صفحه اصلی / مقالات / دائرة المعارف بزرگ اسلامی / تاریخ / بنی افطس /

فهرست مطالب

بنی افطس


نویسنده (ها) :
آخرین بروز رسانی : سه شنبه 3 تیر 1399 تاریخچه مقاله

بَنی اَفْطَس، از دولتهای ملوك الطوایف ‌اندلس كه پس از فروپاشی خلافت اموی، بر باختر میانی ‌اندلس فرمانروایی كرد (413-487ق / 1022-1094م). 
شالودۀ این دولت را یكی از غلامان ایرانی فائق، از موالی الحَكَم، ملقب به المستنصربالله اموی (حك‍ 350-366ق / 961-977م)، به نام شاپور (سابور الفارسی) ریخت. در اوایل سدۀ 5ق كه خلافت اموی روی به ضعف نهاد و آشوب و پراكندگی ‌اندلس را فرا گرفت، شاپور هم كه در زمان هشام ثانی، ملقب به المؤید (حك‍ 366-399ق / 976-1009م) والی ولایت غرب بود، نیمۀ شمالی ولایت غربی‌ اندلس (ثَغرالجوفی) را با شهرهای معروف آن مانند بَطَلیوس، شَنتَرین و اُشبونه در اختیار گرفت (ابن عذاری، 3 / 236؛ آشباخ، 37) و 13 سال بر آن حكم راند. شاپور با آنکـه مردی دلیر بود، كشورداری نمی‌دانست و وزیرش ابومحمد عبدالله ابن‌افطس رشتۀ كارها را در دست داشت. شاپور در 413ق / 1022م درگذشت و دو پسر نابالغ به نامهای عبدالملك و عبدالعزیز بر جای نهاد و وصیت كرد كه عبدالله تا رسیدن این كودكان به سن رشد كارها را اداره كند؛ اما وی بر همۀ امور مسلط شد و بر ما ترك شاپور چنگ‌ انداخت و عملاً فرمانروای سرزمینی شد كه حتی زمانی به اِشبیلیه هم رسید (ابن عذاری، همانجا؛ عنان، 80-81). 
دولت افطسی در واقع با مرگ شاپور و استقلال عبدالله بنیاد یافت. قلمرو این دولت كه گاه به نام مركز سیاسی آن، مملكت بطلیوس هم نامیده شده است، در قسمت باختری‌ اندلس قرار داشت و در جنوب تقریباً تا خاك پرتغال را در برمی‌گرفت و جز شهرهای یاد شده، شهرهای دیگری چون مارِده، یا بُره، شِنتَره، قُلَمریه و بازو نیز از توابع این دولت شمرده می‌شدند (همو، 80). دولت بنی‌ذوالنون طُلیطله7(427- 478ق / 1035-1085م) همسایۀ خاوری، و دولت بنی‌عباد اشبیلیه كه مهم‌ترین دولت عصر ملوك الطوایف‌ اندلس به شمار می‌رفت، همسایۀ جنوبی دولت افطسی بودند. رشته كوههای بزرگ (الشارات الكبری) دو دولت بنی افطس و بنی عباد را تقریباً از هم جدا می‌كرد (همانجا)، بی‌آنکـه مانع تیرگی و درگیری میان آنها شود. 
نخستین حاكم افطسی مملكت بطلیوس، ابومحمد عبدالله بن محمد بن مَسلَمه بن افطس، نیاكانش از بربرهای مِكناسه بودند كه در فَحص البَلّوط قرطبه اقامت گزیده بودند (ابن‌اثیر، 9 / 288؛ ابن عذاری، 3 / 235؛IA, IV / 193). ابن حیان از اینکـه عبدالله را به تُجیب (از قبایل یمن) نسبت داده، او را ابن مَسلَمه تُجیبی می‌خواندند (نک‍ : ابن ابار، 2 / 96-97)، اظهار شگفتی كرده است 
(نک‍ : IA، همانجا). عبدالله پس از استقلال، لقب المنصور گرفت، بطلیوس را مركز حكومت خود قرار داد و پسرش ابوبكر محمد (المظفر) را ولی عهد خود گردانید (ابن بسام، 2(2) / 641). 
المنصور اگرچه هم پیمانهای نیرومندی از تُجیبیهای بنی هود در سرقسطۀ دور دست داشت، اما همسایگان نزدیكش چون بنی جَهْوَر در قرطبه و بنی عبّاد در اشبیلیه و بنی بِرْزال در قَرْمونه به مقابله با او برخاستند و یكی از جنگهای خطرناك او با بنیان گذار دولت بنی عباد (قاضی ابوالقاسم محمد) بر سر استیلا بر شهر باجه در گرفت. امیرعبادی پسرش اسماعیل را به سركردگی جمعی از برگزیدگان سپاه خویش، همراه با نیروهای بربرِ محمد ابن عبدالله برزالی به مقابلۀ عبدالله فرستاد. شهر باجه پس از دادن كشته و اسیر بسیار به دست نیروهای مشترك افتاد. محمد ولی‌عهد دولت افطس هم در میان اسیران بود كه چندی در زندان قرمونه ماند تا در 421ق / 1030م آزاد شد (عنان، 81-82؛ IA, IV / 194). المنصور انتقام این شكست بزرگ را 4 سال بعد گرفت، آن گاه كه به نیروی عبادی اجازه داد از سرزمین او برای جنگ با مملكت مسیحی لیون بگذرد، اما در بازگشت بر آن شبیخون زد و بسیاری را كشت و اسماعیل عبادی به سختی جان به در برد و به اشبونه گریخت. بدین سان، ریشه‌های كینه میان بنی افطس و بنی عباد قوی‌تر شد (عنان، 82؛ عبدالحلیم، 285). المنصور یك بار نیز گرفتار شورشی در دورترین مرزهای قلمرو خود در اشبونه شد و سبب آن، قیام عبدالملك پسر شاپور بود كه به زودی سركوب شد و عبدالملك به قرطبه گریخت و تا آخر عمر در آنجا ماند (ابن‌عذاری، 3 / 237). المنصور در جمادی‌اﻵخر 437 / دسامبر 1045 درگذشت (همو، 3 / 236؛ قس: ابن خلدون، 4 / 205، كه تاریخ فوت المنصور را به اشتباه 461ق آورده است). 
پس از المنصور، پسرش ابوبكر محمد، ملقب به المظفر بر تخت نشست. چند سال نخستین فرمانروایی المظفر به درگیری با همسایگان ذی النونی و عبادی خود گذشت. وی زمانی برای یاری رساندن به ابن یحیی امیر لَبله با المعتضد عبادی جنگید و در 439ق / 1047م شكست سختی بر لشكریان اشبیلیه وارد آورد؛ اما در 442ق / 1050م بر اثر دشمنی با ابن یحیی و حمله به لبله، از المعتضد شكست فاحشی خورد و در چند درگیری دیگر هم با ناكامی ‌روبه‌رو شد و احوال مملكت بطلیوس روی به پریشانی نهاد. تنها وسیله‌ای كه او را نجات داد، مداخلۀ وزیر ابوالولید ابن جهور بود كه برای تأمین اهداف خود میان المعتضد و المظفر پا در میانی كرد و در 443ق / 1051م پیمان آشتی میان آن دو بسته شد (همانجا؛ ابن بسام، 1(1) / 386-387؛ ابن‌عذاری، 3 / 237، 240؛ عنان، 83-84؛ آشباخ، 45-46). 
در اثنای این كشاكشها، تهدید دیگری از سوی نیروهای مسیحی شمال هم بر نگرانی و گرفتاری ابن افطس می‌افزود. فرناندوی اول پسر سانچو، پادشاه قشتاله ولیونِ متحد شده، با استفاده از تفرقۀ امرای مسلمان، چشم طمع به شهرهای شمالی دور افتاده و بی‌دفاع سرزمین بطلیوس دوخت و در 449ق / 1057م بر آنها تاخت. شهرهای لَمیقه (لامیگو) و بازو (در شمال پرتغال) را گرفت و مسلمانان را اسیر و برده كرد و مسیحیان را به جای آنان نشاند، ولی نتوانست امیر افطسی را به تأدیۀ خراج وادارد. با این همه، چند سال بعد كه شهر شنترین هدف تعرض نیروهای فرناندو قرار گرفت، المظفر به ناچار پذیرفت كه سالانه 5 هزار دینار به امیر مسیحی بپردازد. در 456ق / 1064م شهر قلمریه در شمال پرتغال ــ كه در دست یكی از غلامان ابن افطس بود ــ به علت خیانت حاكمش به دست مسیحیان افتاد (ابن عذاری، 3 / 238-239، 253؛ عنان، 84-85). المظفر در 460ق / 1068م درگذشت (ابن خطیب، 184). 
المظفر را به دلیری و فضل و دانش ستوده‌اند (همو، 183). در واقع آنچه بیشتر مایۀ نام آوری و ماندگاری یاد او شده است، اثر بزرگ تاریخی و ادبی او با عنوان المظفری (یا التذكرة و كتاب المظفر: ابن بسام، 2(2) / 640؛ نک‍ : مقری، 6 / 256: التذكر المظفری) است كه گویا شخصاً فراهمش آورد و جز كاتبش ابوعثمان سعید بن خیره از كسی دیگر در تدوین آن یاری نگرفت. این كتاب كه جز‌اندكی از آن در دست نیست، در حدود 50 مجلد (100 مجلد: ابن سعید، 1 / 364) و به سان دائرةالمعارفی شامل مغازی، سیر، مثل، آداب نیكو، نوادر و لغات غریب بوده است. به علت بزرگی كتاب، هر كسی را توان به دست آوردن آن نبود و تنها در گنجینۀ شاهان می‌توانست باشد. 
المظفر در میان شاهان عصر خود ادیبی بی‌رقیب و معاشر اهل علم بود. شعر بیشتر شاعران زمانش را نمی‌پسندید و می‌گفت «هر كسی نمی‌تواند مانند متنبی و معری شعر بسراید، بهتر است كه خاموش باشد» (ابن‌بسام، 2(2) / 640-641؛ ابن‌عذاری، 3 / 236-237؛ مقری، 4 / 354؛ عنان، 86). با این همه، ابن شرف قیروانی از طلیطله قصیده‌ای در مدح المظفر فرستاد و یك هزار مثقال سكه پاداش یافت (ابن‌بسام، 2(2) / 641-643). ابن‌عبدالبر قرطبی مؤلف الاستیعاب، منصب قضای اشبونه و شنترین را در عصر المظفر برعهده داشت (ابن خلكان، 7 / 66-67). 
از المظفر دو پسر ماند: یحیی كه با لقب المنصور در بطلیوس به فرمانروایی نشست، و دیگری عمر كه با لقب المتوكل [علی الله]، یابُره و متعلقات آن در منطقۀ مرزی باختری را ــ كه در زمان مرگ پدر حاكم آن بود ــ در اختیار گرفت. میان دو برادر كشاكش درازی بر سر حكمرانی سرزمین بطلیوس پیش آمد (ابن‌ابار، 2 / 97- 98؛ ابن‌بسام، 2(2) / 647-649). در این درگیریها، عمر از مأمون ذوالنونی حاكم طلیطله، و یحیى از معتضد عبادی در اشبیلیه یاری خواست. آلفونسوی ششم هم كه در كمین دولتهای مسلمان‌ اندلس بود، به این آتش دامن زد (همو، 2(2) / 650؛ ابن‌خطیب، 184). در 470ق / 1077م زمانی كه آلفونسو بر طلیطله هجوم برد، تنها امیر ‌اندلس كه برای نجات شهر حركت كرد، المنصور یحیى بود؛ اما میان آن دو تلاقی روی نداد. آلفونسو پس از تخریب قلعه‌ها و نابود كردن محصول بازگشت (عنان، 89) و یحیى هم به قرارگاه خود باز آمد و چندی بعد در 473ق / 1080م درگذشت. عنان (ص 87) این تاریخ را برای مرگ یحیى نمی‌پذیرد و به استناد ابن خلدون آن را در 464ق / 1072م می‌داند. زامباور (ص 89) تاریخ 473ق را تأیید می‌كند (نیز نک‍ : IA, IV / 194).
پس از مرگ یحیى، عمر المتوكل فرزندانش عباس را به حكمرانی یابره، و فضل را به والی گری مارده گمارد و خود در بطلیوس مستقر شد (ابن ابار، 2 / 98؛ ابن بسام، 2(2) / 651؛ آشباخ، 62). از نگرانیهای بزرگ او تهدید طلیطله از سوی آلفونسو بود. المتوكل قصد نجات شهر و یا طمع تصرف آن را داشت (نک‍ : ابن‌خطیب، 185)؛ اما خطر از دست رفتن اشبیلیه نمی‌گذاشت كه او از همۀ امكاناتش در این راه بهره گیرد؛ زیرا نیروهایی را كه او به سرداری فضل فرستاده بود، شكست خوردند (478ق) و در فرجام كار، طلیطله تسلیم آلفونسو شد و پس از 327 سال فرمانروایی مسلمانان، به قلمرو مسیحیت بازگشت و پایتخت جدید اسپانیا شناخته شد (آشباخ، 59-60؛ نک‍ : ابن سعید، 2 / 13، كه تاریخ تسلیم طلیطله را 475ق نوشته است). 
پیشروی آلفونسو در ولایات مسلمان‌نشین و تهدید مراكز بزرگ دیگر مانند مارده، بطلیوس و قرطبه، نه فقط المعتمد عبادی را از هم‌پیمانی با این امیر مسیحی پشیمان كرد، بلكه سبب شد تا فرمانروایان مسلمان‌ اندلس به مددخواهی از یوسف ابن تاشفین، امیر مرابطی مغرب برخیزند (سلاوی، 2 / 33). قضات بطلیوس و غرناطه و نیز قاضی قرطبه و وزیر المعتمد به عنوان سفرای‌ اندلس نزد ابن تاشفین رفتند. امیر لمتونی با نیروهایش به ‌اندلس درآمد و تا نزدیكی بطلیوس پیش رفت. در آنجا، المتوكل به استقبال و مهمانداری پیش آمد. نیروهای آلفونسو هم در غرب‌ اندلس پیشروی می‌كردند. درگیری دو طرف در شمال بطلیوس در محل زَلاّقه (12 رجب 479ق / 23 اكتبر 1086م) به شكست سنگین آلفونسو انجامید (همو، 2 / 39-43؛ عبدالله زیری، 104-105؛ ابن عبدالمنعم، 86-90؛ الحلل ...، 56-63؛ ابن ابار، 2 / 98-101؛ آشباخ، 78-82؛ عنان، 2 / 89-90). 

این شكست با همۀ سنگینی مسیر تحولات‌ اندلس را دگرگون نکـرد. برتری نیروی نظامی‌ و ارادۀ فرماندهی اسپانیای مسیحی از یك طرف، تفرقه و دودلیهای امرای مسلمان غرقه در خوش‌گذرانی ــ كه برضد همدیگر حتى با امرای مسیحی هم‌پیمان می‌شدن ــ ‌اندلس و مردم مسلمان آن را به آینده‌ای خطرناك تهدید می‌كرد. ابن تاشفین هم به خوبی دریافته بود كه نگهداری‌ اندلس در برابر آلفونسو با این امرای راحت‌طلب و مردد ممكن نیست و برای مقابله با تهدید مسیحیان، لازم است پراكندگی سیاسی‌ اندلس به یگانگی نیرومندی تبدیل شود. از این رو، دو سال بعد كه آلفونسو اشبیلیه را تهدید كرد و معتمد عبادی به ابن تاشفین متوسل شد، امیر لمتونی درصدد اجرای نقشۀ یكپارچه‌سازی‌ اندلس مسلمان برآمد. نیروهای مرابطی ولایات ‌اندلس را یكی پس از دیگری به تصرف درآوردند (وات، 98-99) و پس از چند پیكار، سرانجام بطلیوس را گرفتند؛ المتوكل و پسرانش كشته شدند و دولت بنی‌افطس در صفر 487 / مارس 1094 سقوط كرد. المنصور پسر دیگر المتوكل به مسیحیان پیوست و به انتقام خون پدر همراه آنان در بلاد مسلمانان به تكاپو پرداخت. از پسر دیگر المتوكل با لقب نعیم‌الدوله یا نجم‌الدوله سعد یاد كرده‌اند كه گویا اسیر و گرفتار بندی دراز مدت شد (عبدالله زیری، 172-174؛ ابن‌ابار، 2 / 103-104؛ ابن‌خطیب، 186؛ آشباخ، 101). ابومحمد ابن عبدون قصیده رائیه‌ای در سوگ المتوكل سروده است (فتح بن خاقان، 37-40؛ نیز نک‍ : ه‍ د، 4 / 205). 
المتوكل با همۀ گرفتاریهای آشفته بازار سیاست آن روز‌ اندلس، از زندگی پر تنعم شاهانه حظ كامل می‌یافت؛ در ادب و شعر هم دست داشت و از هم‌نشینی با اهل فضل بهره‌مند می‌شد. حكایتهای بسیاری از قدرت بیان، بدیهه‌گویی و ذوق و ظرافت او در منابع نقل شده است (فتح ابن خاقان، 4045؛ ابن بسام، 2(2) / 651-652؛ ابن سعید، 2 / 16؛ مقری، 2 / 185-187). مقری در مقایسۀ المتوكل و المعتمد، المتوكل را نویسنده‌تر، و معتمد را سراینده‌تر ارزیابی كرده است (همانجا). ابوالولید ابن حضرمی، ابوعبدالله محمد بن ایمن، ابوزید عبدالرحمان بن مولود و ابومحمد ابن عبدون (ه‍ م) از وزیران المتوكل بودند (ابن سعید، 1 / 365، 366، 372، 376).

مآخذ

آشباخ، یوزف، تاریخ الاندلس فی عهد المرابطین و الموحدین، ترجمۀ محمد عبدالله عنان، قاهره، 1377ق؛ ابن ابار، محمد، الحلة السیراء، به كوشش حسین مونس، قاهره، 1985م؛ ابن اثیر، الكامل؛ ابن بسام شنترینی، علی، الذخیرة فی محاسن اهل الجزیرة، به كوشش احسان عباس، بیروت، 1975م؛ ابن خطیب، محمد، اعمال الاعلام، به كوشش لوی پرووانسال، بیروت، 1956م؛ ابن خلدون، العبر، به كوشش خلیل شحاده و سهیل زكار، بیروت، 1401ق / 1981م؛ ابن خلكان، وفیات؛ ابن سعید مغربی، المغرب فی حلی المغرب، به كوشش شوقی ضیف، قاهره، 1953-1955م؛ ابن عبدالمنعم حمیری، محمد، صفة جزیرة الاندلس، به كوشش لوی پرووانسال، قاهره، 1937م؛ ابن عذاری، احمد، البیان المغرب، به كوشش كولن و لوی پرووانسال، بیروت، 1930م؛ الحلل الموشیة فی ذكر الاخبار المراكشیه، به كوشش سهیل زكار و عبدالقادر زمامه، دارالبیضاء، 1979م؛ زامباور، نسب‌نامۀ خلفا و شهریاران، ترجمۀ محمدجواد مشكور، تهران، 1356ش؛ سلاوی، احمد، الاستقصاء، به كوشش جعفر ناصری و محمد ناصری، دارالبیضاء، 1954م؛ عبدالحلیم، رجب محمد، العلاقات بین الاندلس الاسلامیة و اسبانیا النصرانیة فی عصر بنی‌امیة و ملوك الطوائف، قاهره، دارالكتب الاسلامیه؛ عبدالله زیری، مذكّرات، به كوشش لوی پرووانسال، قاهره، 1955م؛ عنان، محمدعبدالله، دول الطوائف، قاهره، 1380ق / 1960م؛ فتح بن خاقان، قلائد العقیان، بولاق، 1289ق؛ مقری، احمد، نفح الطیب، به كوشش یوسف محمد بقاعی، بیروت، 1406ق / 1986م؛ نیز:

IA; Watt, W.M., A History of Islamic Spain, Edinburgh, 1965.

یوسف رحیم‌لو

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: