آسوریان
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
شنبه 9 مرداد 1400
https://cgie.org.ir/fa/article/245706/آسوریان
پنج شنبه 11 اردیبهشت 1404
چاپ شده
1
آسوریان، یا آشوریان، یکی از گروههای قومی ساکن در ایران. آسوریان ایران بیشتر ساکن تهران و اورمیهاند و در اهواز، باختران، همدان، قزوین، اصفهان، تبریز و سلماس نیز زندگی میکنند. بهجز ایران، مناطق کوهستانی کردستان عراق و ترکیه هم از مراکز تجمع سنتی و مهم آسوریان است (تسرتلی، 16, 17).
آسوریان از دیرباز به آیین نسطوری پایبند بودهاند، لیکن در میان آنان آسوریان یعقوبی مونوفیزیت و گروهی وابـستـه بـه کلیسای کاتولیک رم ــ که خویشتن را کلـدانی میخوانـند ــ و اندکی ارتدکس یونانی و پرُتستان انجیلی نیز یافت میشود (همو، 17). اما اینان همگی سابقۀ تاریخی مشترک دارند و اختلافات اعتقادیشان بعداً بروز کرده است (به جز آسوریان یهودی، که اطلاع درستی از سابقۀ تاریخی آنان در دسترس نیست). از سدۀ 5 م به بعد کلیسای نسطوری سریانیزبان در سرزمینهای شرقی ایران فعالیتهای تبلیغاتی گستردهای داشت و دامنۀ کارش به چین و هند نیز رسیده بود، چنانکه در برخی از نواحی جنوبی هند، چون مالابار و نیز در بخشهایی از چین و آسیای مرکزی، گروههای بسیاری بدان گرویدند (ERE, XII / 167؛ «دائرةالمعارف ... »، II / 417؛ آمریکانا، XX / 113). از سوی دیگر مارونیان لبنان نیز از مسیحیان سریانی شمرده میشوند و وجه مشترک همۀ این گروهها قبول زبان سریانی بهعنوان زبان دینی است، هرچند که تکلم هر گروه به زبان محلی خویش است (ERE، همانجا). زبان آسوریان امروزی که به آرامی تلمود بابلی و به زبان مندایی نزدیک است، به نامهای آرامی جدید و سریانی جدید نیز خوانده میشود. کسانی را که به این زبان سخن میگویند، سریانیان و آسوریان مینامند و تنها بعضی، آنان را «آرامیان» نامیده (تسرتلی، 16)، یا از بقایای آرامیان شمردهاند («دائرةالمعارف»، II / 231). آرامیان مردمی از خانوادۀ سامیان بودند که تا اوایل هزارۀ 2قم در شبهجزیرۀ عربستان سکونت داشتند، لیکن در ربع آخر این هزاره یا حتى پیش از آن به سوی شمال، به بینالنهرین، سوریه و آشور مهاجرت کردند ( آمریکانا، II / 132؛ «دائرةالمعارف»، همانجا؛ جودائیکا، III / 252-272). زبان آرامی در پایان سدۀ 11قم، زبان مردمی بود که در سوریۀ کنونی اقامت گزیدند ( آمریکانا، همانجا) و در آغاز هزارۀ 1قم، دولت مستقل خود را در سوریه بنا نهادند (جودائیکا، همانجا). اما پس از سقوط این دولت (732قم) زبان آرامی زبان بینالمللی سراسر منطقه گردید ( آمریکانا، همانجا). این زبان نخست در امپراتوری آشور جنبۀ بینالمللی یافت (جودائیکا، همانجا) و سپس در قلمرو هخامنشیان رایج شد ( آمریکانا، VI / 733؛ جودائیکا، XIII / 301؛ «دائرةالمعارف»، همانجا؛ کریستنسن، 66؛ پانوسی، 88). زبان آرامی در نتیجۀ قبول عام، در آسیای جنوب غربی رایج گردید («دائرةالمعارف»، همانجا) و در آسیای صغیر، سوریه و بینالنهرین نیز گسترش یافت، چنانکه کلدانیان، آشوریان، مردم فلسطین و بنیاسرائیل درواقع آرامیزبان شده بودند (پانوسی، 88- 89). پس تنها تکلم به زبان آرامی نمیتواند تعیینکنندۀ ریشۀ قومی این مردم باشد و اثبات آرامی بودن آنان احتیاج به شواهد بیشتر دارد. چنین بهنظر میرسد که مردم آرامیزبان، پس از قبول مسیحیت، برای تمایز خود از آرامیان غیرمسیحی نام سریانی را که لفظی یونانی بود، برای خویش برگزیدند ( آمریکانا، XXIV / 548؛ صفا، 1 / 11؛ حتی، 171). در ترجمۀ عهد عتیق به زبان یونانی نیز «آرام» عبری به «سوریا» ترجمه شده است (ERE, XII / 164-165). پس از آنکه مسیحیت در آسیای غربی منتشر شد، زبان سریانی بهعنوان زبان دینی در کلیساها و مدارس این سرزمینها رواج یافت. سپس با گسترش این دین به ایران، اقوام مختلف آن، و ازجمله آسوریان، با قبول دین مشترک و زبان رسمی آن به یکدیگر نزدیک شدند و حتى بسیاری از آنان درهم آمیختند و فرهنگ و ادبیاتی که در مدارس بزرگ و مراکز علمی آنان (چون رُها، نصیبین و جندیشاپور) به این زبان پدید آمد و واسطۀ نقل علوم و معارف یونانی به این سوی جهان (ایران و سپس سرزمینهای اسلامی) شد نیز همگی ساخته و پرداختۀ کسانی از مردمان گوناگون این منطقه بود که دین مسیحی و زبان وابسته به آن (سریانی) را پذیرفته بودند. در زمرۀ این مسیحیان، آسوریان نسطوریمذهب بودند که به جدایی میان جنبۀ بشری و الٰهی عیسى مسیح(ع) اعتقاد داشتند. بدینسان، آنان نیز تابع کلیسای نسطوری بودند، که از کلیساهای کاتولیک و ارتدکس جدا شد و با نام «کلیسای شرق سریانی» (بعداً: کلیسای شرق آسوری) در سرزمینهای شرقی گسترش و نفوذ فراوان یافت. در نیمۀ سدۀ 11ق / 17م، 000‘40 خانواده یا به تقریب 000‘200 تن آسوری در اطراف دریاچۀ اورمیه ساکن بودند، ولی در 1247ق / 1831م این شمار به 000‘125 تن رسید، زیرا بیماری وبا نزدیک به نیمی از جمعیت آنان را از میان برده بود. در 1263ق / 1847م نیز، باز وبا در میان آسوریان شیوع یافت و جمع کثیری از آنان را نابود کرد. آسوریان از هیچجا کمکی دریافت نمیکردند و تنها از طرف مؤسسات مسیحی اروپایی اندکی دارو به آنان میرسید و مبلغان مسیحی تا اندازهای که میتوانستند به درمان بیماران میپرداختند (واترفیلد، 102, 110). یکی از این مبلغان پرکینز آمریکایی بود که در 1261ق / 1845م، به دعوت آسوریان به اورمیه آمد. بر اثر تلاشهای او و هیئت همراهش مدرسههایی برای پسران و دختران آسوری تأسیس شد و با ماشین چاپی که از انگلستان وارد کرده بودند، کتاب مقدس را به زبان آسوری به چاپ رساندند. این گروه خدمات دیگری هم کردند، اما در عین حال، به سبب تبلیغات آنان، باز گروه دیگری از آسوریان از کلیسای اصلی خود جدا شدند و کلیسای انجیلی پرتستان را تشکیل دادند (الدر، 107، 108). زبان آسوری معاصر، یا به گفتهای دقیقتر لهجۀ رسمی آن که در کتابها بهکار میرود، گویش مردم اطراف دریاچۀ اورمیه است. قبول این لهجه بهعنوان لهجۀ رسمی پس از 1256ق / 1840م شروع شد که هیئتهای تبلیغی مسیحی در این منطقه به فعالیتهای فرهنگی پرداختند و چند مدرسه و یک چاپخانه در آنجا تأسیس کردند. از آن پس خط سریانی نسطوری که تنها برای مقاصد دینی بهکار میرفت، کاربرد عمومی یافت (تسرتلی، 18)، اما اختلاف فرقهای و بُعد مسافت میان دو گروه نسطوری و یعقوبی موجب تثبیت دو نوع خط در میان آنان شد: نسطوریان شرقی خط خاص خود، و یعقوبیان سوریه خط مخصوص به خویش را اختیار کردند (همو، 24). در زبان آسوری کنونی، زبان معمول در کلیسا با زبان محاورهای تفاوت دارد، و در زبان محاوره بهسبب ارتباطهای اجتماعی واژههای کردی، عربی و ترکی راه یافته است (فیلد، 59؛ تسرتلی، 93؛ واترفیلد، 105).
الدر، جان، تاریخ کلیسای مسیح از 1600 تا 1970میلادی، ترجمۀ و. سیمونیان، تهران، 1349ش؛ پانوسی، استفان، «فرهنگ و علوم از پایان هخامنشی تا پایان اشکانی»، جامعۀ نوین، تهران، 1354ش، شم 7؛ صفا، ذبیحالله، تاریخ علوم عقلی در تمدن اسلامی، تهران، 1356ش؛ فیلد، هنری، مردمشناسی ایران، ترجمۀ عبدالله فریار، تهران، 1343ش؛ کریستنسن، آرتور، ایران در زمان ساسانیان، ترجمۀ غلامرضا رشیدیاسمی، تهران، 1345ش؛ نیز:
Americana, 2006; Encyclopaedia Judaica, 1971; ERE; Great Soviet Encyclopedia, New York, 1973-1983; Hitti, Ph., The History of Syria, London, 1957; Tsereteli, K. G., The Modern Assyrian Language, Moscow, 1978; Waterfield, R. E., Christians in Persia, London, 1973. مسعود جلالیمقدم (تل : دانا)
سنگنگارههای به دست آمده از بینالنهرین که نقش پادشاهان آشور بر آنها حک شده است، مردان را با ریش و موی بلند، و زنان را با گیسوان بلند و آراسته نشان میدهد (نک : نقشبرجستۀ آشور بانیپال II: گاردنر، 62). کهنترین و اصلیترین لباس آشوری از پارچههایی تهیه میشد که یکدست و بدون برش بود و به شیوهای استادانه دوخته میشد. اصلیترین مواد اولیه برای تهیۀ لباس آشوری پشم و کرک بوده است و استفاده از پارچۀ کتان نیز تا حدی معمول بود. در حدود سال 700قم یعنی در زمان پادشاهی سناخریب، پنبه جایگزین کتان گردید. از چرم و پاپیروس نیز در تهیۀ لباسهای مناسب با هر فصل و طبقۀ اجتماعی قشرهای مختلف استفاده میشد (بهبو، شم 69، ص 1). از نوشتههای موجود در عهدعتیق چنین استنباط میشود که آشوریان بسیار به شکل ظاهری خود اهمیت میدادهاند و بیشتر لباسهای آنها از زیورهای گرانقیمت و رنگآمیزی غنی برخوردار بوده است (حزقیال نبی، 16:25). مهمترین رنگهای بهکاررفته در لباس آشوریها آبی، نیلی کمرنگ، قرمز هندی، زرد اخرایی، سبز نسبتاً تیره و بنفش تیرۀ مایل به قهوهای بود که به صورت طبیعی تهیه میشد (بهبو، همانجا). کاربرد جواهر و زیورها بر حاشیۀ لباس، میان سلاطین آشوری نمادی از ثروت و قدرت بوده است (همو، شم 70، ص 1). از زیورها افزون بر لباس، بر دستۀ شمشیر، کمربند، گوشواره، دستبند، جدارۀ جیبها و کفش نیز استفاده میشد (هاکس، 76). ازجملۀ نقوش متداول در آثار کشفشده از تمدن آشور، عقاب، گاو بالدار، درخت نخل، درخت مقدس، گلدوزیهای به هم پیوسته و اشکال هندسی است. آثار بازمانده به حدی اندک هستند که نمیتوان تفاوت لباس زن و مرد آشوری را به دقت بررسی کرد. در میان سنگنگارههای کشفشده از تمدن آشور دو قطعه لباس زنانه به چشم میخورد که شامل یک ردای بلند چندتکه که در پایین به چینهایی ختم میشود و شالی بلند است که روی آن قرار میگیرد. یکی از ویژگیهای بارز در لباس آشوریهای باستان استفاده از کمربندهای چرمی در میان مردان و نیز کمربندهای طلایی و نقرهای در میان زنان است. اگرچه کاربرد کمربند در لباس زنان آشوری بیشتر جنبۀ تزیینی داشت، اما در میان مردان وسیلهای برای نگه داشتن ابزار جنگی بر روی کمر و یا تثبیت محل قرارگیری لباس در جای خود بود (بهبو، همانجا). اوژن اوبن جهانگرد و سفیر فرانسه در کتاب ایران امروز (1324-1325ق / 1906-1907م) در باب نوع پوشاک آسوریان در حدود 100 سال پیش در سلماس، واقع در آذربایجان غربی مینویسد: آنها مانند مسلمانان لباس میپوشند. زنان خود را در پارچۀ سیاهی میپیچند و نوعی کلاه کوچک بر سر میگذارند. زنهای مسیحی عادت دارند که به محض آنکه بیگانهای را دیدند، صورت خود را بپوشانند (ص 105). شمعون بیت عیشو در مطالعۀ میدانی خود دربارۀ پوشاک زنان و مردان آسوری در اورمیه پیش از آمدن میسیونرها به آن نواحی چنین آورده است: مردان کوهنشین لباس راحتی بر تن میکردند که شامل شلوار گشاد، کمربند پهن به صورت گلیمبافت، جلیقۀ مخصوص گلیم بافت با بافت سفت و دکمهدار به همراه تزیینات و حاشیهدوزی در سر آستینهای پیراهن و کنار جیب شلوارها بود. زنان نیز در نواحی روستایی شلوار گشاد، پیراهن بلند که از زیر سینه گشاد میشد، با آستین بلند، یقهدار و روسری میپوشیدند و چانهبندی به صورت مثلثی کوچک که از رأس آن زنجیر نقره یا فلزی که پشت سر حلقه میشد، میبستند. زنان آسوری بیشتر جلیقههای گلدار سرخ و سبز میپوشیدند. خود آنها پارچههای پنبهای و کتانی میبافتند و از این پارچهها برای تهیۀ لباسهایشان استفاده میکردند. بهسبب آمدورفت آسوریان به کشور روسیه پوشیدن لباس روسی متداول بود. مردان کت و شلوار به صورت شلوار و مانتو کوتاه و یا نیمپالتو میپوشیدند و کلاهی از پوست بره یا نمد (پاپاختا) بر سر میگذاشتند. گاهی هم از پوستین به عنوان پوشش مردانه استفاده میشد. زنان بر روی لباسهای خود شال پشمی که میلبافت بود، میپوشیدند و روسریهایشان را پس از چرخاندن دور گردن پشت سر گره میزدند، به نحوی که موهایشان پیدا نبود. پس از حضور میسیونرهای مذهبی در اورمیه و سلماس و تأسیس مدارس که آغاز به تحصیل دختران و پسران را به دنبال داشت، استفاده از سبک پوشش اروپاییان متداول گشت. بنا به پژوهشهای میدانی مؤلف در سنندج در اوایل سدۀ 20م آسوریها که از نظر مذهبی خود را تابع کلیسای کلدانی کاتولیک میدانستند و تمامی ساکنان مسیحی شهر را تشکیل میدادند، پوشاک مشخصی داشتند؛ مردان شلوار با مانتو کوتاه میپوشیدند و کلاه نمدی به سر میگذاشتند و زنان لباسهای بلند با جورابهای کلفت و بالاپوشی مانند چادر به رنگهای روشن که طول آن تا کمر میرسید (مانند یک مقنعۀ بسیار بلند)، به سر میکردند. حتى پس از پدیدۀ کشف حجاب زنان آسوری تابع کلیسای کلدانی کاتولیک و دیگر مذاهب، در کلیسا بنابر تصریحات انجیل در «نامۀ پولوس رسول به قرنتیان» مبنی بر اینکه «زن باید در کلیسا سر خود را بپوشاند»، روسری به سر داشتند و در انظار عمومی از جورابهای نازک استفاده نمیکردند. گفتنی است که آسوریان سنندج همگی شهرنشین بودند و املاک آنها را در روستاها رعیتهای مسلمان اداره میکردند. امروزه نیز پوشش حجاب در کلیسا که در عصر پهلوی محدود به انداختن روسریهای توری بر سر توسط زنان بود، شامل پوشیدن روسری کامل برای شرکت در مراسم دعای جماعت بهویژه مراسم عشای ربانی در کلیسا ست (صلیبی).
بزرگترین جشن آسوریان جشن اول نیسان است که مصادف با سال نو آسوری است و با اول آوریل در تقویم میلادی برابر است. برخی خاستگاه این عید بزرگ را فتوحات فراوان امپراتوری آشور از اول تا دهم نیسان دانستهاند که یافتههای باستانشناسی در 1373ق / 1953م در عراق و کشف مجسمۀ خدای «نبو» در شهر کلاخ (نک : مِنَشی، 39-40) آن را تأیید میکند. در این روز «خدای نبو» پرستش میشده است. برای برگزاری سال نو آسوری جشنهایی 12 روزه تدارک دیده میشود. سنت نیسان در آشور باستان با 3 انگیزۀ سیاسی، طبیعتگرایی و دین مورد توجه بوده است. آغاز ایام نیسان مصادف با آغاز فصل بهار و ارج گذاشتن بر شکوفایی طبیعت است (کانتنوآ، 285). در باب مراسم باستانی نیسان آمده است که در روز نخست آن آسوریان تمام تدارکات لازم را برای استقبال از «نبو» فرزند مردوک به عمل میآوردند. در روز دوم پس از آنکه کاهن بزرگ مراسم دعای مخصوص این روز را بهجا میآورد، درهای معبد بر روی دیگر کاهنان گشوده میشد و آنها نیز به نوبۀ خود مشغول دعا و نیایش میشدند و این مراسم در روز سوم نیز تکرار میشد. در روز چهارم که از مهمترین روزهای جشن نیسان بود، 3 ساعت و 20 دقیقه پیش از طلوع آفتاب مراسم دعا و نیایش خاص روز چهارم با ذکر حماسۀ آفرینش انوما ـ الیش (زمان بر فرازها: یعنی وقتی که خدایان در بالا، در آسمانها بودند)، بهطورکامل توسط همسرایان خوانده میشد. در روز پنجم با تأکید بر بُعد سیاسی این مراسم، شاه آشور به معبد بزرگ میرفت و تمام لباسهای شاهانه و نشانهای خود را به کنار میگذاشت و در مقابل کاهن اعظم با لباسهای کاملاً ساده همچون یک شهروند معمولی ظاهر میشد و میبایست در برابر خدای خدایان، مردوک، و آشور سوگند میخورد که در طول سال گذشته مرتکب هیچ بدی در حق شهروندان آشوری و بابلی نشده است و هیچیک از آنان تحقیر و استهزا نشدهاند. این سنت اخیر نشاندهندۀ اهمیت قانون و حقوق مدنی افراد در جامعۀ آشوری و بابلی بوده است. نتیجۀ دیگری که از این سنت استنباط میشود، پدیدۀ عدالتخواهی است و اینکه در جامعۀ آشوری شاه نمایندۀ سیاسی جامعۀ خود بود و فاقد جنبۀ الٰهی یا قدسی بوده است و در برابر خدایان خود متعهد بود، حقوق افراد زیردست خود را رعایت کند. در روز ششم نیز که مصادف بود با آوردن «نبو» پسر مردوک به بابل مراسم دعا و نیایش برگزار میشده است («فلسفۀ نیسان»، 5). در نهمین روز صفوفی منظم از مردم و خدایان از اساجیلا به سمت مکان جشن یعنی بِت اکیتو که در باغ باشکوهی در خارج از شهر قرار داشت، به حرکت درمیآمدند. سرانجام با پیوستن «الٰهۀ ایشتار» به «آشور» شاه به طور رسمی مراسم را اعلام مینمود و خدای آشور به پیش میرفت و مردمان سرزمینهای تحت سلطۀ آشور در برابرش کرنش مینمودند. ایشتار نیز آغشته به عطریات خوشبو به پیش میرفت و در کنار وی ندیمهها فلوتزنان او را همراهی میکردند. در این روز آشور از آرامش حاکم بر سرزمینش خرسند است. در دهمین روز از ایام نیسان، پس از ضیافت باشکوه، حکاکیهای دوران سناخریب صحنۀ دراماتیکی را در پس درهای بت اکیتو در شهر آشور به نمایش میگذارد که خدای آشور نقش اول آن را برعهده دارد. جنگی بزرگ میان «آشور» و «تیامت» دشمن آشور صورت میگیرد که خدای آشور سرافراز از میدان جنگ خارج میشود و به شهر آشور برمیگردد و جمعیت در اوج شادمانی اشک شوق میریزند. در شب دهم نیسان ازدواج مقدس آشور و ایشتار بر تخت باشکوه زیگورات که با حضور شاه و مقامهای ارشد روحانی به رسمیت درآمده، جشن گرفته میشود و طبیعت حیات مجدد خود را باز مییابد. یازدهمین روز نیسان مصادف با دومین تجمع خدایان بوده است که برای تعیین سرنوشت انسان صورت میگرفت (دانیلنیا، شم 60، بش ). مشابه آنچه که در سفر پیدایش عهد عتیق آمده است («فلسفۀ نیسان»، 4-5؛ عهدعتیق، 1:1- 28)، در حماسۀ آفرینش اَنوما ـ الیش در سنت نیسان نیز آفرینش انسان به دنبال آفرینش طبیعت رخ میدهد. به نظر میرسد که آخرین مراسم توأم با تشریفات سال نو لحظهای است که «آشور» و «اِیا»، کینگو را میکشند و از خون وی انسان را میآفرینند. در روز «ایا» جنس مرد به رنج و مشقت دائمی محکوم میشود. دوازدهمین روز نیسان که روز مراجعت و حرکت بود، جمعیت پس از ستایش خدایان به خانههایشان باز میگردند (دانیلنیـا، شم 60، بش ؛ برای اطلاعات بیشتر دربارۀ جشن نیسان، نک : کانتنوآ، 285-286). ازجملۀ عادات مرسوم در ایام سال نو آسوری که امروزه نیز در میان برخی از آسوریان رایج است، بازی شانس یا طالعبینی است که ضمن آن افراد به امید آگاهی از اتفاقات پیش روی در سال جدید به آن میپردازند. رویانیدن سبزه یا نهادن هر نوع گیاه سبزرنگ دیگر در ورودی منازل آسوریان، از دیگر رسوم این ایام است. درگذشته این سبزهها را که به «ریش نیسان» معروف بود، در اولین روز نیسان برابر در ورودی خانه قرار میدادند تا نمادی از باروری و سعادت، در سال جدید باشد. به یمن دهمین روز مبارک نیسان و سالروز ازدواج «آشور» و «ایشتار» ازدواجهای متعددی در شهرها و مناطق آسورینشین صورت میگرفته است (دانیلنیا، شم 61، بش ). امروزه نیز در ایام «جشن نیسان» اول نیسان مصادف با اول آوریل را در تقویم میلادی به مثابۀ آغاز سال نو آسوری به یکدیگر تبریک میگویند و در مواقعی نیز در شهرهای آسورینشین تهران و اورمیه جشنوارههای ورزشی و شبنشینیهای شاد با رقص و آوازهای ملی و بومی به مناسبت فرا رسیدن بهار برگزار میشود. آغاز نیسان نزد آسوریان کلدانی ـ کاتولیک ساکن شهرهایی چون سنندج و قزوین و جز آنها نیز با سبز کردن سبزۀ گندم و عدس همراه است (صلیبی). جشنهای دینی با پذیرش مسیحیت در کلیسای پارس (شرق آسوری) در میان آسوریان شکل گرفته و تا به امروز نیز تداوم یافته است. در سنت کلیسای پارس (شرق آسوری باستان و کلیسای کلدانی ـ کاتولیک) روز شهادت قدیسین مسیحی بهعنوان «عید» جشن گرفته میشود. بزرگترین جشن دینی نزد آسوریان عید میلاد حضرت عیسى مسیح(ع) مصادف با جشن یلدا نزد ایرانیان است. یلدا واژهای سریانی به معنی تولد یافته است (نک : لغتنامه ... ، ذیل واژه؛ نیز برای اطلاعات بیشتر، نک : ه م). عید میلاد مسیح را آسوریان در ایران و دیگر کشورهای جهان در روز 25 دسامبر مصادف با 4 یا 5 دی (بسته به کبیسه بودن یا نبودن سال)، جشن میگیرند. برگزاری جشن عید میلاد مسیح با تزیین درخت کاج (مظهر نامیرایی) و چراغهای رنگین، مجسمههای کوچک و عروسک بابانوئل و هدایایی که اعضای خانواده برای یکدیگر در پای درخت قرار میدهند، همراه است تا روز عید هنگام صرف ناهار یا شام هدیهها باز شود. افزون بر آن شرکت در مراسم دعای جماعت توسط اسقف اعظم کلیسا (در دو کلیسای شرق آسوری و کلدانی ـ کاتولیک) و یا کشیش در کلیساهای بقیۀ مذاهب ازجملۀ اعمال مرسوم در این روز است. در روز 11 دی ماه مراسم آغاز سال نو میلادی با برگزاری مراسم نماز جماعت در کلیساها همراه است. بنا بر سنت در شب 10 دی ماه، ساعت 12 نیمهشب، سال میلادی به پایان میرسد. معمولاً مراسم جشن و سروری در خانوادهها و یا در محل سالن اجتماعات آسوریان برگزار میشود و رأس ساعت 12 نیمه شب تمام چراغها را خاموش میکنند و پس از آن به نشانۀ تحویل سالی جدید آنها را روشن میکنند و همه به یکدیگر تبریک میگویند و روی هم را میبوسند. آسوریان این مراسم را در سرتاسر جهان به همین گونه برگزار میکنند. روز اول ژانویه آغاز سال نو میلادی است. اگرچه آسوریان خود از تقویم آسوری که سرآغاز آن از اول ماه نیسان مصادف با اول آوریل در تقویم میلادی است، پیروی میکنند، اما زمان برگزاری این جشنها بیشتر برحسب تقویم میلادی صورت میگیرد. هفدهم دی ماه برابر با ششم ژانویه «عید تعمید مسیح» توسط «یحیى تعمیددهنده» است. براساس روایت انجیل متى در عهد جدید آمده است که یحیى(ع) مردم اورشلیم و کرانۀ رود اردن را موعظه کرد و آنها به گناهان خود اعتراف کردند و به دست یحیى(ع) در رود اردن غسل تعمید یافتند. یحیى(ع) اعلام کرد که من کسانی را که از گناهانشان توبه میکنند، با آب، غسل تعمید میدهم، اما شخص دیگری خواهد آمد که مقامش بسیار برتر از من است. او شما را با روحالقدس و آتش الٰهی تعمید خواهد داد. عیسى مسیح(ع) نیز از سرزمین جلیله به سوی رود اردن به راه افتاد تا در آنجا از یحیى(ع) تعمید گیرد، اما یحیى(ع) مانع او شد و گفت: این کار شایسته نیست. این منم که میبایست از تو تعمید گیرم. عیسى(ع) گفت: «مرا تعمید بده زیرا این چنین حکم خدا را به جا میآوریم». پس یحیى او را تعمید داد. پس از تعمید در همان لحظه که عیسى(ع) از آب بیرون آمد، آسمان باز شد و عیسى روح خدا را دید که به شکل کبوتری پایین آمد و بر عیسى قرارگرفت (1:3-17). به این ترتیب در روز ششم ژانویه مراسم نماز جماعت در کلیساهای آسوری (شرق آسوری و کلدانی ـ کاتولیک) برگزار میشود و در آن مراسم، صلیبی به نماد سنت انجیل در آب غسل تعمید داده میشود. این عید در سنت کلیسای کلدانی ـ کاتولیک «عید صلیب» نیز نامیده شده است. اولین جمعه پس از روز سال نو، روز «مادر آسوری» که درواقع روز «تبریک گفتن به حضرت مریم» است، بنابر توافق میان کلیساهای آسوری طی مراسمی از سوی انجمنهای آسوری در طی 10 سالۀ اخیر در میان آسوریان ایران برگزار میشود و در این روز فرزندان از زحمات مادران خویش قدردانی میکنند. عید «حضرت یوسف» که بیشتر در آخرین هفتۀ اسفند ماه برگزار میشود، «روز پدر» نام دارد که طی آن به جز برگزاری نماز جماعت در کلیسا، در انجمنها نیز مراسمی در بزرگداشت مقام پدر برپا میشود. روز ورود عیسى (ع) به اورشلیم برای ادامۀ رسالتش روز یکشنبه است که «عید اوشعنا» نامیده میشود. به روایت انجیل مردم اورشلیم در حالی که شاخۀ سبز درخت زیتون را در دست داشتند، به پیشواز آن حضرت شتافتند. به این ترتیب در تمامی کلیساهای آسوری ایران در این روز طی برگزاری مراسم نماز جماعت، انبوهی از شاخههای سبز ازجمله شمشاد آورده میشود و مسیحیان آسوری به نشانۀ تقدس، آن شاخهها را به دست میگیرند و به داخل کلیسا برای شرکت در نماز جماعت میبرند و سپس آنها را به خانه میآورند و خشک میکنند و تا یکسال نگه میدارند. آسوریان به این گیاه «اوشعنا» میگویند. پس از عید اوشعنا، «عید رستاخیز عیسى مسیح» یا عید پاک در روز سوم پس از مصلوب شدن مسیح در جمعۀ «غم بزرگ» برگزار میشود. به روایت انجیل متى (1:27-66)، عیسى مسیح در این روز دستگیر، محاکمه و به صلیب کشیده میشود. «پس رفتند و سنگ در قبر را مهر کردند و نگهبان گماشتند تا کسی به قبر نزدیک نشود (همان، 66:27). یکشنبه صبح زود مریم مجدلیه و آن مریم دیگر بر سر قبر رفتند. ناگهان زمینلرزۀ شدیدی رخ داد و فرشتۀ خدا، سنگ قبر را به کناری افکند و بر آن نشست ... به زنان گفت: نترسید! میدانم به دنبال عیسى مصلوب میگردید ... چنان که خودش گفته بود، زنده شده است. جلو بیایید و جایی که جسد او را گذاشته بودند، به چشم خود ببینید. حالا زود رفته به شاگردانش بگویید که او زنده شده است و به جلیله میرود تا ایشان را در آنجا ببیند ... زنان با عجله از قبر خارج شدند ... در همان حال که میدویدند ناگهان عیسى(ع) را در برابر خود دیدند ... به پایهای او افتادند و او را پرستش کردند» (همان، 1:28-10).
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید