ادبیات فارسی

نمایش تا از مورد
نتیجه جستجو برای :
  • احمد علی هاشمی سندیلوی | اَحْمَدْعَلیِ هاشِمیِ سَنْدیلَوی (یا سَندیلی)، فرزند غلام محمدبن مولوی محمد حاجی، (1163- پس از 1224ق/ 1750-1809م)، شاعر و تذکره‌نویس فارسی هند.
  • احمد فقیه | اَحْمَدْ فَقیه، نام چند تن از متصوفه که بیشتر آنان در سدۀ 7ق/ 13م در آناتولی می‌زیسته‌اند. از بررسی دقیق مآخذ دربارۀ یکی از آنان (خواجه احمد فقیه یا سلطان خواجه فقیه) چنین برمی‌آید که لااقل زندگانی 5 تن از آنان به هم درآمیخته است («دائرةالمعارف...»، II/ 65). نخستین‌بار عبدالباقی گولپینارلی (ص 88، حاشیه) اشاره...
  • احمد مدحت | اَحْمَدْ مِدْحَت (1260-18 محرم 1331ق/ 1844-28 دسامبر 1912م)، روزنامه‌نگار، مورخ و از نویسندگان سرشناس ترکیۀ عثمانی در دورۀ تنظیمات خیریه.
  • احمد هاشم | اَحْمَدْهاشِم (1304-1352ق/ 1887-1933م)، شاعر و نویسندۀ ترک، فرزند عارف حکمت‌بیک آلوسی‌زاده. از خاندان وی دانشمندانی بزرگ در فقه و تفسیر و ادب برخاسته‌اند. نیای او در عهد هلاکوخان (654-663ق/ 1256-1265م) از بغداد گریخت و به آلوس رفت و اخلاف او که تا سدۀ 11ق/ 17م در آن سامان می‌زیستند، به آلوسی و سپس آلوسی‌زاده ...
  • احمد یسری افندی | اَحْمَدْ یُسْری اَفَنْدی، فرزند مصطفی بوسنوی (1046-1105ق/ 1636-1694م)، شاعر، نویسنده، فقیه حنفی و قاضی دورۀ سلیمان دوم عثمانی و احمد دوم.
  • احمدی | اَحْمَدی، تاج‌الدین ابراهیم بن خضر (د 815ق/ 1412م)، از پایه‌گذاران شعر و ادبیات دیوانی در حکومت عثمانی (بانارلی، 387). در نسخه‌ای از اسکندرنامه نام وی را تاج‌الدین احمد بن ابراهیم نیز آورده‌اند (TS، ترکی، II/ 90؛ ریو، 162)، ولی به نظر فؤاد کوپرولو نام درست ویهمان ابراهیم بن خضر است (IA, I/ 216).
  • اختر | اَخْتَر، محمد صادق‌خان‌ (1201-1275ق‌/ 1787- 1859م‌)، فرزند قاضی‌ محمد لعل‌، نویسنده‌ و شاعر فارسی‌ و اردو زبان‌ شبه‌ قارۀ هند. نسب او به‌ خواجه‌ ناصرالدین‌ عبیدالله‌ احرار (ه‍ م‌) می‌رسد (سری رام‌، 1/ 200؛ صبا، 591؛ ناصر، 1/ 301). نیاكان‌ او از تركستان‌ به دهلی‌ و سپس‌ به‌ بنگاله‌ رفتند و در آنجا به‌ منصب‌ قض...
  • اختر | اَخْتَر، احمد بیك گرجی (د 1232ق‌/ 1817م‌)، شاعر، تذكره‌نویس‌، خطاط و ستایشگر لطفعلی خان‌ زند و فتحعلی‌شاه‌ قاجار.
  • اختسان | اَخْتَسان‌، یا اِخْتِسان‌، تاج‌الدین‌محمد بن صدر بن علایی عبدوسی‌، ادیب‌ پارسی‌گوی هند و رئیس‌ دارالانشای غیاث‌الدین‌ تغلق (حك‍ 720- 725ق‌/ 1320- 1325م‌) و جانشین‌ وی محمد بن‌ تغلق‌ (حك‍ 725-752ق‌). از وی با عنوان‌ اَخْسَتان‌ نیز یاد شده‌ است‌ (ظهورالدین‌، 3(1)/ 177)، اما از آنجا كه‌ تقریباً در تمامی نسخه‌های...
  • اختر | اَخْتَر، مشهورترین‌ روزنامۀ سیاسی‌، اجتماعی و فرهنگی به‌ زبان‌ فارسی كه‌ در استانبول‌ منتشر می‌شد. این‌ روزنامه‌ به‌ یاری میرزا محسن‌خان‌ معین‌الملك‌، سفیر ایران‌ و به‌ تشویق‌ میرزا نجفقلی‌خان نایب‌ سفارت‌ ایران‌ در عثمانی‌، به‌ مدیریت‌ محمد طاهر تبریزی‌، در استانبول‌ تأسیس‌ شد و نخستین‌ شمارۀ آن‌، روز پنجشنب...
  • اختری | اَخْتَری‌، مصلح‌الدین‌ مصطفی بن‌ شمس‌الدین احمد (د ح ‌968ق‌/ 1561م‌)، فقیه‌ و لغت‌ شناس‌ ترك‌. وی در قره‌ حصارِ افیون‌ زاده‌ شد و به‌همین‌ جهت‌ او را قره‌ حصاری نیز می‌نامند (اختری‌، 2؛ بغدادی‌، 2/ 434؛ «دائرةالمعارف‌...»، .(II/ 184 از تاریخ‌ تولد، حوادث‌ زندگانی‌ و استادان‌ وی‌ مطلبی‌ در منابع‌ نیامده‌ است‌....
  • باقی اصفهانی | باقیِ اِصْفَهانی، میرزا عبدالباقی (د 1238ق/ 1823م)، شاعر و از سادات بلندمرتبۀ موسوی. باقی از سوی مادر از نقیب‌زادگان دارالسلطنۀ اصفهان، و خود از بزرگان آن دیار به شمار می‌آمد که نسل اندر نسل، منصب کلانتری را بر عهده داشتند (اختر، 1/ 42؛ محمود میرزا، 1/ 180؛ مفتون، 1/ 63). او نبیرۀ میرزا عبدالباقی طبیب (د 1168...
  • باغچه بان | باغْچه‌بان، جبار (عسکرزاده) (1264-1345ش/ 1885-1966م)، مبتکر آموزش ناشنوایان در ایران، پایه گذار آموزش و پرورش پیش‌دبستانی و از پیشگامان شعر و ادبیات کودکان.
  • باقی | باقی، محمود عبدالباقی (933-1008ق/ 1527-1599م)، شاعر دیوانی عثمانی. او در استانبول زاده شد و فرزند محمد، مؤذن مسجد فاتح بود. در کودکی یک چند شاگردی در کارگاه سراجی پرداخت، ولی استعداد فطری و علاقۀ شدید وی به تحصیل، او را به سوی درس و مدرسه کشاند (سامی، 2/ 1203؛ گوکیای، 108؛ عطایی، 434؛ بورسه‌لی، 2/ 99) و زیر ن...
  • باقی تبریزی |
  • بانو گشسب نامه | بانوگُشَسْبْ‌نامه، منظومه‌ای به فارسی از سراینده‌ای نامعلوم در بحر متقارب، در حدود 989 بیت که دربارۀ بانوگشسب، مشهور به «سوار»، یکی از دختران رستم سروده است. بانوگشسب از پیوند رستم و خالۀ کیقباد زاده شد (مجمل‌التواریخ...، 25) و او خود به این گوهر و تبار والا سخت می‌نازید (بانوگشسب‌نامه، 33). او چهره‌ای دل‌انگ...
  • باوردی | باوَرْدی، حسین، متخلص به فیضی، شاعر و ادیب سدۀ 9ق/ 15م، در برخی مآخذ و همچنین آثار وی، نام او امیر سید حسین ابیوردی، حسین ابیوردی، و میر حسین باوردی آمده است (نک‍: افشار، 5، 7؛ باوردی، «انیس...»، 87، 111).
  • بایزید، کتابخانه | بایَزید، کِتابْخانه، نخستین کتابخانۀ دولتی در امپراتوری عثمانی منسوب به سلطان بایزید دوم، واقع در مجموعۀ بایزید در میدانی بزرگ به همین نام در استانبول که امروز میدان حریت نامیده می‌شود. این کتابخانه به هنگام تأسیس (1301ق/ 1884م) کتابخانۀ عمومی عثمانی نام گرفت و در 1340ش/ 1961م کتابخانۀ دولتی بایزید خوانده شد ...
  • بایزید بسطامی | بایَزیدِ بَسْطامی، ابویزید طیفور بن عیسی بن سروشان (د 234 یا 261ق/ 848 یا 875م)، از عارفان بزرگ ایران در سده‌های 2 و 3ق/ 8 و9م. وی در نیمۀ دوم سدۀ 2ق در خانواده‌ای نومسلمان در محلۀ موبدان بسطام، از شهرهای منطقآ قومس به دنیا آمد (سهلجی، 63). اجداد او از موبدان زرتشتی و از بزرگان بسطام بودند. احمدبن حسین ابن خر...
  • بایسنقر ترکمان |
  • بایزیدی |
  • بث الشکوی | بَثُّ الشَّکْوى، عنوانی برای اشعاری که مضمون و محتوای آن شکوه و شکایت از دردها و رنجهایی است که شاعر متحمل شده است. بَثّ در لغت به معنی آشکارکردن راز و اندوه و نیز پراکنده ساختن است (جرجانی، ذیل بث) و بت‌الشکوى به معنی بیان شکایت، شکایت برداشتن و شکایت بردن است (ﻧﻜ : لغت‌نامه...).
  • بحر | بَحر، اصطلاحی در عروض (ﻫ م)، جزء نخست و ثابت نام هریک از اوزان شعری و یا مجموعه‌ای از اوزن نزدیک به‌هم، به معنی کمّیتی از کلام موزون که از تکرار یکی از ارکان اصلی عروضی (قس: نصرالدین، 11) و یا از ترکیب چند رکن پدید می‌آید. هر یک از بحور نامی دارد که مأخوذ از کیفیت موسیقیایی آن است، مانند بحر متقارب و بحر قریب...
  • بحر طویل | بَحْرِ طَویل، یکی از قالبهایِ شعریِ نسبتاً متأخر فارسی مبتنی‌بر تکرار متوالی یک رکن عروضی سالم به شمار دلخواه سراینده، خارج از محدودیت عروض کهن که در هر یک از بحور به رعایت نظم خاص عددی ارکان تأکید می‌کند؛ و این غیر از «بحرطویل» متعارف در عروض سنتی است که از تکرار دو رکن «فعولن، مفاعیلن» (دوبار در هر مصراع) ب...
  • بحرالفوائد | بَحْرُالْفَوائِد، از کهن‌ترین نوشته‌های فارسی به شیوۀ دائرةالمعارف که مؤلف ناشناختۀ آن، در سدۀ 6ق/ 12م، اطلاعات بسیار متنوعی در زمینۀ اصور و احکام اسلامی، کلام، آراء و عقاید فرقه‌ها و نحله‌های گوناگون مذهبی، سیاست، تصوف، اخلاق، تاریخ و نیز دانش و عقاید مرسوم زمان و برخی مطالب متفرقۀ دیگر در آن گنجانده است.
  • بخارای شریف | بُخارایِ شَریف، نخستین روزنامۀ علمی و ادبی به زبان فارسی در آسیای مرکزی که از یکشنبه 22 ربیع‌الاول 1330 تا 23 محرم 1331ق/ 11 مارس 1912 تا 2 ژانویۀ 1913م در شهرستان کاگان (نزدیک بخارا) چاپ، و منطقه منتشر می‌شد («دائرةالمعارف...»، I/ 309؛ شریف‌زاده، 90؛ پیوند، 56-55؛ صدرهاشمی، 2/ 8-9).
  • بخاری | بُخاری، ابوالمثل، از شعرای معروف اوایل عهد سامانی در سدۀ 4ق/ 10م. نظامی عروضی نام وی را در شمار شاعران نامداری چون رودکی و کسایی آورده است (ص 27-28) که در بقای نام امیران سامانی نقش بسزایی داشته‌اند.
  • بخاری ارفنجی | بُخاریِ اَرْفِنْجی، ابونصر احمد بن محمد بن نصر، ادیب و مفسر فارسی زبان قرآن کریم (سدۀ 5ق/ 11م). او از مردم ماوراءالنهر، و از شاگردان شیخ ابوالقاسم محمود بن حسن جیهانی (زنده در 475ق/ 985م) بود. از فنج که وی منسوب بدانجاست، نام شهری در مسیر جیحون به فرعانه، در جانب راست وادی سغد است که آن را اَرْبِنْجَن (اشکال....
  • بختیارنامه | بَخْتیارْنامه، عنوان یکی از قصه‌های معروف فارسی که ظاهراً کهن‌ترین تحریر منثور آن به شمس‌الدین محمد دقایقی مروزی، از نویسندگان اواخر سدۀ 6 و اوایل سدۀ 7ق منسوب است. این تحریر مشتمل بر یک مقدمه و 10 باب (قصه) و یک خاتمه است.
  • بدایع نگار | بَدایعْ‌نِگار، فضل‌الله آل داوود (1296/ 1343ق/ 1879-1924م)، ادیب و نویسندۀ معاصر. او در مشهد متولد شد. پدرش شیخ موﻟﻰ داوود خراسانی، معروف به موﻟﻰ باشی، یا فاضل سود خروی و نیز قاضی‌زاده (دح 1325ق/ 1907م) از فقها و علمای روزگار خود بود (آقابزرگ، طبقات...، 2/ 712). بدایع نگار نزد پدر و نیز میرزا عبدالرحمان مدرس ...
  • بدایع نگار | بَدایعْ‌نِگار، محمد ابراهیم نواب تهرانی (1241-1299ق/ 1826-1882م)، فرزند محمدمهدی، منشی، ادیب، خوش‌نویس و مورخ عصر محمدشاه و ناصرالدین شاه قاجار (محبوبی، 394). برخی منابع لقب او را مدایح‌نگار ذکر کرده‌اند (ﻧﻜ : آقابزرگ، 2(1)/ 23؛ قس: نواب، 405، که انتساب این لقب را به او نفی کرده است).
  • بدایعی بلخی |
  • بدایع نگار | بَدایعْ‌نِگار، میرزامهدی (1279-1360ق/ 1862-1941م)، فرزن سیدمصطفى حسینی تفرشی، مؤلف، ادیب و دولتمرد عصر قاجار. او در تهران متولد شد و تحصیلات خود را درهیمن شهر در زمینه‌های صرف و نحو، علوم دینی، نجوم، رمل، ریاضی، حکمت و عرفان آغاز کرد و در این راه توانست از میرزاحسین نوری و شیخ محمدکاظمینی اجازۀ روایت گردید و ...
  • بدائونی | بَدائونی، عبدالقادر بن ملوک شاه (947-ح1024ق1540-1615م)، مورخ و مترجم دربار اکبرشاه (حکـ963-1014ق/ 1556-1605م). وی در بدائون به دنیا آمد و دوران کودکی خود را در بَساور در شمال شرقی تودا گذراند (رانکینگ، I/ 11؛ EI2)؛ در 960ق زمانی که 12 سال داشت، پدرش ملوک شاه وی را به سنبهل، نزد شیخ حاتم سنبهلی برد تا در آنجا ...
  • بدرالدین ابراهیم | بَدرُالدّین اِبراهیم (یا ابراهیمی)، نویسندۀ فرهنگ زفان گویا و جهان پویا که آن را در اواخر سدۀ8ق/ 14م و اوایل سدۀ 9ق/ 15م در هند نگاشته است.
  • بدرالدین چاچی | بَدرُالدّینِ چاچی، فخرالدین محمد، شاعر پارسی گوی مقیم هندوستان در سدۀ 8ق/ 14م، از تاریخ ولادت، چگونگی زندگی و تحصیلات بدرالدین اطلاعی در دست نیست. او در چاچ، ناحیه‌ای در ماوراءالنهر که امروزه آن را تاشکند می‌نامند، زاده شد، در اوان جوانی به هندوستا رفت (صفا،3(2)/ 852؛ برآون، III/ 110؛ سامی، 2/ 1256)، در دربار...
  • بدرالدین جاجرمی | بَدرُالدّینِ جاجَرمی (د 686ق/ 1287م)، فرزند عمر، متخلص به بدر و بدر جاجرمی، از شعرای فارسی‌سرای نامدار سدۀ 7ق/ 13م وی در جاچرمِ خراسان متولد شد، اما تاریخ تولدش روشن نیست. در آغاز جوانی و در روزگار حکمرانی بهاءالدین جوینی (د687ق) بر اصفهان و عراق عجم، رهسپار اصفهان شد و در آنجا با برخورادری از لطف و حمایت بها...
  • بدرالدین کشمیری | بَدرُالدّینِ کِشمیری، عبدالسلام بن ابراهیم حسینی، متخلص به «بدری»، از شاعران پارسی گوی شبه قارۀ هند و معاصر و ستایشگر عبدالله ‌خان دوم، پادشاه معروف ازبک (ﺳﻠ 991-1006ق/ 1583-1597م).
  • بدر شروانی | بَدْرِ شَرْوانی (یا شیروانی) (د19شوال 845ق/ 26 نوامبر 1450م)، شاعر پارسی گوی آذربایجان. وی در قریۀ شماخی از توابع شروان قفقاز زاده شد. از تولد، دوران کودکی و تحصیلات او اطلاع چندانی در دست نیست. دولتشاه اشارۀ مختصری به این شاعر دارد و از وی با عنوان ملک‌الشعرا مولانا بدر یاد می‌کند و می‌نویسد: «مردی خوشگوی و ...
  • بدیع بلخی | بَدیعِ بَلخی، ابومحمد بدیع ‌بن محمد بن محمود بلخی، از شاعران فارسی‌گوی سدۀ 4ق/ 10م (عصر سامانی)، مداح ابوﭔﺤﭕﻰ طاهر بن فضل بن محمد جغفانی (د1381ق/ 991م)، امیر چغانیان در ماوراء‌النهر.
  • بدیع الدین | بَدیعُ‌الدّین، با بدیع‌الزمان ترکوسگزی، از شاعران پارسی‌گوی سده‌های 6 و 7ق/ 12 و 13م، منسوب به ترکو (ترقو)، حصاری در سیستان. ظاهراً وی «بدیع» تخلص می‌کرده است او را بدیع ترکو و بدیعی سیستانی نیز نامیده‌اند (عوفی، 2/ 349؛ اوحدی، 184؛ هدایت، 1/ 430).
  • بدیعی سمرقندی | بَدیعیِ سَمَرقَندی، یوسف (د897ق/ 1492م)، متخلص به بدیعی، ادیب و سخنور قرن 9ق/ 15م. از زندگانی او اطلاعات اندکی بر جای مانده است. از آنجا که وی در اندجان (شهری در فرغانه) به دنیا آمد (خواندمیر، حبیب...، 4/ 337)، برخی منابع او را با نسبت اندجانی خوانده‌اند (صبا، 102؛ نفیسی، 1/ 323).
  • بدیهه سرایی و بدیهه گویی | بَدیهه‌سُرایی وَ بَدیهه‌گویی، سرایش و نگارش شعر و سخن به مقتضای مقام و بی‌درنگ و اندیشۀ پیشین. بدیهه یا بداهه (به ضم یا فتح باء) از مصدر بَده و بُده (هاء بدل از همزه: بدء)، در لغت یعنی آغاز هر چیز و آنچه به ناگاه آید جاری شود (اب م؛ و در اصطلاح ادب کلامی است که بی‌رَویت و اندیشه بر زبان و قلم گوینده و نویسنده...
  • براعت استهلال | بَراعَتِ اِسْتِهْلال، یكی از صنایع بدیع معنوی. براعت در لغت به معنی كامل شدن در هنر و فضل (غیاث‌ اللغات، ذیل براعت) و نیز به معنی تفوق و برتری است (تهانوی، 1/ 135). استهلال مصدر باب استفعال به معنی دیدن هلال و بانگ‌كردن كودك (زورزنی، ذیل استهلال)، یا آوای نوزاد است بدانگاه كه از مادر زاده شود (تهانوی، همانجا)...
  • براون | براون، ادوارد گرَنْویل (1279-1344ق/ 1862-1926م)، خاورشناس انگلیسی و دوستدار ایران و زبان‌فارسی پدرش سربنجامین براون، مدیر یك كارخانۀ كشتی‌سازی بود. او میل داشت پسرش در رشتۀ مهندسی تحصیل كند؛ اما ادوارد پس از اتمام دبیرستان میلی به این رشته در خود نیافت در همین زمان جنگ روسیه و تركیه آغاز شده بود. براون 15 سال...
  • برتلس | بِرْتِلْس، یوگنی ادواردویچ (آذر 1269- مهر 1336/دسامبر 1890- اکتبر 1957)، خاورشناس بنام روسی، از برجسته‌ترین کارشناسان ادبیات ملل آسیای مرکزی و صاحب پژوهشهای فراوان در ادب و تصوف ایرانی و تاریخ فرهنگ و ادبیات آسیای مرکزی.
  • برخوردار فراهی | بَرْخورْدارِ فَراهی، متخلص به ممتاز، فرزند محمود ترکمان، ادیب، شاعر و قصه‌پرداز سدۀ 11ق/17م که در دستگاه حاکمان صفوی به منشیگری روزگار می‌گذراند. دربارۀ او دانسته‌هایی اندک در دست است که بیشترین آنها برگرفته از مقدمۀ وی بر کتاب محبوب‌القلوب است. زمان تولد او را اوایل سدۀ 11ق حدس زده‌اند (ظهورالدینوف، 23؛ ذکاو...
  • اخلاق الاشراف |
  • برهان الدین جانم | بُرْهان‌ الدّین‌ جانَم‌ (د 990ق‌ / 1582م‌)، شاعر و عارف‌ هندی‌ وابسته‌ به‌ طریقۀ چشتیه‌. وی‌ فرزند شمس‌العشاق‌ میران‌جی‌ (د 902ق‌ / 1497م‌) بود و در عرفان‌ هم‌ مرید او به‌ شمار می‌رفت‌ (برهان‌ الدین‌، 5). پدربرهان‌ الدین‌، در میان‌ مشایخ‌ چشتیۀ دكن‌ دارای‌ شهرت‌ بود
  • برهان قاطع | بُرْهـان‌ قاطِـع‌، از مهـم‌تریـن‌ فرهنگهـای‌ فـارسی‌، تألیف‌ محمدحسین‌ ابن‌ خلف‌ تبریزی‌، متخلص‌ به‌ برهان‌ در 1062ق‌ / 1652م‌. دربـاره مؤلف‌ دانستـه‌های‌ ما بسیـار انـدك‌ است‌.

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: