فرهنگ مردم (فولکلور)

نمایش تا از مورد
نتیجه جستجو برای :
  • چیستان | چیسْتان، از انواع ادبی مشترک میان ادب شفاهی و ادب کتبی که طی آن، پدیده‌ای را در قالب پرسش، با استعاره و کنایه وصف می‌کنند و پاسخ آن را از شنونده می‌خواهند.
  • چهل تکه | چِهِلْ‌‌تِکّه، پارچه‌ای پرنقش‌و‌نگار، دوخته‌شده از قطعات ریز و درشت تکه‌ها و اضافه‌های پارچه‌های دور‌ریز، با کاربردهای متنوع در فرهنگ مردم.
  • چهل پیر | چِهِلْ‌پیر، زیارتگاهی مقدس در استان سیستان و بلوچستان.
  • چیغ | چیغ، حصیری بافته‌شده از نی یا ترکه‌های باریک درختان و گیاهان خودرو، مختص مناطق عشایری ایران.
  • حلیم | حَلیم، یا هلیم، از خوراکهای سنتی و رایج، به‌خصوص به‌عنوان صبحانه، در فرهنگ آشپزی ایرانی.
  • حصبه | حَصْبه، گونه‌ای بیماری عفونی واگیردار، مربوط به دستگاه گوارش. این بیماری از راه آب و خوراک آلوده و تماس با فرد مبتلا سرایت می‌کند و به مرور زمان با احساس خستگی و ضعف، درد عضلانی و اختلالهای گوارشی همراه است.
  • حضرت مشکل گشا، قصیده |
  • حنا | حَنا، یا حِنّا / حَنّا، گیاهی است با کاربردهای پزشکی، آیینی و آرایشی.
  • حکایت | حِکایَت، از انواع کوتاه داستان در ادبیات شفاهی و کتبی. در لغت‌نامه‌های فارسی اصطلاحات حکایت، قصه، افسانه، داستان، روایت، حدیث، سمر، نقل و مثل مترادف یکدیگر به‌کار‌رفته‌اند
  • حمومک مورچه داره | حَمومَکْ مورْچه داره، از بازیهای سنتی و گروهی کودکان.
  • حلوا ارده |
  • حلاجی | حَلّاجی، جدا کردن الیاف به‌هم‌فشردۀ پنبه یا پشم از یکدیگر با وسیله‌ای به نام کمان حلاجی، که از مشاغل سنتی ایران است.
  • حلیمه خاتون، امام زاده | حَلیمه خاتون، اِمامْزاده‌، امامزاده‌ای در شهر تبریز، واقع در محلۀ قدیمی چرنداب، در کنار مسجد امامزاده، مشهور به خانم امامزاده‌سی.
  • حیدربیگ و سمنبر | حِیْدَرْ بِیْگ و سَمَنْبَر، از منظومه‌های کوتاه ادب عامه با مـوضوع عشقـی ـ پهلوانی که بـه نامهـای دیگری مـانند حیدر ‌بیگ‌نامه: حیدر بیگ و دختر قاضی کشمیر، کتاب حیدر بک و داستان حیدر بیگ و صنوبر نیز معرفی شده است.
  • حلوا | حَلْوا، خوراکی شیرین، سنتی و آیینی. حلوا با نامهای افروشه، (برهان ... ، ذیل واژه)؛ افروشک (فره‌وشی، 6)؛ آفروشه ( آنندراج، فرهنگ ... ، ذیل واژه؛ نفیسی، ذیل آفروسه)؛ آفروشه‌شاه...
  • حوله بندان | حوله‌بَنْدان، یا احرام‌بندی، نوعی از عزاداری ماه محرم در مراغه. حوله‌بندان که به آن مراسم «اللّٰهُمَّ لَبَّیک» نیز می‌گویند، با شعار مشخص «الله الله حسین وینه» شناخته می‌شود که گاه به‌عنوان نام دیگر این مراسم نیز به کار می‌رود.
  • حوض | حوض، آبگیری مصنوعی در حیاط خانه‌ها، حمامهای سنتی، برخی گذرگاههای عمومی و نیز در مسیرهای بین‌راهی با کاربردهای متفاوت.
  • حیدربابایه سلام | حِیْدَرْبابایه سَلام، منظومه‌ای به زبان ترکی آذری از شاعر معاصر، شهریار. این منظومه در 76 بند منطبق با زبان گفتاری، در قالب مخمس سروده شده...
  • حنابندان | حَنابَنْدان، رسم شادمانۀ حنا‌بستن و حنا‌مالیدن به دست و پای عروس و داماد. حنابندان پیش از عروسی، به‌منزلۀ تقسیم شادی و خوش‌دلی با خانوادۀ عروس و داماد است
  • حیران | حِیْران، که در برخی از مناطق به آن حیرانوک هم می‌گویند، از انواع ترانه‌های فولکلوریک کردی با مضمون عاشقانه که آن را در کوهستان و دشت و نیز در مجالس بزرگان می‌خوانند.
  • حمل و نقل | حَمْل‌و‌نَقْل، جابه‌جا‌کردن انسان، اشیاء و کالا، با هدف و انگیزه‌ای معین، از نقطه‌ای به نقطۀ دیگر در بستر راههای خشکی و آبی، با استفاده از فناوری سنتی، نیروی عضلانی انسان و حیوان، و نیروی بالقوۀ عوامل طبیعی.
  • حکاکی | حَکّاکی، فن سنتی کنده‌کاری و برجسته‎کاری بر انواع مواد، برای کاربریهای گوناگون در فرهنگ مردم ایران.
  • حمام | حَمّام، ساختمانی عام‌المنفعه، برای نظافت و شستن سر و تن، با معماری سنتی زیرزمینی، معمولاً مجلل، باشكوه، یكپارچه، گسترده و متشكل از فضاهای متعدد.
  • حصیر | حَصیر، بافته‌ای که از در‌هم‌تنیدن رشته‌های حاصل از کوبیدن نیهای نازک، برگ درخت خرما یا برگهای بلند گیاهانی به ‌دست می‌آید که در حاشیۀ مردابها و رودخانه‌ها می‌رویند.
  • ختم انعام | خَتْمِ اَنْعام، مراسمی مذهبی و بیشتر زنانه همراه قرائت و ختم سورۀ انعام (6) برای برآورده شدن نذر یا حاجت.
  • خاکشیر | خاکْشیر، گیاهی خودرو با دانه‌های قرمزرنگ با مصارف درمانی نزد تودۀ مردم.
  • خرفه | خُرْفه، گیاهی خودرو با ساق و برگ گوشتی و گلهای زرد منفرد و بذرهای سیاه ریز، که به‌صورت علف هرز در مزارع، باغها و زمینهای مرطوب گسترده می‌شود. این گیاه در فرهنگ مردم مصرف خوراکی و دارویی دارد
  • خان امیری | خانْ‌اَمیری، نام یکی از گونه‌های رقص کردی. برخی از منابع رقص کردی را بر‌اساس شیوۀ اجرا، 250 نوع دانسته‌اند .
  • خرخاکی |
  • خاله بازی | خاله‌بازی، بازی کودکانه‌ای مخصوص دختر‌بچه‌ها. این بازی در هر منطقه و ناحیه‌ای نام خاصی دارد؛ مثلاً در مازندران به خاله‌کا و پِلا‌پَجه‌کا (نعمتی، 143)، در بختیاری به خاله‌خاله‌بازی (هادی‌پور، 112)، و در خراسان به خالگکانی (قزل‌ایاغ، 256) مشهور است.
  • خرس بازی | خِرْسْ‌بازی، بازی خرس‌بازان با خرس برای سرگرمی خودشان، و بازی معرکه‌گیران با خرس برای سرگرمی مردم.
  • خان | خان، لقبی که از زمان سلطۀ مغول بر ایران، به رئیسان و سرکردگان ایالات و ولایات و ایلات داده می‌شد.
  • خاک | خاک، بخشی از لایۀ رویین کرۀ زمین، با نقشی زندگی‌بخش، زایا و مؤثر در زندگانی و فرهنگ مردم. این واژه در اصطلاح بر زمین، و در تداول عام برحسب مورد به کشور، قبر، و گور نیز اطلاق می‌شود
  • خاگینه | خاگینه، غذایی ساده و سنتی که با تخم‌‌مرغ، آرد، شکر و روغن تهیه می‌شود.
  • خاله رورو | خاله‌رو‌رو، از نمایشهای معروف شادی‌آور زنانه، که در بسیاری از مناطق ایران اجرا می‌شده است.
  • خربزه | خَرْبُزه، میوه‌ای تابستانی، یک‌ساله، درشت و آبدار. برخی خربزه را بومی کشور هند و بلوچستان، و برخی نیز بومی نواحی شمال قفقاز دانسته‌اند که سپس کشت آن به سایر مناطق آسیا و آفریقا گسترش یافته است
  • خال | خال، نقطه‌ای غالباً تیره، سیاه و ناهمگون با رنگ زمینه، بر اندام انسان، حیوان یا بر روی اشیاء. خال واژه‌ای است عربی با معانی متعدد
  • حیوان رقصانی | حِیْوانْ‌رَقْصانی، رام‌ و دست‌آموزکردن برخی از حیوانات، برای واداشتن آنها به حرکات سرگرم‌کننده.
  • خاله سوسکه | خاله‌سوسْکه، از افسانه‌های مشهور و رایج در مناطق مختلف ایران، با موضوع ازدواج.
  • خانقاه | خانِقاه، مکانی برای سکونت و عبادت صوفیانِ مقیم و مسافر، که در آنجا به تعلیم مبانی دین و اصول طریقت، و ریاضت، مراقبت و تهذیب نفس، و اخذ مبانی تصوف از حدیث و تفسیر و کلمات مشایخ می‌پرداختند.
  • خرگوش | خَرْگوش، جانوری پستاندار، کوچک‌اندام، چابک و جونده که از دیرباز صفات و ویژگیهایش دست‌مایۀ ساخت باورها و معتقدات گوناگون در اساطیر، ادبیات و فرهنگ مردم ایران شده است.
  • خرمن و خرمن کوبی | خَرْمَنْ وَ خَرْمَنْ‌کوبی، جمع‌آوری محصولات کشاورزی به‌ویژه گندم در یک مکان، پس از درو، برای کوبیدن خوشه‌ها و جداسازی دانه از کاه با ابزارآلات مختلف که معمولاً با آداب و رسومی نیز همراه است.
  • خاکستر | خاکِسْتَر، گَرد نرمی که از سوختنِ چیزی باقی می‌ماند.
  • خاکسپاری | خاکْ‌سِپاری، یا دفن، سنت دیرینۀ به‌خاک‌سپردن پیکر بی‌جان مردگان، مرکب از اعمال ترتیبی: غسل، کفن، نماز، گذاشتن در لحد، تلقین و پر کردن قبر با خاک پس از مراسم تشییع.
  • خرسک | خِرْسَک، از بافته‌های رایج صنایع دستی و نوعی قالی درشت‌بافت نا‌مرغوب و بد‌نقش. خرسک بیشتر با مواد و مصالح تمام‌پشم بافته می‌شود و بافت و کاربرد آن به‌طور معمول در میان ایلات و عشایر و حتى روستاییان سرتاسر ایران متداول است.
  • خرف خانه | خِرِفْ‌خانه، کلبه‌هایی ساخته‌شده از سنگ که گفته می‌شود در گذشته، عشایر کوچ‌رو به هنگام ییلاق و قشلاق، سالمندان بیمار یا ناتوان از پیمودن ادامۀ مسیر را همراه مقداری آب و خوراک در آنها می‌گذاشتند و خود، مسیر کوچ را ادامه می‌دادند.
  • ختمی | خَتْمی، یا خطمی، از گیاهان خودرو با رنگها و خواص دارویی مختلف.
  • خارخانه | خارْخانه، یا خیش‌خانه، کلبه‌ای تابستانی که بعضی از وجه‌های آن را با خار، یا خیش (نک‍ : ادامۀ مقاله) پوشانده‌اند.
  • خرزهره | خَرْزَهْره، درختچه‌ای زینتی با کاربردهای گوناگون در پزشکی.
  • خر دجال | خَرِ دَجّال، مرکب معروف دجال که در آغاز آخرزمان، با فریبندگیهای خاصی که دارد، همه را از خانه و محل کار بیرون می‌آورد و به دنبال خود می‌کشد.

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: