فرهنگ مردم (فولکلور)

نمایش تا از مورد
نتیجه جستجو برای :
  • جاحظ | جاحِظ، ابوعثمان عمرو بن بَحْر کنانی فُقیمی بصری، نویسنده‌ای با تألیفات فراوان در زمینه‌های گوناگون (د 255 ق / 869 م).
  • جعفرخان از فرنگ آمده | جَعْفَرْخانِ اَزْ فَرَنْگْ آمَده، نمایشی دربارۀ تضاد فرهنگ سنتی مردم ایران با تجدد فرنگی‌مآبانه، از حسن مقدم (1277-1304 ش).
  • جشن | جَشْن، آیینی با آداب گوناگون و بیشتر شادی‌آور. جشن را بزم، سور، شادی، عیش، و عید نیز می‌گویند (برهان ... ؛ لغت‌نامه ... ).
  • ثواب و گناه | ثَواب و گُناه، ملاکی برای طبقه‌بندی نتیجه‌‌گرایانۀ بخشی گسترده از اعمال ارادی انسان از حیث ارزش آنها در بهینه‌سازی فرجام فرد.
  • جعفری | جَعْفَری، گیاهی از تیرۀ چتریان، که از همۀ قسمتهای آن در آشپزی و پزشکی استفاده می‌شود. جعفری عمر دوساله دارد و ارتفاع آن به 30 سانتی‌متر تا یک متر می‌رسد.
  • ثعلب | ثَعْلَب، گیاهی با خواص خوراکی و دارویی متعدد، و تقریباً قابل کشت در نقاط مختلف ایران.
  • جادو | جادو، یا سِحر، مجموعۀ باورها، اعمال، فنون و روشهایی که به کارگیری آنها برای کنترل یا دگرگون کردن شرایط فراطبیعی، طبیعی و محیط زیست، و رسیدن به مقاصد و اهداف نیک یا بد، مؤثر و سودمند پنداشته می‌شده است
  • تیر و کمان | تیر و کَمان، ابزاری در جنگ و شکار به شکل چوب خمیده و دارای زه برای پرتاب تیر، و به صورت «تیرْکَمان» یکی از اسباب‌بازیهای امروزی به شکل دوشاخه، دارای ‌کش و کفه‌ای‌ چرمین‌ برای پرتاب سنگ.
  • جغجغه | جِغْجِغه، از اسباب‌بازیهای رایج کودکان، مرکب از جعبه‌ای کوچک که از فلز یا مقوا می‌سازند و داخل آن یک یا چند گوی سنگی یا فلزی قرار می‌دهند که با تکان دادن جعبه به سبب حرکت گویها در داخل آن، صدایی برمی‌آید
  • جاجیم | جاجیم، دست‌بافتی بدون پرز، و منقش و رنگین که نقشها و طرحهای آن به شیوۀ بافت تارنما ست و از آن به‌عنوان روانداز و زیرانداز استفاده می‌شود.
  • جغد | جُغْد، از پرندگان گوشت‌خوار، بیشتر شب‌پر و از تیرۀ بوفدیسان1، که در فرهنگ ایرانیان همواره مورد توجه بوده است.
  • جگر | آشپزباشی، علی‌اکبر، سفرۀ اطعمه، تهران، 1353 ش؛ ابن‌سینا، قانون، ترجمۀ عبدالرحمان شرفکندی، تهران، 1370 ش؛ ابن‌طولون، محمد، المنهل الروی فی الطب النبوی، به کوشش زهیر عثمان جعید، بیروت، 1416 ق / 1996 م؛ انجوی شیرازی، ابوالقاسم، تمثیل و مثل، تهران، 1352 ش؛ انصاف‌جویی، محمد و دیگران، آشپزی کردستان، سنندج، 1386 ش؛ ...
  • جگرکی | جِگَرَکی، از شغلهای مربوط به پخت‌و‌پز غذاهای سنتی ایرانی.
  • جل | جُل، دست‌بافته‌ای از جنس قالی، گلیم، جاجیم و یا نمد که بر پشت چهارپایان می‌نهند، و در برخی از نقاط ایران، از آن به‌عنوان کف‌پوش نیز استفاده می‌شود
  • جناغ شکستن | جِناغْ شِکَسْتَن، یا جناق شکستن، از شرط‌بندیها و سرگرمیهایِ رقابتی هیجان‌انگیز در ایران. این بازی را «مرا یاد و تو را فراموش» (غیاث ... ، ذیل جناغ و جناق)، جناغ بستن، یا کشیدن نیز می‌نامند
  • جمجمک برگ خزون | جُمْجُمَکْ بَرْگِ خَزون، از بازیهای رایج خردسالان در نقاط مختلف ایران.
  • جنگل | جَنْگَل، ناحیۀ وسیعی از زمین پوشیده از انبوه درختان بزرگ، درختچه‌ها، علفها و گیاهان گوناگونِ خودرو و نامنظم، و محل زیست جانوران وحشی بزرگ و کوچک از انواع پستانداران، پرندگان، خزندگان، حشرات و جز اینها
  • جمکران، مسجد | جَمْکَران، مَسْجِد، مسجدی در محدودۀ روستای جمکران شهر قم.
  • جهیزیه | جَهیزیه، مجموعۀ مشخصی از اثاث خانه، که دختران به هنگام ازدواج به خانۀ شوهر می‌برند.
  • جمشید | جَمْشید، از شخصیتهای اساطیری هندوایرانی، و از شاهان دورۀ پیشدادی در روایات حماسی ایران.
  • جوال | جَوال، بافته‌ای کیسه‌مانند، منقوش و گاه بدون نقش برای حمل‌و‌نقل و نگهداری آرد، غلات، پوشاک و دیگر اقلام.
  • جن، | جِنّ، موجوداتی نامرئی که دارای عقل و فهم‌‌اند و می‌توانند به اشکال و صور مختلف درآیند. واژۀ جن در عربی از ریشۀ «جنن» به معنی پوشاندن و مخفی‌کردن آمده است
  • چال پشکلی | چالْ‌پِشْکِلی، از بازیهای فکری که بیشتر چوپانها به‌صورت دو‌نفره، و با استفاده از تعدادی چاله و پشکل یا سنگ‌ریزه و در مواردی با هستۀ خرما برگزار می‌کنند.
  • چاووش نامه |
  • چاقو | چاقو، ابزاری برای بریدن، تراشیدن و پوست‌کندن مواد، مرکب از تیغه و دسته که تیغۀ آن در مواقع غیرضروری در میان دسته جا می‌گیرد.
  • چاه کن |
  • چانه زنی | چانه‌زَنی، رسم گفت‌و‌گوی طولانی دو طرف معامله برای گرفتن امتیاز بیشتر از یک سو و ندادن امتیاز از سوی دیگر، که بیشتر در روابط اقتصادی و بده‌وبستانها و خریدوفروش کالا صورت می‌گیرد.
  • چراغ، رقص |
  • چاه قلعه بندر | چاهِ قَلْعه‌بَنْدَر، یا قلعۀ بندر، یکی از 3 چاه کوه قلعه‌بندر شیراز در ارتفاعات شرق‌تنگ الله‌اکبر که به‌سبب عمق بسیار زیاد، به چاه بی‌پایان معروف است.
  • چارواداری | چارْواداری، از مشاغل سنتی مختص حمل و نقل بار و مسافر با چهارپایان باربر. به شاغل این شغل چاروادار می‌گویند و اسامی دیگر آن مکاری، خربنده، خرکچی، قاطرچی و قافله‌دار است
  • چاووش خوانی | چاووشْ‌خوانی، از مراسم بدرقۀ زائران و نیز استقبال از آنان، همراه با خواندن اشعار مذهبی.
  • جو | جـو، از جملـۀ مهم‌‌‌تـرین غلات ایـران با قدمتی کهن، کـه افـزون بر مصرف خوراکی، ویژگی درمانی و آیینی نیز دارد. جو گیاهی است یک‌ساله از تیرۀ گندمیان که از خوراکهای مهم انسان، نیز چهارپایانی چون اسب و استر بوده است.
  • چراغانی | چِراغانی، یا چراغان، جلوه و نمودی از جشن و مراسم شادی که با آرایه‌بندی فضاهایی از خانه‌ها، بازارها، گذرگاههای پررفت و آمد، میدانهای شهر...
  • چاپ | چاپ، رقصی دسته‌جمعی در سیستان که با استفاده از چوب و اغلب بدون آن اجرا می‌شود.
  • چاقچور | چاقْچور، لباسی است مخصوص زنان که از پنجۀ پا تا کمر یا تا وسط ساق را می‌پوشاند و در مفصل پا و ساق چین دارد (پف کرده است).
  • چای | چای، از گیاهان معطر، خوش‌طعم و پُرمصرف، که غالباً دم‌کردۀ آن رایج‌ترین نوشیدنی در ایران و اغلب کشورهای اسلامی به‌شمار می‌رود و سالها ست که مصرف آن در این سرزمینها به شکلی همگانی و به صورت یک عادت در شرایط مختلف رواج یافته است.
  • چپق | چُپُق، وسیله‌ای سنتی، شکل‌گرفته از یک کاسه و دسته‌ای میان‌تهی در اندازه‌های متفاوت برای دودکردن توتون.
  • چاشنی | چاشْنی، مجموعه‌ای از افزودنیها به شالودۀ خوراکها برای رسیدن به رنگ، طعم و عطر مطلوب.
  • چادر شب | چادُرْشَب، پارچه‌ای با نقش پیچازی و رنگارنگ، بافته شده از نخ ابریشم طبیعی، نخ ابریشم کجین (نامرغوب) و یا نخ پنبه.
  • چپ و راست | چَپ و راسْت، یا چپه ـ راسته، نوعی رقص، و حرکت بنیادی در رقصهای یک‌قَرْصه، دوقرصه و سه‌قرصۀ رایج در شمال خراسان.
  • جوراب | جوراب، دست‌بافتی پشمی، پنبه‌ای یا ابریشمی برای پوشاندن پا.
  • چراغ | چِراغ، از ابزار‌های روشنایی و گرمایی که به‌سبب اهمیت فوق‌العادۀ نور و آلات مربوط به تولید آن، در فرهنگ ایرانی از ارزشهای کاربردی و نمادین بسیار برخوردار است.
  • جولاهی | جولاهی، پیشۀ بافندگی و نساجی یا بافت پارچه با دستگاههای سنتی پارچه‌بافی.
  • چادر | چادُر، از پوششهای سراسری زنان که آن را بر روی سر می‌اندازند و تا روی پا را می‌پوشاند.
  • چرخ و فلک |
  • چرتکه | چُرْتْکه، ابزاری برای حساب‌کردن که بیشتر در جمع‌وتفریق اعداد به کار می‌رفته است.
  • چرخ | چَرْخ، واژه‌ای برگرفته از صورت پهلوی «چَخرَگ» و اوستایی «axra-č»، استوانه‌ای که ارتفاع آن نسبت به سطح قاعده بسیار اندک، و کلاً به شکل سطح مستدیری است
  • چشمه سلیمانیه | چِشْمۀ سُلِیْمانیّه، یا چشمۀ فین، مشهورترین چشمۀ کاشان که از دیرباز، باورهای مردمی خاصی دربارۀ آن وجود داشته‌است.
  • چشم زخم | چَشْمْ‌زَخْم، گزند و زیانی که به باور مردم در اثر نگاه ستایشگر یا حسدآلود، یا زبان تمجید‌آمیز دوستان و آشنایان شورچشم، و یا دشمنان و بدخواهان نظر‌تنگِ حسود به انسان، حیوان، نبات و شیء می‌رسد و به اصطلاح چشم یا نظر می‌خورند
  • چشمه علی | چِشْمه‌عَلی، چشمه‌هایی که در فرهنگ مردم ایران به امام علی (ع) منسوب‌اند.

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: