تاریخ

نمایش تا از مورد
نتیجه جستجو برای :
  • بلوک | بُلوك، يا بولوگ، اصطلاحی در تقسيمات كشوري در ايران در سده‌هاي گذشته، نيز اصطلاحی نظامی‌ در سازمان لشكري دولت عثمانی.
  • بلوکباشی | بُلوكْباشی، عنوانی نظامی و اداري در تشكيلات دولت عثمانی، به معنی فرمانده و رئيس بلوك (ه‍ م). اين عنوان در نظام اداري ايران نيز از سدۀ 10ق / 16م به بعد كاربرد داشته است.
  • بلوی، ابومحمد | بَلَوی‌، ابومحمد عبدالله بن‌ محمد مدینی‌ (زنده‌ در 330ق‌ / 942م‌)، مورخ‌، محدث‌ و فقیه‌ مصری‌. از سرگذشت‌ او اطلاع‌ چندانی‌ در دست‌ نیست‌. ابن‌‌ندیم‌ نخستین‌ کسی‌ است‌ که‌ از بلوی‌ یاد کرده‌ است‌
  • بلی | بَلیّ، تیره‌ای از قبیلۀ بزرگ قضاعه. بلی نام نیای این قبیله است (كلبی، 2 / 705؛ ابن‌قتیبه، 104؛ همدانی، الاكلیل، 1 / 188-189؛ ابن حزم، 478).
  • بنا، حسن | بَنّا، حسن (1285-1327ش / 1906-1949م)، بنیان‌گذار و رهبر جمعیت اخوان المسلمین. وی در شهرستان محمودیه نزدیك اسكندریه در بحیرۀ مصر به دنیا آمد.
  • بناکتی | بَناكَتی، ابوسلیمان فخرالدین داوود بن محمد، ملقب به فخر بناكتی (د 730ق / 1330م)، مورخ و شاعر ایرانی دورۀ مغول. لقب فخر بناكتی را خود در كتابش ذكر كرده است
  • بناورت | بِناوِرْت1 (د 479ق / 1086م)، لقب ابن عباد، رهبر مسلمانان سَرَقوسه2 (واقع در جنوب شرقی صِقِلیه3) در رویارویی با حملۀ نُرمانها. تاریخ‌نگاران اروپایی نام او را به صورتهای مختلف ثبت كرده‌اند (نک‍ : EI²، اما در منابع كهن اسلامی به او اشاره نشده است.
  • بندار | بُنْدار، اصطلاحی دیوانی كه روزگاری دراز در برخی از سرزمینهای خلافت، به ویژه ایران به كار می‌رفت. این كلمه فارسی، و مركب از دو جزء است: «بنه» به معنای بار و اموال، و «دار» پسوند دارندگی و حفاظت.
  • بنداری | بُنْداری، قوام‌الدین فتح بن علی بن محمد (د سدۀ 7ق / 13م)، مترجم شاهنامۀ فردوسی به عربی. با آنکـه وی كتاب نسبتاً مشهوری درباره سلجوقیان تدارك دیده، و شاهنامه را به عربی برگردانده است
  • بنوال |
  • بنی اغلب | بَنیْ‌اَغْلَب، خاندانی از عرب تمیمی ‌كه از 184 تا 296ق / 800 تا 909م در تونس فرمانروایی داشتند. عنوان بنی‌اغلب برگرفته از نام اغلب بن سالم مرورودی، پدر ابراهیم، بنیان‌گذار این خاندان است
  • بنی اسد | بَنی اَسَد، تیره‌ای از عرب عدنانی، موسوم به بنی اسد بن خزیمه. این تیره با اینکـه در مقایسه با دیگر قبایل بزرگ، در تاریخ سده‌های نخستین هجری، ویژگی برجسته و نقشی چشم‌گیر نداشته است
  • بنی افطس | بَنی اَفْطَس، از دولتهای ملوك الطوایف ‌اندلس كه پس از فروپاشی خلافت اموی، بر باختر میانی ‌اندلس فرمانروایی كرد (413-487ق / 1022-1094م).
  • بنی امیه | بَنی‌اُمَیه، یكی از دو شاخۀ بزرگ قبیلۀ قریش كه شماری از ایشان نزدیك یك سده بر سرزمینهای اسلامی حكومت كردند.
  • بنیچه | ​​​​​​​بُنیچه، نظامی‌خاص برای اخذ مالیات و روش سربازگیری كه ظاهراً از عصر ایلخانیان تا آخر دورۀ قاجاریه در دستگاه دیوانی ایران برقرار بوده است. برخی بنیچه را مشتق از كلمه «بُنه»، به معنی «جفت» می‌دانند.
  • بنی ایناق | بَنیْ ایناق، یا قُنْقراتْها، نام یكی از دو شعبۀ خانهای حكومتگر خیوه (خوارزم) از 1219ق تا 1337ق / 1804 تا 1919م. واژۀ ایناق در زبان تركی جغتایی به معنی رفیق، ندیم، مشاور و مقرب پادشاه است و در تركستان از مراتب عالی درباری به شمار می‌رفت
  • بنی عباس | بَنی عَبّاس، تیره‌ای مهم از قبیلۀ بنی‌هاشم و بزرگ‌ترین سلسلۀ خلفای اسلامی‌كه نسب آنان به عباس بن عبدالمطلب (ه‍ م)، عموی پیامبر اكرم (ص) و نوادۀ‌هاشم بن عبدمناف می‌رسد.
  • بنی قینقاع | بَنی قَینُقاع، یكی از 3 قبیلۀ یهودِ مدینه، مقارن با هجرت پیامبر اكرم (ص) و حضور آن حضرت در این شهر. دربارۀ منشأ بنی قینقاع اطلاع دقیقی در دست نیست. برخی آنان را عرب تباران یهودی شده می‌دانند
  • بوذرجمهر |
  • بوری بن ایوب |
  • بوری بن طغتکین |
  • بوری، بنی | بوری، بَنی، خاندانی از اتابكان سلاجقه كه حدود نیم قرن (498-549ق / 1105-1154م) در دورۀ جنگهای صلیبی بر بخشهایی از شام، به ویژه دمشق و اطراف آن فرمان راندند و بدین سبب به «اتابكان دمشق» نیز نام بردار شدند.
  • بوزابه | بوزابه، یا بوز اَبه (مق‍ 542ق / 1147م)، از امیران و اتابكانِ ترك دستگاه سلاجقه و فرمانروای فارس. وی ظاهراً فعالیتِ رسمی‌ سیاسی و نظامی ‌را در خدمت مِنْگوبَرْس، حاكم فارس آغاز كرد و در زمرۀ دستیاران بزرگ او در حكومت درآمد و آن گاه نایب او شد.
  • بوسعید |
  • بوقا | بوقا، در تركی‌ كهن‌ به‌ معنای‌ گاو نر و گشن‌ است‌ كه‌ با اندك‌ دگرگونیهای‌ آوایی‌ در بیشتر شاخه‌های‌ زبان‌ تركی‌ به‌ همان‌ معنی‌ بر جای‌ مانده‌ است‌
  • بولاق، مطبعه | بولاق‌، مَطْبَعه‌، نهادی‌ بسیار مؤثر در حیات‌ فرهنگی‌ جدید مصر و از قدیم‌ترین‌ چاپخانه‌ها در عالم‌ اسلام‌. بندر بولاق‌ بر ساحل‌ نیل‌ ــ كه‌ اكنون‌ به‌ یكی‌ از بخشهای‌ شهرِ گسترش‌ یافتۀ قاهره‌ تبدیل‌ شده‌ است‌
  • بومسلم رازی | بومُسْلِم‌ رازی‌ (مق‍ ح‌ 488ق‌ /1095م‌)، از بزرگان‌ ری‌ در عهد سلجوقیان‌ كه‌ مقارن‌ وزارت‌ نظام‌ الملك‌ طوسی‌ (451- 458ق‌ / 1059-1066م‌) می‌زیسته‌، و از او با عنوان «رئیس‌ ری‌» یاد شده‌ است‌.
  • بویهیان |
  • بویب، جنگ | بُوَیب‌، جَنْگ‌، یكی‌ از نبردهای‌ مشهور عرب‌ با سپاه‌ ساسانی‌، در كنار رودخانۀ بویب‌ در عراق‌ كه‌ به‌ پیروزی‌ عربها انجامید. رود بویب‌، از شاخه‌های‌ فرات‌، از نزدیك‌ محل‌ كوفۀ كنونی‌ می‌گذشت‌ و در روزگار ساسانیان‌ مرداب‌ فرات‌ به‌ شمار می‌رفت‌
  • بهاءالدولۀ دیلمی |
  • به آفرید | بِهْ آفَرید (مق‍ ح‌ 131ق‌ /749م‌)، مدعی پیامبری‌ و بنیان‌گذار فرقۀ به‌آفریدیه‌. دربارۀ به‌آفرید و عقاید و فعالیتهای‌ او، احتمالاً دو گزارش‌ در دست‌ مؤلفان روزگار كهن‌ بوده‌ است‌...
  • بهاءالدین جوینی | بَهاءُالدّین‌ جُوِینی‌، محمد (ح‌ 648 ـ شعبان‌ 678ق‌ /1250 ـ دسامبر 1279م‌)، فرمانروای‌ اصفهان‌ و بخشی‌ از عراق‌ عجم‌ از 663 تا 678ق‌ /1265-1279م‌.
  • بهاءالدین بن حنا | بَهاءُالدّینِ بْنِ حِنّا، ابوالحسن‌ علی‌ بن‌ محمد بن‌ سلیم‌ بن‌ حنا (603 -677ق‌ /1207- 1278م‌)، ملقب به صاحب بهاءالدین‌، وزیر دو تن‌ از سلاطین ممالیك‌ مصر.
  • بهاءالدین سام |
  • بهادر شاه گجراتی | بَهادُرْشاه‌ گُجَراتی‌، سلطان‌ گجرات‌ (د 943ق‌ /1536م‌)، دومین‌ پسر سلطان مظفر دوم‌. باتوجه‌ به‌ اینكه‌ بهادرشاه‌ در هنگام‌ مرگ‌ 31ساله‌ بود
  • بهادر | بَهادُر، به معنای پهلوان و دلیر، شكل فارسی‌ شدۀ واژۀ مغولی‌ با ـ آتور «كهن‌»، باغاتور «نو»، این دو نیز، خود برگرفته‌ از واژۀ تركی‌ باتیر، باتور است‌.
  • بهادر نظام شاه |
  • بهادرشاه گورکانی | بَهادُرْشاه‌ گورَكانی‌، عنوان‌ دو تن‌ از فرمانروایان‌ بابری‌ شبه‌ قاره‌ كه‌ حدود 400 سال‌ بر این‌ سرزمین‌ فرمان‌ راندند و در زمان‌ حكومت‌ بهادرشاه‌ دوم‌، سلسلۀ گوركانیان‌ منقرض‌ شد.
  • بهار دانش |
  • بهبهانی، احمد |
  • بهبهانی، سیدعبدالله | بِهْبَهانی‌، سیدعبدالله‌ (1256- 1328ق‌ /1840-1910م‌)، از رهبران‌ بلندپایه‌ و روحانی‌ جنبش‌ مشروطه‌خواهی‌ ایران‌. تولد او را سالهای‌ 1257، 1260 و 1262ق‌ نیز آورده‌اند
  • بهراء | بَهْراء، شاخه‌ای‌ از قبیلۀ قُضاعه‌، از اعراب‌ قحطانی‌ یمن‌، منسوب‌ به‌ بهراء بن‌ عمروبن‌ الحاف‌ بن‌ قضاعه‌. بهراء را از قبیلۀ جذام‌ نیز شمرده‌اند (EI2). صفت‌ نسبی‌ آن‌ را به‌ صورتهای‌ بهراوی‌، بهرانی‌ و بهرایی‌ آورده‌اند
  • بهرام شاه بن مسعود* |
  • بهرام شاه غزنوی | بَهْرامْ شاهِ غَزْنَوی‌، ابوالمظفر یمین‌‌الدوله‌ (حك‍ 512-547ق‌ / 1118-1152م‌)، فرزند مسعود بن‌ ابراهیم‌، از سلاطین‌ نامدار دورۀ دوم‌ غزنوی‌. مادر بهرام‌ شاه‌ گوهر خاتون‌، ملقب‌ به «مهد عراق‌»، دختر ملكشاه‌ سلجوقی‌ بود
  • بهروزخان | بِهْروزْخان‌، نام‌ دو تن‌ از امیران‌ كرد دنبلی‌ در عهد صفویه‌: 1. امیر بهروز خان‌، ملقب‌ به‌ سلمان‌ خلیفه‌، پسر امیر رستم‌.
  • بهلول | بُهْلول‌، هفته‌نامه‌ای‌ انتقادی‌ و طنزآمیز همراه‌ با كاریكاتور كه‌ مدافع‌ و ناشر افكار حزب‌ دموكرات‌ بود. این‌ هفته‌نامه‌ از اوایل‌ سال‌ 1290 ش‌ /1911 م‌ نخست‌ با مدیریت‌ شیخ‌ علی‌ عراقی‌ منتشر شد
  • بهلول لودی | بُهْلولِ لودی‌ (د 894 ق‌ / 1489 م)‌، سلطان‌ دهلی‌ و سر سلسلۀ لودیان‌ در شبه‌ قارۀ هند. خاندان‌ لودی‌ از تیرۀ شاهوخیل‌ از قبیلۀ غلزایی‌ افغان‌ بود.
  • بهمن جادویه | بَهْمَنِ جادویه‌، از سرداران‌ مشهور ساسانی‌ در آستانۀ ورود اسلام‌ به‌ ایران‌. آگاهیهای‌ اندك‌ دربارۀ احوال‌ او منحصر به‌ مطالبی‌ است‌ كه‌ مورخان‌ عصر اسلامی‌، تنها دربارۀ پیكارهایش‌ با مسلمانان‌ آورده‌اند. این‌ اندك‌ هم‌ خالی‌ از خلط و اشتباه‌ نیست‌.
  • بهمن شاه | بَهْمَنْ شاه‌، علاءالدین‌حسن‌ گانگو (حك‍ 748- 759ق‌ /1347- 1358م)‌، بنیان‌گذار سلسلۀ بهمنیان‌ (ه‍ م)‌ دكن‌ (748-933ق‌ /1347-1527 م)‌.
  • بهمنیان | بَهْمَنیان‌، اعضای‌ خاندانی از مسلمانان‌ كه‌ در شبه‌ جزیرۀ هند با تشكیل‌ حكومتی مستقل‌ و قدرتمند بر فلات‌ دكن‌ فرمان‌ راندند (748-933 ق‌ /1347-1527 م‌).

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: