صفحه اصلی / مقالات / دانشنامه ایران / آرایش و پوشش /

فهرست مطالب

آرایش و پوشش


آخرین بروز رسانی : یکشنبه 8 دی 1398 تاریخچه مقاله

لباس سنتی امروزی زنان کره‌ای شامل چاگری سفید و بسیار کوتاهی است که یقۀ آن با نواری پرنقش و نگار که از چپ به راست بسته می‌شود، تزیین می‌گردد، همراه با چیما که دامنی پرچین و فراخ از ابریشم است و کمر آن تا زیر سینه بالا می‌آید.
آسیای جنوبی: جمعیت هندوی آسیای جنوبی حدود ٠٠٠،2 کاسْت (طبقه) را در برمی‌گیرد و اعضای هر کاست از لباس و زیور‌آلاتی که به روشنی بیانگر کاست آنها ست، استفاده می‌کنند؛ در نتیجه، موضوع پوشاک این منطقه را نمی‌توان به صورتی مطلوب در چند پاراگراف تشریح کرد.
در اینجا برخی از ویژگیهای اصلی لباسهای طبقات بالای هندوها و مسلمانان، به همراه تاریخ تحول آنها آورده می‌شود.
منشأ باستانی شاخص‌ترین جامه‌های امروز هند، یعنی دهوتی و ساری را که به ترتیب لباس مردان و زنان هندی است، با توجه به نقوش برجستۀ باقی مانده، می‌توان به سدۀ ٢ ق‌م نسبت داد. در این نقشها مردان و زنان در حالی تصویر شده‌اند که پارچه‌ای بلند به نشیمنگاه خود پیچیده، و سپس آن‌را از میان پاها گذرانده‌اند، به طوری که در قسمت جلو بدن، این پارچه دارای چینهای متعددی شده است. زنان کمربند باریکی از پارچه نیز بسته‌اند. مردان در حالی‌که دستارهای بزرگ بر سر دارند، و زنان با روسریهای بلندی که تا پایین کمر می‌رسد، به تصویر کشیده شده‌اند. 
ظاهراً تا سدۀ ١٢م/6ق که مسلمانان شمال و مرکز هند را فتح کردند، تغییر مهمی در لباس مردم هند صورت نگرفت؛ اما از آن پس، در این دو قسمت از شبه قاره تغییرات بنیادی در شکل لباس به وجود آمد تا با تعالیم اسلام که پوشیدگی هرچه کامل‌تر بدن را توصیه کرده است، هماهنگ گردد.
آن دسته از همسران اکبر، امپراتور گورکانی هند که از طبقۀ نجیب‌زادگان (راجْپوت) بودند، با استفاده از فراوانی پارچه‌های فاخر در این کشور، لباسی بسیار زیبا و تازه طراحی کردند که فوراً موردتقلید زنان مسلمان قرار گرفت. این جامه شامل دامنی پلیسه و جلو باز بود که گهاگهرا نامیده می‌شد و پارچه‌ای شبیه پیش‌بند جلو آن آویخته بود که قسمت باز آن را می‌پوشاند و به همراه آن، نیم‌تنه‌ای آستین‌کوتاه به نام چُلی می‌پوشیدند که بسیار کوتاه بود و تنها سینه را می‌پوشاند. امروزه، در آیینهای رسمی یا نیمه رسمی، بسیاری از مردان هندو کتی نخی، سفید و بلند که دامن چین‌دارش تا روی زانو می‌رسد و جلو آن از بالا تا پایین دکمه دارد، روی شلوار سفیدی می‌پوشند که در بالا گشاد، و در پایین تنگ است؛ و بیشتر زنان هندو نیز یا ساری می‌پوشند، یا نیم‌تنۀ گشادی که تا کمر را می‌پوشاند و زیر آنها هم نیم‌تنه‌ای کوتاه به سبک چلی بر تن می‌کنند.

2. زیورآلات

زیورآلات شامل اشیائی است که به عنوان زینت به کار می‌روند و به سبب مهارتِ به کار رفته در خلق آنها و همچنین ارزش ذاتی اجزاء تشکیل دهندۀ آنها گرانبها شمرده می‌شوند. در طول قرون و از فرهنگی به فرهنگ دیگر، موادی که کمیاب و زیبا تلقی شده، گسترۀ وسیعی داشته است و از صدف، استخوان، سنگ‌ریزه، دندان و ناخن حیوانات و چوب گرفته، تا فلزاتِ به‌اصطلاح گرانبها،سنگهای قیمتی و نیمه قیمتی،مروارید، مرجان، انواع مینا، شیشه و سرامیک را شامل می‌شود. در دورانهایی خاص، صنعتگران هنرمند گاه برای نقش زیبایی‌شناختی مواد، به عنوان اجزاء تشکیل دهندۀ یک مجموعه، اهمیت بیشتری قائل بوده‌اند تا ارزش ذاتی این مواد. به همین دلیل این هنرمندان صنعتگر ممکن است به جای به کار بردن طلا یا پلاتین، برای 
ساختن یک سنجاق سینه از فولاد یا پلاستیک استفاده کرده باشند.

یکم ـ مواد و شیوه‌ها

نخستین موادی که برای ساختن زیورآلات شخصی به کار رفت، از جهان حیوانات و گیاهان گرفته شد. مواد به دست آمده از جهان حیوانات به شکل طبیعی یا آموده (فرآوری شده)، اصل زیور را تشکیل می‌داد، درحالی‌که الیاف گیاهی نقش عنصر نگهدارنده را ایفا می‌کرد. در دوران ماقبل تاریخ، استفاده از انواع صدفها و تکه‌های صدف برای ساختن گردن‌بند، دست‌بند، سینه‌ریز و زیور‌آلاتِ مخصوص موی سر رواج داشت و هنوز هم در برخی از فرهنگهای جزیره‌ای و ساحلی، این کار دنبال می‌شود. در مناطق درون بومی، عاج ماموتها، شاخ گوزنهای شمالی و حیوانات دیگر، و بعدها کهربا و لیگنیت (زغال سنگ قهوه‌ای) از نخستین موادی بود که برای ساختن زیورآلات به کار رفت. همۀ موادی که در طول قرون برای ساختن زیورآلات به کار رفته‌اند، کم و بیش به طرق مکانیکی، فیزیکی و شیمیایی دستکاری شده‌اند تا از حالت خام خارج شوند.

فلزکاری

ورقۀ فلزی، فلز قالب‌ریزی شده و مفتول فلزی همواره از اجزاء اصلی زیورآلات بوده‌اند. این مواد با بهره‌گیری از فنون و استفاده از ابزارها به اشکال دلخواه در می‌آیند. طلا در حالت طبیعی خود به صورت گرم و یا سرد چکش می‌خورد و به ورقه‌های بسیار نازک تبدیل می‌شود. در ادوار کهن این کار با استفاده از چکش سنگی صورت می‌گرفت و پس از این مرحله، ورقه‌های طلا به اندازه‌های دلخواه بریده می‌شد.
بررسی کهن‌ترین زیور‌آلات نشان می‌دهد که یکی از متداول‌ترین شیوه‌ها در تزیین ورقه‌های فلزی برای جواهرسازی، برجسته‌کاری آنها بوده است. در طول قرون، فنون برجسته‌کاری اساساً بدون تغییر مانده است. گرچه در عصر جدید استفاده از ماشین، تولید اجزاء تزیینی زیورآلات را به صورت انبوه، با صرفه‌جویی فراوان در وقت و نیروی کار امکان‌پذیر ساخته، ولی به همین نسبت از کیفیت هنری آنها کاسته شده است. در کوژکاری، نقش با فشردن ورقۀ فلزی در یک قالب منفی، یا چکش‌‌کاری از پشت ورقه ایجاد می‌شود، سپس با چکش یا ابزار‌های قلمزنی روی کار پرداخت می‌گردد. در روش سنتی، برای ساختن نقشهای تمام برجسته یا کاملاً مدور، ورقۀ طلا روی مدلهای چوبی یا برنزی فشرده می‌شود. اشیاء کاملاً گرد در دو قطعۀ مجزا ساخته شده، سپس به یکدیگر لحیم می‌شوند. فن دیگر برجسته‌کاری کنده‌کاری است که در این شیوه با استفاده از ابزارهای نوک‌تیز، طرح روی فلز کنده‌کاری می‌گردد. 

مینا‌کاری

در میناکاری، گَردِ شیشه را که با استفاده از اکسیدهای فلزی رنگین شده است، در آب می‌ریزند و با چسب مخلوط می‌کنند و روی قسمتهایی از زیور که دارای فرو‌رفتگی است، یا با استفاده از نوارهای طلا، نقره یا مس لبه‌گذاری شده است، می‌مالند. سپس شیء موردنظر را حرارت می‌دهند تا گرد شیشه ذوب شود و به فلز بچسبد. با سرد شدن تدریجی، مینا متبلور می‌شود و پس از صیقل خوردن، رنگ و جلای بهتری پیدا می‌کند. مینایی که در زیورآلات به کار می‌رود، می‌تواند مات یا نیمه مات باشد؛ زیرا مینای شفاف با عبور دادن نور از خود و بازتاباندن آن از فلزی که روی آن قرار گرفته است، هرگونه کنده‌کاری را که بر فلز صورت گرفته باشد، نمایان می‌سازد. از انواع میناکاری می‌توان میناکاریِ خانه‌خانه، شیاری، سایه‌روشن، رنگارنگ و مشبک را نام برد.
میناکاری فنی است که پیش از ابداع رنگارنگ‌سازی زیورآلات با سنگهای قیمتی، رواج داشته است. در ابتدا در مصر، یونان و ایران دورۀ ساسانیان، مینای صیقل نخورده اغلب به تقلید از سنگ لاجورد و مرمر سبز در زیور‌آلات به کار می‌رفت. 

جواهرات (گوهرها)

علاوه بر فلزاتی مانند طلا، نقره و پلاتین، سنگهای قیمتی یا نیمه قیمتی گران‌ترین موادی هستند که به صورت گسترده در ساختن زیورآلات به کار رفته‌اند. بنابر تعریف، این گروه از مواد جواهرسازی برخی از فرآورده‌های حیوانی یا گیاهی، نظیر کهربا، مروارید و مرجان را نیز در برمی‌گیرد. در عرف، الماسها، یاقوتها، زمردها و یاقوتهای کبود به عنوان سنگ قیمتی یا جواهر طبقه‌بندی می‌شوند. سنگهای دیگری چون کریزوبِریل، زبرجد (توپاز) و زیرکُن را نیز می‌توان به سبب سختی آنها و ضریبهای شکست و شفافیتشان در زمرۀ سنگهای قیمتی محسوب داشت. 
در میان سنگهای قیمتی، الماس بالاترین ضریب شکست را دارا ست و الماسهایی که در جواهرات به کار می‌روند، بسیار شفاف‌اند. الماسهای به دست آمده از معادن هند، در دوران باستان شهرت داشت. در غرب استفادۀ محدود از الماس در اواخر سده‌های میانه آغاز شد. الماسهایی که در جواهرات به کار می‌روند، براساس رنگشان از بی‌رنگ تا زرد درجه‌بندی می‌شوند. الماسها از لحاظ خلوص نیز درجه‌بندی می‌شوند و این درجه‌بندی از سنگهای کاملاً شفاف که بسیار خالص‌اند، تا سنگهایی با ناخالصیها و عیبهای بسیار متغیر است. تقاضای زیاد سبب شده است که از چند سدۀ پیش (نخست در ١٦٧٥م/ 1086ق در پاریس) الماس و دیگر سنگهای قیمتی مصنوعی ساخته شود. 
یاقوتِ مُگُک در برمه به سبب رنگ سرخ درخشانش، ارزشمندترین یاقوت به شمار می‌رود. رنگ بیشتر یاقوتهای تایلند به قهوه‌ای متمایل است، در حالی‌که یاقوت سری‌لانکا (سیلان) مایل به بنفش است. یاقوت‌کبود نیز از گرانبهاترین جواهرات است که گونۀ برمه‌ای آن به رنگ آبی سیر، و گونۀ کشمیری آن روشن‌تر است. زمرد سبز نیز سنگی گرانبها ست که از روزگار کهن در مصر و آمریکای جنوبی شناخته می‌شده است.
یکی از مهم‌ترین سنگهای قیمتی با بلورهای خالص که کاربرد گسترده‌ای در جواهرسازی دارد، زبرجد (توپاز) است. نوعی از این سنگ که به رنگ زرد عسلی است، از همه معروف‌تر است؛ ولی این سنگ گونه‌های صورتی، قرمز، آبی و بی‌رنگ ــ با کاربرد کمتر ــ نیز دارد.
مروارید یکی از کهن‌‌ترین جواهراتی است که انسان به وجود آن پی برده است. رنگ مرواریدها بسته به آبهایی که از آن صید می‌شوند، متغیر است. مروارید خلیج فارس اغلب شیری رنگ، مروارید استرالیا سفید مایل به آبی یا سبز، مروارید خلیج پاناما قهوه‌ایِ طلایی، مروارید مکزیک سیاه یا قهوه‌ای مایل به قرمز، مروارید سری‌لانکا صورتی، و مروارید ژاپن شیری یا سفید با رنگ‌مایه‌های سبز است. بارزترین ویژگی مروارید ویژگی رنگین‌کمانی آن است. مرواریدهای قناس آنهایی هستند که در لایۀ بیرونی آنها نقصی وجود دارد. امروزه این مرواریدهای ناصاف را تراش می‌دهند و مدور می‌کنند. در سده‌های ١٦- ١٧م/10-11ق جواهرسازان از شکل نامنظم این مرواریدها برای قسمتهایی از شکل حیوانات یا دیگر اشکال بهره می‌گرفتند. پس از سرازیر شدن مرواریدهای پرورشی به بازارهای جهان توجه به مرواریدهای اصل به میزان قابل ملاحظه‌ای فروکش کرد.
علاوه بر مروارید، مواد آلی دیگری همچون کهربا، مرجان، عاج و شبق در زمرۀ جواهرات محسوب می‌شوند. کهربا نوعی رِزینِ (صمغِ) سنگواره شده است که اغلب به رنگ قهوه‌ای مایل به زرد در طبیعت یافت می‌شود، ولی در مواردی به رنگهای قهوه‌ای سیر تا قرمز، سبز یا آبی نیز مشاهده می‌‌گردد. کهربا هیدروکربنی بی‌ریخت (بی‌شکل) است و ممکن است ذرات مواد خارجی، حشرات به دام افتاده و حبابهای هوا را در خود جای دهد. مشهورترین مکانی که در آنجا کهربا یافت می‌شود، امتداد سواحل دریای بالتیک است که در آنجا، امواج قطعه‌های کهربا را به ساحل می‌آورد.

جواهرات در افسانه‌ها و فرهنگ عامیانه

از زمانهای باستان بشر شیفتۀ سنگهای قیمتی بوده است. سنگهای قیمتی از دیرباز در زیورآلات به کار رفته‌اند و افزون بر آن، سختی، شفافیت، درخشندگی و نو بودن همیشگی این سنگها سبب گردیده است که مردم آنها را دارای خواص معجزه‌آسا بپندارند و نیروی مرموزی برای آنها قائل شوند. سندی کهن در این زمینه شعر اندرزگونه‌ای از اُنُماکْریتوس،‌کاهن و پیشگوی‌یونانی‌(سدۀ‌ ٥‌‌ق‌م) است که در آن، سراینده احتمالاً با بهره‌گیری از اعتقادات باستانی بابلیان، دربارۀ نیروی ویژۀ سنگهای قیمتی سخن گفته است.
بدین‌ترتیب، در رشتۀ گوهرتراشی علمی پدید آمد که با ماهیت و خواص معجزه‌آسای بلورها سر و کار داشت. این دانش توسط رومیها به ژرمنهای شمال اروپا که در اصل با این مفاهیم بیگانه بودند، انتقال یافت. این‌گونه اعتقادات تا سده‌های میانه ادامه یافت و رگه‌هایی از آن‌را امروزه نیز می‌توان مثلاً در میان کسانی که به استفاده از سنگ ماه تولد اعتقاد دارند، مشاهده کـرد.
ویژگیهای خارق‌العاده‌ای که به سنگهای مختلف نسبت داده می‌شد، گوناگون بودند و اغلب با یکدیگر تداخل پیدا می‌کردند. تصور می‌رفت که الماس در نبرد به صاحبش در برابر دشمن قدرت می‌بخشد و او را از شر ارواح و جادو مصون می‌دارد. یاقوت کبود به طور سنتی مظهر برکت آسمانی و نشانۀ وفاداری تلقی می‌شد؛ همچنین عقیده بر این بود که این سنگ صاحبش را در مقابل فقر و خیانت حفظ می‌کند، از ابتلاء وی به بیماریهای چشمی جلوگیری می‌نماید و مارگزیدگی را درمان می‌کند. تصور می‌رفت که به همراه داشتن یاقوت سرخ سبب می‌شود که شخص در عشق و سعادت زندگی کند، خوابهای بدش تعبیر نشود و آرامش و آسایش نصیبش گردد. همچنین گمان بر این بود که زمرد ثروت و شهرت به همراه می‌آورد و درصورت وقوع خیانت در زندگی زناشویی می‌شکند و چنانچه زیر زبان گذاشته شود، شخص از قدرت پیشگویی برخوردار می‌گردد. به همین ترتیب، پنداشته می‌شود که آمِتیست (معروف به یاقوت بنفش) از مستی جلوگیری می‌کند، به شخص فرزانگی می‌بخشد و سبب می‌شود که وی موردتوجه بزرگان قرار گیرد.

کنده‌کاری روی جواهرات

نمونه‌های سنگهایی که به منظور ساختن مهر یا برای تزیین، روی آنها حکاکی شده است، از اوایل دورۀ سومریها تا انحطاط تمدن روم و مجدداً از زمان رنسانس تا عصر حاضر به فراوانی موجود است. کیفیت سخت و با دوام سنگهای قیمتی این امکان را فراهم ساخته است تا این‌گونه سنگها به گونه‌ای شگرف پایدار بمانند. در کنده‌کاری روی جواهرات تنها سنگها و فلزات نرم را می‌توان با ابزارهای تراش دستی حکاکی کرد و کار روی سنگهای سخت مستلزم چرخ تراش است. استفاده از تکنیک چرخ تراش از حدود 4،000 تا ٠٠٠، 3 سال پیش از میلاد در بین‌النهرین، و نزد مینوسیهای کرِت، از اواسط دورۀ سوم مینوسی میانه (ح ١٧٥٠-١٥٨٠ق‌م) رواج داشته است.

بین‌النهرین

حکاکی سنگهای قیمتی احتمالاً از جنوب بین‌النهرین سرچشمه گرفته است. این هنر در هزارۀ 4‌ق‌م، یعنی در عصر تمدنهای ایلام و سومر به درجۀ بالایی از پیشرفت رسید. ایلامیان و سومریان سنگهای استوانه‌ای را کنده‌کاری می‌کردند؛ آنها را به ریسمانی می‌آویختند و به عنوان مُهر به کار می‌بردند. موضوع حکاکیها اغلب قهرمانان در حال جنگ با جانوران، خدایان همراه با نیایشگران و نقشهای تزیینی بود. پس از تهاجم اَکَّدیها (ح ٨٠٠، 2ق‌م) هنر کند‌ه‌کاریِ مُهر اوج گرفت و سنگهای نیمه‌قیمتی نظیر سنگهای بلور با مهارت استادانه‌ای تراشکاری ‌شدند. متداول‌ترین طرح در این دوره تصویر گیلْگَمِش در حال انجام دادن کارهای شگفت است. حکاکی خط میخی روی سنگها از همین زمان به تدریج ظهور کرد. پس از اکدیان، هِـماتیت به تدریج رایج‌ترین سنگ برای کنده‌کاری شد و متداول‌ترین موضوعات حکاکی عبارت بود از «صحنۀ معارفه» که در آن، الاهه‌ای در حالت نشسته نقش گردیده است، در حالی که خدای دیگری نیایشگری را به سوی او راهنمایی می‌کند؛ موضوعات دیگر افسانۀ گیلگمش و نقشهای اسطوره‌ای بود. هنگام فرمانروایی سلسلۀ اَموریان (ح٢١٠٠- ١٨٠٠ ق‌م) که حَمورابی (حَمّورَپی) نیز از جمله پادشاهان آن به شمار می‌رود، دورۀ هنری بسیار چشمگیری پدید آمد، ولی مدت آن احتمالاً کوتاه بود. تصاویر حکاکی شده در این دوره، بیشتر مشابه دورانهای پیشین است.
 

صفحه 1 از22

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: