صفحه اصلی / مقالات / دائرة المعارف بزرگ اسلامی / ادیان و عرفان / حاج مالک سی /

فهرست مطالب

حاج مالک سی


نویسنده (ها) :
آخرین بروز رسانی : سه شنبه 26 آذر 1398 تاریخچه مقاله

حاجْ مالِکْ سی، مالک بن عثمان بن معاذ (1272-1341ق / 1855-1922م)، شیخ نامدار طریقۀ تیجانیه در غرب افریقا.
از جزئیات زندگی حاج مالک اطلاع چندانی در دست نیست و آنچه می‌دانیم، بیشتر برآمده از روایتهای اعضای خانواده و مریدان او ست که بیش از همه توسط دو تن از محققان معاصر به نامهای پل مارتی و حاجی رَوانه امبای گردآوری شده است. وی ظاهراً در روستای گائه در نزدیکی داگانا، در غربی‌ترین منطقۀ فوتاتورو (در موریتانی امروزی) به دنیا آمد. خانوادۀ او در اصل از قبیلۀ پُلها (فولْبه‌‌ها یا فولانیها) بودند، اما چون از مدتها پیش در میان اقوام وُلُف زندگی می‌کردند، به زبان آنها سخن می‌گفتند. خاندان وی به رغم وابستگی به مرابطون، بهرۀ قابل توجهی از علم یا ثروت نداشت و افزون بر این، مالک مدتی پس از تولد، پدرش را از دست داد؛ با این‌همه، با کوششهای مادرش به مکتب رفت و خواندن قرآن را در کودکی فرا گرفت و پس از آن به تحصیل در مقدمات علوم اسلامی پرداخت. آن‌گاه برای یافتن استادانی شایسته در زمینۀ این علوم و تحصیل نزد آنان، سفرهای متعدد و گسترده‌ای را به مناطق مختلف سنگال و موریتانی پی‌گرفت. وی در این سفرها به تحصیل علومی چون حدیث، تفسیر و ... پرداخت و اجازه‌نامه‌هایی دریافت کرد (هانویک، IV / 308؛ رابینسن، 201-204 ؛ امبای، I / 93-109 ؛ ابونصر، «تیجانیه»، 143-144، «جوامع ...»، 222 ؛ کوک، 169؛ امباکی، 36).
مالک در 18 سالگی از طریق دایی خود، الفا مایورو وِلِه (میر) ــ کـه از مریدان مولود فـال و حاج عمر تال (ه‍ م) بـود ــ با تصوف آشنا شد و اوراد و اذکار تیجانیه را فرا گرفت. پس از آن در اواخر دهۀ 1870م به سن لویی رفت و در آنجا با حمایت خانواده‌های مسلمان و سرشناس، استقرار یافت و در 1296ق / 1879م با دختری از خانواده‌ای صاحب نفوذ ازدواج کرد. پس از آن، در طی سالهای اواخر دهۀ 1870 تا اواخر دهۀ 1880م در گاندیول، در جنوب سن لویی با کمک مریدانش به کشاورزی پرداخت و از این طریق برای خود اندوخته‌ای گرد آورد. وی در همین زمان به تحقیق و تألیف نیز مشغول بود و بارها برای دیدار مشایخ صوفی، به‌ویژه مشایخ تیجانی، به مناطق مختلف و زاویه‌های موجود در سنگال و موریتانی سفر کرد (ابونصر، همانجا، «تیجانیه»، 144؛ امباکی، همانجا ؛ امبای، I / 109-112 ؛ رابینسن، 206 ؛ زسمان، 75 ، حاشیۀ شم‍‌ 14).
حاج مالک در 1304ق / 1887م بار دیگر با دختری از اقوام خود، که با یکی از حکام محلی نیز خویشاوندی داشت، ازدواج کرد و پس از آن، در 1306ق / 1889م راهی سفر حج شد. گفته شده است که وی در بازگشت از مکه به دیدار زاویۀ اصلی تیجانیه در فاس رفت و ظاهراً در آنجا به مقام مشیخت رسید و اجازۀ تأسیس زاویه و تربیت مریدان را دریافت کرد. اما برخی از محققان دربارۀ درستی این روایتها تردید کرده‌اند (نک‍‌ : رابینسن، 207). به هر روی، پس از آنکه به سن لویی بازگشت، شهرت و اعتباری بیش از پیش یافت، چندان که یکی از مسلمانان متمکن و معتبر سن‌لویی برای او خانه‌ای ساخت و دو بانوی مسلمان، زمینی را به او اهدا کردند که در آن زاویه و مسجدی برای او ساخته شد.
حاج مالک سی از 1307 تا 1313ق / 1890 تا 1895م در سن‌لویی ماند و به همراه مریدان بسیاری که به دورش گرد آمده بودند، هم‌زمان به کشاورزی، آموزش و ارشاد مریدان پرداخت. همچنین در 1891م بـا همسر سومش ــ که دختر یکی از بازرگانان سرشناس سن‌لویی بود ــ ازدواج کرد (همو، 207-208 ؛ هانویک، همانجا؛ امبای، I / 118-131, 219 ؛ امباکی، نیز ابونصر، «جوامع»، همانجاها).
مالک آن‌گاه در 1895م به روستای ندیارده در ناحیۀ کایور آمد و تا 1320ق / 1902م در آنجا ساکن شد. این دوره از زندگی او را باید دورۀ تثبیت نامید، زیرا وی در این سالها، زاویۀ تیجانی خود را در این منطقه سامان داد و در شرایط دشوار کمیابی ارزاق، حلقه‌ای 99 نفری از مریدان برتر خویش را گرد آورد که بعدها به‌عنوان نمایندگان او طریقۀ تیجانیه را در روستاها و شهرهای استعمارزدۀ سنگال غربی گسترش دادند. وی همچنین کار کشاورزی را در این منطقه ادامه داد (رابینسن، 208 ؛ امبای، I / 131 ff. ؛ ابونصر، امباکی، همانجاها؛ گلاور، 77).
حاج مالک سی در 1902م به همراه خانواده و برخی از مریدانش به تیواوِن (تیوائوآن یا تیواوَن، شهر کوچکی در سنگال غربی) آمد و تا پایان عمر در آنجا ساکن شد. وی در این شهر مسجد و زاویه‌ای بنا کرد و مریدانی از نژادهای مختلف را گرد هم آورد و به‌تدریج آنجا را به مرکز اصلی تیجانیه در سنگال تبدیل کرد. آن‌گاه در کنار آن دو، نهادی شبیه دانشگاه مردمی یا مدرسۀ علوم دینی به راه انداخت و خود را وقف آمـوزش در آنجـا کرد. ایـن مدرسه ــ که در آن موضوعات مختلف علوم اسلامی آمـوزش داده می‌شد ــ در آن زمان مهم‌ترین زاویه و مرکز مطالعـات عربـی ـ اسلامی در سنگال به‌شمـار می‌آمد. کلاسهای این مرکز 6 تا 10 شاگرد داشت که زیرنظر یک استاد به کسب علم می‌پرداختند. دانشجویان فاقد بضاعت مالی، هم‌زمان با درس خواندن، در مزارع حاج مالک کار می‌کردند و والدین برخی از دانش‌آموزان نیز به جای شهریۀ آنها، هدایایی جنسی به مدرسه می‌دادند. شاگردان او پس از پایان تحصیل به دیار خود باز می‌گشتند و در کنار اشتغال به کار و تجارت، مدارس مشابهی را ایجاد می‌کردند. بسیاری از استادان و معلمانی که بعدها در آموزش اسلام در سنگال نقش داشتند، از تحصیل‌کردگان این مدرسه بودند. البته برخی از شاگردان مستعدتر نیز برای ادامۀ مطالعات خود در آنجا می‌ماندند و مالک را در ادارۀ مرکز یاری می‌دادند (امباکی، 36-37 ؛ وسترلوند، 82؛ ابونصر، «تیجانیه»، 144، «جوامع»، 223؛ امبای، I / 160-161).
حاج مالک در طی این مدت، به داکار هم سفر کرد و زاویه‌ای را در آنجا به راه انداخت که هنوز به عنوان مرکز فرهنگی مهم و تأثیرگذاری فعال است. وی با تیجانیهای مناطق دیگر نیز همکاری داشت. برای نمونه، روابطی را با شاخۀ فولانیِ تیجانیه در سودان غربی برقرار ساخت و دخترش را به عقد سعیدونوروتال (نوۀ حاج عمرتال) درآورد. افزون بر این، حاج مالک کوشید تا به حاج عبدالله نیاسی (پدر ابراهیم نیاسی و رهبر زاویۀ تیجانیه در کائولاکِ سنگال) نیز نزدیک شود و او را به دیدار از تیواون دعوت کند. وی روابط استواری را هم با زاویۀ اصلی طریقه در فاس برقرار کرد، چندان که یکی از بزرگان تیجانیه در 1914م از تیواون بازدید کرد. این سنتِ حاج مالک در ایجاد پیوند میان شاخه‌های مختلف تیجانیه همچنان باقی ماند و امروزه نیز رهبران شاخه‌های مهم این طریقه در منطقه می‌کوشند که از طریق وصلت با یکدیگر به هم نزدیک‌تر شوند (امباکی، 37؛ هریسن، 170؛ ابونصر، «تیجانیه»، 144-145؛ کوک‌، 145).
رویکرد حاج مالک سی نسبت به استعمار فرانسه در منطقه همواره موضوع بحث و انتقاد بوده است. وی از همان ابتدا روش مدارا و تعامل را در پیش گرفت و کوشید تا از هرگونه فعالیتی که موجب بدگمانی فرانسویان باشد، بپرهیزد. گویا سرنوشت ناگوار برخی از صوفیان مبارز این منطقه (همچون احمدو بامبا، نک‍ : ه‍ د، احمد شیخ) به او آموخت که با جنگ و درگیری نمی‌تواند به اهداف خود دست یابد. طریقۀ تیجانیه پیوندهای نزدیکی با جنبشهای نظامی داشت و به‌رغم اینکه خانوادۀ مالک پیشینۀ مشارکت در جهاد عمرتال را نداشتند، مدتها طول کشید تا او فرانسویها را متقاعد سازد که شاخۀ تیجانیه‌ای که او مؤسس آن بود (یعنی وُلُف)، با تیجانیۀ توکُلُر (وابسته به عمر تال) از نظر رویکرد متفاوت است (گلاور، 76؛ برنر، 54؛ رابینسن، 201-202).
وی ظاهراً به این نتیجه رسید که برای اصلاح و پیشبرد جامعۀ خود، نیازمند آرامش و آشتی با نظام سیاسی حاکم است. از این‌رو، برخلاف دیگر رهبران تیجانی ــ که درگیر نبرد با استعمار بودند ــ وی به خوبی در قلمرو حاکمیت فرانسویها به فعالیت و رشد پرداخت و پیروان خود را به پذیرش قوانین آنان ترغیب نمود؛ هر چند که گاه در این مورد راه افراط می‌پیمود، چنان‌که با آغاز جنگ جهانی اول، هر جمعه در زاویۀ خود نماز ویژه‌ای برای پیروزی فرانسویها می‌خواند. با این همه، نباید حاج مالک سی را آلت‌دست استعمار به‌شمار آورد، زیرا چنین به نظر می‌رسد که او همکاری با فرانسویان را تنها وسیله‌ای برای ایجاد ثبات و آرامش در منطقه می‌دانست و می‌کوشید تا از این عامل به بهترین شیوه به نفع جامعۀ خود بهره ببرد. فرانسویها نیز در ازای رفتار مسالمت‌آمیز حاج مالک، امکان چاپ و نشر برخی از آثار وی (از جمله کفایة الراغبین) را فراهم آوردند (امباکی، 38؛ ابونصر، همان، 145 ؛ هریسن، 125 119, ؛ رابینسن، 201 ؛ گلاور، همانجا).
مالک‌سی در مسائل فقهی از مذهب مالکی پیروی می‌کرد و رهیافت او بیشتر بر تعلیم و تربیت استوار بود و عملِ بدون علم را بی‌حاصل می‌دانست. وی در عین تربیت معنوی مریدانش، بر کار و کسب درآمد نیز تأکید داشت و آنان را به کشت و زرع ترغیب می‌کرد. چنین رویکردی سبب شد تا او برخلاف برخی مشایخ دیگر که نیازمند کمک مردم یا فرانسویها بودند، از توان مالی بسیاری برخوردار باشد و این امر در افزایش اعتبار و نفوذ معنوی وی بی‌تأثیر نبود. افزون بر این، اگر چه به خاتمیت تیجانی باور داشت و طریقۀ خود را برتر از دیگر طریقه‌ها می‌دانست، اما بیش از آنکه خواستار گسترش قلمرو طریقۀ تیجانیه باشد، از یک سو به دنبال گسترش نفوذ اسلام، و از سوی دیگر به دنبال اصلاح اسلام رایج در پیرامون خود بود. او برخلاف بسیاری از مشایخ معاصرش، اهل کرامت و معجزه نبود و از پرداختن به این امور پرهیز می‌کرد (امباکی، 37-38 ؛ ابونصر، «جوامع»، 222 ؛ گلاور، 76-77).
حاج مالک در تیواون از دنیا رفت و در همان‌جا به خاک سپرده شد. آرامگاه او به‌ویژه در موسم میلاد پیامبر(ص)، پذیرای زائران است. پس از درگذشت وی، پسرش ابوبکر سی جانشین او شد و به‌رغم اختلافهایی که بر سر رهبری طریقه پیش آمد، تا سال 1377ق / 1957م رهبر عام تیجانیه در تیواون بود. پس از او نیز حاج عبدالعزیز سی، سومین فرزند مالک سی (د 1977م / 1356ش) به خلافت رسید. رهبری فرزندان حاج مالک سی به‌طور‌کلی طریقۀ تیجانیه را به جنبشی تأثیرگذار در این بخش از افریقا تبدیل کرد که نسبت به دیگر شاخه‌های تیجانی (همچون شاخۀ ابراهیم نیاسی) نفوذ و محبوبیت بیشتری در سنگال و موریتانی داشته و دارد. مرکز کنونی خاندان سی در کائولاک (جنوب شرقی تیواون قرار دارد و پیروان ایشان را افرادی از قبایل ولف، توکلر، پُل و ساراکوله‌ها تشکیل می‌دهند که بیشتر در داکار، کائولاک و تیواون ساکن‌اند (امبای، I / 213-216 ؛ هانویک، IV / 308-309 ؛ زسمان، 88 ؛ کوک، 169-170؛ ابونصر، « تیجانیه»، 143, 145-146 ؛ ویکور، 454).

آثـار

از حاج مالک‌سی نزدیک به 84 اثر در قالب کتاب، رساله و اشعار پراکنده باقی مانده است که در زمینه‌های گوناگونی چون توحید، مدح پیامبر(ص)، وعظ، تصوف و فقه نوشته شده‌اند و برخی از آنها هنوز به شکل نسخۀ خطی‌اند. مهم‌ترین این آثار اینها ست: افحام المنکر الجانی الى طریقة سیدنا و وسیلتنا الى ربنا احمد بن محمد التیجانی (در 11 فصل در توصیفِ تاریخچه، اصول و فقه طریقۀ تیجانیه)؛ کفایة الراغبین (در 21 بخش و شامل موضوعات فقهی و عقاید اسلامی)؛ دیوان‌ (شامل 51 قطعه شعر)؛ دعاء الرُفات؛ دعاء ختم القرآن للمیت؛ دعاء یا من اظهر الجمیل و ستر القبیح؛ فاکهة الطالب نهج التیجانی الخالص الاصلاب؛ حروف صلاة الفاتح؛ خِلاص الذهب فی صراط خیر العرب (دربارۀ زندگانی پیامبر(ص))؛ خطبة النکاح؛ قنطارة المرید؛ ردّ من قیّد شروط طریقة التیجانیه؛ و رسالة الى جمیع الاخوان. افزون بر چاپهای کهن دو کتاب نخست او، حاجی روانه امبای نیز آنها را در دو مجلد تصحیح، و همراه با ترجمۀ فرانسـۀ آنها منتشر کرده است (نک‍‌ : I / 589 ff. ؛ نیز هانویک، IV / 309-311).

مآخذ

کوک، ژ. م.، مسلمانان افریقا، ترجمۀ اسدالله علوی، مشهد، 1373ش؛ نیز:

Abun-Nasr, J. M., Muslim Communities of Grace : The Sufı Brotherhoods in Islamic Religious Life, New York, 2007; id., The Tijaniyya, London, 1965; Brenner, L., West African Sufı, The Religious Heritage and Spiritual Search of Cerno Bokar Saalif Taal, Berkley, 1984; Glover, J., Sufism and Jihad in Modern Senegal, New York, 2007; Harrison, Ch., France and Islam in West Africa, (1860-1960), Cambridge, 1988; Hunwick, J. O., The Writings of Western Sudanic Africa, Brill, 2003; Mbacké, Kh. And J. O. Hunwick, Sufism and Religious Brotherhoods in Senegal , tr. E. Ross, Princeton, 2005; Mbaye, H. R., Le Grand savant, el Hadji Malick Sy, pensée et action , Beirut, 2003; Robinson, D., «Malik Sy: Teacher in the New Colonial Order» , La Tijâniyya , eds. J. L. Triaud and D. Robinson, Karthala, 2005; Seesmann, R., «The Shurafāʾ and the Blacksmith», The Transmission of Learning in Islamic Africa , ed. S. S. Reese, Leiden , 2004; Vikør, K., «Sufi Brotherhoods in Africa», The History of Islam in Africa , eds. N. Levtzion and R. L. Pouwels , Athens / Ohio, 2000; Westerlund, D., Islam Outside The Arab World , Richmond, 1999.

علیرضا ابراهیم

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: