صفحه اصلی / مقالات / دائرة المعارف بزرگ اسلامی / ادیان و عرفان / بزغش شیرازی /

فهرست مطالب

بزغش شیرازی


نویسنده (ها) :
آخرین بروز رسانی : سه شنبه 27 خرداد 1399 تاریخچه مقاله

بُزْغُش‌شیرازی‌، خاندانی‌ از عالمان‌ و عارفان‌ سلسلۀ سهروردیه‌ كه‌ در فاصلۀ سده‌های‌ 7-10ق‌ / 13-16م‌ در شیراز می‌زیسته‌اند و طریقت‌ عرفانی‌ بزغشیه‌، از شعبه‌های‌ طریقۀ سهروردیه‌ به‌ آنان‌ منسوب‌ است‌. نسبت‌ این‌ خاندان‌ به‌ شخصی‌ به‌ نام‌ بزغش‌ (بزغوش‌)، و به گفتۀ فصیح خوافی (2 / 347) بزغش‌ بن‌ عبدالله‌ (قس‌: ابن‌ حجر، 2 / 11، كه‌ لقب‌ او را رومی‌ و كنیه‌اش‌ را ابومنصور آورده‌ است‌) می‌رسد. بزغش‌ نامی‌ است‌ تركی‌ و ظاهراً مركب‌ از بوز، یعنی‌ خاكستری‌ و قوش‌ به‌ معنی‌ پرنده‌ یا باز (نك‍ : سامی‌، 311، 1100-1101). 

1. نجیب‌الدین‌ علی‌ بن‌ بزغش

‌ (د 678ق‌ / 1279م‌)، عالم‌ و عارف‌ مشهور طریقت‌ سهروردیه‌. از او با القاب‌ و عناوینی‌ چون‌ «شیخ‌ الشیوخ‌ المحققین‌»، «كهف‌ الواصلین‌» و «امام‌ ائمه دهر» یاد كرده‌اند (وصاف‌، 193؛ احمد زركوب‌، 177). اصل‌ وی‌ از شام‌، و پدرش‌ بزغش‌ از تجار و ثروتمندان‌ بزرگ‌ آن‌ دیار بود كه‌ ظاهراً در اواخر سدۀ 6ق‌ به‌ شیراز آمد، در آنجا اقامت‌ گزید و با دختر قاضی‌ شرف‌الدین‌ محمدحسنی‌ حسینی‌ (د 641ق‌ / 1243م‌) ازدواج‌ كرد. ثمرۀ این ازدواج نجیب‌ الدین‌ علی‌، سرسلسلۀ عارفان‌ بزغشیه‌ بود (جنید، شد الازار، 334- 335، هزار مزار، 372-373؛ جامی‌، 474؛ برای‌ اطلاع‌ دربارۀ قاضی‌ شرف‌الدین‌، نكـ: احمد زركوب‌، 202؛ جنید، شد الازار، 292- 293). تاریخ‌ ولادت‌ او را تنها احمدزركوب‌ در 594ق‌ / 1198م‌ ذكر كرده‌ است‌ (ص‌ 178). 
جنید شیرازی‌ (همان‌، 335، هزار مزار، همانجا) و به‌ تبع‌ او دیگران‌، گفته‌اند كه‌ پیش‌ از ولادت‌ وی‌ امیرالمؤمنین‌ علی‌(ع‌) در خواب‌ به‌پدرش‌ بشارت‌ فرزندی‌ نجیب‌ و صالح‌ داد و به‌همین‌ سبب‌، پدرش‌ او را علی‌ نام‌ نهاد و به‌ نجیب‌الدین‌ ملقبش‌ ساخت‌ (جامی‌، همانجا؛ رازی‌، 1 / 184). 
در شرح‌ احوال‌ نجیب‌الدین‌ آمده‌ است‌ كه‌ از اوایل‌ عمر به‌ زهد و تصوف‌ تمایل‌ داشت‌ و از تنعمات‌ دنیوی‌ دوری‌ می‌جست‌ و به‌ جای‌ لباسهای‌ فاخری‌ كه‌ پدرش‌ برای‌ او فراهم‌ می‌آورد، پشمینه‌ می‌پوشید؛ سرانجام‌، دردِ طلب‌ در او فزونی‌ یافت‌ و پس‌ از مدتی‌ گوشه‌نشینی‌، در پی‌ رؤیایی‌ صادقه‌، ارشاد و هدایت‌ وی‌ در طریق‌ تصوف‌ به‌ شیخ‌ شهاب‌الدین‌ سهروردی‌ (د 632ق‌ / 1235م‌) واگذار شد (احمد زركوب‌، 177؛ جنید، شد الازار، 335-336؛ جامی‌، 474-475؛ نیز نك‍ : محمود ابن‌ عثمان‌، 429-430) و او با كسب‌ اجازه‌ از پدر از طریق‌ بغداد رهسپار حجاز گردید. به‌ گفتۀ جامی‌ در این‌ سفر شیخ‌ شمس‌الدین‌ صفی‌ نیز با او همراه‌ بود (ص‌ 481). از این‌ سخن‌ جامی‌ كه‌ «وی‌ [شیخ‌ شمس‌الدین‌ صفی‌] بر شیخ‌ نجیب‌الدین‌ قرآن‌ خوانده‌، و شیخ‌ نجیب‌الدین‌ بر وی‌ چیزی‌ از فقه‌»، چنین‌ برمی‌آید كه‌ او پیش‌ از آغاز سلوك‌ در طریق‌ تصوف‌، علوم‌ دینی‌، از جمله‌ فقه‌ را در زادگاه‌ خود آموخته‌ بود. نجیب‌الدین‌ در بغداد با شیخ‌ شهاب‌الدین‌ سهروردی‌ ملاقات‌ كرد و به‌ سلك‌ مریدان‌ او پیوست‌. وی‌ چندین‌ سال‌ در خدمت‌ شیخ‌ شهاب‌الدین‌ به‌ سیر و سلوك‌ عرفانی‌ پرداخت‌ و از او خرقۀ ارادت‌ دریافت‌. وی‌ علاوه‌ بر طی‌ مراحل‌ عملی‌ سلوك‌، برخی‌ از مصنفات‌ شیخ‌ از جمله‌ عوارف‌ المعارف‌، و نیز برخی‌ آثار عرفانی‌ دیگر را نزد او فراگرفت‌ (احمدزركوب‌، جنید، همانجاها؛ جامی‌، 475؛ نیز نكـ: شرف‌الدین‌، 23؛ محمود بن‌ عثمان‌، همانجا). پس‌ از آن‌، با اجازه شیخ‌ ــ به‌ احتمال‌ در دهۀ 620ق‌ ــ به‌ زادگاه‌ خود بازگشت‌ و در آنجا تأهل‌ اختیار كرد. نجیب‌الدین‌ خانقاهی‌ در شیراز ساخت‌ و به‌ ارشاد و هدایت خلق و نیز تعلیم‌ علوم‌ و معارف‌ صوفیه‌ پرداخت‌. وی‌ علاوه‌ بر پرداختن‌ به‌ مباحث‌ تصوف‌، حدیث‌ نیز روایت‌ می‌كرد (احمد زركوب‌، همانجا؛ جنید، همان‌، 306، 336، هزار مزار، 373-374؛ جامی‌، همانجا). 
نجیب‌الدین‌ مریدان‌ بسیاری‌ تربیت‌ كرد كه‌ برخی‌ از آنان‌ در شمار مشهورترین‌ و بزرگ‌ترین‌ عالمان‌ و عارفان‌ عصر خود بودند؛ از آن‌ جمله‌ می‌توان‌ به‌ سعیدالدین‌ محمد بن‌ احمد فرغانی‌ (د 699ق‌ / 1300م‌)، علامه‌قطب‌الدین‌ شیرازی‌ (د 710ق‌ / 1310م‌)و ظهیرالدین‌ عبدالرحمان‌ فرزند خود شیخ‌ نجیب‌الدین‌ اشاره‌ كرد. فرغانی‌ خود از شیخ‌ نجیب‌الدین‌ به‌ عنوان‌ شیخ‌ خرقۀ خود یاد كرده‌ است‌ (ص‌ 180-184؛ نیز نك‍ : قطب‌الدین‌، 262-266؛ محمود ابن‌ عثمان‌، 429؛ احمد زركوب‌، 177- 178؛ جامی‌، 558 -560). 
برخی‌ دیگر از مریدان‌ و ارادتمندان‌ وی‌ اینانند: شهاب‌الدین‌ زركوب‌ شیرازی‌، پدر احمد زركوب‌ شیرازی‌؛ شیخ‌ بهاءالدین‌ ابوبكر بن‌ جمال‌الدین‌ محمد باكالنجار (باكالیجار ؟) (د 712ق‌ / 1312م‌)؛ شیخ‌ حسن‌ بن‌ عبدالله‌، معروف‌ به‌ تنككی‌؛ نورالدین‌ عبدالصمد بن‌ علی‌ اصفهانی‌؛ شیخ‌ نورالدین‌ عبدالقادر، معروف‌ به‌ حكیم‌ (د 698ق‌ / 1299م‌)؛ و ابن‌ قنّاد (احمد زركوب‌، 135؛ جنید، شدالازار، 81-83، 154، 306، 309، 392-394؛ جامی‌، 482). 
علاوه‌ بر اینها، بزرگان‌ دیگری‌ از جمله‌ شیخ‌ احمد بن‌ عبدالله‌، معروف‌ به‌ شهره‌ (د 623ق‌ / 1226م‌) و شیخ‌ ابوموسى‌ محب‌الدین‌ جعفر بن‌ مكی‌ بن جعفر موصلی‌ (د 711ق‌ / 1311م‌) نیز از مصاحبان‌ و معاشران‌ وی‌ بوده‌اند (جنید، همان‌، 143- 145، 385؛ قزوینی‌، 385، حاشیۀ 1). 
نجیب‌الدین‌ در شیراز از شهرت‌ و اعتبار بسزایی‌ برخوردار شد، تا آنجا كه‌ آوازۀ او مشتاقان‌ و طالبانی‌ چون‌ شیخ‌ اوحدالدین‌ عبدالله بلیانی (د 683 یا 686ق‌)، تاج‌الدین دُزلقی و شیخ‌ صفی‌الدین‌ اردبیلی‌ (د 735ق‌) را به شیراز كشانید (جامی‌، 265-266؛ ابن‌ بزاز، 95-97، 225- 228). علاوه‌ بر صوفیه‌، دولتمردان‌ نیز دیدار شیخ‌ را مغتنم‌ می‌شمردند، چنانكه‌ اَنكیانو، امیر مغول‌ كه‌ در 667ق‌ / 1269م‌ از طرف‌ اباقاخان‌، پسر هولاكو به‌ حكومت‌ فارس‌ منصوب‌ شد، به‌ دیدار شیخ‌ رفت‌ (وصاف‌، 193-194). 
شیخ‌ نجیب‌الدین‌ در شیراز درگذشت‌ و جنازۀ او را در خانقاه‌ خودش‌، در نزدیكی‌ محلۀ باغ‌ قتلغ‌ (یا قطلغ‌) به‌ خاك‌ سپردند (احمد زركوب‌، 178؛ جنید، همان‌، 337؛ فصیح‌، 2 / 347؛ جامی‌، 476؛ قس‌: غلام‌سرور، 2 / 28، كه‌ مزار او را در بغداد دانسته‌ است‌). قاضی‌ سیدمجتبى‌ عثمانی‌ در رثای‌ او قصیده‌ای‌ سروده‌ كه‌ ابیاتی‌ از آن‌ در شدالازار جنید شیرازی‌ (ص‌ 337- 338) آمده‌ است‌. در سدۀ 8ق‌، به‌ دستور ملك‌ خاتون‌، دختر محمود شاه‌ اینجو بر مزار شیخ‌ گنبدی‌ ساختند و در اطراف‌ آن‌ مدرسه‌ و عمارتهای‌ دیگر بنا كردند (احمد زركوب‌، همانجا). 
هرچند نجیب‌الدین‌ را صاحب‌ سخنان‌ لطیف‌ و رساله‌ها و تصانیف‌ عرفانی‌ دانسته‌اند (نك‍ : جنید، همان‌، 336؛ هزار مزار، 374؛ جامی‌، 475)، اما بجز سخنان‌ نغز و عرفانی‌ او در پاسخ‌ به‌ پرسشهای‌ انكیانو، اثر دیگری‌ از او به‌ جای‌ نمانده‌ است‌. وی‌ در پاسخ‌ به‌ سؤال‌ انكیانو درباره حقیقت‌ انسان‌، عوالم‌ ملك‌ و ملكوت‌ را به‌ صدفی‌ تشبیه‌ كرده‌ كه‌ وجود انسان‌ گوهر اندرون‌ آن‌ است‌. باز در وجود انسان‌ نیز دل‌، سپس‌ عقل‌ فیاض‌ و پس‌ از آن‌، نور معرفت‌ خداوند را نیز چون‌ صدفهای‌ تو در تویی‌ دانسته‌ است‌ كه‌ از آن‌ میان‌، نور دل‌ عارف‌ چون‌ اشعۀ آفتاب‌ نورانی‌ در مقابل‌ چراغ‌ و شمع‌ و مشعل‌ است‌ (وصاف‌، 193-194). 

2. ظهیرالدین‌ عبدالرحمان‌ بن‌ علی‌ بن‌ بزغش‌

(د 714ق‌ / 1314م‌)، مكنى به‌ ابوالنجاشی‌، عالم‌ و عارف‌ طریقۀ سهروردیه‌. وی‌ در شیراز ولادت‌ یافت‌. تولد او با توجه به‌ گفتۀ جنید شیرازی‌ ( شدالازار، 338) و به‌ تبع‌ او جامی‌ (ص‌ 476)، دائر بر اینكه‌ در زمان‌ حاملگی‌ مادرش‌، شیخ‌ شهاب‌الدین‌ سهروردی‌ پاره‌ای‌ از خرقۀ خود را برای‌ وی‌ فرستاد، می‌بایست‌ در حیات‌ سهروردی‌، یعنی‌ پیش‌ از 632ق‌ بوده‌ باشد. 
ظهیرالدین‌ نزد پدر علوم‌ و معارف‌ صوفیه‌ را فرا گرفت‌ و بیشتر عمر خود را در شیراز و در خدمت‌ پدر گذراند و تنها یك‌ بار در زمان‌ حیات‌ نجیب‌الدین‌ به‌ حج‌ رفت‌ (جنید، همان‌، 338-339، هزار مزار، 375؛ جامی‌، همانجا). وی‌ علاوه‌ بر پدر، نزد علما و بزرگان‌ دیگر، از جمله‌ شرف‌الدین‌ عمر بن‌ زكی‌ بوشكانی‌ (د 680ق‌ / 1281م‌) نیز شاگردی‌ كرد (جنید، شد الازار، 297- 298؛ قس‌: اوحدی‌، 433، كه‌ نام‌ او را عبدالله‌ آورده‌ است‌). 
ظهیرالدین‌ پس‌ از وفات‌ شیخ‌ نجیب‌الدین‌، عهده‌دار مسند وی‌ شد و به‌ تعلیم‌ علوم‌ دینی‌ و معارف‌ صوفیه‌ همت‌ گماشت‌. در حوزه درس‌ و ارشاد او، مریدان‌ بسیاری‌ گرد آمدند و علما و عارفان‌ بزرگ‌ و صاحب‌ نامی‌ چون‌ عبدالرزاق‌ كاشانی‌ (د 736ق‌ / 1336م‌)، عزالدین‌ محمود بن‌ علی‌ كاشانی‌ (د 735ق‌)، ابوالبقاء عبدالله‌ بن‌ محمود بن‌ حسن‌ شیرازی‌ (د 772ق‌ / 1370م‌)، و نیز احمد زركوب شیرازی مؤلف شیرازنامه در شمار شاگردان و مریدان‌ او بودند (نك‍ : عبدالرزاق‌، 341؛ احمد زركوب‌، 191؛ جنید، همان‌، 70-71، 73، 84-85، 121-122، 270؛ جامی‌، 482، 487). احمد زركوب‌ (همانجا) در 713ق‌ نزد ظهیرالدین قسمتی‌ از كتاب عوارف‌ المعارف‌ سهروردی‌ را خوانده‌، و از او اجازۀ تدریس‌ آن‌ را دریافت‌ داشته‌ است‌. عبدالرزاق‌ كاشانی‌ نیز در نامه‌ای‌ كه‌ به‌ علاءالدولۀ سمنانی‌ (د 736ق‌) نوشته (همانجا)، اشاره كرده‌ است‌ كه‌ صحبت‌ ظهیرالدین‌ را درك‌ كرده‌، و او را موافق‌ با مسألۀ وحدت‌ وجود ابن‌ عربی‌ یافته‌ است‌. اما به‌ گفتۀ ابن‌ بزاز (ص‌ 104)، صفی‌الدین‌ اردبیلی‌ كه‌ در پی‌ یافتن‌ پیری‌ راهبر به‌ شیراز سفر كرده‌ بود، در ملاقات‌ با ظهیرالدین‌ او را ناتوان‌ از حل‌ مشكلات‌ طریقتی‌ خود یافت‌. 
وفات‌ ظهیرالدین‌ را برخی‌ در 714ق‌ / 1314م‌ (احمد زركوب‌، همانجا)، و عده‌ای‌ در 716ق‌ (جنید، همان‌، 339؛ جامی‌، 476؛ داراشكوه‌، 114) یاد كرده‌اند؛ اما از آنجا كه‌ احمد زركوب‌ از شاگردان‌ او بود، قول‌ او درست‌تر به‌ نظر می‌رسد (نیز نك‍ : فصیح‌، 3 / 23، كه‌ وفات‌ او را در 25 رمضان‌ 714 دانسته‌ است‌). مزار او در جوار پدرش‌ در خانقاه‌ محلۀ قتلغ‌ واقع‌ است‌ (احمد زركوب‌، همانجا). 
تنها اثر او ترجمۀ عوارف‌ المعارف‌ سهروردی‌ است‌ كه‌ نسخه‌ای‌ از آن‌ در كتابخانۀ برلین‌ موجود است‌S,I / 789) .(GAL, این‌ ترجمه‌ همراه‌ با تعلیقات‌ و فصلی‌ جداگانه‌ در حل‌ مشكلات‌ عوارف‌ المعارف‌ است‌ كه‌ ظاهراً ظهیرالدین‌ خود موفق‌ به‌ تكمیل‌ آن‌ نشد و نوه‌اش‌ شیخ‌ صدرالدین‌ جنید آن‌ را به‌ اتمام‌ رسانید (آستان‌...، 6 / 419-420). 

3. صدرالدین جنید بن‌ فضل‌الله‌ بن‌ ظهیرالدین‌ عبدالرحمان‌ ابن‌ علی‌ بن‌ بزغش‌

(د 791ق‌ / 1389م‌)،محدث‌ و عارف‌. جنید شیرازی‌(نك‍ : شدالازار، 339-341) از معاصران‌ وی‌ بوده‌، و او را «شیخ‌الاسلام‌» و «قدوة الانام‌» خوانده‌، و از او با عناوین‌ و القابی‌ چون‌ «مرشد كامل‌»، «مكمل‌ فاضل‌» و «جامع‌ میان‌ علم‌ ظاهر و علم‌ باطن‌ و...» یاد كرده‌ است‌. 
وی‌ از دوران‌ كودكی‌ به‌ كسب‌ علم‌ روی‌ آورد (نك‍ : آستان‌، 6 / 419) و سپس‌مدتی‌ در بغداد نزد شیخ‌جبریل‌ كردی‌ به‌ سیر و سلوك‌ و خلوت‌ نشینی‌ پرداخت‌. پس‌ از آن‌ رهسپار مكۀ مكرمه‌ گردید و چندی‌ نیز در آنجا اقامت‌ گزید؛ سپس‌ به‌ شام‌ سفر كرد و نزد علمای‌ آن‌ دیار به‌ تحصیل‌ علم‌ حدیث‌ پرداخت‌. برخی‌ از استادان‌ وی‌ كه‌ جملگی‌ از فقها و محدثان‌ مشهور شام‌ بوده‌اند، اینانند: شیخ‌ جمال‌الدین‌ ابراهیم‌ بن‌ ابی‌ البركات‌ حنبلی‌ بعلبكی‌، معروف‌ به‌ ابن‌ قرشیه‌ (د 740ق‌ / 1339م‌)، شیخ‌ صلاح‌الدین‌ خلیل‌ بن‌ كیكلدی‌ علایی‌ (د 761ق‌ / 1360م‌)، شیخ‌ علاءالدین‌ علی‌ بن‌ ایوب مقدسی (د 748ق‌ / 1347م‌) و زینب‌ بنت‌ احمد بن‌ عبدالرحیم‌، معروف به‌ بنت‌ الكمال (د 740ق‌) (جنید، همان‌، 340- 341؛ قزوینی‌، 340-341). جنید شیرازی‌ گوید كه‌ برخی‌ از كتابهای‌ فقه‌ و حدیث‌ را نزد او خوانده‌ است‌ (همان‌، 341). 
صدرالدین‌ در 791ق‌ وفات‌ یافت‌ و در جوار نیاكانش‌ به‌ خاك‌ سپرده‌ شد (همانجا). محمدنصیر فرصت‌ از آرامگاهی‌ به‌ نام‌ مزار شیخ‌ جنید واقع‌ در زاویه‌ای‌ در صحن‌ مسجد حاجی‌ باقر در محلۀ دزك‌، و نیز حمامی‌ در نزدیكی‌ آن‌ مسجد، معروف‌ به‌ حمام‌ شیخ‌ جنید یاد كرده‌، و به‌ سبب‌ از میان‌ رفتن‌ خطوط روی‌ سنگ‌ مزار در انتساب‌ آن‌ به‌ جنید تردید كرده‌ است‌ (ص‌ 464- 465). 
آثار وی‌ اینهاست‌: 1. المعارف فی‌ ترجمة العوارف‌، ذیلی‌ است‌ بر كتاب‌ عوارف‌ المعارف كه‌ ظاهراً برای‌ تكمیل‌ شرحی‌ كه‌ جدش‌ ظهیرالدین‌ به‌ اتمام‌ آن‌ توفیق نیافته بود، نوشته‌ شده‌ است‌ (آستان‌، همانجا). از آنجا كه‌ صدرالدین‌ این‌ كتاب‌ را به‌ نام‌ شاه‌ شجاع‌ آل‌ مظفر (د 786ق‌ / 1384م‌) نوشت‌، تاریخ‌ تألیف‌ آن‌ را در حدود سال‌ 775ق حدس‌ زده‌اند (نك‍ : همان‌، 6 / 419-420؛ منزوی‌، 2(1) / 1154). از این‌ اثر نسخه‌ای‌ در كیمبریج‌GAL,S) ، همانجا) و نسخه‌ای‌ دیگر با عنوان ذیل‌ عوارف‌ المعارف‌ (شمـ 157) در كتابخانۀ آستان‌ قدس‌ رضوی‌ موجود است‌ (آستان‌، همانجا). 2. نقاوة الاخبار من‌ النقلة الاخیار فی‌ شرح‌ احادیث‌ النبی‌ المختار، كه‌ از آن‌ با عنوان‌ شرح‌ احادیث‌ نبویه‌ نیز یاد شده‌ است‌ (نك‍ : جنید، همانجا؛ مدرس‌، 1 / 434). بغدادی‌ به‌ اشتباه‌، شد الازار تألیف‌ جنید شیرازی‌ را به‌ او نسبت‌ داده‌ است‌ (1 / 258). 

4. ابوسعید بزغش‌

شاعر و عارف‌. دانسته‌های‌ ما دربارۀ ابوسعید بسیار اندك‌ است‌. از آنجا كه نویسندگان‌ پیش‌ از اوحدی‌ بلیانی‌ از وی‌ نام‌ نبرده‌اند و اوحدی‌ نیز (ص‌ 25) به‌ گونه‌ای‌ از او سخن‌ می‌گوید كه‌ گویی از هم‌ عصران‌ او بوده‌، می‌توان‌ احتمال‌ داد كه‌ در سدۀ 10ق‌ / 16م‌ می‌زیسته‌ است‌. علاوه‌ بر این‌، صاحب‌ طرائق‌ الحقائق‌ (معصوم‌علیشاه‌، 2 / 356) از شخصی‌ به‌ نام‌ شیخ‌ سعدالدین‌ ابوسعید علوی‌ حسینی‌ بزغشی‌ یاد كرده‌ كه‌ مرید پیر جمال‌الدین‌ اردستانی‌، از عارفان‌ سدۀ 9ق‌ (نكـ: روملو، 603) بوده‌ است‌. اگر وی‌ همان‌ ابوسعید بزغش‌ باشد، می‌بایست‌ در فاصلۀ نیمۀ دوم‌ سدۀ 9ق‌ تا نیمۀ‌ اول‌ سدۀ 10ق‌ زنده‌ بوده‌ باشد. اوحدی‌ بلیانی‌ او را «خوش‌ طبیعت‌، با مزه‌ سخن‌، نیكو قریحت‌» معرفی‌ نموده‌، و برخی‌ از اشعار او را نقل‌ كرده‌ است‌ (همانجا؛ نیز قس‌: هدایت‌، 276). 

مآخذ

آستان‌ قدس‌، فهرست‌؛ ابن‌ بزاز، توكل‌، صفوة الصفا، به‌ كوشش‌ غلامرضا طباطبایی‌ مجد، اردبیل‌، 1373ش‌؛ ابن‌ حجر عسقلانی‌، احمد، لسان‌ المیزان‌، بیروت‌، 1406ق‌ / 1986م‌؛ احمد زركوب‌، شیرازنامه‌، به‌ كوشش‌ اسماعیل‌ واعظ جوادی‌، تهران‌، 1350ش‌؛ اوحدی‌ بلیانی‌، محمد، عرفات‌ العاشقین‌، نسخۀ خطی‌ كتابخانۀ ملی‌ ملك‌، شمـ 5324؛ بغدادی‌، هدیه‌؛ جامی‌، عبدالرحمان‌، نفحات‌ الانس‌، به‌ كوشش‌ محمود عابدی‌، تهران‌، 1370ش‌؛ جنید شیرازی‌، ابوالقاسم‌، شد الازار، به‌ كوشش‌ محمد قزوینی‌ و عباس‌ اقبال‌ آشتیانی‌، تهران‌، 1328ش‌؛ همو، هزار مزار (ترجمۀ شدالازار )، ترجمۀ عیسی‌ بن‌ جنید شیرازی‌، به‌ كوشش‌ عبدالوهاب‌ نورانی‌ وصال‌، شیراز، 1364ش‌؛ داراشكوه‌، محمد، سفینة الاولیاء، كانپور، 1884م‌؛ رازی‌، امین‌احمد، هفت‌ اقلیم‌، تهران‌، 1340ش‌؛ روملو، حسن‌، احسن‌ التواریخ‌، به‌ كوشش‌ عبدالحسین‌ نوایی‌، تهران‌، 1349ش‌؛ سامی‌، شمس‌الدین‌، قاموس‌ تركی‌، به‌ كوشش‌ احمد جودت‌، استانبول‌، 1317ق‌؛ شرف‌الدین‌ ابراهیم‌، «تحفة العرفان‌»، روزبهان‌ نامه‌، به‌ كوشش‌ محمدتقی‌ دانش‌ پژوه‌، تهران‌، 1347ش‌؛ عبدالرزاق‌ كاشانی‌، كمال‌الدین‌، «مكتوب‌»، مصنفات‌ فارسی‌ علاءالدولۀ سمنانی‌، به‌ كوشش‌ نجیب‌ مایل‌ هروی‌، تهران‌، 1369ش‌؛ غلام‌ سرور لاهوری‌، خزینة الاصفیا، لكهنو، 1290ق‌ / 1873م‌؛ فرصت‌، محمدنصیر، آثار عجم‌، تهران‌، 1362ش‌؛ فرغانی‌، محمد، مناهج‌ العباد الی‌ المعاد، استانبول‌، 1990م‌؛ فصیح‌ خوافی‌، احمد، مجمل‌ فصیحی‌، به‌ كوشش‌ محمود فرخ‌، مشهد، 1339ش‌؛ قزوینی‌، محمد، حاشیه‌ بر شد الازار (نكـ: همـ ، جنید شیرازی‌)؛ قطب‌الدین‌ شیرازی‌، محمود، درة التاج‌، به‌ كوشش‌ ماهدخت‌ بانو همایی‌، تهران‌، 1369ش‌؛ محمود ابن‌ عثمان‌، فردوس‌ المرشدیة فی‌ اسرار الصمدیة، به‌ كوشش‌ ایرج‌ افشار، تهران‌، 1333ش‌؛ مدرس‌، محمدعلی‌، ریحانة الادب‌، تبریز، چاپخانۀ شفق‌؛ معصوم‌علیشاه‌، محمدمعصوم‌، طرائق‌ الحقائق‌، به‌ كوشش‌ محمدجعفر محجوب‌، تهران‌، 1339- 1345ش‌؛ منزوی‌، خطی‌؛ وصاف‌، تاریخ‌، بمبئی‌، 1269ق‌؛ هدایت‌، رضاقلی‌، ریاض‌ العارفین‌، به‌ كوشش ‌مهرعلی ‌گركانی‌، تهران‌،1344ش‌؛نیز:

GAL, S

محمدجواد شمس‌

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: