مقالات

نمایش تا از مورد
نتیجه جستجو برای :
  • خرما | خُرْما، میوۀ درخت نخل، با ارزش اقتصادی، معیشتی و کارکردهای آیینی در ایران.
  • اثیر | عربی شدۀ ‌واژۀ آیثر یونانی. به گفتۀ ارسطو پیشینیان اثیر را جسمی می‌دانستند كه جاودانه در حركت است، دارای طبیعت خدایی است، و باعناصر زمینی فرق دارد (متئورلوگیكا، كتاب I، فصل 3، ص 339b، سطر 25).
  • خرس | خِرْس، از جانوران پستاندار وحشی و قدرتمند، با جثه‌ای بزرگ و پرمو که از دیرباز صفات و ویژگیهایش از موضوعات پربسامد در ادبیات، اساطیر و فرهنگ ایرانیان بوده است.
  • آسوریان | آسوریان، یا آشوریان، یکی از گروههای قومی ساکن در ایران. آسوریان ایران بیشتر ساکن تهران و اورمیه‌اند و در اهواز، باختران، همدان، قزوین، اصفهان، تبریز و سلماس نیز زندگی می‌کنند.
  • اتل متل | اَتَلْ مَتَل، از بازیهای قدیمی و کودکانۀ ایرانی همراه ترانه‌ای آهنگین. برای اجرای این بازی ــ که شکلی نمایشی دارد ــ کودکان کنار هم می‌نشینند
  • الیگودرز | اَلیگودَرْز، شهرستان و شهری در استان لرستان.
  • ابوذر، اردوگاه فرهنگی و تربیتی | ابوذر، اردوگاه فرهنگی و تربیتی \ ordūgāh-e farhangī va tarbiyatī-ye abūzar\ ، اردوگاه دانش‌آموزی، واقع در دارآباد. این اردوگاه زیرنظر ادارۀ آموزش و پرورش منطقۀ 1 شهر تهران اداره می‌شود و حدود 000‘8 مـ2 مساحت، و زیربنایی در حدود 000‘6 مـ2 دارد.
  • آویشن |
  • انجیر | اَنْجیر، درختی مقدس و اسطوره‌ای در فرهنگ و باورهای ‌ایرانیان. انجیر یا انجیره، درختی (و میوه‌ای) از تیرۀ گزنه‌ها ست و جزو دستۀ توتها به‌شمار می‌آید
  • جزء لایتجزى | جُزْءِ لایتَجَزّی، يا جزء لايتجزأ، صورت كوتاه‌شدۀ «الجزء الذی لا یتجزی» یا «الجزء الذی لایتجزأ»؛ کوچک‌ترین بخشِ جسم که بالفعل و در وهم قابل تجزیه نیست و به اعتقاد غالب متکلمان معتزلی و اشعری و ماتُريدی، و بسياری از متکلمان امامی، اجسام از آن ساخته شده‌اند. اعتقاد به جزء لایتجزی پایۀ اصلی نظريه‌هایی است كه‌، ب...
  • افغانستان | كشوری در غرب آسیا میان ایران و پاكستان
  • رقص | رَقْص، هنر حرکات موزون اندامهای بدن، به صورت گروهی یا انفرادی، که گاه با اشیائی مانند چوب، دستمال و جز اینها همراه است.
  • عروسی قنات | عَروسیِ قَنات، آیینی برای مقابله با کم‌آبی قناتها در دوره‌های خشک‌سالی. براساس این آیین معمولاً زنی بیوه را با آدابی خاص به عقد قنات (ه‍ م) درمی‌آورند.
  • آتشک | آتَشَک، نوعی بیماری مقاربتی مسری و سخت‌علاج. در باور مردم آنچه از آتشک برداشت می‌شود،
  • چمر | چَمَر، گونه‌ای مراسم آیینی در قلمرو اقوام لُر کوچک و بزرگ، ایلام و کردستان که در سوگِ درگذشتِ مردان بزرگ ایل و طایفه برگزار می‌شد و هنوز هم گهگاه، اینجا و آنجا برپا می‌شود.
  • چال پشکلی | چالْ‌پِشْکِلی، از بازیهای فکری که بیشتر چوپانها به‌صورت دو‌نفره، و با استفاده از تعدادی چاله و پشکل یا سنگ‌ریزه و در مواردی با هستۀ خرما برگزار می‌کنند.
  • افلاطون | افلاطون \aflātūn\، فیلسوف نامدار (428- 348 یا 347 ق‌م) و دومیـن فـرد از فیلسوفـان سه‌گانـۀ یـونانی ــ سقراط، افلاطون، ارسطو ــ که فرهنگ غرب را بنیاد نهادند. او برپایۀ زندگی و اندیشۀ سقراط، نظامی پهناور و ژرف را در فلسفه به وجود آورد و پرورانید. افکار وی دارای جنبه‌های منطقی و معرفت‌شناختی و مابعدالطبیعی است، ...
  • اجاق | اُجاق، جایگاهی سنگی یا گلی که محل افروختن آتش در داخل خانه‌های سنتی است و برای پخت‌وپز، گرما و روشنایی از آن استفاده می‌شود.
  • پنجه مریم | گیاهی زیبا و خوش‌بو با کاربردهای درمانی و آیینی در فرهنگ مردم ایران.
  • دعا | دُعـا، حاجت‌خواستن از خداوند، اولیا و مقدسان. دعا در لغت به معنی کسی را خواندن و صدازدن، نداکردن، فراخواندن، درخواست و نیز حاجت‌خواهی از خداوند است (راغب، 1/ 761-764؛ لغت‌نامه ... ؛ دایرة‌المعارف ... ، 7/ 514). آملی در معنی دعا می‌نویسد: «دعا طلب‌کردن حاجت است از باری‌تعالى به تضرع و اخلاص، و گاه بُود که غرض ...
  • فال و فال‌گیری | فال وَ فالْ‌گیری، پیش‌بینی و پیشگویی سرنوشت انسان یا واقعه‌ای بر‌اساس نشانه‌های ملموس یا غیبی، به کمک وسایل متفاوت، ازجمله کتاب، و عمل پرداختن بدان.
  • حیدری و نعمتی | حِیْدَری و نِعْمَتی، پیروان دو فرقه‌ای که در بسیاری از شهرهای ایران در عصر صفوی و پس از آن با یکدیگر رقابت، دشمنی و درگیری مداوم و شدید داشتند.
  • باجلان | باجَلان، یا باجلان، گروهی ایلی ـ عشایری از کُردان که در سرزمین ایران و عراق پراکنده‌اند. نام این گروه در متون تاریخی به صورتهای باجوان (عزاوی، 2/ 184)، باجَلَند (محمدکاظم، 1/ 252، حاشیۀ 1)، باج الان (استرابادی، 251)، بَجوران و بَجِلان (مکنزی، 418) نیز آمده است.
  • داغ و داغ گذاری | نشان و اثر سوختگی باقی‌مانده از ابزار آهنی مانند سیخ، میل، سوزن، درفش و میخِ تفته یا سنگِ گداخته بر روی پوست بدن انسان یا حیوان. علامت سیاه پدید‌آمده بر پوست بدن انسان را «داغ»، و عمل سوزاندن پوست و علامت‌گذاشتن روی پوست بدن انسان یا حیوان با ابزاری تفته به‌منظور درمان بیماری، شکنجه، و نیز تعیین شناسۀ مالکیت ...
  • درخت آسوریگ | دِرَخْتِ آسوریگ، رساله‌ای منظوم، شامل مناظره‌ای مفاخره‌آمیز میان بز و درختِ آسوری (نخل)، و از معدود متنهای غیردینیِ ایران باستان.
  • کرشت | روستایی واقع در جنوب غربی شهر بومهن. این روستا در °51 و ´50 طول شرقی، و °35 و ´43 عرض شمالی در فاصلۀ حدود دوکیلومتری جنوب جـادۀ تهـران ـ بومهن در ارتفـاع 683‘1متری از سطح دریا جای دارد.
  • سلطنت آباد | باغ و عمارتی ییلاقی، و روستایی به همین نام در شمیران.
  • ارزن | اَرْزَن، از گیاهان شناخته‌شدۀ کهن و آیینی نزد ایرانیان. اگرچه امروزه از ارزن به‌عنوان خوراک دام و طیور استفاده می‌شود
  • ساربان | محافظ و نگه‌دارندۀ شتر، شتردار و شترچران که معمولاً یک قطار شتر مرکب از 7 شتر در یک قافله را سرپرستی می‌کند.
  • تجرید | تَجْرید، اصطلاحی فلسفی در حوزۀ معرفت‌شناسی. تجرید فرایندی ذهنی است که طی آن صورت شی‌ء محسوس، با تفکیک از جزئیات و لواحق مادی، به صورت معقول و کلی تبدیل می‌شود.
  • جرم | جُرْم (معادل فارسی آن: بزه و در انگلیسی:offence/ crime)، عملی که قانون آن را منع کرده، یا ترک عملی که قانون آن را لازم دانسته است. این واژه در اصل به معنای قطع کردن است و از این رو برای این مفهوم به کار رفته که عمل واجب‌الوصل را قطع می‌کند و به معنای ارتکاب زشتی و گناه نیز آمده است (قرشی، 1/ 28).
  • تونس | تونِس، کشوری در شمال افریقا واقع در کرانه‎های جنوبی دریای مدیترانه و نام پایتخت آن کشور.
  • بهمن نامه | منظومه‌ای پهلوانی که ایرانشاه (ایرانشان) بن ابی‌الخیر آن را براساس داستانهای کهن ایرانی در اواخر سدۀ 5 ق یا اوایل سدۀ 6 ق سروده.
  • استقرا | اِسْتِقْرا، اصطلاحی در منطق به معنی استدلالی که بر پایۀ مشاهدۀ جزئیات استوار است. این واژه در لغت به معنی تتبع و جست‌وجوست و در منطق به استدلالی گفته می‌شود که در آن ذهن از مشاهدۀ واقعیتهای جزئی (حقیقی یا اضافی) به حکمی کلی می‌رسد. استدلال استقرایی در برابر استدلال قیاسی قرار دارد. در استدلال قیاسی ذهن از حکم...
  • ابوسعید بهادرخان | (8 ذیقعدۀ 704-13 ربیع‌الآخر 736 ق 2 ژوئن 1305-30 نوامبر 1335 م)، پسر و جانشین الجایتو و آخرین فرمانروای ایلخانان مغول در ایران. ظاهراً وی نخستین ایلخانی است كه از بدو تولد نام اسلامی داشته است.
  • افشار | افشار \afšār\، نام‌ يك‌ گروه‌ بزرگ‌ قومی ـ عشايری از اقوام‌ ترك‌‌زبان‌ ايران. افشار در متنهای قديم‌ به‌ صورتهای اَوْشار (بدرالدين‌، 20؛ ابوالغازی، 27)، اَوشر (رشيدالدين‌، 1 / 40)، اَوْشَريّه‌، اوشاريه‌ و افشاريه‌ (ابن‌‌تغری ‌بردی، 14 / 48؛ مقريزی، 4(1) / 86، 126، جم‍ ؛ قلقشندی، 7 / 282) نيز آمده‌ است‌.
  • دستار | دَسْتار، پارچه‌ای که آن را به صورت عمامه، یا به شکل ویژه‌ای به دور سر می‌پیچند.
  • ادب | اَدَب، کلمه‌ای متداول در فرهنگ اسلامی که ریشۀ روشنی برای آن دانسته نیست. در شعر جاهلی ظاهراً به کار نرفته، اما در شعر مخضرم و احادیث نبوی بارها آمده است. نخست معنایی محدود داشت. از سدۀ 2ق، در تحولی بسیار سریع بر اخلاق و خاصه اخلاق عملی اطلاق شد. در سدۀ 3ق دایرۀ معنایی آن گسترش شگفتی یافت: اخلاق، رفتار اجتماعی...
  • دیوان | در لغت از واژۀ ایرانی dêwân، هم‌ریشۀ دبیر، و به معنی نوشتن است (معین، 918).
  • البرز | البرز را بازمانده از واژۀ اوستایی هرابرزئیتی دانسته‌اند (اشپیگل، I / 61؛ ایرانیكا، I / 810). این دو نام در زبان پهلوی هَربُرز (پورداود، 1 / 131، 2 / 148) و هربورچ (همو، 1 / 222) آمده است.
  • ترکیه | کشوری در غرب آسیا و جنوب شرقی اروپا.
  • واصفجان | روستایی واقع در 5کیلومتری شمال شرقی شهر جدید پردیس، 500‘1متری شمال مزرعۀ سیارک، دوکیلومتری شمال شرقی هیزم‌دره (خانلرد آباد)، حدود دوکیلومتری جنوب غربی روستای گلدره، و در ارتفاع 071‘2متری از سطح دریا.
  • اسد، حافظ | اسد \ asad\ ، حافظ (در عربی: حافظ الأسد) (1930-2000م/ 1309-1379ش)، رئیس‌جمهوری سوریه (1971-2000م/ 1349-1379ش). او ثبات را به سوریه بازگردانید و حضور قدرتمند این کشور را در خاورمیانه تثبیت کرد.
  • ادبیات کودکان | اَدَبیّاتِ کودَکان، مجموعۀ آثار کتبی و شفاهی که به نظم و نثر برای کودکان و نوجوانان و متناسب با زبان و سن آنها پدید آمده است و جنبه‌های تخیلی دارد.
  • شلیته | شَلیته، دامنی کوتاه، گشاد و بسیار پرچین. واژۀ شلیته از «شَلَّ» عربی گرفته شده است و در اصطلاح خیاطان، نزدیک‌ترین معنای «شَلَّ» برای شلیته، دوختن دو قواره پارچه به هم است
  • پاتوق | یا پاتوغ، اصطلاحی متداول در فرهنگ مردم برای بیان جایی که اشخاص همکار و همفکر برای رفع و رجوع امور خود در آن گرد می‌آیند.
  • اغوزخان | خاقان افسانه‌ای ترك. در پرداختهای مختلف متنی داستانی كه با نام عمومی اغوز نامه شناخته می‌شود، وی فرمانروایی است كه اقوام گوناگون ترك را گرد آورده، به كشورگشایی دست زده، و بخش مهمی از جهان‌آباد را به زیر فرمان خود درآورده است. همچنین در روایات عصر مغولی، وی به عنوان نیای گروهی از طوایف تركمن شناخته شده است كه ...
  • باقلا | از گیاهان کهن و آیینی نزد ایرانیان با مصارف متعدد خوراکی و درمانی.
  • رابعه عدویه | (د 180 یا 185 ق / 796 یا 801 م)، از عارفان نامدار سدۀ 2 ق / 8 م، ملقب به تاج‌الرجال.
  • بکارت | پردۀ بکارت، دوشیزگی، دخترگی یا دخترکی، برگرفته از واژۀ دختر که صفتی است دال بر باکره بودن.

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: