مقالات

نمایش تا از مورد
نتیجه جستجو برای :
  • بزچلو | بُزْچَلّو، یا بوزچلو، گروهی‌ از طوایف‌ ترك‌زبان‌ ساكن‌ در آذربایجان‌ غربی‌ و معروف‌ به‌ قاراپاپاق‌ (یا قراپاپاخ‌) كه‌ در اوایل‌ عهد صفویه‌ به‌ بخش‌ وَفس‌ اراك‌ كوچانده‌ شدند و در دهستانی‌ كه‌ بزچلو نامیده‌ شد، اقامت‌ گزیدند.
  • بزدوی |
  • بزرگ امید | بُزُرْگ‌ اُمید، كیا، دومین‌ رهبر دعوت‌ و دولت‌ اسماعیلیۀ نزاری‌ در الموت‌ (حك‍ 518-532ق‌ / 1124- 1138م‌).
  • بزنطی | بُزَنْطی‌، یا پُزنتی‌، شهرستان‌ و شهری‌ در شمال‌ غرب‌ استان‌ آدانا، در تركیه‌. بطلمیوس‌ نام‌ آن‌ را پُدانْدُس‌ آورده‌ است‌ (نك‍ : پاولی‌، 1136 XXI(1) / ؛نیز رمزی‌،.(348 این‌ نام‌ به‌ شهر و رود كنار آن‌ اطلاق‌ می‌شد و در متون‌ یونانی‌ به‌ صورتهای‌ پُدزندُس‌، پُدندُس‌ و پُدیزندُس‌ (EI²)،و در آثار اسلامی‌ به‌ شك...
  • بزمان | بَزْمان‌، نام‌ بخشی‌ در شهرستان‌ ایرانشهر (استان‌ سیستان‌ و بلوچستان‌). این‌ بخش از شمال به زاهدان‌، از شمال‌ خاوری‌ و خاور به‌ خاش‌، از جنوب‌ خاوری‌ به‌ ایرانشهر، از جنوب‌ به‌ بمپور، از باختر به‌ كهنوج‌ و بخش جبال‌ بارز، و از شمال‌ باختری‌ به‌ نرماشیر محدود است‌
  • بزغش شیرازی | بُزْغُش‌شیرازی‌، خاندانی‌ از عالمان‌ و عارفان‌ سلسلۀ سهروردیه‌ كه‌ در فاصلۀ سده‌های‌ 7-10ق‌ / 13-16م‌ در شیراز می‌زیسته‌اند و طریقت‌ عرفانی‌ بزغشیه‌، از شعبه‌های‌ طریقۀ سهروردیه‌ به‌ آنان‌ منسوب‌ است‌.
  • بزیغ بن موسی |
  • بزرگمهر | بُزُرْگْمِهْر، پسر بُختَگ‌،وزیر و حكیم ‌روزگار خسرو اول‌ انوشیروان‌ ساسانی‌ (سلـ 531 - 579م‌) در بعضی‌ از متون‌ ادبی‌ و تاریخی‌. بزرگمهر عنوانی‌ است‌ كه‌ در متون‌ پهلوی‌ به‌ صورت‌ وُچورْگْمِتْر...
  • بزیغیه | بَزیغیه‌، از فرقه‌های‌ غالی‌ شیعی‌ كه‌ به‌ بزیغ‌ بن‌ موسى (احتمالاً در گذشته پیش‌ از 148ق‌ / 765م‌) منسوبند. برخی‌ نام‌ پیشوای این‌ فرقه‌ را بزیع‌ (كشی‌، 304؛ سعدبن‌ عبدالله‌، 52) و نام‌ پدر او را یونس‌ دانسته‌اند (ابوتمام‌، 112؛ خوارزمی‌، 50).
  • بزنطی | بَزَنْطی‌، ابوجعفر احمد بن‌ محمد بن‌ ابی‌نصر (152-221ق‌ / 769-836م‌)، از عالمان متقدم‌ امامیه‌ در كوفه‌ كه‌ در شمار اصحاب‌ امامان‌ كاظم‌، رضا و جواد (ع‌) نامبردار است‌.
  • بساسیری | بَساسیری‌، ابوالحارث‌ ارسلان‌ (مقـ 451ق‌ / 1060م‌)، از امرای‌ نامدار ترك‌ در پایان‌ عصر آل‌ بویه‌ كه‌ یك‌ چند خلافت‌ عباسی‌ بغداد را برانداخت‌ و به‌ نام‌ فاطمیان‌ بر عراق‌ فرمان‌ راند.
  • بزی | بَزّی‌، ابوالحسن‌ احمد بن‌ محمد بن ابی بَزّه‌ (170-250ق‌ / 786-864م‌)، راوی‌ اول‌ قرائت‌ ابن‌ كثیر مكی‌ از قرّاء سبعه‌ و شیخ‌ القراء مكۀ معظمه‌.
  • بزکشی | بُزْكَشی، بازی سنتی سواركاری كه در میان ایلات‌ ترك‌ سرزمینهای آسیای مركزی و مردم‌ شمال‌ افغانستان متداول‌ است‌. این‌ بازی در ازبكستان به «اولاك‌»، در میان مردم‌ ترك‌زبان‌ افغانستان به «اوغلاغ ترتماق‌»، یا «اوغلاغ ترماغ‌» (عنایت‌الله‌، 69)، و در قزاقستان‌ به «كوپ‌كاری» ( كتاب سال‌، 745) شهرت‌ دارد.
  • بستان | ​​​​​​​بُسْتان‌، نام‌ بخش‌ و شهری‌ در استان‌ خوزستان‌.
  • بستک | بَسْتَك، شهرستان‌ و شهری‌ در استان‌ هرمزگان‌. این‌ شهرستان‌ از 4 طرف‌ به‌ فاصلۀ بسیار نزدیك‌ با رشته‌كوههایی‌ محصور شده‌، و اطراف‌ آن‌ كاملاً بسته‌ است‌؛ از این‌رو، آن‌ را «بستك‌» نامیده‌اند.
  • بساطی سمرقندی | بِساطی سَمَرْقَنْدی‌، سراج‌الدین‌، از شاعران دورۂ گوركانیان‌. وی‌ در سمرقند از شهرهای قدیم ماوراءالنهر به دنیا آمد. در هیچ‌یك‌ از منابع‌ كهن‌ به‌ سال‌ تولد و مرگ‌ شاعر اشاره‌ نشده‌ است
  • بساون | بَساوَن‌، نقاش‌ هندی دربار اكبر شاه‌ (سلـ 963-1014ق‌ / 1556-1605م‌). وی در طول‌ 40 سال‌ فعاليت‌ هنری (968-1009ق‌ / 1561-1600م‌) بيش‌ از صد اثر از خود برجای گذاشتII / 384) EWA, ؛ بيچ‌، .(89 از زندگی‌ او اطلاع‌ چندانی‌ در دست‌ نيست‌، جز آنكه‌ احتمالاً هندو و پدر مَنوهَر نقاش‌ بود EWA) ، همانجا؛ بارت‌،.(84 منوهر...
  • بستان آباد | بُسْتان‌آباد، شهرستان‌ و شهر مركز آن‌ واقع‌ در استان‌ آذربايجان‌ شرقی‌.
  • بستان زاده | بُسْتان‌زاده‌، خاندانی‌ از عالمان‌ عثمانی‌ در سده‌های‌ 10-11ق‌ / 16-17م‌. افراد اين خاندان به دانش‌، قاضيگری و شيخ‌الاسلامی‌ معروفند:
  • بست | بُسْت‌، شهری كهن‌ نزدیك ملتقای رودهای هیرمند و ارغنداب‌ كه‌ امروزه‌ ویرانه‌های‌ آن‌ مجاور شهر لشگرگاه‌، مركز ولایت‌ هلمند در جنوب‌ غربی‌ افغانستان‌ باقی‌ است‌ و به‌ واسطۀ وجود ویرانه‌های‌ قلعه‌ای‌ نظامی‌ در آن‌، به‌ نام‌ قلعۀ بست‌ معروف‌ است‌.
  • بست | بَسْت‌، مكانی‌ امن‌ و مقدس‌ براي‌ پناه‌جويان‌ از هر گروه‌ و صنف‌. مردم‌ براي‌ دادخواهی‌، تظلم‌ و احقاق‌ حقوق‌ از دست‌ رفته‌، همچنين‌ مجرمان‌، متهمان‌ و مظنونان‌ براي‌ فرار از مجازات‌ در اين‌ مكانها پناه‌ می‌گرفتند. ورود به‌ حريم‌ بست‌ و پناه‌ گرفتن‌ و اقامت‌ موقت‌ در آن‌ را، بست‌نشينی‌ می‌گفتند.
  • بستان السیاحه | بُسْتان‌آباد، شهرستان‌ و شهر مركز آن‌ واقع‌ در استان‌ آذربايجان‌ شرقی‌.
  • بستانی |
  • بستی |
  • بسنی | بِسْنی‌، شهر و شهرستانی‌ در استان‌ آدي‌ يامان‌ در جنوب‌ شبه‌ جزيرۀ آناتولی‌ (تركيۀ كنونی‌). نام‌ بسنی‌ با گذشت‌ زمان‌ دستخوش‌ دگرگونيهايی شده‌ است‌. در روزگار پادشاهی‌ كوموگنه‌ نام‌ اين‌ شهر بَهْسْنا بود كه ‌بعدها در زبان‌سريانی‌، بِت‌حِسْنا نام‌ گرفت
  • بسحاق اطعمه | بُسْحاق‌ اَطْعِمه‌، ابواسحاق‌ حلاج‌ شیرازی‌ (د 840ق‌ / 1436م‌)، از شاعران پارسی‌گوی سدۂ 9ق‌ / 15م‌. دربارۂ نام‌ و لقب‌ او نظریات‌ گوناگونی‌ وجود دارد.
  • بستی، ابوالقاسم | بُسْتی‌، ابوالقاسم‌ اسماعيل‌ بن‌ احمد (د 420ق‌ / 1029م‌)، متكلم‌ و نويسنده معتزلی و زيدی مذهب‌. وی احتمالاً اهل‌ بست‌ از منطقۀ سيستان‌ بوده‌ است‌ و اينكه‌ برخی‌ منابع‌ (مثلاً جنداری، 7)، نسبت‌ جيلی‌ به‌ وي‌ داده‌اند، به‌ سبب‌ اقامت‌ او در منطقۀ سواحل‌ خزر و ارتباطش‌ با زيديه‌ است‌.
  • بسرمیان | بِسِرْميان‌، نام‌ گروهی‌ قومی‌ از اودمورتها2 كه‌ به‌ صورت‌ بسرمِن (بروكهاوس‌، IIIA / 603؛ آكينر،103) و بسرمان ‌(«دائرۃ ـ المعارف‌...3»، (VI / 227 نيز آمده‌ است‌. بعضی‌ نام‌ بسرمان‌ را تصحيفی از نام مسلمان می‌دانند كه به‌ گونه‌ای مغلوط به صورتهای‌ بوسورمان و موسورمان‌ در ميان‌ مسيحيان‌ روسيه‌ تلفظ می‌شد و تعبي...
  • بستی، ابوالحسن | بُسْتی، ابوالحسن‌ علی بن‌ محمد بن‌ جعفر، از مشایخ‌ صوفیه‌ و محدثان‌ خراسان‌ در سدۂ 5 ق‌ / 11م‌. از جزئیات‌ زندگی او اطلاع‌ دقیقی در دست نیست‌. صریفینی تنها به‌ ذكر نام‌ و نشان‌ و موطن‌، و اشاره‌ به‌ مقام‌ ارشاد او در تصوف‌ بسنده‌ كرده‌ است‌ (ص‌ 580، 679).
  • بسط |
  • بسربن ابی ارطاة | بُسْرِ بْن‌ اَبی‌ اَرْطاۃ، ابوعبدالرحمان‌، از سرداران‌ معاوية بن‌ ابی‌ سفيان‌. نام‌ بسر معمولاً به‌ نيايش‌ ابوارطاۃ اضافه‌ شده‌ است‌، اما از آنجا كه پدرش ارطاة نام داشت‌ (ابن‌ حزم‌، 170؛ ابن‌ عبدالبر، 1 / 157)، در برخی‌ از منابع‌، نام‌ وی به‌ گونه بسر بن‌ ارطاۃ نيز آمده‌ است
  • بسطام بن قیس | بِسْطام‌ بْن‌ قِیس‌، رئیس‌ قبیلۀ بنی‌ شیبان‌، قهرمان‌ نیم‌افسانه‌ای‌ و شاعر جاهلی‌ (د ح‌ 615م‌). درباره بسطام‌، آنچه‌ بیش‌ از هرچیز نظر پژوهشگر ایران‌شناس‌ را جلب‌ می‌كند، اینكه‌ وی‌ در مقام‌ «سید» (رئیس‌) قبیله‌، با نامی‌ ایرانی‌ خوانده‌ شده‌ است‌.
  • بسطامی، علاءالدین |
  • بسطامیه |
  • بسطامی | بَسْطامی‌، خاندانی‌ از شافعیان‌ نیشابور در سده‌های‌ 4- 6ق‌ / 10- 12م‌ كه‌ مردان‌ و زنان‌ نامداری‌ در دانشهای‌ دینی‌ و فقه‌ شافعی‌ از آن‌ برخاستند و حدود 150 سال‌ (صریفینی‌، 558) پیشوایی‌ مذهبی‌ ـ اجتماعی‌ شافعیان‌ آن‌ دیار را داشتند.
  • بسطامی، عبدالرحمان | بَسْطامی‌، عبدالرحمان بن علی بن احمد (د 858ق‌ / 1454م‌)، عارف‌، فقیه‌ و مفسر حنفی‌ مذهب‌ به‌ روزگار عثمانیان‌ كه‌ در تاریخ‌ هم‌ دستی‌ داشت‌ و در علوم‌ غریبه‌ همچون‌ جفر و جامعه‌ و شناختن‌ اسرار حروف‌ نیز استاد بود.
  • بسطامی، شهاب الدین | بَسْطامی‌، شهاب‌الدین‌ (د 823ق‌ / 1420م‌)، معروف‌ به‌ شهاب‌الدین‌ خیابانی‌، عالم‌ و صوفی‌ عصر تیموری‌ در هرات‌. تاریخ‌ و محل‌ تولد او دانسته‌ نیست‌. از شهرت بسطامی‌ وی‌، چنین‌ برمی‌آید كه‌ از اهالی‌ بسطام‌ بوده‌
  • بسطه | بَسْطه‌، شهری‌ واقع‌ در ایالت‌ غرناطه‌ (گرانادا) در جنوب‌ اسپانیا. این‌ شهر در 123 كیلومتری شمال‌ شرق‌ غرناطه‌ واقع‌ است‌.
  • بسمل شیرازی | بِسْمِل ‌شیرازی‌، علی‌اكبر، ملقب‌ به‌ نوّاب‌ (1187-1263ق‌ / 1773-1847م‌)، شاعر و تذكره‌نویس‌. نیاكان‌ او از عراق‌ عجم‌ و خراسان‌ بودند كه‌ در دورۀ صفویه‌ در اصفهان‌ سكنی‌ گزیدند و در فتنۀ افغان‌، از آن‌ شهر به شیراز كوچ‌ كردند
  • بسمله |
  • بسفر | بُسْفُر، تنگه‌ای‌ در تركیه‌ كه‌ دریای‌ سیاه‌ را به‌ دریای‌ مرمره‌ و سپس‌ از طریق‌ تنگه داردانل‌ (چناق‌ قلعه‌) به‌ دریای‌ اژه‌ مربوط می‌كند. این‌ تنگه‌ یكی‌ از مهم‌ترین‌ راههای‌ بازرگانی‌ و استراتژیكی‌ جهان‌ است‌ و قاره‌های‌ آسیا و اروپا را از هم‌ جدا می‌كند. شهر استانبول‌، بزرگ‌ترین‌ شهر تركیه‌ در دو سوی‌ تنگ...
  • بسطام | بَسْطام‌، بخش و شهری‌ تاريخی‌ در شهرستان‌ شاهرود، واقع‌ در استان‌ سمنان‌.
  • بسکره | بِسْكْره، شهر و ولایتی‌ در شمال‌ شرق‌ الجزایر. ولایت‌ بسكره با 728 ‘109كمـ2 مساحت («خاورمیانه‌...1»،284)، در شمال‌ شرقی الجزایر واقع است‌. این ولایت در1366ش‌ / 1987م بیش از 200‘430 تن جمعیت‌ داشته‌ است‌
  • بسیط الحقیقه | بَسیطُ‌الْحَقیقه‌، اصطلاحی‌ در فلسفۀ اسلامی‌ كه‌ به‌ ویژه‌ در حكمت‌ صدرالدین‌ شیرازی‌ (د 1051ق‌ / 1641م‌) به‌ صورت‌ قاعده‌ای‌ فلسفی‌ برای‌ دلالت‌ بر بساطت‌ ویژۀ ذات‌ خداوند به‌ كار رفته‌ است‌.
  • بسیط | بَسیط (اسپانیایی‌: آلباثته1‌)، استان‌ و شهر مركز آن‌، در جنوب‌ شرقی‌ اسپانیا. ابن‌حیان‌ (5 / 400) و ابن‌ابار (2 / 223) در سدۂ 7ق‌ / 13م‌ برای‌ نخستین‌ بار از این‌ شهر نام‌ برده‌اند؛ نام‌ اسپانیایی‌ آن‌ از البسیط عربی‌ گرفته‌ شده‌ است
  • بسوی | بَسَوی‌، ابویوسف یعقوب‌ بن سفیان بن جوان فارسی (د 277ق‌ / 890 م‌)، محدث‌ و مورخ‌ ایرانی‌. او در شهر بسا یا پسا (فسا) كه‌ از شهرهای‌ مهم‌ ولایت‌ دارابگرد در فارس‌ شمرده‌ می‌شد، به‌ دنیا آمد. نسبت‌ نسوی‌ وی ناشی‌ از تصحیف است
  • بسوس | بَسوس‌، یكی‌ از جنگهای‌ مشهور عرب‌ در دورۀ جاهلی‌ (= ایام‌ العرب‌).
  • بسیط و مرکب | بَسیطْ وَ مُرَكَّب‌، تقسیمی‌ عام‌ و كلی‌ كه‌ در زمینه‌های‌ مختلف‌ دانشها و به‌ویژه در جهان‌شناسی‌ فیلسوفان‌ مسلمان‌ كاربرد داشته‌ است‌.
  • البشارات | اَلْبُشارّات‌، یا البُشَرّات‌، دشتها و دره‌های ‌حاصل‌خیزی‌ در جنوب‌ اندلس‌. واژۂ بشارات‌ كه‌ در عربی‌ به‌ معنی‌ مراتع‌ است‌، در اسپانیایی «آلپوخاراس1‌» نامیده‌ می‌شود. این‌ كلمه‌ در منابع‌ موجود گاه‌ به‌ صیغه مفرد استعمال ‌شده ‌است‌
  • بشربن معتمر | بِشْرِبْن‌ مُعْتَمِر، ابوسهل‌ هلالی‌ (د 210ق‌ / 825م‌)، متكلم‌، ادیب‌ و بنیان‌گذار مكتب معتزلی بغداد. دربارۀ زادگاه‌ او روایتهای‌ مختلفی‌ هست‌. برخی‌ او را اهل‌ بغداد، و برخی‌ دیگر اهل‌ كوفه‌ دانسته‌اند و روایتی‌، با شهرت‌ كمتر، او را بصری‌ معرفی‌ می‌كند (ابوالقاسم‌ بلخی‌، 72؛ ابن‌ ندیم‌، 205). از اینكه‌ گفته...

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: