دائرة المعارف بزرگ اسلامی

نمایش تا از مورد
نتیجه جستجو برای :
  • بحرالفوائد | بَحْرُالْفَوائِد، از کهن‌ترین نوشته‌های فارسی به شیوۀ دائرةالمعارف که مؤلف ناشناختۀ آن، در سدۀ 6ق/ 12م، اطلاعات بسیار متنوعی در زمینۀ اصور و احکام اسلامی، کلام، آراء و عقاید فرقه‌ها و نحله‌های گوناگون مذهبی، سیاست، تصوف، اخلاق، تاریخ و نیز دانش و عقاید مرسوم زمان و برخی مطالب متفرقۀ دیگر در آن گنجانده است.
  • بحرالمیت | بَحْرُالْمَیِّت، دریاچه‌ای در فلسطین که به واسطۀ فقدان حیات جانوری، به این‌نام (دریای‌مرده مشهور شده است؛ اما در منابع مختلف و در میان اقوام گوناگون اسامی و القاب دیگری هم یافته است، چنانکه در تورات نام آن دریای نمک (بحرالملح) و دریای عربه و دریای شرقی (سفرتثنیه، 17:3؛ صحیفۀیوشع، 16:3، نیز 3:12؛ کتاب دوم پادش...
  • بحران | بُحران، یا بَحران، سرزمینی در ناحیۀ فُرع در حجاز میان مکه و مدینه واقع در 24 کیلومتری شهر مدینه. به گفتۀ ابن اسحاق، بحران معدنی در حجاز بوده، و به حجاج بن علاط بهزی تعلق داشته است (‌‌ﻧﻜ : یاقوت، 1/ 498-499).
  • بحرانی | بحرانی، ابو الحسن جمال‌الدین (یا کمال‌الدین) علی بن سلیمان ستراوی بحرانی، فیلسوف، متکلم و محدث شیعی سدۀ 7ق/ 13م. از سرگذشت وی آگاهی چندانی در دست نیست، اما از شهرتش پیداست که اصلاً اهل سترۀ بحرین بوده، و احتمالاً در همانجا به تحصیل دانش پرداخته است. مشهورترین استاد وی، دانشمند شیعی، ابوجعفر کمال‌الدین‌بحرانی ...
  • بحرانی | بَحرانی، ابوجعفر کمال‌الدین احمد بن علی، مشهور به ابن سعاده، دانشمند، محدث و متکلم امامی سدۀ 7ق/ 13م. دربارۀ سرگذشت این متکلم دانسته‌های بسیار اندکی در دست است. او اهل سترۀ بحرین بوده (ﻧﻜ : یاقوت، 3/ 38؛ بحرانی، یوسف، لؤلؤة...، 254، 265؛ مبنایی، 424)، و در همانجا به تحصیل و تدریس پرداخته است. وی از شیخ نجیب‌ا...
  • بحرانی |
  • بحرانی | بَحْرانی، هاشم ‌بن ‌سلیمان ‌بن ‌اسماعیل حسینی توبلی (د 1107ق/ 1695م)، محدث ومفسر امامی. او از نوادگان سیدمرتضى علم‌الهدى است و نسبش به واسطۀ وی به امام موسی بن جعفر(ع) می‌رسد (افندی، 5/ 298). بحرانی در خانواده‌ای روحانی در کَتکان از قرای توبلى، حاکم‌نشین آن روز بحرین، چشم به جهان گشود (بحرانی، یوسف، 63). ولاد...
  • بحرانی | بَحْرانی، ابوعلی جمال‌الدین ماجد بن هاشم بن علی حسینی (د 1028ق/ 1619م)، فقیه، محدث و شاعر شیعی.
  • بحرق | بَحْرَق، جمال‌الدین محمد بن عمر بن مبارک حمیری حضرمی شافعی (869-930ق/ 1465-1524م)، دانشمندِ ادیب، فقیه و صوفی، علت شهرت وی به بحرق معلوم نیست، اما در ابیاتی که در مدح وی آورده‌اند، به این نام اشاره شده است (عیدروس، 140).
  • بحری |
  • بحری | بَحْري‌، قاضی محمود (1042-1130ق‌/ 1632- 1718م‌)، عارف‌ و شاعر مشهور دكن‌. بحري‌ در گوگی (از توابع‌ بيجاپور دكن‌) زاده‌ شد و 20 سال‌ نخست‌ زندگی را در آنجا سپري‌ كرد. نام‌ پدرش‌ شيخ‌ بحرالدين‌ بود و به‌ همين‌ سبب‌، وي‌ تخلص‌ بحري‌ را براي‌ خود برگزيد. او در تصوف‌ مريد شيخ‌ محمدباقر از سلسلۀ قادريه‌ بود، ولی مد...
  • بحرین | بَحْرِیْن، کشوری که در 1349ش/ 1970م در پی کشمکشهایی میان دولتهای ایران و انگلستان پدید آمد و سرانجام با همه‌پرسی سازمان ملل متحد و موافقت دولت ایران به استقلال رسید و در 1350ش/ 1971م به عضویت آن سازمان پذیرفته شد. نظام حکومتی بحرین مشروطۀ سلطنتی است و بنابر قانون‌اساسی از 3 قوۀ مقننه، مجریه و قضایی تشکیل یافت...
  • بحرین | بَحْرِیْن، نام قدیم منطقه‌ای واقع برساحل شرقی شبه جزیرۀ عربستان، جغرافی‌دانان دست‌کم تا سده‌های 6-7ق/ 12-13م نام بحرین را بر منطقۀ وسیعی از کنارۀ شرقی شبه جزیرۀ عربستان اطلاق کرده‌اند که از شمال به بصره، و از جنوب به عُمان، و از غرب به منطقۀ یمامه، و از شرق به جنوب غربی خلیج‌فارس محدود می‌شد (ابن‌رسته، 182؛ ا...
  • بحریه |
  • بحشل | بَحْشَل، اسلم بن سهل رزّاز واسطی (د 288 یا 292ق/ 901 یا905م)، مورخ و محدث و نویسندۀ تاریخ واسط. اطلاع چندانی از زندگی او در دست نیست. چنانکه از شهرتش برمی‌آید، از مردم واسط و ساکن محلۀ رزازان آنجا بوده، و خانه و مسجدش نیز همانجا قرار داشته است (یاقوت، 5/ 127). در همین دوره محدث دیگری به نام احمد بن عبدالرحمان...
  • بحیا (بحیة) بن یوسف بن پاقودا | بَحْیَا (بَحْیَةِ) بْنِ یوسُفِ بْنِ پاقودا (اواخر سدۀ 5ق/ 11م)، عارف و فیلسوف یهودی اسپانیایی. از جزئیات زندگی وی اطلاعات درستی در دست نیست. آنچه دربارۀ او می‌توان گفت: اینکه وی در سرقسطه (و به گفته‌ای در قرطبه)، دیّان، یا قاضی محاکم شرعی یهود بوده است (منصور، 1؛ اپستاین، 4؛ ER,II/ 42-43).
  • بحیر بن ورقاء صریمی | بَحیرِ بْنِ وَرْقاءِ صَریمی (د 81ق/ 700م)، از سرداران دورۀ اموی در خراسان. وی از تیرۀ بنی صریم بن مُقاعِس از قبیلۀ بنی تمیم بود (ابن‌حزم، 218). در پاره‌ای منابع، نام وی بُجَیر ضبط شده است (مثلاً ﻧﻜ : بلاذری، 415؛ ابن‌حزم، همانجا). همۀ شهرت بحیر به دورۀ فعالیتش در خراسان و اوج نزاعهای قبیله‌ای بازمی‌گردد.
  • بحیرا | بَحیرا، راهبی از اهل کتاب که بر مبنای پاره‌ای روایات، پیامبراکرم(ص) را پیش از بعثت ملاقات کرده، و از نبوت آن حضرت خبر داده است.
  • بحیره | بُحَیْره، استانی در شمال غربی مصر، شامل نواحی غرب رودخانۀ نیل که از شمال به دریای مدیترانه و از جنوب‌شرقی به تپه‌هایی در وادی نطرون محدود است. این استان در عرض °25 و ´30´ شمالی از استان جیزه جدا می‌شود (EI1).
  • بحیره | بَحیره، عنوانی برای گونه‌ای از آزاد کردن آیینی حیوانات در عصر جاهلی که در قرآن کریم ابطال شده است. در بین اعراب پیش از اسلام چنین مرسوم بود که ثمرۀ زایمان پنجم ماده شتر را با «بَحْر»، یا شکافتن گوش آن نشانه‌گذاری می‌کردند و این حیوان که «بحیره» نام می‌گرفت، آزاد، و وقف خدایان می‌شد و هرگونه بهره‌کشی از آن اعم...
  • بحیری | بَحیری، عنوان مشترکی برای اعضای خاندانی محدث که از سدۀ 4تا6ق/ 10 تا12م در نیشابور می‌زیستند و غالباً «مزکَی» بوده‌اند. وجود نام بَحیر در سلسلۀ نسب این خاندان، به صورت بحیربن نوح بن حسین – نیای خاندان که چندان نکته‌ای دربارۀ او دانسته نیست ـ سبب نامبرداری ایشان به بحیری شده است. اگرچه نام بحیریها کمتر در طبقات...
  • بخار | بُخار، در مبحث آثار علوی از طبیعیات قدیم، یعنی «چیزی» که بر اثر گرمای حاصل از تابش آفتاب یا دیگر منابع گرمایی، از اجسام مختلف برمی‌خیزد. طبیعی‌دانان کهن، دو نوع بخار برمی‌شمردند: یکی «ترِآبی» که بخارِ تر یا بخار نامیده می‌شد و دیگری «خشکِ آتشی» که بدان بخار خشک، بخار بادی، بخار دودی یا دود می‌گفتند. همچنین بر...
  • بخارا | بُخارا، شهر و استانی در جمهوری ازبکستان.
  • بخارای شریف | بُخارایِ شَریف، نخستین روزنامۀ علمی و ادبی به زبان فارسی در آسیای مرکزی که از یکشنبه 22 ربیع‌الاول 1330 تا 23 محرم 1331ق/ 11 مارس 1912 تا 2 ژانویۀ 1913م در شهرستان کاگان (نزدیک بخارا) چاپ، و منطقه منتشر می‌شد («دائرةالمعارف...»، I/ 309؛ شریف‌زاده، 90؛ پیوند، 56-55؛ صدرهاشمی، 2/ 8-9).
  • بخارلیق | بُخارْلیق، یا بُخارلیک، پُخارلیک، گروه قومی و کوچکی از بخاریان ساکن سیبری (آکنیر، 98؛ «دائرةالمعارف...»، XII/ 825؛ EI2, I/ 133 ). اینان از بازماندگان بازرگانانیند که در سدۀ 10ق/ 16م از بخارا و اراضی آسیای مرکزی به سیبری غربی مهاجرت کردند و در آنجا استقرار یافتند (همانجا؛ آکنیر، 98). آن زمان میان امیران بخارا ...
  • بخاری | بُخاري‌ ابوالفضل‌ صفی‌الدين‌ محمد بن‌ احمد بن‌ محمد (د 27 رمضان‌ 1200ق‌/ 24 ژوئيۀ 1786م‌)، فقيه‌ و محدث‌ حنبلی‌. در تاريخ‌ ولادت‌ او اختلاف‌ است‌، از جمله‌ برخی‌ آن‌ را 1154ق‌/ 1741م‌ و برخی‌ ديگر 1160ق‌/ 1747م‌ دانسته‌اند (جبرتی‌، 4/ 4؛ كتانی‌، 1/ 214). بخاري‌ نزد دانشمندان‌ عصر خويش‌ به‌ فراگيري‌ دانش‌ پردا...
  • بخاری | بُخاری، ابوالمعالی علاءالدین محمد بن عبدالباقی (د اواخر سدۀ 10ق/ 16م)، خطیب مدینه و نویسندۀ کتابی در فضایل حبشیان. همۀ اطلاعات ما دربارۀآ زندگی این دانشمند، به آگاهیهای که حاجی خلیفه داده، منحصر است. به گفتل وی، بخاری خطیب مدینه، و مردی فاضل بود؛ در 991ق کتابی به نام الطراز المنقوش فی محاسن الحبوش نگاشت و به ...
  • بخاری | بُخاری، ابوالمثل، از شعرای معروف اوایل عهد سامانی در سدۀ 4ق/ 10م. نظامی عروضی نام وی را در شمار شاعران نامداری چون رودکی و کسایی آورده است (ص 27-28) که در بقای نام امیران سامانی نقش بسزایی داشته‌اند.
  • بخاری | بُخاری، امیر احمد بن محمد حسینی (ح 849-922ق/ 1445-1516م)، از مشایخ طریقۀ نقشبندیه.
  • بخاری | بُخاری، باقر بن عثمان، از صوفیان قرن 11ق/ 17م شبه قارۀ هند و مؤلف کتاب جواهر الاولیا. نیاکان او در بخارا می‌زیستند و در سدۀ 7قريال یکی از اجداد او، سید جلال بخاری (د 690ق/ 1291م) از بخارا به نواحی شمال غربی شبه قاره آمد و در قریۀ اُچ، واقع در استان پنجاب مسکن گزید (بخاری، 10، 553؛ غلام سرور، 31). از نیاکان بخ...
  • بخاری | بُخاری، ابوعبدالله محمد بن اسماعیل بن ابراهیم ‌جُعفی (13 شوال 194-256ق/ 20 ژوئیۀ 810-870م)، محدث نامدار ماوراءالنهر، صاحب صحیح و پیشوای محدثان اهل سنت. نیای بزرگ وی،بردزیه (بزدزیه)، دهقانی سغدی، و بر دین سغدی، و بر دین زرتشتی بود و فرزند او مُغیره، جد دوم بخاری، به دست یَمان جعفی، والی بخارا اسلام آورد و به س...
  • بخاری |
  • بخاری |
  • بخاری |
  • بخاری | بُخاری، سید جلال‌الدین (707-785ق/ 1307-1383م)، فرزند سید احمد کبیر، معروف به مخدوم جهانیان و جهان‌گشت، از عارفان بزرگ سدۀ 8ق/ 14م در شبه قارۀ هند. بعضی منابع جدیدتر نام او را جلال‌الدین حسین هم یاد کرده‌اند (چشتی، 970؛ عبدالحی، 2/ 28؛ EI2, II/ 392).
  • بخاری | بُخاری، صلاح ‌بن‌ مبارک (د 793ق/ 1391م)، از اصوفیان طریقۀ نقشبندیه. از زندگی او آگاهی بسیار اندکی در دست است، حتى تاریخ تولد او نیز دانسته نیستو وی خود گوید که در پی یک رؤیای عرفانی به خدمت خواجه علاءالدین عطار (د 802ق/ 1400م)، از پیشوایان بنام طریقۀ نقشبندی، رسید (ص 66) و در 785ق/ 1383م به وساطت وی در «قصر ع...
  • بخاری ارفنجی | بُخاریِ اَرْفِنْجی، ابونصر احمد بن محمد بن نصر، ادیب و مفسر فارسی زبان قرآن کریم (سدۀ 5ق/ 11م). او از مردم ماوراءالنهر، و از شاگردان شیخ ابوالقاسم محمود بن حسن جیهانی (زنده در 475ق/ 985م) بود. از فنج که وی منسوب بدانجاست، نام شهری در مسیر جیحون به فرعانه، در جانب راست وادی سغد است که آن را اَرْبِنْجَن (اشکال....
  • بخت | بَخْت، اصطلاحی در فلسفۀ اسلامی برای تبیین رویدادهایی که وقوع آنها با نظام شناخته شدۀ علل و معلولات ناهماهنگ به نظر می‌رسد. اساس این اندیشه بر این تصور استوار بوده است که برخی از پدیده‌ها از نظم حاکم بر طبیعت پیروی نمی‌کنند و بنابراین، نمی‌توان آنها را بر پایۀ قوانین علیت تبیین کرد. فیلسوفان مسلمان در مبحث بخت...
  • بخت اردشیر |
  • بخت خان | بَخْتْ‌خان، محمد (ﻣﻘ 1275ق/ 1859م)، یکی از رهبران اصلی «شورش بزرگ نظامی» هندیان برضد بریتانیا در 1274ق/ 1858م. او در حدود سال 1212ق/ 1797م در سلطان‌پورِ اَوَده زاده شد. پدرش عبدالله‌خان از بازماندگان غلام قادر روهیله بود که به واسطۀ ازدواج با شاهزاده‌ای از فرمانروایان مخلوغ اوده، به خانوادۀ سلطنتی وابسته شده ...
  • بخت گشایی | بَخْتْ‌گُشایی، مجموعۀ اعمال‌ و رفتارهایی که همراه با برخی آداب خاص مذهبی و جادویی برای گشایش بخت بستۀ دختران «دم‌بخت» و شوهر نرفتۀ در خانه مانده و گشایش کار زنان «سیاه‌بخت» و کارِ بستۀ مردان صورت می‌گیرد.
  • بختاورخان | بَخْتاوَرْخان، محمد، مورخ و دیوان سالار عصر اورنگ زیب (ﻫ م). از نخستین سالهای زندگی او اطلاعی در دست نیست. بنا بر اطلاعی که خود وی در کتاب ریاض الاولیاء به دست داده است (گ 230)، می‌توان تاریخ تولد او را در 1029یا 1030ق/ 1620 یا 1621م دانست (ﻧﻜ : علوی، I/ 16).
  • بختگان | بَخْتِگان، یا نیریز، دریاچه‌ای فصلی در استان فارس. این دریاچه به مساحت 750 ﻛﻤ 2، در 85 کیلومتری شرق شیراز، 14 کیلومتری شمال استهبان، و 20 کیلومتری شمال غرب نیریز، در ارتفاع 558‘1 متری از سطح دریا واقع است (ﻧﻜ : نقشۀ تقسیمات...؛ جعفری، 163). اطلاق نام نیریز به این دریاچه را می‌توان به دلیل همجوار بودن آن با جل...
  • بختنصر |
  • بختنصر | بُخْتُنَصَّر (ﺣﻜ 604 یا 605-562ق‌م)، دومین فرمانروای کلدانی بابل و فرزند نبوپُلَسَّر. در بابل پادشاه دیگری نیز به همین نام وجود داشته، ولی مراد از بختنصر به طور مطلق همین بختنصر دوم است (برای صورتهای مختلف این نام در اکدی، عبرانی و سریانی، ﻧﻜ : جودائیکا، XII/ 911؛ کتاب دانیال، 1:1؛ هاکس، 871؛ ابن عبری، 73). ا...
  • بختک | بَخْتَک، موجودی وهمی و شبرو که صورت جسمانی ندارد و همچون سابه یا شبح شبها به بستر آدمیزادگان می‌آید و خود را روی خفتگان می‌افکند. خفتگان در زیر گرانی بختک احساس گرانی سنگینی می‌کنند و حالت خفتگی به آنان دست می‌دهد. بختک را مترادف کابوس (برهان...، نیز داعی‌الاسلام، ذیل بحث؛ فیضی، ذیل بر خفج) و کابوس را مظهر و ...
  • بختی | بُخْتی، یا بُخْتیّه، یکی از طایفه‌های کهن کُرد ساکن در ناحیۀ بُخْتان (بوتان) در جزیرۀ ابن‌عمر در کرانۀ غربی رود دجله.
  • بختیار بن معزالدوله |
  • بختیار خلجی |
  • بختیار کاکی | بَخْتیارِ کاکی، خواجه قطب‌الدین بن کمال‌الدین اوشی، از عارفان بزرگ قرن 7ق/ 13م شبه قارۀ هند و از اقطاب بزرگ طریقۀ چشتیه. گرچه در سلسله نسب او اختلاف است، اما او را از سادات حسینی دانسته‌اند. بعضی نسب او را به امام جعفر صادق(ع) می‌رسانند (غلام‌سرور، 1/ 267).

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: