آرایش و پوشش
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
یکشنبه 8 دی 1398
https://cgie.org.ir/Fa/article/231866/آرایش-و-پوشش
سه شنبه 25 اردیبهشت 1403
چاپ شده
2
با پذیرش دین اسلام از سوی مردم ایران، تحولات اجتماعی و مذهبی چشمگیری در ایران صورت گرفت، اما تا چندین سده تأثیر این تحولات بر فرهنگ مادی و زندگی اجتماعی ایرانیان چندانمحسوس نبود. از اینرو،بسیاری از مظاهر مادی ـ فرهنگی زندگی مانند نحوۀ پوشش و آرایش اقوام ایرانی در سدههای نخست اسلامی متأثر از سنتهای بومی و دیرین بود.اسناد و مدارک اندکی از وضع زندگی اجتماعی ایرانیان در این سدهها موجود است. همچنین توصیه بر خانهنشینی، پوشیدگی و مستوری زنان موجب شده است که مورخان و وقایعنگاران از چگونگی حضور زنان در عرصههای اجتماعی و نحوۀ پوشش و آرایش آنها تصویر مبهم و کمرنگی ارائه کنند. به هر حال، آنچه از فرهنگ مادی ایرانیان در سدههای نخست اسلامی بر ما آشکار است، از نقوش کتیبهها، سنگنگارهها، مینیاتورها، متون نظم و نثر ادبی، و دادههای جسته و گریخته از خلال حوادث و رویدادهای تاریخی بهدست آمده است. بر مبنای همین اسناد و مدارک در اینجا به شرح چگونگی آرایش سر، موی، چهره و اندام و زیورهای ایرانیان در دورۀ اسلامی میپردازیم.خضاب کردن ریش و موی سر، و حنا بستن دست و پای و سر انگشتان از دیرباز در میان مردم جامعههای مختلف ایران مرسوم بوده است. چنان که برخی از شاعران و ادیبان نیز به خضاب کردن ریش و موی و سبیل، و حنا بستن و نگارین کردن دست و پای و سر انگشتان مردان و زنان اشاراتی دارند (برای نمونه، نک : رودکی، 98؛ منوچهری، 6، 158، 210؛ خاقانی، 156؛ امیر معزی، 54، 74). گچبریهایی که از ری به دست آمده است، نشان میدهد که زنان سدههای 5 و 6ق موهای خود را بافته، در پشت سر میآراستند، یا در دو سوی چهره میآویختند و کلاهی به سبک نیمتاجهای عهد ساسانی بر سر مینهادند (ذکاء، مقدمه بر...، بش ؛ نیز نگارزن، پیکرۀ شم 10). مؤلف تاریخ طبرستان در سدۀ 6ق در وصف زیبایی دختران، به زلفهای به پشت افکنده، چهرۀ آراستۀ آنان، و خالی که بر روی مینهادند و خلخالهایی که به پا میکردند، اشاره میکند (ابن اسفندیار، 64). ارجانی در سمک عیار ویژگیهای یک صورت زیبای آراسته را توصیف کرده، و انواع آرایههای زنان را چنین آورده است: پارهای حنا بر دست و پا، موی شانه و بافته شده، وسمه و سرمه و نیله و سفیدی (سفیداب) و سرخی (سرخاب) و خال بر روی نهاده و غیره (1/22).در این دوره داشتن زلفهای سیاه انبوه و ابروان کمانی و رنگین کردن انگشتان با حنا و آویختن زیورها و تعاویذ آغشته به عنبر و مشک مرسوم بود (همانجا). در بسیاری از نقوش ظروف به دست آمده از دورۀ سلجوقی، زنان با آرایش و زیورهای گوناگون دیده میشوند. از نقوش کاسههای لعابدار به دست آمده از ساوه و کاشان نیز چنین برمیآید که زنان این دوره موهای خود را با موبندهایی به شکل بته جقه و از جنس مروارید پشت سر جمع میکردند و گوشوارههایی حلقهای، یا آویزی به گوش میآویختند (ضیاءپور، 355، شکلهای 265 و 266). در همین دوره زنان گاه موهای خود را به طرز آراستهای به روی شانهها میآویختند و با موبندهای جواهرنشان آن را زینت میدادند (نک : همو، شکل 243). زنان جامعههای کوچندۀ ایلخانیان مغول، آرایش و پوشش سادهای داشتند که با زندگی غالباً کوچرو و متحرک آنها متناسب بود. آنان فرق سر را میگشودند و گیسوان را به دو سویِ شانه میآویختند. پس از چندی ایلخانیان با تمدنهای شهرنشینی و انواع پوشش و آرایش و زیورهای گوناگون آشنا شدند و با به دست آوردن ثروتهای بیکران، در حالیکه تحت تأثیر تمدنهای ایران، چین و همسایگان دیگر قرار گرفته بودند، بر تجمل و تنوع پوشش و آرایش خود افزودند (بیانی، 68- 69). از اینرو، زنان ثروتمند و اشرافی فرمانروایی ایلخانی از هر جهت خود را میآراستند و کلاهی مرصع و پَرنشان بر روی گیسوان خود مینهادند. زنان تازه عروس این دوره نیز تا چندی به آراستگی خود توجه ویژه داشتند و با بر تن کردن جامههای رنگین و نو از دیگر زنان متمایز بودند (همو، 68). همچنین برخلاف دورههای پیش، زنان درباری اوج دورۀ ایلخانی آرایش غلیظی داشتند. نگارههای به دست آمده از این دوره، زنان را سرمه بر چشم کشیده، سفیداب و سرخاب بر روی مالیده، و زیورهای مجلل آویخته نشان میدهد. روایات تاریخی متعدد استعمال بیش از حد عطر و مواد آرایشی در این دوره را گزارش کردهاند (همو، 70).سفالینههای به دست آمده از دورۀ مغول تصاویر زنان آراستهای را که دستها و پاهایشان را با حنا و خالکوبی نقش و نگار داده، و خلخالهایی به مچ پا آویخته بودند، نشان میدهد. همچنین در تصاویر دستنوشتههای متونی چون ورقه و گلشاه و پشت جلد کتابهای الاغانی و الدریاق (تألیف: 595ق/ 1199م)، نحوۀ آراستن موی و چهره و زیورها و طلا و گوهرهای متعددی را که زنان برای آرایهبندی خود به کار میبردند، میتوان دید ( ایرانیکا، V/776). کلاویخو، سیاح اسپانیایی که در دورۀ مغول به ایران سفر کرده است، در یادداشتهای سفرش، به دکانهای برخی از کاروانسراهای تبریز که محل خرید و فروش عطر و روغنهای خوشبو و وسایل آرایش بود، اشاره میکند و زنان تبریزی را که عطر و روغن بسیار به کار میبردند و در آرایش افراط میکردند، مشتریان همیشگی این دکانها دانسته است (ص 161).همو در جایی دیگر به ضیافتی که همسر تیمور نیز در آن شرکت داشته است، اشاره میکند، و چهرۀ همسر تیمور را سرب سفید (سفیداب) مالیده، به طوریکه «پنداری بر سیما نقابی سفید دارد»، وصف میکند. به روایت کلاویخو غالب زنان آن دوره به هنگام بیرون رفتن از خانه برای محافظت از آفتاب به روی خود سفیداب میمالیدند (نک : ص 262). ابن بطوطه نیز که در سدۀ 8ق/14م به تبریز سفر کرده، در سفرنامهاش ذیل مطلبی دربارۀ تبریز و بازار آن، راستۀ جواهرفروشان بازار پر رونق قازان را که محل خرید و فروش سنگهای قیمتی و جواهر بوده است، وصف، و به زیورآرایی زنان تبریزی و علاقۀ وافر آنها به خرید طلا و جواهر از بازار قازان اشاره میکند (ص 233). از برخی نگارههای دورۀ تیموری نیز چنین برمیآید که زنان با توری مرصع گیسوان خود را در پشت سر جمع میکردند و دستمالی (پیشانی بند) بر پیشانی و روی تورِ موبند میبستند که پشت سر گره میخورد، و رشته مرواریدی حول بنا گوش و چانه میآویختند و گردنبند دو ردیفه و تاج مجلل و دستبندهایی با دو ردیف دانه (احتمالاً مروارید) به کار میبردند و رشتهای از دانههای جواهر یا مروارید به مچ پا میکردند (نک : تصویر «همای و همایون» به دست آمده از جامع التواریخ، در موزۀ هنری متروپولیتن، ایرانیکا، V/784؛ ضیاءپور، 366-370 و شکلهای 270، 271، 272؛ نیز نک : نگار زن، پیکرۀ شم 11).
دربارۀ چگونگی آرایش و زیورآرایی در دورۀ صفویه منابع و دادههای قابل توجهی وجود دارد. سیاحان و مورخان در یادداشتهای خود دربـارۀ اوضـاع ایـران به موقعیتهای اجتماعی ـ فرهنگی جامعۀ ایران نیز توجه داشتهاند. بسیاری از دانستههای امروزین ما دربارۀ وضع فرهنگ مادی در دورۀ صفویه مرهون یادداشتها و سفرنامههای جهانگردان و سیاحان اروپایی است که در این دوره به ایران سفر کردهاند. دلاواله، از سیاحان دورۀ صفوی در سفرنامهاش آرایش موهای زنان ایرانی را شبیه زنان بغدادی دانسته است و به رشته مرواریدهایی که از پیشانی بند آنها آویخته بود، اشاره میکند. همچنین زنان این دوره رشتههایی از موهای خود را از دو طرف چهره به پایین میریختند به نحوی که این رشتهها چهرۀ آنها را در برمیگرفت (ص 147). زنان با توجه به بضاعت و شأن و پایگاه اجتماعی خود، کلاههای مزین به جواهر و سنگهای رنگی قیمتی بر روی موهای بلند بافتۀ خود مینهادند. یکی از ملاکهای زیبایی این دوره داشتن گیسوان بسیار بلند بود. گاه بلندی گیسوان زنان تا پاشنۀ پای آنها میرسید. زنان گیسوان خود را چند گیس میبافتند و با غالیه خوشبو میکردند و سر بافتهها را با مروارید و زیورهای دیگر میآراستند و پشت سر میآویختند. زنانی که گیسـوان بلندی نداشتند، از بافتههای مصنوعی ابریشمین (کلاه ـ گیس یا سرگیس) استفاده میکردند. نوار نازک رنگینی نیز بر پیشانی میبستند که به آن پیشانیبند (یا تیار) میگفتند (شاردن، 4/73، 218- 219؛ سانسون، 122). ظاهراً در اواخر دورۀ صفویه جا دادن گیسوان در کیسهای مخملین که از پشت آویزان میشد (گیسوبند) نیز مرسوم شده بود (کارِری، 135-136).پوشش و آرایش چهرۀ مردان مسلمان در سدههای 11 و 12ق در جامعههای مختلف ممالک اسلامی به یکدیگر شباهت داشت. مردان این دوره عموماً ریش داشتند. بلندی، شکل و رنگ ریش مردان و نوع پوشش آنها، موقعیت اجتماعیشان را در جامعه مشخص میکرد. شهرنشینها و بازرگانان ریشی متوسط با رنگهای زرد، سرخ، کبود و سبز داشتند. کارگران و غلامان را از ریش کوتاهشان بازمیشناختند و پزشکان، روحانیان، مدرسان و قاضیان ریش سفید بلندی بر چهره داشتند (مظاهری، 86- 87). تراشیدن موهای سر توسط مردان در دورۀ صفوی مرسوم بود. همچنین گذاردن ریش سیاه پرپشت و آراستهای که به دو بخش تقسیم شده بود، نیز در این دوره رایج شد ( ایرانیکا، V/788). شاهزادگان دورۀ صفوی گیسوان بلند و بافته و ریش انبوهی داشتند (مظاهری، همانجا). داشتن ریش سیاه نیز از بارزترین ویژگی آرایش مردان ایرانی دورۀ صفوی بود. به گزارش سیاحانی چون شاردن (4/216) و دلاواله (ص 226- 227) روحانیان دورۀ صفوی ریش انبوهی میگذاشتند و سپاهیان و مردان نظامی سبیل بزرگ و انبوهی داشتند که انتهای دو سر آن به بنا گوش میرسید. به گزارش شاردن شاه عباس سبیل را آرایش صورت مرد دانسته و بر حسب بلندی و کوتاهی سبیل به نظامیان حقوق میپرداخته است. مردان گاه برای سیاهتر جلوه دادن موی سر و ریش خود آنها را با وسمه و حنا رنگ میکردند (دلاواله، همانجا؛ الئاریوس، 283).داشتن ابروان پرپشت کمانی پیوسته به هم از ملاکهای زیبایی زنان به شمار میرفت. از اینرو، زنان با سیاه کردن و پیوسته کردن ابروان آن را پرپشت و کمانی نشان میدادند. آنها رشتههایی از مروارید و زیورهای دیگر نیز بر پیشانی میبستند و برای کاملتر شدن آرایش خود خالی سیاه بر بالای ابرو یا میان پیشانی مینشاندند (شاردن، 4/220؛ سیلوا، 231). نقش و نگار بستن دستها و پاها با حنا و خالکوبی شکلهای کوچک بر روی سینه نیز از گونههای آرایشی مرسوم زنان عهد صفوی بود (دلاواله، 165-166؛ ایرانیکا، V/790). کاربرد عطر و مشک و عنبر و غالیه نیز در میان مردان و زنان عهد صفوی رایج بود. یکی از زیورهایی که زنان به خود میآویختند، گردنبندهایی از زنجیر طلا و نقره یا رشته مرواریدی بود که انتهای آن عطردانی قرار داشت که همواره از مشک و عنبر آکنده بود و به آن عنبرچه یا عنبرینه (عنبری، عنبرین، عنبردان) میگفتند. جنس عنبرچهها از طلا و نقره بود و ثروتمندان اطراف عنبرچههای خود را با جواهر مرصع میکردند ( لغتنامه، ذیل عنبرین و عنبردان؛ شاردن، 4/221-222؛ نیز نک : انصاری، 205). در این دوره زنان چادرنشین و بیابانگرد و برخی زنان طبقات پایین جامعههای مناطق مختلف ایران، حلقههایی که در قسمت پایین آن قطعات مروارید داشت، به پرۀ بینی خود میآویختند. حتى کنیزکان برخی از مناطق کرمان بالای بینی را سوراخ میکردند، و حلقهای از آن میگذراندند (الئاریوس، 287؛ شاردن، 4/221؛ اورسل، 130). زنان طبقۀ اشراف در زیورآرایی خود بیش از حد افراط میکردند. شاردن در سفرنامهاش به برخی از پوشاکهای گرانبها، عطرها، جواهرها و زیورهای کمنظیر شاهزادگان صفوی اشاره کرده است (3/291، 294- 295، 301-302، 4/230-231). کیفیت آرایش و زیور بستن زنان در عهد افشاریه و زندیه نیز متأثر از دورۀ صفویه است. در دورۀ افشاریه بجز کاسته شدن تجملها و زیورهای پوشش و آرایش، تحول چشمگیر دیگری در این زمینه پیش نیامد(ذکاء مقدمه بر، بش ). به گزارش برخی از منابع تاریخی نادرشاه افشار به تغییر دادن و منسوخ کردن برخی آداب و سنن که از دورۀ صفویه باقی مانده بود، پرداخت؛ از جمله با حنا بستن ریش و موی و دست و پای سربازان و نظامیان مخالفت کرد (راوندی، 6/276).یک نگارۀ مربوط به دورۀ زندیه، زنی را با موهای آراستهای که از پشت سر آویخته است، و کلاهکی مجلل، قلابدوزی شده و زیورنشان بر سر دارد، نشان میدهد. در این نگاره زن که به النگو و گردن بندهای بلند مزین است، جلو موهای بلند خود را چیده، و به طور چتری روی پیشانی نشانده است. ظاهراً چتری کردن موهای جلو سر در این دوره مرسوم بوده است (ضیاءپور، 396 و شکلهای 281-282؛ رجبی، 40). موی بافته و تزیین شده با زیورهای طلایی، سیاه کردن چشمها، مژگان و ابروان با سرمه و وسمه از ویژگیهای آرایش زنان عهد زندیه است (فرانکلین، 49؛ ورهرام، 160). مردان عهد زندیه حتى جوانان کمسن و سال برای آنکه خواجه جلوه نکنند، ریش انبوه سیاهی میگذاشتند. مردان در مراقبت و نگهداری از ریشهای خود کوشا بودند و همواره آینه و شانۀ کوچکی همراه داشتند. مردان جوان گاه موهای دو طرف سر را حلقهای میکردند و میآویختند (رجبی، 39-40). آویختن ساعت با زنجیر طلا یا نقره، عطردان، مهر و نشان از جمله زیورهای مردان دورۀ زندیه بود (همانجا).
مِلاکهای زیبایی در عهد قاجار به دورههای پیشین شباهت داشت. غایت زیبایی زنان در این دوره داشتن صورتی گرد، چشمانی درشت و خمار، مژگان بلند، ابروان پهن و پرپشت و سیاه به هم پیوسته و بینی کوچک و منقاری بود. از اینرو، زنان دورۀ قاجاریه برای نزدیک شدن به این ملاکهای زیبایی از ابزار و لوازم آرایش ویژهای بهره میجستند. ابروان را با وسمه پهن و بلند و سیاه میکردند، چنان که تا شقیقهها امتداد مییافت؛ به چشمان و مژگانشان سرمه میکشیدند و خالی بر گوشۀ ابرو مینشاندند؛ با سفیداب صورت را همچون برف سفید، و با کمی سرخاب لبان و گونهها را سرخ میکردند. شکل و رنگ موی مرسوم این دوره همچنان گیسوان بلند پرچین و شکن و سیاه بود. حنا بستن و رنگ کردن مو نیز مانند دورههای قبل رایج بود. طرّه یا مرغوله دسته مویی بود که زنان قاجار از موهای سمت جلو سر جدا میکردند و در دو طرف صورت میآویختند. گاه موهای جلو سر را به شکل دم طاووسی، حلقهای یا چتری، با لعاب بهدانه بر پیشانی میچسباندند (معیرالممالک، 44؛ برای وصف آرایش و زیورهای زنان ایرانی دورۀ قاجار در سفرنامههای مختلف، نک : دروویل، 58- 59؛ دالمانی، 283- 285؛ مـوزر، 268؛ ویلز، 115-116؛ رایس، 102-103؛ شیل، 73-74). در این دوره زنان زَرَک و پولکهای پر زرق و برق را بر مو، چانه و گونۀ خود میچسباندند و برای صاف و نرم شدن روی و زدودن موها از صورت، پس از حنا بستن دست و پای و موی و استحمام، که هفتهای یک بار صورت میگرفت، صورت خود را بند میانداختند (برای توصیف حنا بستن دست و پای زنان ایرانی، نک : دروویل، 59). گاه خط باریکی از موی سبیل را بر پشتِ لب باقی میگذاشتند و اگر زنانی چنین سبیل نازکی نداشتند، با سرمه خطی بر پشت لب میکشیدند (معیرالممالک، همانجا؛ سرنا، 230). برخی احتمال دادهاند که رسم گذاردن سبیل بر پشت لب توسط زنان قاجاری یک رسم کوتاه و گذرا بوده، و در میان همۀ زنان جامعه رواج نداشته است (سودآور، شم 3، ص 85).
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید