صفحه اصلی / مقالات / دانشنامه ایران / آرایش و پوشش /

فهرست مطالب

آرایش و پوشش


آخرین بروز رسانی : یکشنبه 8 دی 1398 تاریخچه مقاله

ساده‌ترین عطرها انواع اُدوتوالت و ادوکلناند که محلولهای الکلیِ آبی هستند. این محلولها کم‌دوام، حاوی مقدار اندکی مواد عطرزا، و نسبتاً فرارند. عطرهای مرغوب غلظت بیشتری دارند و از حل شدن اسانس در الکل به دست می‌آیند. ساختن عطرهای خوب علاوه بر آنکه مبتنی بر دانش است، نوعی هنر نیز به شمار می‌آید و سازندگان سرشناس عطر هنرمندانی طراز اول تلقی می‌گردند. از مواد جامد و نیمه‌جامد نیز می‌توان به عنوان محمل مواد خوشبو استفاده کرد. عطرهای جامد به شکل قلمها(لولها)ی معطری عرضه می‌شوند که در آنها، الکل با صابون به صورت ژِل درمی‌آید.

فرآورده‌های بهداشتی و ترکیبات مشابه

این فرآورده‌ها عبارت‌اند از خمیر دندانها، دهان شویه‌ها، فرآورده‌های ویژۀ استحمام و پس از آن، فرآورده‌های ویژۀ اصلاح صورت و مواد مو زدا.

خمیر دندان

مسواک زدن مرتب دندانها تأثیر بسزایی در مقابله با ناراحتیهای لثه و محدود کردن حملۀ باکتریها به دندانها دارد. خمیر دندان با داشتن مواد سایایی که ممکن است بسیار نرم یا کاملاً سخت باشند، به پاک شدن دندانها کمک می‌کند. در خمیر دندانها، این مواد سایا با ماده‌ای که محمل آنها به شمار می‌آید و نیز طعم‌دهندۀ مناسب ترکیب می‌شوند. مرسوم‌ترین فرمول خمیردندان عبارت است از: 1. مواد سایا (برای نمونه کلسیـم فسفات دی‌هیـدرات، گِل سفید، آلومین) به میزان 40٪؛ 2. گلیسرین 20٪؛ 3. پاک‌کننده (مثل سدیم لوریل سولفات) 5/1٪؛ 4. غلیظ کننـده (به‌ عنـوان نمونه سـدیم کـربوکسی متیل) 1٪؛ 5. طعم‌دهنده 1٪؛ 6. آب.

لوازم استحمام

استفاده از فرآورده‌های ویژۀ استحمام با مصرف روزافزون صابونهای میکرب‌کش، روغنهای استحمام و ترکیبات دیگری که موجب معطر شدن و شادابی پوست بدن می‌شود، با سرعت رو به ‌گسترش است. موادی که بلور حمام خوانده می‌شوند، به طور معمول، عبارت‌اند از دانه‌های رنگی و معطر سدیم سِسکویی‌ کربنات، یا قرصهای فشرده که آب درون وان را نرم می‌کنند و قطر لایۀ پس‌ماند‌ه‌های صابون روی آب را کاهش می‌دهند. مواد کف کنندۀ موسوم به حباب حمام به دلیل کف فراوانی که روی آب وان ایجاد می‌کنند، به استحمام حالتی تجملی می‌دهند.

پودرها و دیگر لوازم بعد از استحمام

در مناطق گرمسیر، استفاده از پودر طلق (تالْک) و دیگر پودرهای مخصوصِ بعد از استحمام جهت کمک به شادابی پوست بسیار متداول است. در‌عین‌حال، مصرف پودرهای بعد از استحمام در مناطقی که آب و هوای معتدل دارند، نیز احساس مطبوعی به پوست بدن می‌دهد. در مناطق استوایی لوسیونهای الکلی و ادوکلنها به همان اندازه که برای مقاصد عادی بهداشتی به کار می‌روند، به سبب داشتن رایحۀ خوش نیز مورداستفاده قرار می‌گیرند. تفاوت در میزان مصرف این‌گونه فرآورده‌ها را می‌توان به سادگی با مقایسۀ اندازۀ ظرفهای محتوی آنها در مناطق استوایی و اروپا تشخیص داد. برای مثال، در مناطق استوایی قوطیها یا بسته‌های حـاوی پودر بـدن نیم کیلویـی، ولی در اروپـا 100 گرمـی‌اند. در برخی موارد، مقدار اندکی مواد میکرب‌کش نیز به این فرآورده‌ها افزوده می‌شود تا به برطرف کردن بوی عرق بدن کمک کنند.

مواد مو زدا

از مواد مو زدا برای زدودن موهای زائد، به ویژه موهای پا و زیر بغل استفاده می‌شود. زدودن موهای زیربغل کارآیی مواد بوزدا و ضدتعرق (دِئودُرانتها) را افزایش می‌دهد. مادۀ فعال فرآورده‌های بوزدا اغلب کلسیم تیوگلیکولات است که به شکل خمیر عرضه می‌شود. عملکرد این مواد همانند لوسیونهای فر زنندۀ موی‌سر، گسستن پیوندهای شیمیایی موجود در ساختار مو ست؛ ولی به جای کنترل، و سپس برعکس کردن این‌فرایند که در عملِ فر زدن صورت‌می‌گیرد، در عمل موزدایی، فرایند گسست پیوندها به طور کامل انجام می‌گیرد و موها را ضعیف می‌کند، به نحوی که با کمترین تلاش می‌توان آنها را در سطح پوست از انتها جدا کرد. از شیوه‌های دیگر برطرف نمودن موهای زائد چسباندن لایه‌ای از موم به آنها ست که با برداشتن موم، موها از ریشه کنده می‌شوند. تراشیدن این موها نیز از جمله راههای برطرف کردن آنها به شمار می‌رود.    (117)

II. آرايش و پوشش در ايران باستان

کليات و منابع

در باب آرايش و پوشش ايرانيان باستان، منابع و شواهد بسيار اندک و پراکنده‌‌اند. افزون بر این، اطلاعات موجود در این منابع نیز مختصر، و بیشتر دربارۀ مردان‌ است، آن هم درباريان، و نه مردم عادی. از اين‌رو، بيشتر تحقيقات پژوهشگران معاصر محدود به همين زمينه‌ها بوده است. منابعی که معرفی اجمالی آنها در ادامه می‌آيد، غالباً اطلاعات محدودی دارند و در مورد برخی از ویژگيها هيچ‌گونه اطلاعی به دست نمی‌دهند. ميزان اصالت يا اقتباس در هر مقوله هم از جملۀ مواردی است که بررسی‌گسترده‌تر و جدی‌تری را می‌طلبد. بدین سبب، در اینجا تنها به معرفی اجمالی نوع آرایش و پوشش در ایران باستان (محدود به متداول‌ترین اقلام و سبکها) پرداخته می‌شود که در واقع، مجموعه‌ای از اطلاعات گرد آمده از منابع موجود است.
برای سهولت کار و انتظام بخشیدن به اطلاعات پراکندۀ موجود، مبحث آرایش و پوشش در ایران باستان به صورت دوره‌ای، و مطابق تقسیم‌بندیهای رایج تاریخ این عصر دنبال می‌شود و در هر مبحث، نخست معرفی پوشش و سپس آرایش مردمان آن دوره می‌آید. برای آشنایی با زمینه‌های شکل‌گیری پوشش مشخصۀ ایرانیان در دوره‌های تاریخی، و همچنین نوع و میزان تأثیرپذیری آنان از پیشینیان و همسایگان، در آغاز و پس از معرفی کلی منابع، نک‍اتی نیز در باب پوشش ایرانیان نخستین و دیگر اقوام مرتبط می‌آید.
در میان آثار مکتوب به جا مانده از ایران باستان که عمدۀ آنها مربوط به اواخر این دوران، و در واقع، صورت مکتوب کنونی آنها متعلق به نخستین سده‌های اسلامی است، هیچ اثری دیده نمی‌شود که به طور کامل یا حتیٰ بخشی از آن به آرایش و پوشش ایرانیان باستان پرداخته باشد. منابعی هم که اطلاعات محدود و مختصری دارند، پیش از هر چیز، نقشهای بازمانده از دوران باستان و به طور کلی، تمامی آثاری است که تصویرهایی از این دوره را بازتاب می‌دهند. اشارات پراکندۀ نویسندگان باستان و برای دوره‌های متأخرتر، آثار نویسندگان دوران اسلامی در درجۀ بعد قرار دارد؛ ضمن آنکه باید گفت در برخی از مجموعه‌های یافت شده از همسایگان ایرانیان باستان هم آثاری از آرایش و پوشش می‌توان دید که تأثیرپذیری آنها از ایرانیان کاملاً تأیید شده است. 

ایرانیان نخستین و همسایگان

پیش از ورود آریاییان به ایران، اقوامی در این سرزمین می‌زیستند که دربارۀ آنها آگاهی چندانی در دست نیست. تنها اطلاعات موجود از این دوران که مجموعۀ تاریخ روایی ایران را تشکیل می‌دهد، برگرفته از آثاری عمدتاً به فارسی یا عربی است که در دوران اسلامی، و بـه نقل از منـابعی کـه اینک جز نام ــ آن هم فقط در پاره‌ای از موارد ــ اثری از آنها بر جای نمانده است، تألیف شده‌اند. در اغلب این‌گونه منابع، سرآغاز آشنایی مردم با مواد پوششی و آرایشی به عصر نخستین سلسله، یعنی پیشدادیان می‌رسد، به‌ویژه دوران پادشاهی جمشید که بسیاری از تحولات زندگی اجتماعی، از جمله رشتن ابریشم و کتان و پنبه، و رنگ کردن آنها، و تهیۀ جامه‌های رنگارنگ به وی منتسب است (نک‍ : ثعالبی، 11-13؛ فردوسی، 1/ 39-40؛ ابن اثیر، 1/61، 64). تاریخ روایی استفاده از زر و سیم و لعل و یاقوت و نظایر آنها را در آرایش و پیرایش، همچنین به کارگیری بسیاری از عطریات و خوشبوکننده‌ها را به جمشید نسبت می‌دهد (نک‍‍ : فردوسی،1/41؛ میرخواند، 1/517). با این همه، از این دوره هیچ گونه شاهد باستان‌شناختی در دست نیست.
اما در باب پوشش و‌ آرایش ایرانیان دوران تاریخی پیش از مادها، تاکنون شاهد مستقیمی به دست نیامده است و پژوهشگران تنها از قراین و شواهد موجود، به این نتیجه رسیده‌اند که پوشش آنان شباهت بسیاری نه فقط به همسایگانشان ‌در ‌سرزمینهای کـوهستـانی ــ نظیر لودیاییها و ‌فریگیان ــ داشت، بلکه می‌توان گفت حتیٰ به جامه‌های اقوام خویشاوند آنان در غرب ــ همچون داکیها و ژرمنها ــ هم شبیه بود. دربارۀ پیروی ایرانیان از این سبک پوشش، به 3 عامل می‌توان اشاره کرد: آب و هوای اوراسیای داخلی با افت و خیزهای شدید آن؛ شیوۀ زندگی شبانی و دام‌پروری؛ به‌کارگیری اسب در زندگی روزمره، و به‌ویژه در جنگ. این پوشش عموماً چنین بوده است: بالاپوشی با بلندی متفاوت و معمولاً آستین‌دار، شلوار سوارکاری، غالباً با چکمه یا ساق‌پیچ، ردا، و کلاه بلند نمدی بر روی انبوه موهای آویخته (گوتس، V/2227).
در مجموع، مردم خاور نزدیک گرایش به استفاده از لباسهای گشاد و آزاد داشتند که شامل دامن چین‌دار و ردایی بود که آن را دور بدن می‌پیچیدند و در زیر آن هم بالاپوشی به تن داشتند. به احتمال بسیار، ایرانیان نخستین سبک خود را که گویا در اواخر هزارۀ دوم ق‌م‌ با خود به فلات ایران آورده بودند، تحت تأثیر پوشش ساکنان خاور نزدیک، و چه بسا مطابق با آب و هوای سرزمین جدید تغییر دادند. ایرانیان بالاپوش چین‌دار مردم خاور نزدیک را پذیرفتند، اما در آن تغییراتی ایجاد کردند و از جمله بدان پوشش سر یا کلاه خیاره‌دار بلندی را افزودند که احتمالاً از کلاه پردارِ آشوری گرفته شده بود ( ایرانیکا، V/723). اما کلاه نمدی (یا پارچه‌ای) هم که گونه‌هایی از آن هنوز در میان برخی مناطق عشایری و روستایی ایران به کار می‌رود، یکی از قدیم‌ترین اجزای پوشش ساکنان فلات ایران بوده است که آن را در کهن‌ترین نقشهای یافت شده از این دوران می‌توان دید (نک‍‍ : شهشهانی، 25 بب‍ ). 
افراد ترسیم شده بر روی اشیاء مفرغی لرستان، تن‌پوشی شبیه هیتیها دارند. برخی فقط لباس بلندی پوشیده‌اند که مرکب است از پارچه‌ای افتاده بر روی شانه که به دور کمر پیچیده شده است و کمربندی که بـر روی آن بستـه‌اند. این لباس که دامن آن به‌زحمت به زانو می‌رسید، با نوارهای ساده و احتمالاً بافتهای مارپیچی، حاشیه‌دوزی شده بود؛ شاید هم این نوارها باریکه‌های فلزی نقش‌داری بوده‌اند، شبیه آنچه سکاها به کار می‌بردند (گوتس، V/2227-2228؛ نیز نک‍ : قوامی، 56-65). 
شواهد موجود نشان می‌دهند که ساکنان فلات ایران در پیش از تاریخ، دست کم از هزارۀ چهارم ق‌م، از زیب و زیورهای استخوانی و سنگی و بعدها، فلزی، و همچنین مواد آرایشی استفاده می‌کردند. از جملۀ این زیب و زیورها که نمونه‌هایی از آنها به دست آمده است، گردن‌بند، دست‌بند، انگشتر و سنجاق سر را می‌توان نام برد (نک‍ : پرزوُرسکی، I/224-253). 

مـادهـا

منابع

مهم‌ترین منابعی که دربارۀ پوشش و آرایش در ایران باستان، به‌ویژه دوره‌های ماد و هخامنشی اطلاعات ارزشمندی به دست می‌دهند، نقشها و تصویرهای بر جای مانده از این دوره‌ها ست که در رأس آنها باید از نقشهـای کـاخهـای تخت ـ جمشید یاد کرد. با این همه، کاستی مهمِ بسیاری از این نقشها (جز نقشهای میناکاری شدۀ رنگی) آن است که در باب پاره‌ای ویژگیهای مواد آرایشی و پوششی، از جمله جنس و رنگ، اطلاعاتی در اختیار نمی‌نهند. گروه دیگری از منابع، آثار نویسندگان کلاسیک ‌است، از جمله هرودت، گزنفن و استرابن‌که حاوی اشاراتی به نوع آرایش و پوشش ایرانیان در دوره‌های یاد شده است و علاوه بر آن، در پاره‌ای از موارد، کاستی یاد شده در مورد گروه نخست را هم برطرف می‌سازند. همین ویژگی و امتیاز را برای گروه سوم هم می‌توان قائل شد. این گروه شامل آثار بازمانده‌ای از مواد آرایشی و پوششی است. نمونۀ این آثار پارچه‌های پرنقش و نگار یافت شده در گورهای سکایی است که به اعتقاد پژوهشگران، سکاها آنها را از ایران وارد می‌کردند (نک‍ : کخ، از زبان...، 245). 

پوشش

کهن‌ترین منابع مربوط به شناخت دورۀ مادها، سالنامه‌ها و نقش‌برجسته‌های آشوری است. نقش‌برجسته‌های متعلق به دورۀ سارگن (حدود 700ق‌م)، مادها را مردمانی با قامتی متوسط و موهای کوتاه تصویر کرده‌اند که شنلی از پوست پلنگ یا پوست گاو به تن، و پاپوشهای ساق‌بلند و بنددار به پا دارند که تا ماهیچۀ پا می‌رسد. اینان کلاه نوک‌تیز بر سر، و یا نواری پهن در جلو پیشانی نیز دارند (کالیکان، 43). استفاده از پوست که میان دیگر اقوام مجاور از جمله ماناییان هم رواج داشت و برخی جوامع ایران هنوز هم آن را به کار می‌برند، بدین صورت بوده است که آن را روی نیم‌تنه‌ای (پیراهنی آستین‌کوتاه که تا زانو می‌رسید) می‌‌انداختند و گاهی هم با کمربندی استوار می‌ساختند (دیاکونف، 448).
در حاشیۀ تابوت مفرغی یافت شده در زیویه (نزدیك سنندج امروزی) نقش مردانی دیده می‌شود که شبیه مادها لباس پوشیده‌اند. این لباس حاشیه‌ای ظاهراً از پشم دارد و نقش آن خال‌خالی (گویی از پوست پلنگ) است (کالیکان، همانجا).
قدیم‌ترین سران قبایل مادی بر روی سنگ آرامگاهشان با نیم‌تنه‌ای چسبان که تا زانویشان می‌رسد، تصویر شده‌اند. چنین جامه‌ای در ایلام نیز به کار می‌رفت و این نکته را از نقش‌برجسته‌های ستون پیروزی آشوربانیپال می‌توان دریافت. اجزای دیگر این پوشاک یک باشلق (کلاه بلند) و یک کله‌پوش نرم و قابل انعطاف بود، با پیش‌آمدگی‌ای در جلوی سر، و دو لبه که در زیر چانه به هم می‌رسیدند، و سومی که پشت گردن را می‌پوشاند. باشلق که نخستین‌بار در یک سردیس سنگی متعلق به 2000ق‌م دیده شده، احتمالاً در دورۀ مادها رواج بسیار داشته است (گوتس، V/2227).
گزارش یونانیان دوره‌های بعد دربارۀ پوشش مادها، با آنچه در نقشها دیده می‌شود، تفاوت بسیار دارد: به گفتۀ اینان «جامۀ مادی» از پیراهنی گشاد (موسوم به ساراپیس) با آستینهای بلند و شلوار گشاد و چین‌دار و همچنین بالاپوشی کوتاه از پارچۀ رنگارنگ (ارغوانی، سرخ، و گاه خاکستری تیره یا لاکی تیره) ابریشمی یا ‌پشمی تشکیل می‌شده است‌ (نک‍ : راولینسن، II/315-316)؛ باشلق نیز جزئی از این پوشش بوده است. با این همه، ظاهراً این نوع جامه فقط در بخشهای شرقی معمول بوده است، و ساکنان ماد مرکزی و غربی از آن استفاده نمی‌کردند. به نظر می‌رسد که این پوشش بعدها، همراه پاره‌ای از دیگر عناصر فرهنگی، در سراسر دورۀ مادها رواج یافت و در سدۀ 6ق‌م، پارسیها نیز آن را پذیرفتند (دیاکونف، 449). 
پوشش دیگر که ظاهراً شاه و ملازمانش به كار می‌بردند، لباس بلند تنگی بود که چینهای ظریفی داشت و تا مچ پا می‌رسید. بخش زیرینِ نیم‌آستین آن به تنه (و نه زیر بغل) چسبیده بود، ولی در محل آرنج سرآستین داشت و بسته می‌شد؛ همچنین کمربندی محکم داشت که با رشته‌های متعددی آراسته می‌شد و هر کدام از این رشته‌ها از شانه پایین می‌آمد و مانند بند شلوار، به کمربند متصل می‌شد. ظاهراً بر روی این لباس یک نوع شنل بر شانه می‌انداختند و هنگام جنگ، سوارکاری، یا شکار، همۀ جامه را با کمربندی می‌بستند (گوتس، V/2228).
در نقشهای تخت جمشید هم مادها با پوششی تصویر شده‌اند که متناسب با نوع زندگی‌شبانی است. این پوشش شامل تن‌پوش چسبانی بوده که تا زانو می‌رسیده، و با کمربند بسته می‌شده است؛ همراه اینها از شلوار و کلاه گرد هم استفاده می‌كردند. مادها همچنان که مثلاً در نقش‌ برجستۀ قیزقاپان (از سدۀ 4ق‌م یا پیش‌تر) هم دیده می‌شود (پرادا، 194)، در اغلب موارد کت آستین‌داری هم بر روی شانه می‌انداخته‌اند (تامسن، 121-123). 
استرابن (V/313-315) در ذکر اقتباسهای پارسیها از مادها، علاوه بر کلاههای آنان، به نیم‌تنه‌ای اشاره می‌کند که سرآستینهای آن به نوک انگشتان می‌رسیده است.
ظاهراً تا زمان آشنایی مادها با فرهنگ آشوری، زندگی مادّی، و از جمله پوشش آنان، فاقد تجمل بوده است. اما با برافتادن نینوا (در 612ق‌م) شیوۀ زندگی تجملی آشوریان در میان مادها نیز رواج یافت و آداب و رسوم دربار آشوری متداول گشت (گوتس، همانجا). آثار این تغییر را از جمله در گزارش گزنفن می‌توان دید. به گفتۀ وی مادها عادت داشتند لباس ارغوانی بپوشند، ردایی بلند به تن کنند و خود را با گردن‌بند و دست‌بندهای‌گوناگون بیارایند. وی در توصیف صحنۀ دیدار کورش با پدربزرگش، آستیاگس می‌نویسد که چون کورش آستیاگس را با موهای عاریه و چشمانی آرایش شده و صورتی بزک کرده و غرق در جواهر دید، از زیبایی پدربزرگ شگفت‌زده شد، چه این موضوع با شیوۀ زندگی پارسیها (نک‍ : دنبالۀ مقاله) که ساده و بدون تجمل بود، تفاوت بسیار داشت (گزنفن، «كورش‌نامه»، I/27-29).
 

صفحه 1 از22

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: