، 11 / 395-396)، که احتمالاً باید پیش از جنگ صفین باشد.
در روایتی آمده است که علی بن ابی‌طالب(ع) وی را به اتهام فساد مهدورالدم کرد و او به برخی بزرگان متوسل شد تا وی را نزد آن حضرت شفاعت کنند، اما سودی نبخشید تا اینکه با وساطت سعید بن قیس همدانی و پس از توبه و اظهار ندامت مورد عفو قرارگرفت. آن‌گاه در ابیاتی ابن‌قیس و قبیلۀ بنی‌همدان را مورد ستایش قرار داد (ابوالفرج، 8 / 418- 419؛ ابن‌عساکر، 11 / 389-390).
به نوشتۀ منابع، حارثة بن بدر سخت شیفتۀ شراب بود و از داستانها و روایتهای فراوانی که دربارۀ میگساری وی نقل کرده‌اند، چنین بر می‌آید که او به رغم محدودیتهای فراوان و طعن و سرزنش بسیار هیچ‌گاه نتوانست از آن دست بدارد (نک‍ : ابوالفرج، 8 / 402، 406، 408، 430؛ سید مرتضى، 1 / 385-386؛ صفدی، همانجا) و احتمالاً به همین سبب مورد خشم علی(ع) قرار گرفته بود.
حارثه با زیاد بن ابیه (د 53 ق / 673 م) روابط بسیار نزدیکی داشت و از یاران و دوستان صمیمی وی به‌شمار می‌رفت. از این رو، چون زیاد در روزگار خلافت علی بن ابی‌طالب(ع) کارگزار فارس شد، حارثه را بر کُوار از نواحی اردشیرخره گماشت (ابوالفرج، 8 / 411، 426). وی در ابیاتی از کوار و میگساریهای خود در دیر ابلق از توابع شیراز سخن گفته است (یاقوت، 2 / 639-640).
ظاهراً از زمانی که زیاد از سوی معاویه حکومت عراق را به‌دست گرفت، حارثه از حامیان و مدافعان وی بود و در استحکام و تثبیت حکومت او تلاش فراوان کرد و به همین سبب در بارگاه وی مقام و منزلتی والا یافت و در زمرۀ ندیمان و مشاوران نزدیک او درآمد (ابوالفرج، 8 / 420، 425؛ پلا، 154؛ لامنس، 201). زیاد با اینکه به سبب میگساریهای افراطی وی را مورد انتقاد و سرزنش قرار می‌داد، هرگز از حمایت وی دست برنداشت (ابن عبدربه، 2 / 431-432؛ ابوالفرج، 8 / 396، 425؛ سید مرتضى، 1 / 384) و به روایتی در اواخر عمر خود، او را بر سُرَّق (دورق) از توابع اهواز گمـاشت (نک‍ : ابـوالفرج، 8 / 406-407؛ ابـن عساکر، 11 / 392؛ پلا، 156). چون زیاد در 53 ق درگذشت، حارثه در غم از دست دادن حامی و ولی‌نعمت خود ابیاتی سرود (نک‍ : جاحظ، 7 / 159؛ ابوالفرج، همانجا).
حارثه پس از مرگ زیاد، مورد بی‌مهری و بی‌اعتنایی جانشین و فرزندش عبیدالله قرارگرفت؛ اما به‌زودی دل وی را به دست آورد و در زمرۀ ندیمان او درآمد (ابوالفرج، 8 / 396، 420؛ سیدمرتضى، 1 / 383-384). روایات بسیاری دربارۀ هم‌نشینی وی با عبیدالله بن زیاد در منابعی چون الاغانی گرد آمده است (ابوالفرج، 8 / 398- 401، 407- 408، 413). به روایتی عبیدالله چون بـا او بـر سر مهر آمد، وی را دوباره بر سرّق گماشت (نک‍ : سید مرتضى، 1 / 384-385).
حکومت وی بر سرّق منشأ مبادلۀ اشعار میان وی و ابن ابی ایاس دؤلی، و در روایتی ابوالاسود دؤلی شده است (نک‍ : جاحظ، 5 / 255؛ ابن‌قتیبه، 462؛ سید مرتضى، همانجا؛ ابن‌عساکر، 11 / 393-394). روایتی نیز حکایت از حکومت وی بر نیشابور دارد؛ به گزارش ابوعبیده معمر بن مثنى چون عبیدالله بن زیاد او را بر آنجا گماشت، به وی سفارش کرد تا در گرفتن خراج بر رعیت سخت نگیرد (نک‍ : ابوالفرج، 8 / 424). هیچ گزارشی از ارتباط مستقیم حارثه با خلفای اموی در منابع نقل نشده، و داستان مسابقۀ اسب‌دوانی و شرط‌بندی ولید بن عبدالملک با حارثه نیز که ابوالفرج اصفهانی (8 / 405-406) نقل کرده (نیز نک‍ : ابن‌عساکر، 11 / 390-391)، اگر ساختگی نباشد، بی‌تردید سالها پیش از خلافت ولید (86 ق / 705م) بوده است.
به روایتی حارثه در روزگار حکومت سلم بن زیاد که از 61 ق / 681 م از سوی یزید بن معاویه بر خراسان حکم می‌راند، از بصره عازم خراسان شد (ابوالفرج، 8 / 421). وی پیش از عزیمت، همسرش شَمّا را به مردی از عشیرۀ خود سپرد. اما وی به همسر او دل باخت و چون خبر به حارثه رسید، از بیم رسوایی او را طلاق داد. وی در ابیاتی که به این مناسبت سروده، ضمن اظهار پشیمانی، به خاطر ترک همسر و اقامت طولانی‌اش در مرورود خود را مورد سرزنش قرار داده است (همانجا). ظاهراً او پس از این ماجرا کنیزی به نام مَیْسه را ــ که به گزارش منابع شاعر و آداب‌دان بود و از زیبایی و خردمندی بهره‌ای وافر داشت ــ به زنی گرفت، اما ظاهراً دیرزمانی با وی نزیست و چون حارثه درگذشت، میسه در رثای او ابیاتی سرود (همو، 8 / 422، 432؛ ابن عساکر، 19 / 208).
آخرین گزارش از زندگی حارثه با آشوب ازارقه و جنگ بصریان با نافع بن ازرق پیوند خورده است. در روزگار حکومت عبدالله بن حارث بر بصره، نافع بن ارزق در اهواز و نواحی بصره دست به آشوب زد. عبدالله برای مقابله با وی سپاهی به فرماندهی مسلم بن عبس روانه کرد که حارثه فرماندهی میسرۀ سپاه وی را به عهده داشت. در این جنگ که در محلی به نام دولاب در نزدیکی اهواز رخ داد، گرچه ابن ازرق کشته شد، بصریان نیز متحمل تلفات فراوان شدند و با کشته شدن مسلم بن عبس و ربیعة بن اخدم، بصریان حارثه را به فرماندهی خود برداشتند. در این هنگام گروهی از اهالی یمامه به یاری ازارقه شتافتند و حارثه که توان رویارویی با آنان را نداشت، به همراه سپاهیانش به اهواز گریخت و سرانجام به هنگام بازگشت به بصره در نهر تیری غرق شد (مبرد، 688- 689؛ خلیفه، 1 / 322-323؛ طبری، 5 / 309؛ ابن نباته، 196-197؛ ابن خلدون، 3 / 182-183).
فرار وی در جنگ با ازارقه بهانه به دست برخی رقیبان او داد؛ چنان‌که غوث بن حُباب پیش از مرگ وی، در ابیاتی زبان به سرزنش و هجو او گشود و با انتقاد از شادخواریهای وی از او خواست میدان جنگ و فرماندهی سپاه را به اهلش واگذراد و در پی میگساری خود برآید (ابوالفرج، 8 / 416-417؛ صفدی، 11 / 268).
برخی منابع درگذشت حارثه را در 64 ق دانسته‌اند (ابن حجر، 1 / 371؛ قس: GAS; EI2, II / 326)، اما طبری این واقعه را ضمن حوادث سال 65 ق آورده است (5 / 294، 309). با اینکه همۀ منابع در غرق شدن وی در اهواز (نهر تیری) اتفاق‌نظر دارند، در روایتی از قول سلیمان بن احمد لخمی محل وفات وی نیشابور ذکر شده است (ابن عساکر، 11 / 397). ابن عساکر که این روایت را با تردید نقل کرده، خود در مورد درگذشت وی با دیگر منابع هم‌داستان است (نک‍ : همانجا).

شعر

در دورۀ اموی و پیش از ظهور شاعران مشهور و حرفه‌ای همچون جریر، فرزدق و اخطل، از میان سپاهیان و جنگجویان، شاعرانی ظهور کردند که سروده‌های آنان نه از میان کاخهای پر زرق و برق، که از اعماق میادین جنگ سر برآورده بود و موضوع و مضمون آنها بی‌آنکه از زیبایی شاعرانه و احساسات لطیف برخوردار باشد، بیشتر شرح نبردها و وصف مبالغه‌آمیز دلاوریهای جنگاوران بود. حارثه یکی از این جنگجویان شاعر است که باید او را در ردیف شاعران متوسط این دوره جای داد. بیشتر آنچه از اشعار وی به دست ما رسیده، قطعه‌های کوتاهی است که شمار ابیات آن به‌ندرت از 10 بیت تجاوز می‌کند. بخشی از این سروده‌ها به مدح امیران و افتخارات قبیله‌ای و مناسبتهای تاریخی اختصاص دارد (ابن عساکر، 11 / 390)، و بخشی دیگر در ارتباط با مناسبتهای دوستانه (مثلاً نک‍ : ابوالفرج، 8 / 412-413، 415-416؛ ابن عساکر، 11 / 392-393)، مبادلۀ اشعار با شاعرانی گمنام و هم‌طراز خود او مانند انس بن زُنَیم و سلیمان بن عمرو بن مرثد (نک‍ : ابوالفرج، 8 / 398-401، 412-413) و یا هجو کسانی است که او را از میگساری منع کرده‌اند (نک‍ : همو، 8 / 403-404) که هیچ‌یک از این سروده‌ها ویژگی خاصی ندارد و اغلب خشک و بی‌روح و معمولاً از تعابیر شاعرانه و زیباییهای هنری به کلی تهی است. تنها در میان اشعاری که در وصف خمر سروده و نیز در برخی ابیات حکمت‌آمیز وی، گاه ابیاتی زیبا و بدیع به چشم می‌خورد که خالی از لطافت و ذوق شاعرانه و تعابیر بدیع نیست (نک‍ : همو، 8 / 423-424، 430؛ سید مرتضى، 1 / 380-382).

مآخذ

ابن حجر عسقلانی، احمد، الاصابة، قاهره، 1328ق؛ ابن حمدون، محمد، التذکرة الحمدونیة، به کوشش احسان عباس، بیروت، 1984م؛ ابن خلدون، العبر، به کوشش خلیل شحاده و سهیل زکار، بیروت، 1401ق / 1981م؛ ابن درید، محمد، الاشتقاق، به کوشش عبدالسلام محمد هارون، بغداد، 1399ق / 1979م؛ ابن عبدربه، احمد، العقد الفرید، به کوشش احمد امین و دیگران، بیروت، 1402ق / 1982م؛ ابن عساکر، علی، تاریخ مدینة دمشق، به کوشش علی شیری، بیروت، دارالفکر؛ ابن قتیبه، عبدالله، الشعر و الشعراء، لیدن، 1902م؛ ابن نباته، محمد، سرح العیون، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، 1383ق / 1964م؛ ابوالفرج اصفهانی، الاغانی، به کوشش سمیر جابر، بیروت، 1407ق / 1986م؛ امین، محسن، اعیان الشیعة، به کوشش حسن امین، بیروت، 1952م؛ جاحظ، عمرو، الحیوان، به کوشش عبدالسلام محمد هارون، بیروت، 1388ق / 1969م؛ خلیفة بن خیاط، تاریخ، به کوشش سهیل زکار، دمشق، 1388ق / 1968م؛ سمعانی، عبدالکریم، الانساب، بیروت، 1401ق / 1981م؛ سید مرتضى، علی، الامالی، بـه کوشش محمد ابـوالفضل ابـراهیم، بیروت، 1387ق / 1967م؛ صفدی، خلیل، الوافی بالوفیات، به کوشش شکری فیصل، ویسبادن، 1401ق / 1981م؛ طبری، تاریخ، بیروت، 1407ق / 1987م؛ مبرد، محمد، الکامل، به کوشش یحیى مراد، قاهره، 1425ق / 2004م؛ نصر بن مزاحم، وقعة صفین، به کوشش عبدالسلام محمد هارون، قم، 1406ق؛ یاقوت، بلدان؛ نیز:

EI2; GAS; Lammens, H., «Ziād ibn Abīhi», Rivista degli Studi Orientali, Rome, 1911-1912, vol. IV; Pellat, Ch., Le Milieu barien et la formation de Ğāhiẓ, Paris, 1953.

عنایت‌الله فاتحی‌نژاد

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: