بنی ایناق
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
سه شنبه 3 تیر 1399
https://cgie.org.ir/fa/article/229037/بنی-ایناق
پنج شنبه 11 اردیبهشت 1404
چاپ شده
12
بَنیْ ایناق، یا قُنْقراتْها، نام یكی از دو شعبۀ خانهای حكومتگر خیوه (خوارزم) از 1219ق تا 1337ق / 1804 تا 1919م. واژۀ ایناق در زبان تركی جغتایی به معنی رفیق، ندیم، مشاور و مقرب پادشاه است و در تركستان از مراتب عالی درباری به شمار میرفت (بخاری، سلیمان، 1 / 62). پس از افول قدرت تیموریان و هرج و مرج ناشی از آن، ازبكان به فرماندهی محمد شیبانی، بر برخی از نواحی ماوراءالنهر، چون خیوه چیره شدند. از حدود سال 921ق / 1515م، سلسله ای از ازبكان در خیوه به حكومت رسید كه در تاریخ به خانهای خیوه معروفند. این دولت را میتوان به دو شاخۀ تقسیم كرد: نخست، شاخۀ عشایر شاه كه تا 1219ق بر خیوه فرمانروایی داشتند و دوم، شاخۀ قنقراتها یا بنیایناق كه پس از شاخۀ نخست در خیوه حكومت یافتند (نک : لین پول، 2 / 483). خاندان اخیر به «عوض ایناق» منسوبند. عوض و نیاكانش از وزرای خانهای شیبانی بودند و منصب ایناقی داشتند (همانجا). بنیانگذار این دودمان ایلتوزر، فرزند عوض ایناق (حك 1219-1221ق) است كه خود را خان نامید (بارتولد، 29؛ عشیق، 161-162). دوران حكومت ایلتوزر، بیشتر به جنگ و زد و خورد با امیر بخارا و طوایف تركمن مستقر در حوالی خیوه گذشت و سرانجام، وی در 1221ق در جنگ با امیر بخارا كشته شد (نک : همانجاها؛ بخاری، عبدالكریم،71-72، 81-86). پس از او برادرش، محمدرحیم خان (حك 1221-1241ق / 1806-1826م) به منصب خانی رسید. او نخست تركمنان یموت و ازبكان قراقالپاق را مطیع كرد و سپس به انتقام خون برادر، به بخارا لشكر كشید و این شهر را غارت كرد و با غنایم و اسرای فراوان به خیوه بازگشت (نکـ: وامبری، 445-447). در 1231ق محمدرحیم خان به اغوای قربان قلیچ یموت با 30 هزار سوار به دشت گرگان و استراباد تاخت، اما در نبرد با نیروهای دولت مركزی ایران شكست خورد و به خیوه گریخت (نک : اعتمادالسلطنه، تاریخ ...، 3 / 1529؛ هدایت، فهرس ...، 371؛ سپهر، 1 / 273-274). پس از محمدرحیم خان،فرزندش الله قلی خان (حك 1241- 1258ق / 1826-1842م) بر جای او نشست. بیشتر دوران زمامداری الله قلی خان به تاخت و تاز در خراسان و چپاول زائران مشهد مقدس گذشت (نک : اعتمادالسلطنه، همان، 3 / 1567، 1611؛ هدایت، ملحقات ...، 9 / 637- 638، فهرس، 430؛ سپهر، 2 / 55-56، 113-114). در عهد وی، قلمروخان نشین خیوه به نهایت وسعت خود رسید، چنانکـه سرزمینهایی را از ملتقای رود سیحون با دریاچۀ آرال تا قلعۀ مور در كنار كوشك در برمیگرفت (بارتولد، 29-30). در 1255ق / 1839م، نیروهای روسیۀ تزاری نخستین بار درصدد تسخیر خیوه برآمدند؛ اما سرمای شدید و بیابانهای خشك پیرامون خیوه، مانع از این كار شد (نک : وامبری، 448؛ سایكس،355-356 ).پس از اللهقلی خان، پسرش رحیم قلی خان تا 1261ق / 1845م خان خیوه بود و پس از او برادر كهترش، محمد امین خان بر مسند حكومت نشست (هدایت، سفارت نامه ...، 113؛ لین پول، 2 / 485). محمد امین خان به پشتگرمی حسن خان سالارالدوله ــ كه در خراسان فتنهانگیزی میكرد و درصدد بود تا پس از مرگ محمدشاه قاجار بهمن میرزا را به سلطنت برساند ــ از اظهار ایلی به دربار ایران خودداری كرد و حتى پا از این فراتر نهاد و خود را «خوارزم شاه » خواند. اما در پی قتل سالارالدوله در 1266ق، محمدامین خان بر آن شد تا رابطۀ خود را با حكومت مركزی ایران بهبود بخشد. ازاینرو، در 1267ق، آتانیاز محرم، از نزدیكان خود را همراه هیئتی برای عرض تهنیت و تعزیت با هدایایی چند و نامهای كه در آن همچون پادشاهی مستقل سخن رانده بود، به دربار ناصرالدین شاه فرستاد. رفتار خان خیوه شاه قاجار را نگران كرد و او را وادار ساخت تا با گسیل داشتن فرستادهای به خیوه، از سویی آگاهیهایی از وضع آنجا به دست آورد، و از سویی دیگر با دادن بیم و امید، خان خیوه را از خودسری باز دارد. به همین منظور در 1268ق، رضا قلی خان هدایت به سفارت، نزد خان خیوه فرستاده شد. هدایت مشاهدات سفر خود را در كتابی با عنوان سفارت نامۀ خوارزم به رشتۀ تحریر درآورد كه حاوی آگاهیهای ارزندهای از وضع خاننشین خیوه در آن دوره است (نک : ص 6، نیز ملحقات، 10 / 469-472؛ اعتمادالسلطنه، همان، 3 / 1711). در 1271ق / 1855م محمدامین خان با سپاهی برای تسخیر سرخس حركت كرد. فریدون میرزا حسامالسلطنه، فرمانفرمای خراسان به مقابله رفت. در نبردی كه میان دو طرف درگرفت، شكست بر سپاه خیوه افتاد و محمدامین خان در حال گریز، به دست سواران خراسانی به قتل رسید و سرش به تهران فرستاده شد. ناصرالدین شاه به پاس خدمات خانهای پیشین خیوه به پادشاهان ایران، دستور داد تا سر او و دیگر اعضای خاندانش را با كمال احترام غسل دهند و در بیرون دروازه دولت در بنایی كه به همین منظور ساختند، دفن كنند (نک : همو، مطلع ...، 369-370، تاریخ، 3 / 1769-1770؛ هدایت، همان، 10 / 583-587). پس از قتل محمدامین خان، بقایای سپاه او به خیوه گریخت، و در میان راه عبدالله خان (حك 1271-1272ق) به فرمانروایی برگزیده شد. عبدالله خان نخست، مدعیان حكومت را از سر راه برداشت و سپس درصدد برآمد تا تركمنان یموت را ــ كه پس از كشته شدن محمدامین خان راه خودسری پیش گرفته بودند ــ مطیع سازد. پس سپاهی گرد آورد و به سوی یموتها لشكر كشید، اما در جنگ شكست خورد و كشته شد (وامبری، 452-453). با كشته شدن او، قتلغ خان به منصب خانی نشست. او 3 ماه حكومت كرد و سرانجام، در توطئهای توسط نمایندۀ تركمنان یموت كه برای گفت و گوی صلح به خیوه آمده بود، با ضربات كارد از پای درآمد (همو، 453). پس از او، سیدمحمدخان (حك 1272-1282ق) به حكومت رسید. بیشتر دوران حكومت 10 سالۀ او به جنگ با یموتها گذشت (همو، 454). پس از درگذشت او، سیدمحمد رحیم خان (حك 1282-1290ق)، خان خیوه شد. در دورۀ حكومت او، پیشروی و نفوذ روسیۀ تزاری در آسیای مركزی شدت بیشتری گرفت. در 1290ق / 1873م، خیوه به تصرف روسها درآمد و خاننشینهای سهگانۀ آسیای مركزی، یكی پس از دیگری، قیمومت روسیه را پذیرفتند (بارتولد، 30). پس از اشغال خیوه، روسها اسفندیارخان را به عنوان عامل خود، جانشین سیدرحیم خان كردند. در 1337ق، پس از انقلاب اكتبر، اسفندیارخان توسط جنیدخان تركمن از حكومت بركنار شد و به قتل رسید و به جای او، سیدعبدالله خان (حك 1337- 1338ق) با حمایت جنیدخان بر مسند حكومت خیوه نشست. دولت انقلابی شوروی پس از تسلط بر اوضاع، تصمیم گرفت مرزهای مطمئنتری برای خاننشین خیوه مشخص كند؛ ازاینرو، در 1338ق / 1920م، نیروهای شوروی از مرزهای خیوه گذشتند و جنیدخان پس از یك ماه مقاومت در برابر آنان، از خیوه گریخت. عبدالله خان دستنشاندۀ او نیز از حكومت بركنار شد و «جمهوری خوارزم» كه فقط اسماً به روسیۀ شوروی تعلق داشت، تأسیس گردید. در 1303ش / 1924م، ناحیۀ خوارزم برپایۀ اصل ملیت، میان جمهوریهای ازبكستان و تركمنستان تقسیم شد (نک : همو، 30-31؛ گلی زواره،121-122).
اعتمادالسلطنه، محمدحسن، تاریخ منتظم ناصری، به كوشش محمد اسماعیل رضوانی، تهران، 1367ش؛ همو، مطلع الشمس، به كوشش محمد پیمان، تهران، 1362ش؛ بارتولد، و.و.، گزیدۀ مقالات تحقیقی، ترجمۀ كریم كشاورز، تهران، 1358ش؛ بخاری، سلیمان، لغت چغتای و تركی عثمانی، استانبول، 1298ق؛ بخاری، عبدالكریم (نک : مل، «تاریخ ...»)؛ سپهر، محمدتقی، ناسخ التواریخ، به كوشش محمدباقر بهبودی، تهران، 1353ش؛ عشیق، محمداكبر، تعلیقات بر تاریخ بخارا، خوقند و كاشغر، تهران، 1377ش؛ گلی زواره، غلامرضا، جغرافیای تاریخی و سیاسی آسیای مركزی، قم، 1373ش؛ لین پول، استنلی و دیگران، تاریخ دولتهای اسلامیو خاندانهای حكومتگر، ترجمۀ صادق سجادی، تهران، 1370ش؛ وامبری، آ.، سیاحت درویشی دروغین در خانات آسیای میانه، ترجمۀ فتحعلی خواجه نوریان، تهران، 1337ش؛ هدایت، رضا قلی، سفارت نامۀ خوارزم، به كوشش علی حصوری، تهران، 1356ش؛ همو، فهرس التواریخ، به كوشش عبدالحسین نوایی و هاشم محدث، تهران، 1373ش؛ همو، ملحقات روضة الصفا، تهران، 1339ش؛ نیز:
Histoire de l'Asie centrale par Mir Abdoul Kerim Boukhary, ed. and tr. Ch. Schefer, Amsterdam, 1970; Sykes, P.M., A History of Persia, London, 1930.
علی كرم همدانی
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید