مقالات

نمایش تا از مورد
نتیجه جستجو برای :
  • بلغارستان | بُلْغارِسْتان‌، کشوری‌ در جنوب‌ شرقی‌ اروپا، و در بخش‌ شرقی‌ شبه‌ جزیرۀ بالکان‌. این‌ کشور با مساحت‌ 912‘110کمـ2، میان‌ °41 و ´14 تا °44 و ´12 عرض‌ شمالی‌، و °22 و ´21 تا °28 و ´36 طول شرقی‌ قرار دارد
  • بلقین |
  • بلقین بن زیری |
  • بلقیس | بِلْقیس‌، نامی‌ که‌ در روایات‌ اسلامی‌ برای‌ ملکۀ سبای‌ مذکور در قرآن‌ کریم‌ آمده‌ است‌. براساس‌ آیاتی‌ از سورۀ نمل‌، سلیمان‌(ع‌) به‌ وسیلۀ هدهد از مردم‌ خورشیدپرست‌ سرزمینی‌ آگاه‌ شد که‌ زنی‌ بر ایشان‌ حکم‌ می‌راند...
  • بلقاء | بَلْقاء، نام‌ کوه‌ و استانی‌ در کشور اردن‌. کلمۀ بلقاء (صیغۀ مؤنث‌ صفت‌ ابلق‌) به‌معنای‌ سیاه‌ و سفید است‌ (ابوعبید، معجم‌...، 1 / 275) و برخی‌ این‌ نام‌ را منسوب‌ به‌ بالق‌ بن‌ صفر از اخلاف‌ عمان‌ بن‌ لوط دانسته‌اند (سمعانی‌، 1 / 393).
  • بلقینی | بُلْقینی‌، خاندانی‌ شافعی‌ مذهب‌ِ فلسطینی‌تبار و سرشناس‌ در مصر و شام‌ در سده‌های‌ 7-9ق‌ / 13-15م‌. اینان‌ که‌ از خانوادۀ عالمان محلی‌ شهرستانهای‌ مصر بودند، با نفوذ به‌ دستگاه‌ حکومتی‌ ممالیک‌، برای‌ خویش‌ اعتباری‌ درخور به‌ هم‌ رساندند.
  • بلک | بَلَک‌، یا بُلُک‌، نورالدولة بن‌ بهرام‌ بن‌ اَرْتُق‌ (مق‍ 518ق / 1124م‌)، از امرای‌ طبقۀ نخست‌ آل‌ ارتق‌ (ه‍ م‌) و از فرماندهان‌ مسلمان‌ در جنگهای‌ صلیبی‌. نخستین‌بار از بلک‌ در وقایع‌ سال‌ 489ق‌ / 1096م‌ به‌ عنوان‌ فرمانده‌ سپاه‌ شهر سَروج‌ در کرانۀ فرات‌ وسطى یاد شده‌ است‌
  • بلکین بن محمد |
  • بلکاتگین | بِلْکاتِگین‌ (د 362ق‌ / 973م‌)، از غلامان‌ ترک‌ دربار آلپ‌ تکین‌ و سومین‌ امیر غزنوی‌ پیش‌ از آل‌ ناصر. بلکا به‌ معنای‌ دانشمند و عاقل‌ (کاشغری‌، 1 / 358)، و تگین‌ به‌ معنای‌ امیر، و از القاب‌ امرای‌ ترک‌ غزنه‌ بوده‌ است
  • بلوچی، ادبیات | بَلوچی، اَدَبيّات، ميراث ادبی غنی و پرارزش قوم بلوچ. اين ميراث ادبی مجموعه‌اي از اشعار حماسی، عشقی، تاريخی، اجتماعی، اخلاقی و پند و ‌اندرز و جز آنها را در برمی‌گيرد كه از چند سده پيش تاكنون به صورت شفاهی سينه به سينه و نسل ‌اندر نسل انتقال يافته، و به امروز رسيده است.
  • بلکین بن زیری |
  • بلگرام | بِلْگْرام‌، شهری‌ کهن‌ در بخش‌ هاردویی‌ ایالت‌ او تارپرادش‌ و یکی‌ از قدیم‌ترین‌ مراکز فرهنگ‌ اسلامی‌ در شبه‌ قارۀ هند. این‌ شهر در °27 و ´11 عرض‌ شمالی‌ و °80 و ´2 طول شرقی‌ و بر ناحیۀ مرتفع‌ شیب‌داری‌ واقع‌ است‌
  • بلگراد |
  • بلگرامی، امیر حیدر | بِلْگْرامی‌، امیرحیدر (1165-1217ق‌ / 1752-1802م‌)، پسر نورالحسین‌ و نوادۀ میر غلامعلی‌ آزادِ شاعر، فقیه‌ حنفی‌، تاریخ‌نگار، شاعر و نحوی‌ شبه‌قاره‌. وی‌ در بلگرام‌ زاده‌ شد و در 3 سالگی‌ پدر خود را از دست‌ داد.
  • بلگرامی، عبدالجلیل | بِلْگْرامی‌، عبدالجلیل‌ (1071- 1138ق‌ / 1661-1726م‌)، شاعر پارسی‌گوی‌ هند. پدرش‌ میرسیداحمد (د 1096ق‌ / 1685م‌) مردی‌ پرهیزگار و از مشاهیر روزگار خود بود (خوشگو، 3 / 155). عبدالجلیل‌ در بلگرام‌، از توابع‌ شاه‌آباد قنوج‌ به‌ دنیا آمد
  • بلنجر | بَلَنْجَر، شهری که بنابر گزارشهای‌ تاریخی‌ در ماوراء قفقاز و سرزمین‌ خزر قرار داشته‌ است‌. در متون‌ اسلامی‌ نام‌ این‌ شهر به همین صورت نوشته شده‌، ولی در بعضی‌ مآخذ به‌صورت‌ بِلِنْجِر و بَلِنْجِر نیز آمده‌ است
  • بلمه | بِلْمه‌1، شهری‌ کوچک‌ و واحه‌ای‌ به‌ همین‌ نام‌ در صحرای‌ بزرگ‌ افریقا، واقع‌ در شرق‌ نیجر. این‌ شهر در زبان‌ محلی‌ «توگی‌» یا «تزیگی‌» خوانده‌ می‌شود و بلمه‌ نامی‌ است‌ که‌ عربها برآن‌ نهاده‌اند.
  • بلوچستان |
  • بلنسیه | بَلَنْسیه‌، یا والنسیا1، ایالتی‌ کهن‌ و شهری‌ در شرق‌ اسپانیا، کنار دریای‌ مدیترانه‌. این‌ ایالت‌ با 255‘ 23 کمـ2 وسعت‌ در ارتفاع‌ 12 تا 64 متری‌ از سطح‌ دریا قرار دارد. در 1378ش‌ / 1999م‌ جمعیت‌ آن‌ 474‘066‘4 نفر بود که‌ حدود 80٪ آن‌ در دشت‌ ساحلی‌ خلیج‌ بلنسیه‌ سکنى داشته‌اند.
  • بلوچی | بَلوچی، از زبانهاي ايرانی نو شمال غربی (جهانی، 11؛ فراي، 48؛ فره‌وشی، 49). سخن‌گويان زبان بلوچی احتمالاً نخست در حاشيه درياي خزر می‌زيستندI / 1006) ,EI2) و شايد به همين علت است كه فردوسی در شاهنامه «بلوجی» و «گيلی» را در كنار يكديگر آورده است
  • بلوچ | بَلوچ، جماعت بزرگی از گروههاي قومی‌ گوناگون كه در منطقۀ گسترده‌اي به نام بلوچستان در ايران، پاكستان و بخش مجاور آنها در افغانستان و نيز در نواحی ديگر اين سرزمينها و جاهايی مانند هند، تركمنستان، عمان و امارات متحده عربی زندگی می‌كنند.
  • بلوغ | بُلوغ، اصطلاحی در فقه و حقوق، به معناي رسيدن انسان به مرحله‌اي از رشد كه ملزم به رعايت قوانين شرعی يا عرفی باشد. بلوغ يكی از شرايط عمومی ‌الزام به تكاليف، و برخورداري از برخی حقوق است كه «اهليت» خوانده می‌شوند.
  • بلوط |
  • بماکو | بَماكو، پایتخت كشور مالی و استانی به همین نام.
  • بلوشه | بِلوشه، گابريل ژوزف اِدگار (1249-1316ش / 1870-1937م)، خاورشناس فرانسوي. او در برد. پس از آن به آموختن تاريخ، آثار و زبانهاي مشرق زمين روي آورد. قدرت استدلال منطقی و رياضی بلوشه همواره در بررسيهاي پژوهشی او اثر بسيار داشت.
  • بلوی، ابوجعفر | بَلَوی، ابوجعفر احمدبن علی، نویسنده و دانشمند اندلسی قرن 9 و 10ق / 15 و 16م (دربارۀ نام كامل او، نک‍ : بلوی، 174، 179، 194؛ عمرانی، 20).
  • بلوک | بُلوك، يا بولوگ، اصطلاحی در تقسيمات كشوري در ايران در سده‌هاي گذشته، نيز اصطلاحی نظامی‌ در سازمان لشكري دولت عثمانی.
  • بلوکباشی | بُلوكْباشی، عنوانی نظامی و اداري در تشكيلات دولت عثمانی، به معنی فرمانده و رئيس بلوك (ه‍ م). اين عنوان در نظام اداري ايران نيز از سدۀ 10ق / 16م به بعد كاربرد داشته است.
  • بلوی، ابوعامر | بَلَوی‌، ابو عامر محمد بن‌ احمد (د 559ق‌ / 1164م‌)، ادیب‌، شاعر، مورخ‌ و کاتب‌ اندلسی‌. اجداد وی‌ اهل‌ شهر سالم‌ (در شمال‌ اندلس‌) بودند و خود در طرطوشه‌ زاده‌ شد، به‌همین‌ سبب‌، منابع‌ از او به‌ سالمی‌ طرطوشی‌ (نسبت‌ طرطوسی‌ در بعضی‌ منابع‌ نادرست‌ است‌) یاد کرده‌اند
  • بلوهر و بوداسف | بِلوهَرْ وَ بوداسَف، داستانی دینی و اخلاقی دربارۀ زندگی گوْتَمه بودا1، بنیان‌گذار دین و آیین بودایی، و چگونگی رسیدن او به حقیقت دین در پی تعلیمات بلوهر، حكیم زاهد كه از سراندیب برای هدایت او به شهر شولابط آمده بود
  • بلوی، ابومحمد | بَلَوی‌، ابومحمد عبدالله بن‌ محمد مدینی‌ (زنده‌ در 330ق‌ / 942م‌)، مورخ‌، محدث‌ و فقیه‌ مصری‌. از سرگذشت‌ او اطلاع‌ چندانی‌ در دست‌ نیست‌. ابن‌‌ندیم‌ نخستین‌ کسی‌ است‌ که‌ از بلوی‌ یاد کرده‌ است‌
  • بلیانی، امین الدین | بَلْیانی، امین‌الدین محمد بن علی بن مسعود بلیانی (668-11 ذیقعدۀ 745ق / 1270-16 مارس 1345م)، عالم و عارف كازرونی معاصر با آل اینجو. كهن‌ترین و مهم‌ترین منبع در شرح احوال و زندگانی او، كتاب مفتاح الهدایة و مصباح العنایة است كه توسط محمود بن عثمان، یكی از مریدان وی، نگاشته شده است.
  • بلی | بَلیّ، تیره‌ای از قبیلۀ بزرگ قضاعه. بلی نام نیای این قبیله است (كلبی، 2 / 705؛ ابن‌قتیبه، 104؛ همدانی، الاكلیل، 1 / 188-189؛ ابن حزم، 478).
  • بلیانی، اوحدالدین | بَلْیانی، اوحدالدین عبدالله بن مسعود بن محمد (د 683 یا 686ق / 1284 یا 1287م)، عارف و دانشمند كازرونی.
  • بلیانی، تقی الدین |
  • بله برون | بَله‌بُرون‌، یا بَلّه‌ بُرون‌ (بلی‌ بُران‌ = بلی‌ + بُر: بُن‌ مضارع‌ از مصدر بریدن‌ + ان‌: پسوند نشانۀ جشن‌، آیین‌ و مراسم‌)، بخشی‌ مهم‌ از مراسم‌ مقدماتی‌ جشن‌ عروسی‌ سنتی‌ در ایران‌. مجلس‌ بله‌‌برون‌ از سوی‌ خانوادۀ دختری‌ که‌ نخستین‌بار ازدواج‌ می‌کند، برای‌ گفت‌وگو دربارۀ شرایط مادی ‌ازدواج‌ و تعیین‌ و قط...
  • بلیغ، اسماعیل | بَلیغ، اسماعیل، شاعروتذكره‌نویس ترك در سدۀ 12ق / 18م. او در 1079ق / 1668م در بروسه (بورسا) زاده شد («دائرةالمعارف اسلام ...1»،)، V / 415 به همین سبب، به بروسوی نیز معروف است
  • بلینوس |
  • بلیغ، محمد امین | بَلیغ، محمدامین (د 1174ق / 1760م)، از شعرای دیوانی دوران عثمانی. وی در ینی‌شهر زاده شد، اما تاریخ تولدش دانسته نیست («دائرةالمعارف زبان ...1»، I / 390) و در برخی از مآخذ تاریخ درگذشت وی 1172ق آمده است
  • بم | بَم، شهرستان و شهری در استان كرمان.
  • بم، ارگ | بَم، اَرْگ، یكی از بزرگ‌ترین مجموعه‌های خشتی جهان با مساحتی حدود 200 هزار م 2. این ارگ در اصل شهر كهن بم بوده است.
  • بندار رازی | بُنْدارِ رازی (د 401ق / 1011م)، از شعرای معاصر آل‌بویه. لقب او را كمال‌الدین ذكر كرده‌اند (براون، 2 / 267؛ هدایت، 439؛ آذر، 218). دولتشاه سمرقندی او را پندار نامیده است
  • بنا، حسن | بَنّا، حسن (1285-1327ش / 1906-1949م)، بنیان‌گذار و رهبر جمعیت اخوان المسلمین. وی در شهرستان محمودیه نزدیك اسكندریه در بحیرۀ مصر به دنیا آمد.
  • بمباره | بَمْباره، از اقوام سیاه پوست مسلمان ساكن در شرق كشور مالی و كرانه رودخانه نیجر علیا. بمباره‌ها از نژاد «مانده» هستند و نام بمباره را كه دلالت ضمنی بر كفر آنان دارد، مسلمانان سرزمینهای كرانه رود نیجر، به سبب مقاومت درازمدت این قوم در برابر اسلام بر آنها نهادند
  • بمپور | بَمْپور، بخش، شهر، رودخانه و قلعه‌ای تاریخی در شهرستان ایرانشهر واقع در استان سیستان و بلوچستان.
  • بنا، احمد | بَنّا، احمدبن محمد (د 1117ق / 1705م)، فقيه شافعی، مُقري بزرگ مصر و صوفی سدۀ 12ق. وي در زادگاه خويش دمياط، نشو و نما يافت و حافظ كل قرآن گرديد.
  • بناب | بُناب، شهرستان و شهری در استان آذربایجان شرقی.
  • بناکت | بَناكَت، شهری كهن در ماوراءالنهر. نام این شهر در منابع تاریخی و جغرافیایی به صورتهای بناكِت، بِناكث و فناكت آمده است
  • بنارس | بَنارَس، شهری مقدس درآیین هندو،واقع در ایالت اوتارپرادش (ه‍ م) در شمال هند.این شهر بر كرانۀ چپ رود گنگ، حدود 700 كیلومتری شمال غربی كلكته و 800 كیلومتری جنوب شرقی دهلی در °25 و ´20 عرض شمالی و °83 طول شرقی واقع است.
  • بناکتی | بَناكَتی، ابوسلیمان فخرالدین داوود بن محمد، ملقب به فخر بناكتی (د 730ق / 1330م)، مورخ و شاعر ایرانی دورۀ مغول. لقب فخر بناكتی را خود در كتابش ذكر كرده است

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: