بناکت
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
دوشنبه 2 تیر 1399
https://cgie.org.ir/fa/article/228986/بناکت
شنبه 13 اردیبهشت 1404
چاپ شده
12
بَناكَت، شهری كهن در ماوراءالنهر. نام این شهر در منابع تاریخی و جغرافیایی به صورتهای بناكِت، بِناكث و فناكت آمده است (ابنخردادبه، 37؛ مقدسی، 221؛ جوینی، 1 / 47، جم ). در زبان سغدی این نام به شكل بِنکـت یا بُنکـت (به معنای شهر عمده و پایتخت) به كار رفته است (ماركوارت، 162-163).بناكت از شهرهای ناحیۀ چاچ (شاش) بوده است (اصطخری، 328-329) و بر كرانۀ رود چاچ (از شاخههای سیحون یا سیر دریا) قرار داشت (همو، 344). نویسنده حدود العالم نام رودی را كه بناكت بر كرانه آن قرار داشته، «خشرت» نوشته است (ص 116) كه نام دیگری از سیر دریاست؛ این نام تا نخستین سدههای اسلامی، در میان ساكنان محل محفوظ مانده بود (بارتولد، آبیاری ...، 186). بناكت بر كرانۀ راست سیر دریا و در محل برخورد آن با رود آهنگران یا آنگرِن كنونی (رود ایلاق در سدههای میانه) و در دهانۀ درۀ گیژیگن، یعنی در جنوب غربی تاشكند كنونی قرار داشته است (همان، 200؛ لسترنج، 482؛ ایرانیكا، III / 668).اگرچه دوران شكوفایی بناكت به سدههای نخستین اسلامی باز میگردد، ولی قطعاً این شهر در روزگار پیش از اسلام نیز یكی از مراكز عمدۀ سغد بوده است. درباره نفوذ اسلام به این شهر آگاهی دقیقی در دست نیست، اما روشن است كه سرزمین چاچ كه بناكت نیز در آن قرار داشت، از 94ق / 713م مورد تاخت و تاز قتیبه بن مسلم، سردار عرب قرار گرفت و سپاهیان اسلام سرانجام این سرزمین را گشودند (طبری، 6 / 483-484). در سدۀ 4ق / 10م از بناكت به عنوان شهری خرم و آباد یاد شده است (حدود العالم، همانجا) كه آب آشامیدنی آن از رود ایلاق تأمین میشد (ابنحوقل، 417). گویا بناكتیان در این روزگار مردمی ناآرام بودهاند و شهر آنان بدون بارو بوده، و جامههای تركستانی، بهترین فرآورده آنها را تشكیل میداده است (مقدسی، 221، 255). هنگامی كه یورش چنگیز به ماوراءالنهر آغاز شد (616ق / 1219م)، سلطان محمد خوارزمشاه 10هزار سپاهی در بناكت گذاشت. چنگیز 5هزار سپاهی مغول را برای تصرف بناكت گسیل كرد. سپاهیان خوارزمشاه 3 روز در برابر مغولها جنگیدند، ولی روز چهارم دروازۀ شهر را به روی آنها گشودند. مغولان همه جنگاوران را كشتند و جوانان شهر را به صورت سپاه نامنظم و چریك به خدمت گرفتند (جوینی، 1 / 70-71؛ رشیدالدین، 1 / 492؛ وصاف، 315). بناكت در نتیجه یورش سپاه چنگیز چنان ویران شد كه اثری ازآبادانی در آن نماند (شرفالدین، 952؛ میرخواند، 1121). این شهر از زمان خرابی آن به دست مغولها همچنان به صورت ویرانه بود، تا آنکـه در 794ق / 1392م تیمور فرمان داد آن را بازسازی نمایند و حصاری استوار پیرامون آن برآورند. او این شهر را به نام فرزند خود «شاهرخیه» نامید (شرفالدین، 952-953). آب سیر دریا از 3سو این بارو را دربر میگرفت و در آن بخش كه آب نبود، گودالها و خندقهایی كنده بودند كه گذشتن از آنها بسیار دشوار بود (میرخواند، 1197). برخی از منابع نوشتهاند كه شاهرخ (سل 807-850ق / 1404-1446م) این شهر را گسترش داده، و در نزدیكی آن آبراههای برای كشاورزی پدید آورده بود. گزارشی در 1303ق / 1886م نشان میدهد كه بستر این آبراه تا آن زمان باقی بوده است (نک : هوكهم، 172).در 866-867ق / 1462-1463م هنگامی كه ابوسعید بهادرخان برای سركوب یكی از دشمنان خود شاهرخیه را محاصره نمود، استواری دژِ آن، سبب گردید كه شهر بتواند یك سال در برابر مهاجمان پایداری كند و سرانجام نیز، نه با جنگ، بلكه به توصیۀ یكی از عارفان عرفای بزرگ زمان تسلیم گردید (میرخواند، 1199).شاهرخیه تا سدۀ 11ق / 17م همچنان پابرجا، و از اهمیت بسیاری برخوردار بوده است (بارتولد، آبیاری، 200). گفته شده كه خرابههای بناكت كهن همچنان در كنارههای سیر دریا برجاست (نک : همو، تركستاننامه 1 / 380). یاقوت بناكت را شهری بزرگ شمرده كه خاستگاه شماری از دانشمندان از جمله ابوعلی عبدالله بن عبدالرحمان بناكتی بوده است (1 / 740). نامیترین دانشمندی كه از این شهر برخاسته، و امروزه یادگاری از او در دست است، داوودبن محمد بناكتی (ه م)، مورخ، ادیب، شاعر و نویسندۀ كتاب معروف تاریخ بناكتی است.
ابن حوقل، محمد، صوره الارض، بیروت، 1979م؛ ابن خردادبه، عبیدالله، المسالك و الممالك، به كوشش محمد مخزوم، بیروت، 1408ق / 1988م؛ اصطخری، ابراهیم، مسالك الممالك، به كوشش دخویه، لیدن، 1927م؛ بارتولد، و. و.، آبیاری در تركستان، ترجمۀ كریم كشاورز، تهران، 1350ش؛ همو، تركستاننامه، ترجمۀ كریم كشاورز، تهران، 1352ش؛ جوینی، عطاملك، تاریخ جهانگشای، به كوشش محمد قزوینی، لیدن، 1329ق / 1911م؛ حدود العالم، به كوشش منوچهر ستوده، تهران، 1362ش؛ رشیدالدین فضلالله، جامع التواریخ، به كوشش محمد روشن و مصطفی موسوی، تهران، 1373ش؛ شرفالدین علی یزدی، ظفرنامه، به كوشش عصامالدین اورونبایف، تاشكند، 1972م؛ طبری، تاریخ؛ مقدسی، احمد، احسن التقاسیم، به كوشش محمد مخزوم، بیروت، 1408ق؛ میرخواند، محمد، روضة الصفا، به كوشش عباس زریاب، تهران، 1373ش؛ وصاف، تاریخ، تحریر عبدالمحمد آیتی، تهران، 1346ش؛ یاقوت، بلدان؛ نیز:
Hookham, H., Tamburlaine the Conqueror, London, 1962; Iranica; Le Strange, G., The Lands of the Eastern Caliphate, London, 1966; Markwart, J., Wehrot und Arang, Leiden, 1938.
محسن احمدی
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید