ادبیات فارسی

نمایش تا از مورد
نتیجه جستجو برای :
  • ریا | ریا، خودنمایی و آشکارکردن عمل به‌منظور جلب توجه و ستایش مردم.
  • رندی |
  • ریتر، هلموت | ریتِر، هلموت، خاورشناس و اسلام‌شناس برجستۀ آلمانی، دارای تألیفات مهم در عرفان اسلامی.
  • ز، حرف سیزدهم | زِ، حرف سیزدهم از الفبای فارسی و یازدهم از الفبای عربی و ابتثی و هفتم از حروف ابجد. نام آن در کتابهای لغت، «زا، زاء، زای، زی، زای هوّز، زای منقوطه، زای نقطه‌دار، زاء معجمه، زای اخت‌الرّای، زاء خالصه» ضبط شده است (نک‍ : برهـان ... ، ذیل زای نقطه‌دار؛ آنندراج، باب زاء معجمه؛ بستانی؛ تاج ‌العروس، باب‌الزای؛ لغت‌...
  • زبان زنان | زَبانِ زَنان، نشریه‌ای اجتماعی، تربیتی، سیاسی، و از مهم‌ترین نشریات بانوان ایرانی، به صاحب‌امتیازی و مدیریت صدیقه دولت‌آبادی (1258 یا 1264 ش ـ6 مرداد 1341 ش/ 1879 یا 1885- 28 ژوئیۀ 1962 م)، از فعالان حقوق زنان در ایران.
  • زازاریت باهرا | زازاریتْ باهْرا، نشریۀ مذهبی (ذیحجۀ 1265-1336/ نوامبر 1849- 1918) که توسط مبلغان پروتستان آمریکایی به زبان و خط سریانی (آسوری)، و به مدت 69 سال، در اورمیه انتشار می‌یافت. این نشریه ارگان «هیئت مذهبی آمریکاییان پروتستان شهر بوستن» بود (پروین، 1/ 135).
  • ریو | ریو، شارل پیِرِ آ‌نری (1199-1280 ش/ 1820-1902 م)، خاورشناس سویسی و صاحب فهرست نسخه‌های خطی فارسی، ترکی و عربی کتابخانۀ موزۀ بریتانیا.
  • ریاض همدانی | ریاضِ هَمِدانی، میرزا جعفر (د 1269 ق/ 1853 م)، متخلص به ریاض و معروف به بدیع‌الزمان ثانی، شاعر پارسی‌گوی سدۀ 13 ق/ 19 م.
  • ریاض الشعراء |
  • روی |
  • رونی، ابوالفرج |
  • روشنایی نامه |
  • روزگار نو | روزْگارِ نو، مجله‌ای ادبی، علمی و اقتصادی که با مدیریت شرق‌شناسِ انگلیسی، آرتور جان آربری (1905- 1969 م/ 1284- 1348 ش)، به‌صورت فصلنامه، و دوماهنامه در فاصلۀ تابستان 1941 م/ 1320 ش تا بهار 1946 م/ 1324 ش به زبان فارسی، و به شکل مصور در لندن منتشر می‌شد.
  • روز روشن | روزِ روشَن، تذکره‌ای به زبان فارسی، تألیف محمد مظفر حسین لکهنوی، متخلص به «صبا»، تذکره‌نگار و شاعر شبه‌قاره، در سدۀ 13 ق/ 19 م.
  • روح القدس | روحُ‌الْقُدُس، نشریه‌ای انقلابی به مدیریت شیخ احمد تربتی، مشهور به سلطان‌العلمای خراسانی.
  • روح الامین | روحُ‌الْاَمین، میر محمدامین میرجملۀ شهرستانی اصفهانی (د 1047 ق/ 1637 م)، از رجال و شاعران معروف سدۀ 11 ق/ 17 م .
  • رعد، روزنامه |
  • رضوان ساروی | رِضْوانِ سارَوی، یا رضوان قاجار، سام میرزا، ملقب به «شمس‌الشعرا» و «شمس ثانی»، شاعر سدۀ 13 ق/ 19 م، و معاصر با محمد شاه (سل‍ 1250-1264 ق/ 1834- 1848 م) و ناصرالدین شاه قاجار (سل‍ 1264-1313 ق/ 1848-1895 م).
  • رشدیه | حاج میرزا حسن تبریزی معروف به رشدیه، فرزند آخوند ملا مهدی تبریزی، بنیان‌گذار مدارس نوین و شیوۀ جدید آموزش ابتدایی در ایران (نک‍ : کسروی، 1/ 19؛ اتحاد، 3/ 259). از رشدیه با لقبهایی چون «پدر معارف»، «پدر فرهنگ نوین ایران» و «پدر مدارس جدیده در ایران» یاد می‌شود (ملک‌زاده، 1/ 117؛ رشدیه، فخرالدین، 19؛ رشدیه، بهد...
  • رشدی، احمد | رُشْدی، احمد، نک‍ : بوسنی و هرزگوین.
  • روکرت | روکِرت، فریدریش، شاعر و خاورشناس آلمانی.
  • رشحه اصفهانی | رَشْحۀ اِصْفَهانی، محمدباقر، از شاعران پارسی‌گوی ایران در سدۀ 13 ق/ 19 م. وی در 1203 ق/ 1789 م در اصفهان متولد شد. جد پدرش به نام محمد از فارس به اصفهان مهاجرت کرده بود. پدر رشحه به نام علی‌اصغر نیز متولد اصفهان است.
  • رضی الدین نیشابوری | رَضْیُ‌الدّینِ نِیْشابوری، ابوجعفر، شاعر و فقیه حنفی در سدۀ 6 ق/ 12 م. او در نیشابور به دنیا آمد و در بخارا زندگی کرد (قزوینی، 236؛ نسوی، 312-313). سال تولد او در هیچ‌یک از تذکره‌های فارسی ثبت نشده است.
  • رشید سمرقندی | رَشیدیِ سَمَرْقَنْدی، ابومحمد بن محمد، از شاعران پارسی‌گوی خراسان بزرگ در سدۀ 6 ق/12 م
  • رشیدی سمرقندی | رَشیدیِ سَمَرْقَنْدی، ابومحمد بن محمد، از شاعران پارسی‌گوی خراسان بزرگ در سدۀ 6 ق / 12 م. از زندگانی او آگاهی چندانی در دست نیست. این اندازه روشن است که وی از مدیحه‌سرایان دربار آل‌افراسیاب بود و خضر بن ابراهیم، قدر خان ابوالمعالی جبرئیل بن محمد و نیز سنجر بن ملکشاه سلجوقی (حک‍ 511-522 ق / 1117- 1128 م) را مد...
  • رضی الدین آرتیمانی | رَضیُ‌الدّینِ آرْتیمانی، شاعر ایرانی سدۀ 11 ق / 17 م
  • ریپکا | ریپکا، یان (1886- 1968 م/ 1265-1347 ش)، خاورشناس چک، صاحب آثار و مقاله‌های بسیار در زمینۀ شعر و ادب فارسی و ترکی، و مؤلف اثر معروف «تاریخ ادبیات فارسی و تاجیک».
  • بابا، لقب | بابا، لقب شماری از مشایخ، عارفان و متصوفه که دست‌کم از اوایل سدۀ 5 ق/ 11 م به کار می‌رفته است.
  • القاب و عناوین | اَلْقابْ وَ عَناوین، کلماتی که همراه اشخاص می‌آیند و برای احترام، تکریم و گاه تحقیر به کار می‌روند. در این مقاله این موضوع در 3 بخش بررسی شده است: 1. در ایران باستان، 2. در قلمرو اسلام، 3. در ایران دورۀ اسلامی:
  • افشار، ایرج | افشار، ایرج (1304- 1389 ش)، ایران‌شناس بزرگ، کتاب‌شناس برجسته، و عضو شورای عالی علمی مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی. فعالیتهای او طی مدتی بیش از 60 سال مداوم، در زمینه‌های متنوع و گسترده‌ای قرار می‌گیرد که حاصل آن، آثار فراوان به‌صورت کتاب، مقاله، یادداشت و منابعی دیگر است (نک‍ : ادامۀ مقاله).
  • افراسیاب | اَفْراسیاب، پادشاه توران‌زمین، و از شخصیتهای شاهنامۀ فردوسی. در منابع، نام او به‌صورتهای دیگری چون فراسیاک، فرنگرسین، فراسیاب، فراسیاف، فراسیاو، فراسیاپ، فراسیاون، فراسیافک، فراسیاوک، فراسیات، فرنکرسینا، و فرنک بن فیش نیز آمده است (یوستی، 103؛ بارتولمه، 986؛ ابوعلی مسکویه، 1/ 12، نیز حاشیۀ 7؛ بیرونی، 104؛ ثعا...
  • اصابع، اصبع | اَصابِع، جمعِ اِصبَع (به معنای انگشتان دست)، نظامی در موسیقی قدیم جهان اسلام (اصابع و مجاری)، برای تبیین جایگاه نغمات و ساختار مُدها، برمبنای موضع انگشتان دست روی دستۀ سازهای زهی. پیشینۀ چنین نظامهایی در موسیقی مشرق‎زمین تا زمـان ابـن‎مِسجَـح (د ح 97 ق/ 716 م) قـابل پیگیـری اسـت (نک‍ : فاروقی، 20, 101, 111-11...
  • اشتقاق، لغت | اِشْتِقاق، در لغت به معنی «گرفتن کلمه‌ای از کلمۀ دیگر» (صفی‌پوری؛ لغت‌نامه ... ). اشتقاق در دستور سنتی زبان فارسی، اصطلاحی است در مقابل جامد، و در دستور زبان امروزی، اصطلاحی است در کنار «تصریف» در صرف (ساختواژه).
  • اسم | اِسْم، نام‌کردن، علامت و نشانه، نام و عنوان و آوازه یا کلمه‌ای که بدان چیزی یا کسی را می‌خوانند. این موضوع در 3 بخش بررسی شده است: 1. اسم در زبانهای ایران باستان و ایرانی میانه، 2. اسم در دستور زبان فارسی، 3. اسم در دستور زبان عربی (این بخش پیش‌تر در دبا آمده است):
  • اسطوره و اسطوره شناسی، اسم عام | اُسْطوره وَ اُسْطوره‌شِناسی، اسطوره اسم عام است برای روایتهای اصولاً دینی نمادین دربارۀ ایزدان یا موجودات فوق انسانیِ دخیل در رویدادها یا اوضاع خارق‌العاده در زمانهای نامشخص، ولی به‌هرحال جدا از زمان عادی و تاریخی وقایع انسانی، و معمولاً در بیان ریشۀ برخی اعمال یا باورها یا نهادها و علت پدیده‌های طبیعی. توسعا...
  • استقراضی، بانک | اِسْتِقْراضی، ‌‌‌بانْک، همچنین معروف به بانک استقراضی روس، از نخستین بانکهای ایران با امتیاز خارجی (تأسیس: 1307 ق/ 1890 م؛ از 1307 تا 1309 ق نام آن، مؤسسۀ انجمن استقراض ایران بود).
  • استعاره، مسئله | اِسْتِعاره، یکـی از 4 مسئلۀ دانش بیان در بلاغت سنّتی. استعاره در لغت به معنی عاریت خواستن و به‌عاریت گرفتن است (زوزنی، 2/ 481؛ آنندراج) و در اصطلاح علوم بلاغی یکی از مسائل دانش بیان (دبا) و هنری‌ترین مسئلۀ این دانش است. در این مقاله، نخست استعاره از دیدگاه موضوعی و سپس از دیدگاه تاریخی بررسی می‌شود:
  • استخاره | اِسْتِخاره، منسکی مستحب از نگاه عموم مسلمانان برای تصمیم‌گیری در امور حیرت‌آور، که آداب و شیوه‌های گزاردن آن معمولاً به بزرگان دین منتسب است. با به‌جا‌آوردن این منسک، فردْ ضمن طلب قضای خیر از خدا، از او می‌خواهد که در امور خطیر فرارویش، انتخاب بهینه‌ای را پیش پای وی نهد.
  • استبداد صغیر | اِسْتِبْدادِ صَغیر، عنوانی برای دورۀ یک‌سالۀ مبارزۀ آشکار محمدعلی ‌شاه قاجار با مشروطیت، از به‌توپ‌بستن مجلس (23 جمادی‌الاول 1326 ق/ 2 تیر 1287 ش) تا پیروزی نهایی مشروطه‌خواهان و خلع وی از سلطنت (27 جمادی‌الآخر 1327 ق/ 25 تیر 1288 ش). در این عصر، پیکارهای خونین میان عوامل استبداد و مشروطه‌خواهان در شهرهای بزر...
  • ارموری | اُرْموری، زبان طایفۀ ایرانی‌تبار ارمور در افغانستان و پاکستان که سخن‌گویانش آن را برگستا یا برگیستا نیز می‌نامند (گریرسن، 123). ارموری از زبانهای ایرانی نو جنوب شرقی است ( ایرانیکا، I/ 512؛ کیفر، 453) و دو گویش دارد: 1. ارموری لوگر در حوالی بَرَکی ـ برک در استان لوگر در جنوب کابل؛ 2. ارموری کانیگُرام در وزیرس...
  • ارسال المثل | اِرْسالُ‌الْمَثَل، اصطلاحی در بلاغت، به معنیِ آوردن مَثَل در شعر، یا سرودن شعرِ حکمت‌آمیز بدان‌سان که ضرب‌المثل شود. ارسال در لغت به معنی فرستادن، و مَثَل (دبا) به معنی قصه و داستانِ مشهور در میان مردم است که وسیلۀ ایضاح و تبیین منظور گوینده قرار گیرد.
  • ارتشاء | اِرْتِشاء، اصطلاح فقهی و حقوقی به معنی قبول «رشوه». در اینکه رِشا (به فتح، ضم و کسر «را») دراصل به چه معنی بوده، اختلاف است (نک‍ : ابن‌منظور، ذیل «رش‌و»؛ زاوی، 2/ 343)، ولی در لغت و روایاتْ معادل جُعْل و نیز سُحْت، به معنی مال حرام، آمده است (برای آگاهی از فهرست احـادیث، نک‍ : بـرازش، ذیل «رشو»؛ نیز حر عاملی،...
  • اربعین | اَرْبَعین، چهلمین روز پس از شهادت امام حسین (ع) که نزد امامیه دارای ارزشی آیینی ‌است و بر‌اساس اعتقادی نسبتاً کهن، سر بریدۀ آن امام در چنین روزی به بدن وی در کربلا الحاق گردید.
  • اخوان ثالث، مهدی | اَخَوانِ ثالِث، مهدی‌ (1306- 1369 ش‌/ 1928-1990 م‌)، متخلص‌ به‌ م‌. امید، شاعر معاصر. وی‌ در طوس‌ مشهد زاده‌ شد. تاریخ‌ ولادت‌ او را 1307 ش‌ ذكر كرده‌اند و این‌ تاریخ‌ از شناسنامۀ او گرفته‌ شده‌ است‌، ولی‌ به‌ گفتۀ خود او تولدش‌ در 26 اسفند 1306 بوده‌ است‌ (نك‍ : كاخی‌، 27). پدرش در طوس‌ بـه‌ عطاری‌ و فروش‌ گ...
  • ابوفدیک، عبدالله | اَبوفُدَیْک (جایگزین مقالۀ دبا)، عبدالله بن ثور بن سلمه (مق‍ 73 ق/ 692 م)، از سران خوارج نجدات. او از تیرۀ بنی‌قیس ابن‌ثعلبه، از قبیلۀ بزرگ بکر بن وائل بود (طبری، تاریخ، 6/ 174) که گروش خارجی در میان آنان گسترش داشت. ابوفدیک شخصیتی پرورش‌یافته در محافل خارجی بصره بود و همراه رؤسای خارجی در 64 ق، برای یاری‌رسا...
  • ابوعبدالله علوی | اَبوعَبْدُاللّٰهِ عَلَوی، محمد بن ‌علی بن حسن بن علی بن حسین حسنی (رجب 367 - ربیع‌الاول 445 / فوریۀ 978 - ژوئیۀ 1053)، محدث و فقیه زیدی‌مذهب کوفه که به ابن‌عبدالرحمان نیز شهرت داشته است (ابن‌صوفی، 29؛ ابن‌نقطه، 1/ 284). خاندانش چنان‌که از کتب انساب پیدا ست (نک‍ : ابن‌صوفی، همانجا)، از عالمان بودند و پدرش نیز ...
  • ابوزرعۀ اردبیلی | اَبوزُرْعۀ اَرْدَبیلی، عبدالوهاب بن محمد بن ایوب (د 5 رجب 415 ق/ 12 سپتامبر 1024 م)، عارف و صوفی. ظاهراً اصل او از اردبیل بوده، اما بیشتر عمر خود را در شیراز گذرانده است. بنابر روایات، ابوزرعه سفرهای بسیار داشته، و در یکی از این سفرها، همراه با پدر خود به دیدار شیخ ابوعبدالله ابن‌خفیف (دبا) رفته، و در راه حجا...
  • ابوحمزۀ ثمالی، دعا | اَبوحَمْزۀ ثُمالی، دُعا، دعای سحر منتسب به امام سجاد (ع). دعای ابوحمزه که به نام راوی آن شهرت یافته است، از بلند‌‌ترین دعاها در فرهنگ شیعه به شمار می‌رود. مطابق آنچه شیخ طوسی بدون ذكر سند از ابوحمزۀ ثمالی روایت كرده است، امام سجاد (ع) شبهای ماه رمضان را به نماز می‌گذراندند و چون سحرگاه می‌رسید، این دعا را می‌...
  • ابوحمزۀ ثمالی، ثابت | اَبوحَمْزۀ ثُمالی، ثابت بن ابی‌صفیۀ دینار (د 149 ق/ 766 م)، محدث، مفسر و فقیه امامی کوفه. تبار او از قبیلۀ طیّ بود و او خود در محلۀ بنی‌ثُماله در کوفه بالید (ابن‎بابویه، من لایحضر ... ، 4/ 444). آل مُهَلَّب (دبا) ادعا داشتند که پدرش از موالی آنان بود (ابن‌ابی‌حاتم، 1(1)/ 450؛ نجاشی، 115).
  • ابواسحاق غزی | اَبو‌اِسْحاقِ غَزّی، ابراهیم بن عثمان بن کلبی اَشْهَبی (441-525‌ ق/ 1049-1131 م)، شاعر مدیحه‌سرای عرب در عصر سلجوقیان. منـابع نـام پدر او را یحیى و محمد نیز آورده‌اند (نک‍ : ابن‌انباری، 269؛ ابن‌خلکان، 1/ 57) و کنیۀ او به‌اختلاف ابو‌القاسم، ابو‌مدین و ابو‌فرقد ذکر شده است (ابن‌عساکر، 2/ 469؛ سبط ابن‌جوزی، 8(1...

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: