صفحه اصلی / مقالات / دائرة المعارف بزرگ اسلامی / تاریخ / بهادر شاه گجراتی /

فهرست مطالب

بهادر شاه گجراتی


نویسنده (ها) :
آخرین بروز رسانی : سه شنبه 13 خرداد 1399 تاریخچه مقاله

بَهادُرْشاه‌ گُجَراتی‌، سلطان‌ گجرات‌ (د 943ق‌ /1536م‌)، دومین‌ پسر سلطان مظفر دوم‌. باتوجه‌ به‌ اینكه‌ بهادرشاه‌ در هنگام‌ مرگ‌ 31ساله‌ بود (اسمیث‌، 278)، تاریخ‌ تولد وی‌ را باید 912ق‌ / 1506م‌ دانست‌. او در 931ق‌ /1525م‌ به‌ دُنگرپور، چیتور، مِوات‌ و دهلی‌ سفر كرد (داف‌، 273) و در زمان‌ جنگ‌ ابراهیم‌ لودی‌ (حك‍ 923-932ق‌) با بابر (حك‍ 932-937ق‌) همان‌جا بود و حتى گفته‌اند وقتی‌ كه‌ امرای‌ ابراهیم لودی‌ از او رنجیدند، به‌ فكر افتادند تا بهادر را جانشین‌ وی‌ كنند (عبدالحلیم‌، .(163 پس‌ از آشفتگیهای‌ سیاسی‌ ناشی‌ از قتل‌ سكندرشاه‌ (932ق‌) و حكومت‌ كوتاه‌ مدت‌ محمد شاه‌ دوم‌، برادر دیگر بهادرشاه‌ در گجرات‌، سرانجام‌ وی‌ در همان‌ سال‌ بر تخت‌ نشست‌ (داف‌، همانجا؛ قس‌: EI2). 
درگیریهای‌ میان‌ سلاطین‌ محلی‌ و اقتدار رو به‌ ازدیاد بهادر شاه‌، سبب شد تا در 935ق‌ علاءالدین‌ عمادالملك‌، حكمران «برار» برای‌ مقابله‌ با برهان‌ نظام‌ شاه‌ از وی‌ مدد جوید و به‌ تحریك‌ همو بهادرشاه‌ به‌ دكن‌ لشكر كشید (طباطبا، 270؛ احمد، 3 /212؛ خافی خان‌، 3 /371، 446). سرانجام عمادالملك كه خود از پیشروی‌ بهادرشاه‌ هراسان‌ شده‌ بود و نیز به‌ سبب‌ اتحاد سلاطین‌ محلی‌ با برهان‌ نظام‌ شاه‌، كار به‌ مذاكره‌ و بازگشت‌ بهادرشاه‌ به‌ گجرات‌ انجامید، ولی‌ اعتبار و اقتدار بهادرشاه‌ تثبیت‌ شد (نک‍ : طباطبا، 271-274؛ خافی‌ خان‌، 3 /165، 167-169، 447، 463)؛ چنان‌كه‌ در 937ق‌ /1531م‌ با استفاده‌ از ضعف‌ سلطان‌ محمود خلجی‌، حكمران‌ مالوه‌، به‌ بهانۀ حمایت‌ او از مدعیان‌ حكومت‌ گجرات‌، به‌ پیكار وی‌ رفت‌ (تتوی‌، 459؛ پاول‌ پرایس‌، .(217 در این‌ جنگ‌ محمود خلجی‌ را درهم‌ شكست‌ و چندین‌ قلعه‌ و ولایت‌ مالوه‌ را تصرف‌ كرد (نک‍ : احمد، 3 /226-227؛ تتوی‌، 459-460؛ پاول‌ پرایس‌، 217، .(212 در این‌ میان‌، به‌ سبب‌ رسیدن‌ پرتغالیها به‌ دیو، بهادرشاه‌ بدان‌ سو حركت‌ كرد و آنان‌ بدون‌ كسب‌ نتیجه‌ای‌ بازگشتند. 
بهادرشاه‌ در 938ق‌ چندین‌ شهر را از راجپوتها گرفت‌ و این‌ نواحی‌ را به‌ سلطان‌ عالم‌، حكمران‌ كالپی‌ كه‌ از برابر لشكریان‌ همایون‌ گریخته‌، و به‌ وی‌ پناه‌ آورده‌ بود، داد (احمد، همانجا؛ EI2). بهادرشاه‌ در 940ق‌ /1533م‌ چیتور را به‌ محاصره‌ گرفت‌ و سرانجام‌ حكمران‌ آنجا را وادار به‌ تسلیم‌ و اطاعت‌ كرد (تتوی‌، 476؛ احمد، 3 /227). در همین‌ سال‌ محمد زمان‌ میرزا تیموری‌ از زندان همایون گریخت و به بهادرشاه پناه آورد و او به‌ درخواستهای‌ همایون‌ مبنی‌ بر تحویل‌ یا اخراج‌ محمد زمان‌ وقعی‌ ننهاد. همایون‌ همین امر را بهانه كرد و برای توسعۀ قلمرو خود دست‌ به‌ لشكركشی‌ زد و تاتارخان‌ و لودی‌ را كه‌ از سوی‌ بهادرشاه‌ حمایت‌ می‌شدند، درهم‌ شكست‌ و روی‌ به‌ گجرات‌ نهاد (ابوتراب‌ ولی‌، 12-13؛ تتوی‌ 475-476، 479؛ احمد، 3 /227- 228؛ گلبدن‌ بیگم‌، 29، 36-37). 
خبر حركت‌ همایون‌ به‌ سوی‌ گجرات‌ وقتی‌ به‌ بهادرشاه‌ رسید كه‌ دومین‌ بار قلعۀ چیتور را محاصره‌ كرده‌ بود (تتوی‌، 479). همایون‌ كه‌ نمی‌خواست‌ در جنگ‌ بهادرشاه‌ با راجپوتها مداخله‌ كند، در سارنگپور توقف كرد و منتظر نتیجه‌ ماند. سرانجام‌ چیتور فتح‌ شد. 
در 942ق بهادرشاه و همایون در قلعۀ مندسور در برابر یكدیگر قرار گرفتند. بهادرشاه‌ شبانه‌ با 5 تن‌ از امرای‌ نزدیك‌ خود به‌ مندو و سپس‌ چانپانیر گریخت‌. همایون‌ در پی‌ او روان‌ شد و بهادرشاه‌ همه‌جا از برابر او می‌گریخت‌ (ابوتراب‌ ولی‌، 13-14؛ ابوالفضل‌، 1 /132-134؛ احمد، 3 /230-231؛ تتوی‌، 482-483؛ لین‌ پول‌، .(224-225 پس از آنكه‌ همایون‌ به‌ سوی‌ برهانپور بازگشت‌، بهادرشاه‌ به‌ تصرف‌ احمدآباد همت‌ گماشت‌. مردم‌ آن‌ دیار، در برابر بهادرشاه‌ چندان‌ مقاومت‌ نكردند (ابوالفضل‌، 1 /143-144؛ گلبدن‌ بیگم‌، 39). 
بهادرشاه‌ آن‌گاه‌ به‌ جانپانیر بازگشت‌ و حدود دو هفته‌ در آنجا ماند و پس‌ از آن‌ برای‌ ممانعت‌ از تصرف‌ بنادر گجرات‌ توسط پرتغالیها به‌ دیو رفت‌. وی‌ پیش‌ از آن‌ در پی‌ شكست‌ از همایون‌ در 941ق‌ بسین‌ را به‌ پرتغالیها واگذاركرده‌ بود (اسمیث‌، 277) و در942ق‌به‌امید برخورداری‌ از كمك‌ پرتغالیها در برابر همایون‌، اجازۀ ساخت‌ قلعه‌ای‌ را در دیو به‌ آنها داده‌ بود؛ اما چون‌ همایون‌ بازگشت‌، وی‌ نیز از تأیید امتیازات‌ اعطایی‌ به‌ پرتغالیها سرباز زد و درصدد برآمد مانع‌ تصرف‌ این‌ نواحی‌ گردد. پس‌ برای‌ مذاكره‌ با معدودی‌ از یارانش‌ به‌ كشتی‌ فرمانده‌ پرتغالیان‌ رفت‌ و چون‌ خواستند او را توقیف‌ كنند، مقاومت‌ كرد و همراه‌ یارانش‌ كشته‌ شد. 
از بهادرشاه‌ پسری‌ برجای‌ نماند و چون‌ جسد وی‌ را نیافتند، تا مدتها در گجرات‌ و دكن‌ كسانی‌ پیدا می‌شدند كه‌ خود را با نام‌ وی‌ می‌خواندند و مدعی‌ حكومت‌ بودند (ابوتراب‌ ولی‌، 32- 35؛ ابوالفضل‌، 1 /145-146؛ طباطبایی، 1 /180؛ احمد، 3 /233-234؛ اسمیث‌، .(277-278 

مآخذ

ابوتراب‌ ولی‌، تاریخ‌ گجرات‌، به‌ كوشش‌ دنیسن‌ راس‌، كلكته‌، 1909م‌؛ ابوالفضل‌ علامی‌، اكبرنامه‌، به‌ كوشش‌ احمدعلی‌ و عبدالرحیم‌، كلكته‌، 1877م‌؛ احمد، نظام‌الدین‌، طبقات‌ اكبری‌، كلكته‌، 1927م‌؛ تتوی‌، احمد و آصف‌ خان‌ قزوینی‌، تاریخ‌ الفی‌، به‌ كوشش‌ علی‌ آل‌ داود، تهران‌، 1378ش‌؛ خافی‌ خان‌ نظام‌الملكی‌، محمدهاشم‌، منتخب‌ اللباب‌، به‌ كوشش‌ ولزلی‌ هیگ‌، كلكته‌، 1925م‌؛ طباطبا، علی‌، برهان‌ مآثر، دكن‌، 1355ق‌ /1936م‌؛ طباطبایی‌، غلامحسین‌، سیرالمتأخرین‌، لكهنو، چ‌ سنگی‌؛ گلبدن‌ بیگم‌، همایون‌ نامه‌، لاهور، 1974م‌؛ نیز: 

Abdul Halim, History of the Lodi Sultans of Delhi and Agra, Delhi, 1974;Duff, C.M., The Chronology of Indian History, Delhi, 1972; EI2; Lane Poole, S., Mediaeval India, Delhi, 1980; Powell-Price, J. C., A History of India, London, 1955; Smith, A., The Oxford History of India, Oxford, 1958. 
هدی‌ سیدحسین‌زاده‌

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: