صفحه اصلی / مقالات / رقص /

فهرست مطالب

رقص


آخرین بروز رسانی : یکشنبه 22 دی 1398 تاریخچه مقاله

رَقْص، هنر حرکات موزون اندامهای بدن، به صورت گروهی یا انفرادی، که گاه با اشیائی مانند چوب، دستمال و جز اینها همراه است. 

I. سابقۀ رقص در ایران

رقصهای مردم ایران از دیرباز، یکی از ارکان بااهمیت و اساسی در شناساندن هویت ایرانی به شمار می‌رود، زیرا رقص مولد  وحدت عمل و هماهنگی در میان افراد قبایل بوده و هیچ هنری نیست که بهتر و بیشتر از رقص، خصایص قومی و اخلاقی مردم ابتدایی را جلوه‌گر سازد. رقص در ایران تنوع بسیاری دارد و بیانگر روحیه و احساسات مردمانی است که با اندیشه‌ها، شیوه‌های معیشتی، زبانها، مذاهب و رسوم مختلف طی هزاران سال، با یکدیگر در این سرزمین پهناور، تعامل و هم‌زیستی داشته‌اند. رقص اقوام ایرانی یکی از گویاترین شیوه‌های بیان هنری زندگی آنان است که با وجود فرازونشیبهای تاریخی و اجتماعی، تداوم یافته و زینت‌بخش مراسم مختلف آنان بوده است.
رقص‌شناسی در ایران سابقۀ اندکی دارد، ازاین‌رو، افزون بر شناسایی دنیای گستردۀ رقص، شناخت حوزه‌های موسیقی و نمایش نیز حائز اهمیت است؛ مانند موسیقیهای جشنی و یا آیینهایی که با رقص توأم و مرتبط است. نتایج بررسیهای فنی و موسیقایی رقصهای اقوام ایران که برای نخستین‌بار در دهۀ 1380 ش طبقه‌بندی و نام‌گذاری شده، نشان می‌دهد که موسیقی زنجیره‌ای (سوئیتی و سیکلی) با ریتم آهسته به تند، و تمپوی یکسان یا متغیر، خصلت مشترک موسیقایی رقص مردم ایران، اعم از روستایی ـ عشایری و شهری، را تشکیل می‌دهد که اغلب با سازهای بادی و کوبه‌ای همچون سرنا و دهل اجرا می‌گردد؛ درحالی‌که اغلب ترانه‌ها و آوازهای تغزلی مراسم عروسی را زنان یا مردان و یا توأمان، با دایره (ه‍ م) یا بدون آن، با کف‌‌زدن و نیز برخی سازهای زهی اجرا می‌کنند.
هرچند ازسویی ترس از رقص، یا رقص‌هراسی (شی، 10) و تقبیح و تحریم رقص، و از سوی دیگر تکریم رقص، درحد انجام وظیفۀ آیینی و قومیِ ضروری، به خصوص نزد عشایر کوچ‌رو و اغلب روستانشینان، تناقضی آشکار را برمی‌تاباند، اما گفتنی است که عارضۀ ترس و گریز از رقص، در میان همۀ ایرانیان فراگیر نیست. در عارضۀ رقص‌هراسی، برخی از ممانعتهای مذهبی و باورها در مقطعی خاص، بـر موقعیت موسیقایی ـ رقصی برخی از جوامع و اقشار شهری ایران تأثیر گذاشته است و موجب تضعیف و تغییر دیدگاههای رقصی برخی از اقسام رقص شده است، ولی به سبب ریشه‌های فرهنگی غنی و اعتبار جشنها و کارکرد آیینی دیرینۀ رقصها، این هنر در میان مردم ایران جایگاه خاصی دارد. مثبت‌اندیشی اقوام ایرانی که رقص را مفرح و موجد شادی و سرور به شمار می‌آورند، و اینکه جشنها و مراسم آنان با رقصها رونق می‌گیرد، امروزه در بیش از 400 نوع رقص در ایران نمایانده و ثبت شده است (ثابت‌زاده). رقصهای ایرانی یادآور جشنها، مراسم و مناسبتهای متفاوتی است؛ مناسبتهایی که تعداد آنها در روزگاران گذشته بیشتر از امروز بوده، نظیرِ نوروز، مهرگان، یلدا، چهارشنبه‌سوری (ه‍ م م)، و جز اینها. رقص در دورۀ اسلامی نیز در برگزاری اعیاد مذهبی و مراسم مولودی و سماع (ه‍ م) خانقاهی، اشکال و کارکردهای جدیدی یافته است. 

 نام‌گذاری

در لغت‌نامه‌ها ذیل رقص آمده است: پویه و دویدن؛ بازی کردن و پای کوفتن (صفی‌پوری)؛ جنبیدن و  برجستن ( آنندراج)؛ بازیگری، پای‌بازی، پای‌کوبی، رفن، وشت، وشتن، پایگری، پروازی، پروازی‌بازی و ... ( لغت‌نامه ... )؛ حرکات  موزون همراه با آهنگ موسیقی، و هنر ایجاد زیبایی یا بیان احساسات به‌وسیلۀ حرکات توأم با موسیقی (معین). ترکیبات بسیاری نیز با واژۀ رقص ساخته شده، مثل: رقص بسمل، کنایه از دست‌وپازدن مذبوح ( آنندراج، ذیل ترکیب)؛ رقص پهلو، کنایه از استراحت (همان، ذیل ترکیب)؛ رقص چارپاره (همان، ذیل ترکیب)؛ رقص روباه، کنایه از تجاهل و تغافل ( لغت‌نامه)؛ در تاریکی رقصیدن، کنایه از کار بی‌موقع (معین، ذیل رقصیدن)؛ و به رقص درآمدن، خوش‌رقصی، رقصیدن، رقص کردن، رقصاندن و رقصانیدن، رقص‌زدن دریا، به رقص آوردن، رقصیدنی، رقص‌کنان، رقصی، رقصنده، و رقاص ( لغت‌نامه، ذیل واژه‌ها). 

رقص در ادبیات فارسی

برای رقص‌شناس، باوجود کمبود منابع مستقل، ادبیات فارسی یکی از منابع بااهمیت مطالعۀ تاریخ و کیفیت رقص در ایران به‌شمار می‌رود. سوابق رقص در منابع شعری و نثری، در شرح بزمهای بزرگان و پادشاهان محفوظ مانده است. در متون عرفانی نظیر شرح تعرف، تذکرة الاولیاء، مصباح الهدایة، کشف المحجوب و جز اینها، برای رفع تحریم و انکار رقص و سماع، روایات و حکایات بسیاری نقل شده است؛ نظیرِ قول مشهور «قوموا و ارقصوا للّٰه»: برخیزید و برای خدا رقص کنید (محمد بن منور، 68- 69). بسیاری از شاعران ایرانی از رودکی تا معاصران، با درون‌مایۀ رقص، مضامین و تصاویر بدیع و زیبایی را آفریده‌اند. سیر تحول مضامین رقصی در ادبیات فارسی نشانگر آن است که از قرن 4 ق/ 10 م، واژۀ رقص و سماع توأمان به کار رفته است (برای نمونه، نک‍ : رودکی، 53؛ منوچهری، 69). برخی از شاعران مانند خاقانی، ترکیب پای‌کوبی و آستین‌افشاندن را به کار برده‌اند (ص 105؛ برای کاربرد رقص با تعابیر متفاوت، نک‍ : فخرالدین، 30؛ مولوی، 1/ 117؛ سعدی، 527). 
در برخی نسخ خطی، جنگها و مجموعه‌ها، رسالات و نوشته‌های کوتاهی به موضوع رقص پرداخته شده است که از جمله می‌توان به کتاب شاهد شیراز اشاره کرد که رقصهای دورۀ شاه صفی را توضیح داده است (نک‍ : خان ملک، 79- 88؛ نیز نک‍ : جمال‌زاده، 119-120). از میان آثار داستانی معاصر نیز در رمان شوهر آهوخانم توصیف برخی رقصها آمده است (افغانی، 130-134؛ جمال‌زاده، 121-122). 

بازتاب رقص در مثلها

رقص در امثال فارسی نیز بازتاب یافته است؛ مانند: چه برای کر بزنی، چه برای کور برقصی؛ بی دف و نی می‌رقصد (نزده می‌رقصد)؛ به کدام سازت برقصم؟؛ این هم بالای قر یار؛ رقصش مال ما ست، عرق‌چینش مال دیگران؛ آقا چکاره است؟ رقاص پای نقاره است؛ به یکی گفتند: برقص، گفت: رقصیدن زنگ می‌خواهد که آن هم دست رقاص است؛ اتاقش درهم و برهم است، رقص قجری هم می‌کند؛ قر تو کمرم (کمرش) خشک شده؛ مجبور بودی برقصی، دیگر خوش‌رقصی‌ات چی بود؟؛ شتر خوش‌رقصی می‌کند (دهخدا، 2/ 673؛ دهگان، 554-555). 

تاریخچۀ اجمالی رقص در ایران

دورۀ پیش از تاریخ

برخی پژوهشگران با بررسی نقوش ظروف، سرپرچمها و زینت‌آلات و سایر آثار کشف‌شده، تاریخ رقص را در ایران تا 000‘5 ق‌م، یعنی 000‘ 7 سال پیش می‌رسانند؛ از جمله استنادات آنها، کاسۀ کشف‌شده از تپه‌خزینۀ شوش، مربوط به 500‘4 تا 000‘5 ق‌م، ظرف پایه‌دار کشف‌شده در تل‌جری در 12کیلومتری تخت‌جمشید، و سرانجام تکه سفال به دست آمده از سیلک کاشان است (ذکاء، «رقص ... »، 43- 59، «تاریخ ... »، 2-12). 

 البته در بررسی نقوشْ احتیاط بیشتری لازم است، زیرا صرف نظر از برخی نگاره‌های ماسچه‌ای (ماسک‌دار) و نگاره‌های دستمال‌به‌دست و رقصی، در تعدادی دیگر از نگاره‌ها نمی‌توان رقصی‌بودن و نوع و زمینۀ اجرای آنها را تعیین کرد. در موارد اخیر بازنماییهای ذوقی صورت گرفته است؛ مانند آنچه در تفسیر نگارۀ سفال تپه‌خزینۀ موسیان، مربوط به هزارۀ 4 ق‌م موزۀ لوور آمده است. در این نگاره، 3 مرد دستان خود را رو به بالا گشاده‌اند و قصد عروج به عرش و آسمان را دارند و از آن غیرواقعی‌تر، همسان‌گردانی این حرکات با سماع و حالات جذبۀ صوفیان در رقصهای خانقاهی امروزی است (نک‍ : ذکاء، «رقص»، 49-50). آنچه در این نگاره‌ها اهمیت دارد، توجه به توازن، حرکت و به نقش درآوردن هنرمندانۀ حرکات موزون، و دستیابی به نوعی شیوۀ بیان هنری است که ترسیم بدن انسان در آن محوریت دارد. 

دورۀ تاریخی

1. پیش از اسلام

شواهد و اسناد رقصی دورۀ تاریخی مادها (ح 701-550 ق‌م)، هخامنشیان (559-330 ق‌م) و اشکانیان (ح 250 ق‌م ـ ح 226 م) به نسبت دوره‌های پیش از تاریخ بسیار ناچیز است و گزارش وضعیت رقص در این دورانها مبتنی بر گزارش مورخان یونانی است، هرچند روایت برخی از آنها مثل هرودت در خصوص برگزاری مراسم مذهبی هخامنشیان، بدون موسیقی و رقص، جای تأمل دارد. گرچه زنجیرۀ رقص در این دوران گسیخته شده است، اما کارکرد تفریحی، سرگرمی و شادی‌بخش رقص در میان عامۀ مردم و نیز نزد درباریان با توجه به شواهد تاریخی درخور اعتنا ست؛ نظیر روایت گزنفن در خصوص ساقیگری کورش در حضور نیای خود آستیاگ، پادشاه ماد، و اینکه جدش از شدت مستی، قادر به رقص نبوده است ( زندگی ... ، 30-31)؛ یا روایت آتنه تاریخ‌نویس سدۀ 3 م، به نقل از دوریس تاریخ‌نویس سدۀ 4 ق‌م (نک‍ : ذکاء، «سرگذشت ... »، شم‍ 86، ص 5)؛ و اشارۀ اُمستد در کتاب پادشاهی هخامنشیان، مبنی بر رقص پارسیانۀ پادشاهان هخامنشی در جشن مهرگان، برای نیایش و ستایش ایزد مهر (نک‍ : همانجا). مبادلات فرهنگی پارس و یونان فراوان بوده و گزنفن در کتاب آناباسیس، شرح دقیقی از رقصهای یونانیان را آورده که ریشۀ پارسی داشته‌اند. همو در این اثر به یک رقص رزمی با سپر ــ «رقص به شیوۀ پارسیان» ــ اشاره کرده است (ص 383؛ نیز نک‍ : رضوانی، 165-166). 
اما استنباط برخی محققان غربی همچون نیلا کرام کوک، که از تصاویر حرکات و تمرینهای نظامی عهد هخامنشی در حجاریها، حکم بر اسلوب رقصهای جنگی کرده، مردود و بی‌اساس است (ذکاء، همان، 8- 9). در برگزاری رقصها، تشکیل مجالس رقص با حضور دختران شاهان و بزرگان درباری، نشانگر مقام والای رقص در عهد هخامنشی بوده است، ولی به سبب جدیت و تعصب نسبت به زنان، از تجسم، ترسیم و حکاکی مجالس بزم و رقص زنان بر ظروف، سنگها، سکه‌ها و فلزات خودداری شده است (همان، 11). تصاویر سفالینه‌ای و نیز انواع ماسک که در ویرانه‌های کاخ اشکانی الحضر در 50 مایلی موصل یافت شده، مؤید این موضوع است که شاهان اشکانی در مراسم مذهبی، مثل شاهان هخامنشی به رقص می‌پرداختند. پلوتارک، تاریخ‌نویس یونانی، می‌نویسد که نخستین دیدار الکساندر مقدونی و رکسانا، دختر اکسیارتس، ساتراپ سغد، در مجلس رقص (یا مجلس ضیافت) بوده است (3/ 469-470؛ نیز نک‍ : ذکاء، همان، 10). وقتی شاهان هخامنشی به غذاخوردن می‌پرداختند، خنیاگرانْ رقص و موسیقی اجرا می‌کردند. با رسوخ تمدن یونانی در دورۀ اشکانیان، موسیقی و رقص در بین خانواده‌های مرفه معمول بوده است (راوندی، 7/ 144- 145). شاهان اشکانی نسبت به زنان و دختران خود تعصب زیادی داشتند و آنان را به مجالس بزم دعوت نمی‌کردند و به جای آنها، زیبارویان یونانی می‌رقصیدند (ذکاء، همان، شم‍ 87، ص 27- 28). 
رقص به تبع موسیقی، در دوران شکوفایی ساسانیان (ح 226-652 م)، با توجه به علاقه و اهتمام شاهان و درباریان ساسانی، رونـق چشمگیری یـافت. از میـان شاهان ساسانی، بهـرام گـور و خسرو پرویز بهترین رامشگران و موسیقی‌دانان و رقاصان را در دربار خود گردآورده بودند. در منابع گذشته از 30 لحن باربدی به مناسبت 30 روز ماه، 360 لحن برای 360 روز سال، و نیز دعوت از لوریان یا کولیان هندی برای رامشگری در عهد بهرام گور یاد شده است (فردوسی، 6/ 611-613؛ مجمل ... ، 69-70). 
تصاویر ظروف موجود در موزه‌های بزرگ جهان نظیر ارمیتاژ روسیه، لوور فرانسه و موزۀ انگلیس، همچنین نگاره‌های یک زن رامشگر بر 4 ظرف موجود در موزۀ ایران باستان، از اسناد ذی‌قیمت رقص عهد ساسانی به شمار می‌رود. در یکی از «نگاره‌ها در دست رامشگر حلقه‌ای قاشقک‌مانند قرار دارد، درحالی‌که رقصنده بر نوک پا ایستاده و مشغول شیرین‌کاری» است (مصطفوی، 6). همچنین در رسالۀ «خسرو قبادان و ریدکی» ــ گزارشی پهلـوی از دورۀ زریـن موسیقی و رقص و بازیها ــ ریدک در حضور شاه، خصایص موسیقی‌دان و رقصندۀ ماهر و عالی را برمی‌شمرد (متون ... ، 73، 77)، و از انواع هجده‌گانۀ رقص و بازیها نام می‌برد که رقاصان و آکروبات‌بازان فنون آن را می‌شناختند؛ نظیر رسن‌بازی، کبی‌بازی، ماربازی، چنبربازی، تاس‌بازی، شمشیربازی، دشنه‌بازی، سپربازی، گوی‌بازی، اندروای‌بازی (بازی در هوا)، زین‌بازی و جز اینها (همان، 77). 
از بازمانده‌بازیهای گذشته یکی رقص «آهو بره» بر یک تخته، یا نمایش «اسب چوبی» است که آن را در نیشابور، محمد پورعیدیان و در چناران، خاندان جوانمردی به خوبی اجرا می‌کردند؛ رقص بزغاله (تکم) که در موسم نوروز، تکم‌گردانها در آذربایجان اجرا می‌کنند (ثابت‌زاده؛ نیز نک‍ : ه‍ د، تکم‌گردانی)؛ و نیز داربازی ــ با فرض اینکه همان چوب‌بازی باشد ــ که نمونه‌های بارز آن امروزه در اغلب مناطق خراسان رواج دارد و میان عشایر لر و قشقایی اجرا می‌گردد (ثابت‌زاده). 

2. دورۀ اسلامی

الف ـ سده‌های اولیـۀ اسلامـی تـا دورۀ تیموریـان

سنـت قدیـم موسیقی و رقص از دربار به‌تاراج‌رفتۀ ساسانیان در بین موالیان و اقوام بین‌النهرین گسترده شد. تنزیه دورۀ خلفای راشدین دیری نپایید و با ظهور بنی‌امیه و سپس عباسیان به طور آشکار و پنهان، مجالس می‌گساری و خوش‌گذرانی و عشرت برگزار، و محیط مناسبی برای اشاعۀ انواع موسیقی و رقص فراهم گردید. 
برخی از خلفای اموی نظیر معاویه، مروان، ولید، و عبدالملک به رسم ایرانیان، رامشگران را دورتر از خود می‌نشاندند و پرده‌ای میان آنها و خود حائل می‌کردند که کسی آنها را در حالت مستی، طرب، رقص و برهنگی نبیند، جز ندیمان و کنیزان نزدیک. در دورۀ عباسیان نیز ساز و طرب در دربار خلفا بوده است و بخششهای سفاح به رامشگران زبانزد است ( تاج، 42-45). در ذکر خلافت معتمد (د 279 ق/ 892 م) در مروج الذهب آمده است که یکی از ندیمان در حضور خلیفه به توصیف انواع رقص و اوصاف رقاص در شهرها، ازجمله خراسان، پرداخته است (نک‍ : مسعودی، 2/ 622). 
شواهد و اسنادی که از موسیقی و رقص در سده‌های نخستین اسلامی در دسترس است، به گزارشهای رسالات، دیوانهای شاعران و آثار نویسندگانی محدود می‌شود که در آنها توصیف جشنها، بزمها، اعیاد و مراسم درباری و مردمی آمده است، همچون کتاب الاغانی که به شرح موسیقی‌دانان مهاجر و آمیخته با فرهنگ سامی می‌پردازد که در خنیاگری زبانزد بودند (ابوالفرج، سراسر اثر). در این دوران، بی‌تردید یک تلفیق عظیم موسیقایی به وجود می‌آید که بر سنتهای موسیقایی ـ رقصی ایرانی و سنتهای شعری اعراب متکی بوده است. محیط هنری سرزمین ایران با وجود سختگیریهای اسلامی هنوز پررونق است و سنت شفاهی انتقال هنری به حیات خود ادامه می‌دهد. به نظر می‌رسد مناطق دورافتاده و کوههای صعب‌العبور، موانع بسیاری برای ورود اسلام به وجود آورده و مردمان ساکن چنین مناطقی دیر یا زود، هرچند مسلمان شدند، به آیین و آداب‌ورسوم خود ادامه دادند و مجموعۀ موسیقایی ـ رقصی خود را حفظ کردند و به نسلهای بعدی انتقال دادند. 
با توجه به سنت قدیم رقص در ایران بزرگ که با دربارها مرتبط بوده است، بخارا در دورۀ سامانیان و نیز غزنه در عهد غزنویان از مهم‌ترین کانونهای هنری و مراکز موسیقایی ـ ادبی در سده‌های 4 و 5 ق، و وارث سنت هنری گذشته به شمار می‌روند که در ترویج موسیقی و ملازم آن رقص، نقش بسزایی داشته‌اند. شعر و نثر هزارسالۀ فارسی، یکی از منابع قابل استناد موسیقایی ـ رقصی به شمار می‌رود که مبین اشاراتی به رقصهای درباری، ضمن توصیف مجالس بزم شاهان و بزرگان و اعیاد کهن نظیر مهرگان و نوروز است و دیگری، جریان مثبت‌اندیش سماع که ریشه‌های مردمی داشته و تأثیر بسزایی در تغییر دیدگاههای متعصبانۀ متشرعان گذاشته است. 
 

صفحه 1 از5

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: