صفحه اصلی / مقالات / دانشنامه فرهنگ مردم ایران / فرهنگ مردم (فولکلور) / دانش عامه / باورهای عامه / ثواب و گناه /

فهرست مطالب

ثواب و گناه


آخرین بروز رسانی : یکشنبه 13 بهمن 1398 تاریخچه مقاله

ثَواب و گُناه، ملاکی برای طبقه‌بندی نتیجه‌‌گرایانۀ بخشی گسترده از اعمال ارادی انسان از حیث ارزش آنها در بهینه‌سازی فرجام فرد. کاربرد این ملاک در ادیان مختلف، به‌ویژه فرهنگهای معتقد به جاودانگی روح دیده می‌شود. بر این پایه، این سنجه در میان ایرانیان، که از پیش از اسلام به جاودانگی روح اعتقاد داشته‌اند، رواج گسترده دارد. نفوذ این دو مفهوم چنان است که ادوار مختلف زندگی فردی را از مستحبات انعقاد نطفه تا احکام تجهیز و تدفین، و حتى پس از مرگ با ارسال ثواب و گناه به روح مردگان در بر می‌گیرد. تداول واژگان ثواب و گناه در مکالمات روزمره و ترکیبهای پرشمار ساخت‌یافته در فرهنگ زبانی، نشانگر ارجمندی این دو مفهوم نزد ایرانیان است. این طبقه‌بندی تنها در اعمالی کارایی ندارد که پاداش یا عقابی بر انجام یا ترک آن ــ چه مبتنی بر آموزه‌های دینی و چه باورهای عرفی ــ متصور نباشد. 
معیارهای دیگری نیز برای طبقه‌بندی کردارهای ارادی وجود دارد که به برخی از آنها اشاره می‌شود. در ملاکهای «خوب و بد»، «خیر و شر» و «درست و غلط» یک عمل به‌طورکلی ارزش‌گذاری می‌شود و حیثیت خاصی در نظر گرفته نمی‌شود. در الگوی «بهنجار و نابهنجار» و «باید و نباید» غالباً به عرف جامعه نگریسته می‌شود و براساس ریشۀ واژگان «حَسَن و قبیح»، احتمالاً ملاک زیبایی‌شناسانه مورد نظر بوده است. در تقسیم اعمال به واجب، مستحب، مباح، مکروه و حرام رویکردی وظیفه‌گرا غلبه دارد؛ اما در رویکرد پیامدگرایانۀ ثواب و گناه، ارزشها و ضد ارزشها از موضع نتایجی که به بار می‌آورند ــ و نه لزوماً خود اعمال ــ ارزش‌گذاری و الزام‌سنجی می‌شوند.

I. در ایران باستان

کار نیک یا ثواب، در فارسی میانه، kirbag (مکنزی، 51)، و در متون فارسی زردشتی، کِرفه (زرتشت بهرام پژدو، 8 - 9)، در برابر گناه قرار دارد. گناه در فارسی میانه، wināh (مکنزی، 91)، از پیشوند vī- و ریشۀ ایرانی آغازین nas- «نابود شدن، ناپدید شدن» (چئونگ، 282)، در فارسی باستان naθ- (کِنت، 192) و در اوستایی nas- (بارتولمه، 1055) آمده است. در فارسی میانه، واژه‌های āstār، druwandīh، abārōnīh، bazag (= بزه) نیز در مفهوم گناه به کار رفته‌اند (مکنزی، 2, 12, 18, 28).
اگرچه در ایران باستان، چه پیش از دورۀ زردشتی و چه هم‌زمان با آن، آیینها و باورهای ‌دینی دیگری نیز رایج بوده‌است، اما به‌سبب اینکه از این آیینها، آگاهیهای چندانی باقی نمانده است، مقالۀ حاضر، بیشتر با استناد به منابع بازماندۀ زردشتی تدوین شده است. 
پنجاه‌ودومین نام از 101 نام خداوند، مندرج در برگردان خرده‌اوستا به فارسی، «همارنا»، به معنی «شمارکنندۀ کرفه و گناه مردمان» است (خورده‌اوستا ... ، 478). در بامداد چهارمین روز پس از مرگ انسان، ایزدِ رَشْن، گناه و کرفۀ روان را در ترازوی زرین خود می‌سنجد (مزداپور، یادداشتها ... ، 3). روان درگذشتگانی که کار نیک آنها از گناهشان بیشتر است به بهشت، روان آنان‌ که گناهشان بیشتر است به دوزخ، و روان کسانی که گناه و کرفۀ برابر دارند به هَمَستَگان (برزخ) ــ که جایی شبیه به دنیا ست ــ می‌رود ( بندهش، 129-131؛ کتاب پنجم ... ، 44). اگر میزان ثواب فرد، 3 «سروشوچَرَنام» بیشتر از گناه باشد، روان او راهی بهشت می‌شود. بنابراین بهتر است که کرفه، هرچند کوچک، انجام شود ( ارداویراف‌نامه، 54). 
روانهایی که به همستگان می‌روند، در جایگاهی متناسب با کرفه‌ای که کرده‌اند، جای می‌گیرند (‌بندهش، 131). پارسایان در بهشت به پاداش می‌رسند، اما گناهکاران در دوزخ، برای پاک‌شدن گناهشان پادافراه (= مکافات) می‌بینند ( کتاب پنجم، همانجا). بنا بر متون فارسی میانۀ زردشتی، هنگام رستاخیز نیز که جسم به روان می‌پیوندد، اعمال نیک و بد آشکار می‌شوند و گناهکاران به مدت 3 ‌شبانه‌روز در دوزخ پادافراه می‌بینند و پرهیزکاران در بهشت به سر می‌برند. سپس، فلز گداخته‌ای بر زمین جاری می‌شود که برای پرهیزکاران مانند شیر ولرم می‌شود و برای گناهکاران همان فلز مذاب می‌ماند و آنها به این شکل از گناهان خویش رهایی می‌یابند (ویدن‌گرن، 215-220).
در آغاز آفرینش، مردم چنان دانا بودند که پاداش کرفه و پادافراهِ گناهی را که می‌کردند، به چشم خویش می‌دیدند؛ اما اهریمن (ه‍ م) پاداش کرفه و پادافراه گناه را نهان کرد و این یکی از گناهان اهریمن نسبت به آفریدگان است (مینوی خرد، 34).
در برخی از منابع به گناه شخصیتهای برجستۀ اساطیری اشاره شده‌است. بنا بر گاتها (یسن 32، بند 8) جمشید (ه‍ م) گناهکار است، چون خوردن گوشت را به مردم آموخت (ص 44). گناه جمشید بنابر روایت پهلوی، دادستان دینی (نک‍ : میرفخرایی، یادداشتها ... ، 452) و نیز شاهنامه، ادعای خدایی او ست (فردوسی، 1 / 44- 45)، اما در وداها، گناه او به‌سبب همبستری با خواهر خود آمده است (بهار، 230). گرشاسب (= سام) نریمان، پسر ثریته، عمر جاودان داشت، اما مرتکب گناه شد و جاودانگی‌اش را از دست داد. وی به دست نُهین تورانی زخمی شد و در کابل، زیر خروارها برف به خواب فرو رفت و 999‘ 99 فروهر پارسایان، جسم او را تا روز رستاخیز نگاهبانی می‌کنند (بندهش، 128؛ مینوی خرد، 69-70). گناه گرشاسب بنابر اوستا («وندیداد»، فرگرد نخست، بند نهم)، پیوستن او به پری خناثَیتی (xnąθaitī-) در کابل بدسایه (اوستایی: dužakō.saiiana-) است (بارتولمه، 755)، اما بنا بر روایت پهلوی، گرشاسب آتش مادی را کُشت و به این سبب گناهکار است (ص 263).
کرفه و گناه، انواع و درجات گوناگونی دارند و متناسب با آنها پاداش و پادافراه وجود دارند. معیار سنجش کرفه و گناه یکسان است (کرین‌بروک، 230). به نظر می‌رسد که تفاوتی میان تاوان و پادافراه وجود دارد؛ تاوان جزای دنیوی است و با ارز و پول، و در روزگار کهن‌تر با جانوران اهلی یا بهای آنها محاسبه می‌شده است، درحالی‌که پادافراه مجازات اخروی است و با سنگ و وزن سنجیده می‌شده‌است (مزداپور، یادداشتها، 5 - 6).
کاری را که کرفه یا گناه بودن آن معلوم نیست، نباید انجام داد (شایست ... ، 130). در روایت پهلوی آمده‌است: بر اثر گناهی که انسان مرتکب می‌شود، بدی، نخست به زبان، سپس به دل و شکم او می‌رسد، و از گناهکار فرزندان فاسد و زشت زاده می‌شوند. نیکی حاصل از کرفه نیز نخست به زبان و سپس به دل و شکم و بعد به همۀ تن می‌رسد، و از نیکوکار فرزندان فرهیخته و وظیفه‌شناس و قانون‌مدار و سخنور زاده می‌شوند (ص 215- 216). کار نیکْ پرورندۀ روان است و می‌تواند انسان را به اهوره‌مزدا و امشاسپندان برساند (عفیفی، کرفه، 76-77). بر سِدرۀ (ه‍ م) زردشتیان کیسۀ کوچکی دوخته‌شده، که نشانه‌ای از اندوختۀ اندیشۀ نیک، گفتار نیک و کردار نیک است و به آن کیسۀ کرفه می‌گویند (پورداود، 60). ماه در 15 روزی که باریک می‌شود، کار و کرفۀ جهانیان را می‌پذیرد و به گنج ایزدان می‌سپارد (بندهش، 110).
پدر و مادر باید در آموختن کرفه به فرزند بکوشند، زیرا کرفۀ فرزند به آنان نیز می‌رسد (شایست، 129). چنانچه والدین در آموزش اخلاقی فرزند کوتاهی کنند و فرزند مرتکب گناه شود، والدین در برابر گناه فرزند مسئول خواهند بود (شاهرخ، 185). کسی که کَر و گُنگ و ناقص‌الخلقه، و بر آیین پاک است، اما توانایی کرفه کردن را ندارد، در طول عمر او هر کار ثوابی که دیگران کنند، چنان به او تعلق دارد که گویی او خود انجام داده است، و بنا بر قولی، به اندازۀ زردشت کرفه دارد (شایست، 83). 
در برخی از متون به میزان کرفه‌ها اشاره شده‌است. کار نیکی که ناآگاهانه انجام شود، کرفۀ کم دارد (مینوی خرد، 18). برای اینکه کرفۀ بیشتر به تن برسد، باید به آتشگاه رفت و آتش را با ترس‌آگاهی نیایش کرد، زیرا امشاسپندان 3 بار در روز، در آتشکده کرفه می‌نهند (شایست، 243). بنا بر صد در نثر و صد در بندهش، آتش از خانه چیدن و به آتشگاه بردن، 60 استیر کرفه دارد (ص 85). هر استیر برابر با 4 درم‌سنگ (شایست، 2) یا 14 مثقال (صد در ... ، 81) یا 10 مثقال، و هر مثقال برابر با 7 / 13 درهم است (میرفخرایی، «گناه ... »، 126، یادداشت 1). خوابیدن با سدره و کُشتی، و خواندن دعای «اَشِم وُهو» پیش از خواب، باعث می‌شود که در هر برآمدن و فروبردن نفس، 3 «سروشوچرنام»، برای انسان کرفه باشد (شایست، 74). کشتن فردی که لواط‌ کرده، و نیز کشتن دروغ‌گوی مرگ‌ارزان، یک تنافور ثواب دارد (روایت، 267). 
کُشتن خرفستران (= جانوران موذی) و حشرات، کرفۀ زیادی دارد. بنا بر بندهش (ص 120-121) هر بهدینی باید یک مارغن (چوبی که بر سر آن چرمی است) داشته‌باشد تا خرفستران گناهکار را با آن بکشد و کرفه‌مندتر شود. کشتن وزغ، 200‘ 1 درم سنگ (صد در، 33-34) و کشتن مور 90 استیر (روایت، همانجا) کرفه دارد. کشتن مار و خواندن اوستایی که برای آن هست، همانند کشتن آشموغ (= بددین، بدعت‌گذار) است (صد در، 34) و کشتن مارِ پَردار یک تنافور ثواب دارد (روایت، همانجا). ثوابِ کشتن خرفستران، برابر با ثواب پرستاری از آتش است. زردشتیان ایران و پارسیان هند در جشن سپندارمذ، مراسم کشتن خرفستران را انجام می‌داده‌اند (بویس، 1 / 408). 
ثواب رها کردن دین بد و پذیرفتن دین زردشتی، برابر با ثواب خویدوده (ازدواج با نزدیکان) است (روایت، 376). خویدوده از بزرگ‌ترین کرفه‌ها ست. دربارۀ خویدوده و چگونگی آن میان پژوهشگران اختلاف‌نظر وجود دارد. زردشتیان، تعبیر خویدوده به ازدواج با محارم را رد می‌کنند (نک‍ : شاهرخ، 118-124؛ عفیفی، «خویتودات ... »، 337- 339؛ شهبازی، 237-247؛ دابو، 34-35).
گناه در دین زردشتی درجات گوناگون دارد: 
1. فرمان (فارسی میانه: framān)، نام کمترین درجۀ گناه، و احتمالاً کوتاه‌شدۀ framān spōxtan «فرمان را به تأخیر انداختن» است. 
2. سروشوچرنام (فارسی میانه: srōšōčaranām؛ اوستایی: sraošō.čaranā-)، گناه کوتاهی کردن در انجام دادن وظایف دینی است. سروشوچرنام، تازیانه‌ای است که سروشاورز آن را در اجرای مجازاتهای دینی به کار می‌برد.
3. آگرفت (فارسی میانه: griftā؛ اوستایی: gərəpta-ā)، گناه بلندکردن سلاح به قصد زدن است. 
4. ایرشت (فارسی میانه: yrištō؛ اوستایی: avaoirišta-)، گناه حمله بردن با سلاح است.
5. اردوش (فارسی میانه: arduš؛ اوستایی: arəduš-)، گناه مجروح کردن با زدن ضربه است.
6. خور (فارسی میانه: xwar؛ اوستایی: xvara-)، گناه زدن ضربه‌ای است که منجر به خون‌ریزی شود. 
7. بازای (فارسی میانه: bāzāy؛ اوستایی: bāzu. jata-)، گناه وارد کردن ضربۀ ناتوان‌کننده به بازو ست. 
8. یات (فارسی میانه: yāt ؛ اوستایی: yāta-)، گناه وارد کردن ضربه به هر قسمت از بدن است. 
9. تنافور (فارسی میانه: tanāpuhl؛ اوستایی: tanu.pərəθa-)، شدیدترین درجۀ گناه است. این گناه در اوستا به صورتهای tanūm piryeite، pərətō.tanū-، و pəšō.tanū- نیز آمده است (بارتولمه، 636-637, 850, 897). در زند، نام این گناه، مرگ‌ارزان (margarzān) است. 
10. مرگ‌ارزان، گناهی است که مجازات آن مرگ است (روایت، 371-372؛ شایست، 127- 129). برخی از گناهانی که مرگ‌ارزان نامیده شده‌اند، با مرگ تناسب ندارند، مانند جنباندن نِسا (= لاشه) و بیرون آوردن آن از آب؛ شاید در این موارد، میزانِ پادافراهِ اخروی گناه منظور بوده‌است نه مجازات مرگ در این دنیا (مزداپور، یادداشتها، 106).
در دین زردشتی، گناهان به 3 دسته تقسیم می‌شوند: روانی، همیمالان، و عبور از پُل. گناه روانی آن است که انسان به روان خود آسیب می‌رساند، نه به دیگران. گناهکار باید پیش از مرگ از آن گناه توبه کند (میرفخرایی، یادداشتها، 403)، و چنانچه تاوان آن را پرداخت نکند، روانش در روز چهارم پس از درگذشت، بر سر پل چینود جزای آن را می‌بیند. گناه همیمالان یا خصمان گناهی است که در حق دیگران صورت می‌گیرد و برای آن در این دنیا شاکی وجود دارد و کفارۀ آن باید پرداخت شود؛ از آن گناهان است کسی که دروغ و بهتان به کسی نهد (صد در، 33)، یا زنا کند (مزداپور، همان، 108). گناه عبور از پُل، مربوط به یزشهایی است که انجام دادن آنها در وقت خود کرفه است، اما قضاشدن یا برگزار نکردن آنها، گناهی بزرگ است و گناهکار را بر سر پل چینود بازمی‌دارند تا پادافراه ببیند. هیچ کرفه‌ای نمی‌تواند این گناه را جبران کند و گناهکار را برهاند (صد در، 7). 
بنا بر هوسپارم نسک، منقول در شایست ناشایست، گناه انجام ندادن 5 یزش به پل می‌روند که عبارت‌اند از: گاهنبار، رپیهوین، سدوش (دورۀ سه‌روزۀ پس از مرگ)، فروردیگان، و نیایش خورشید و ماه (شایست، 163-164). متن روایت پهلوی (ص 243) نیایش ماه را ذکر نکرده‌است. بنا بر صد در نثر (ص 6-7) گناهِ انجام ندادن 6 نیایش، به پل می‌رود و گناهکار بر سر پل، پادافراه سنگینی می‌برد: گاهنبار، فروردیگان، روان پدران و مادران و دیگر خویشان، خورشید (3 بار در روز)، ماه (3 بار در ماه: ماه نو، نیمه، هلالی)، و رپیهوین (یک بار در سال). گناهی را که ناشی از فروگذاری در انجام دادن وظایف دینی است، «مانده» می‌گویند (مزداپور، همان، 194). 
در بند 7 دینکرد، گناهان به 3 بخش ناسپاسی، خسّت، و دروغزنی، و در بند 8، به جزئیات دشمنی با نیکان، و خشنود کردن بدان و جز آن تقسیم می‌شوند ( کتاب پنجم، 46).
برای جبران گناه، پرداخت تاوان و نیز انجام دادن کرفه‌ای هم‌سنگ با گناه، توصیه ‌شده‌است (مزداپور، همان، 3). در متون زردشتی، به گناهانی اشاره شده است که با انجام دادن کار نیک یا پرداخت جریمه‌ای که دستور تعیین می‌کند، جبران می‌شوند (میرفخرایی، «گناه»، 125). زمانی که دین زردشتی دین حکومتی بود، مردم برای جبران گناهان خود، وجه نقد پرداخت می‌کردند. اگر گناه، مربوط به آداب تطهیر بود، نایب می‌گرفتند و مزد می‌دادند و اگر از گناهان دینی بود، مخارج مراسم دینی را پرداخت می‌کردند (بویس، 1 / 425). پس از دورۀ ساسانی، جبران گناه یعنی دادن تاوان، به طور کامل در اختیار روحانیان زردشتی نبوده‌است و آثار جدا شدن گناه روانی و آنچه به قوانین مدنی بازمی‌گردد، به صورت «گناه شهری» در مادیان هزاردادستان مشهود است (مزداپور، همان، 106).
مرحلۀ نخست پاک کردن گناه (فارسی میانه: wināh wizārišnīh)، پشیمانی و اعتراف (فارسی میانه: garzišn) است (همان، 104؛ فره‌وشی، 215؛ دابو،24- 25). گناهکار نزد هیربدان، دستوران و ردان به گناه خود اعتراف می‌کند (صد در، 34). اعتراف به گناه در میان مانویان نیز مرسوم بوده‌است. مرحلۀ بعدی، پَتِت (= توبه) است (دابو، همانجا). پتت در گناهان کوچک و بزرگ مؤثر است. امروزه خواندن پتت بخشی از نیایشهای روزانۀ زردشتیان است. زردشتیان توبه را در مواقعی چون عقد ازدواج، آغاز سال نو، مراسم برشنوم، و 3 روز اول پس از مرگ می‌خوانند (مزداپور، همان، 105؛ بویس، 1 / 426). 
گناه روانی را باید نزد ردان جبران کرد و اگر گناهکار هرآنچه ردان می‌گویند، انجام بدهد، گناه او پاک می‌شود و هر ثوابی پس از آن بکند، به طور کامل به او می‌رسد (شایست، 95). گناه همیمالان را باید نزد همیمالان جبران کرد و تنها راه، آمرزش‌خواهی از کسی است که در حق او گناه شده‌است (صد در، 33). در دینکرد (کردۀ 175)، 6 گونه راه رهایی از کیفر برای گناهان مرگ‌ارزان ذکر شده‌است (نک‍ : کتاب سوم ... ، 244-247). اگر گناهکارِ مرگ‌ارزان‌، تن و خواستۀ خود را به ردان بسپارد و صادقانه توبه کند و ردان اجازۀ کرفه کردن به او بدهند، کرفۀ پیشین به او برمی‌گردد و در موعد سه‌شبه پادافراه می‌بیند و به دوزخ نمی‌رود (شایست، 96). بنا بر صد در نثر و صد در بندهش، پتت می‌تواند گناه را پاک کند و گناهکار را از دوزخ برهاند، اما نمی‌تواند گناه کسی را که زن دیگری جسته است، پاک کند (ص 159؛ نیز نک‍ : عفیفی، «پتت خود»، 630، یادداشت 1). 
فصل هفتم از شایست ناشایست به برخی از گناهان و شیوۀ جبران آنها می‌پردازد. یک تنافور گناه را می‌توان با درون یشتن و یا یک تنافور کرفه‌کردن جبران کرد. کرفۀ خویدوده می‌تواند گناه مرگ‌ارزان را پاک کند (ص 101-102). اگر زنِ دَشتان (= حائض) دست را با آب شسته باشد، برای جبران آن باید 200 خرفستر را بکشد (همان، 62).
آمرزش‌خواهی برای گناهکاری که فوت کرده، جایز است (همان، 125). اعمال نیکِ بستگان و دوستان فرد درگذشته، پس از مرگ او، می‌‌تواند از رنجهای او بکاهد ( ایرانیکا، VIII / 567). «گیتی‌خرید یشتن» سبب شفاعت گناهکار بر سر پل چینود می‌شود. او همان‌جا پادافراه می‌شود و دیگر به دوزخ نمی‌رود (صد در، 113). گناهانی که پاک شده‌اند، هنگام داوری انجامین، در روز رستاخیز، محاسبه نمی‌شوند ( ایرانیکا، همانجا).
تاوان گناه با درجۀ گناه ارتباط دارد. برخی از گناهان کیفر و تاوان سبک‌، و برخی سنگین‌ دارند. گناه، در هر پایه‌ای که صورت گیرد، چنانچه تکرار شود و پاک نشود، به پایه‌ای بالاتر از گناه بدل می‌شود (مزداپور، یادداشتها، 3). تاوان و پادافراه گناهان فرمان، آگرفت و ایرشت در منابع گوناگون یکسان گزارش نشده است (همان، 4). مثلاً تاوان گناه فرمان 4 استیر [= سیر] (شایست، 2؛ مزداپور، همان، 5)، یا 7 استیر (صد در، 81)، یا 3 درهم و 4 دانگ [سکۀ 6 / 1 درهمی] (شایست، 145؛ مزداپور، همان، 148)، یا 3 درهم و 3 دانگ، یا 3 درهم و 3 دانگ و 5 گندم (شایست، 221؛ مزداپور، همان، 224) آمده است.
تاوان تجاوز به زن دیگران 300 استیر (همان، 5)، تاوان گناهِ گشاده راه‌رفتن تا 3 ‌گام، هر گام یک فرمان، و 4 گام، یک تنافور است. تاوان گناهِ با یک موزه (= کفش) راه‌رفتن تا 4 گام، یک تنافور است (شایست، 73-74). تاوان هر بار نزدیکی مرد با زن دیگران، 200‘ 1 درم‌سنگْ کرفه است که از روان مرد بازگرفته، و به روان شوهر آن زن افزوده می‌شود؛ و برای زن نیز هر بار 200‘ 1 درم‌سنگ پادافراه است (صد در، 137). کشتن سگ، 4 تنافور و کشتن ببر آبی، 150 تنافور گناه دارد (روایت، 269-270). آتش را به 3 گامِ نسا نزدیک کردن، یک تنافور گناه است و اگر تابش آن به نسا برسد، گناهِ مرگ‌ارزان است (شایست، 19).
در متون پهلوی، دربارۀ گناهکار بودن حیوانات و اینکه حیوانات نیز ممکن است دچار گناه مرگ‌ارزان شوند، سخن رفته است. در زند وندیداد (فرگرد 13، بند 31) آمده که سگ برای قتل عمدی که مرتکب شده است، تاوان باید بدهد (پهلوی ... ، 287).
در متون فارسی میانه و فارسی زردشتی، به انجام برترین کرفه‌ها توصیه، و به دوری از سخت‌ترین گناهان تأکید شده‌است. برخی از اعمالی که کرفه‌اند، چنین ذکر شده است: خشنود کردن آب، آتش، زمین، گیاه، گاو، گوسفند و همۀ آفریده‌های خوب اورمزد؛ پرستش ایزدان؛ وفاداری؛ فرمان‌برداری از شوهر و سالار خویش؛ بی‌گمانی به دین مزدیسنی؛ کشتن خرفستران؛ شبانی ( ارداویراف‌نامه، 58-60)؛ به شوهردادن خواهر یا دختر (صد در، 135)؛ یشتن ایزد خورشید 3 ‌بار در روز؛ یشتن ایزد ماه 3 بار در ماه (روایت، 463)؛ راستی کردن با همه و خاصه با تن و روان خویش (صد در، 145)؛ و رادی. رادی کرفه‌ای بزرگ است، اما بخششِ نابجا، پادافراه گران دارد (شایست، 131). 
رادی، راستی، سپاسداری، خرسندی، آرزوی نیکی‌کردن به نیکان، دوستی با یکدیگر، بی‌گمانی به آفرینش آسمان و زمین و همۀ نیکی و گیتی و مینو توسط اورمزد، بی‌گمانی به آفرینش همۀ بدی و گزند توسط اهریمن، بی‌گمانی به رستاخیز، خویدوده، کوشایی در کار نیک، نیک‌چشمی به هنر و ابزار دیگران، دوری از کین و بدمهری و رشک‌ نادرست، دوری از شهوت‌کامگی، غم نبردن به آنچه از دست رفته‌است، عدم دروغ‌گویی و پیمان‌شکنی، و مهمانی‌ کردن ضعیفان و مسافران و بیماران، از زمرۀ کرفه‌هایی‌اند که راه رسیدن به بهشت را هموار می‌کنند (مینوی خرد، 51-52). 
عدم رعایت آداب اجتماعی، قانون کشور، و یا فرمان دین، گناه است (دابو، 24). در مینوی خرد (ص 50-51) و روایات داراب هرمزدیار (1 / 290-300)، از 30 گناه نام برده‌شده‌است. بنا بر صد در نثر، دروغ در رأس همۀ گناهان قراردارد. ارداویراف‌ پس از بازگشت از سفر مینوی خود به جهان دیگر و دیدار از بهشت، دوزخ و همستگان، از پاداشها و مجازاتهایی که در آنجا دیده است، گزارش می‌دهد ( ارداویراف‌نامه، سراسر کتاب). 
خست و عدم بخشایش، ندادن اهلوداد به ارزانیان، عدم مهمان‌نوازی، عمل لواط، کشتن مرد پرهیزکار، همخوابگی در دوران دشتان، نهادن هیزمِ تَر بر آتش، کم‌فروشی، با یک لنگه کفش و بدون کستی راه رفتن، ایستاده ادرار کردن، فرمانروایی بد، غیبت‌کردن، برآغالیدن مردم بر ضد یکدیگر، تنبلی، دروغ‌گویی، آشموغی، آلودن آب و آتش، نپذیرفتن کودک خویش، دزدی، ترویج کیش نادرست، زنهار دروغ، پیمان‌شکنی، گواهی دروغ دادن، انکار کردن ایزدان و دین، شیون و مویۀ بسیار، زنا، شک و گمان به رستاخیز و بهشت و دوزخ، بدرفتاری و ظلم به ستور، داوری دروغ‌ کردن و رشوه ستاندن، بدچشمی و حسادت، سخن گفتن به هنگام خوردن آب و غذا، و باژ نگفتن از زمرۀ گناهان منقول در ارداویراف‌نامه است (ص 56، 64-81، 86 -93). 
غذا خوردن بدون باژ گفتن، گناه (drāyān jōyišnīh) است (میرفخرایی، یادداشتها، 409). بنا بر شایست ناشایست، این گناه برعهدۀ کودکان پنج‌ساله نیست، از 5 تا 7 سال نیز چنانچه پدر در آموزش او مقصر باشد، گناه برعهدۀ پدر است (ص 77). 
در ارداویراف‌نامه، گناه و پادافراه زنان، بیشتر از دیدگاه جنسیتی بررسی شده است و گناهانی را شامل می‌شود، مانند: خیانت و روسپیگری، عدم پرهیز در دورۀ دشتان، جادوگری، گرسنه‌نگه‌داشتن و رها‌کردن کودک، سقط جنین، زبان‌درازی با شوهر، تن‌ندادن به خویدوده، رنگ بر موی سر نهادن، و از موی دیگران برای پیرایش خود استفاده‌کردن (ص 66 - 68، 71، 74، 80، 81 -82، 85 -87).
استوفرید نکردن برای ایزدان (شایست، 155)، منع کردن از خویدوده (میرفخرایی، همان، 464)، خودکشی (صد در، 107)، نافرمانی از دستور پدر و مادر (همان، 138)، کشتن آتش (شایست، 247)، بردن آب و آتش به خانه‌ای که در آن مرده وجود دارد (میرفخرایی، همان، 373)، دشمنی نسبت به ایزدان، خوارشمردن دین، کشت‌نکردن، خودپرستانه رفتارکردن، و راهداری ( کتاب پنجم، 46) از دیگر گناهان مذکور در متون دینی زردشتی است.
بخش قابل توجهی از گناهان در دین زردشتی و دستورات دینی آنها مربوط به آداب تطهیر است. تن فرد زردشتی باید همچون روان او پاک باشد، وگرنه کرفه‌هایش برای او محسوب نمی‌شوند (بویس، 1 / 417). رعایت آداب طهارت از پایه‌های بنیادین دین زردشتی بوده‌است. در طول سده‌ها، موبدان آداب تطهیر بسیاری وضع کردند. آداب ویژه‌ای برای نیالودن آفریدگان بی‌جان و جاندار وجود داشته‌است. دین زردشتی توجه بسیاری به حفظ پاکی آب دارد و قوانین مفصلی در این‌باره وضع شده‌است. زردشتیان برای پرهیز از آلودن آتش نیز قواعدی داشتند. آنان زباله را نمی‌سوزاندند، بلکه آن را از طریق منفذی درون اتاقی به نام لَرد می‌نهادند و بر روی آن اسید می‌ریختند تا از میان برود. آلودن خاک نیز گناه است. زردشتیان جسد را نه دفن می‌کردند، نه می‌سوزاندند و نه به آب می‌افکندند؛ آنها طی مراسمی جسد را در فضای باز، درون دخمه می‌نهادند. 
در دین زردشتی، قطع نهالی که هنوز نمو کافی نکرده و یا کشتن جانوری که رشد لازم را نکرده‌است، گناه نسبت به امشاسپند امرداد (نگاهدار گیاهان) و امشاسپند بهمن (نگاهدار جانوران) محسوب می‌گردد (بویس، 1 / 403-407).
در اسناد غیردینی نیز به گناهان و تاوان آنها اشاره شده‌است. داریوش، پادشاه هخامنشی، در کتیبۀ بیستون (ستون 4، سطرهای 36- 38، 67 - 69)، نابخشودنی‌ترین گناه را دروغ ذکر می‌کند (کِنت، 131-132). بنا بر منابعی مانند کتیبۀ بیستون (ستون 2، سطرهای 70-91)، کیفرهایی چون مرگ، بریدن گوش و بینی و دیگر اندامها، و کورکردن و به دارآویختن، هریک به تناسب با گناه، مرسوم بوده است (همو، 122). بنا بر روایت هرودت، کیفر گناهِ گریز از جنگ و دروغ گفتن، مرگ بوده‌است. البته، مجازات زنـدان، شلاق، تبعید و جریمۀ نقدی نیز مرسوم بوده است (نک‍ : منتظرالقائم، 135). 
پس از سقوط ساسانیان، بسیاری از آداب و رسوم دین زردشتی دستخوش تغییرات شد و آنچه که با تلاش زردشتیان باقی ‌مانده بود، بعدها به‌واسطۀ رویارویی جامعۀ زردشتی با فرهنگ غربی و زندگی مدرن، دگرگون شد. متون دورۀ میانه، اطلاعاتی را از دین رسمی زردشتی در دورۀ ساسانی ارائه می‌دهند. بر این اساس، آداب و رسوم دینی آن دوره، امروزه به شدت تغییر کرده است (مزداپور، «تداوم ... »، 34). 
زردشتیان بعد از مهاجرت از یزد و کرمان به تهران و شهرهای دیگر با وضعیتی روبه‌رو شدند که آنان را به برگزاری مراسم به صورتی متفاوت با گذشته سوق می‌داد. تغییر ساختار خانه‌ها و به‌کارگیری ابزار مدرن، شیوۀ اجرای مراسم را متفاوت می‌کرد (همان، 36). برخی از این آیینها باقی‌ مانده، برخی فراموش شده‌اند و مابقی با تغییراتی، امروزه نیز برگزار می‌شوند. زردشتیان معاصر، آدابی دارند که ظاهراً درگذشته مرسوم نبوده است و یا سندی از آنها در دست نیست، مانند نخوردنِ گوشت در روزهای بهمن، ماه، گوش، و رام از هر ماه.
مراسم مربوط به درگذشتگان هنوز هم برگزار می‌شود. امروزه در این مراسم، موبدان به نیت بخشوده شدن گناهان نادانسته و غیرعمدی یا آگاهانه، ولی جبران‌نشدۀ فرد درگذشته، و نیز کوتاهی او در پرستش، نیایش، پرهیز و پاک نگاه داشتن زمین و آتش، برای وی و به نام او اوستا می‌خوانند (مزداپور، همان، 40). برای فرد درگذشته، پتت خوانده می‌شود. امروزه در ایران، «پتت ایرانی» به دو صورت متمایز خوانده می‌شود: پتت برای درگذشتگان و پتت برای زندگان. پتت درگذشتگان ضمن نیایش برای آنها، و پتت زندگان با نیایشهای روزانه، نیز به هنگام سدره‌پوشی، خواندن خطبۀ عقد ازدواج، و نزع روان خوانده می‌شود. رسم اعتراف به گناه، حتى پیش از 1330 ش / 1950 م فراموش شده بوده است (همان، 55). 
برخی از آداب گذشته دیگر انجام نمی‌شود؛ یکی از آنها، مراسم خرفسترکشی است. زردشتیان کرمان این مراسم را تا اواسط سدۀ 19 م نیز اجرا می‌کردند (بویس، 1 / 408)، اما امروزه، این رسم فراموش شده است (سلیمی). خوردن طعام با گرفتن «باژ و بَرْسَم» یعنی خواندن نیایش و خوردن خوراک در سکوت، که از آیینهای مهم بوده است و تا چندی پیش در میان زردشتیان معمول بود، امروزه دیگر مرسوم نیست (مزداپور، زرتشتیان، 110). 
همان‌طورکه اشاره شد، بنا بر ارداویراف‌نامه، زنان نباید مرتکب گناه رنگ‌کردن موی سر خود شوند (ص 86)؛ اما از این رسم، امروزه اثری بر جای نمانده است (سلیمی). رسم منسوخ دیگر، نهادن جسد در فضای باز است. در 1316 ش / 1937 م، زردشتیان تهران آرامگاهی بنا کردند و رسم دخمه‌گذاری را کنار گذاشتند؛ اما آنان با نهادن تابوت در گورهای سیمانی به دقت مراقب بودند تا مانع از آلودن زمین شوند. دو سال بعد، زردشتیان کرمان، و در 1344 ش / 1965 م زردشتیان یزد نیز همین روش را پیش گرفتند. پارسیان هند نیز از آغاز سدۀ 20 م به تدفین روی آوردند (بویس، 220-221). امروزه زردشتیان شویندگانِ جسد را به شدت و سیاقِ گذشته ناپاک نمی‌دانند. ناپاکی اشیاء و فضایی نیز که با مرده تماس داشته، کمتر مورد توجه است؛ اما بستر و جامه را دور می‌اندازند (مزداپور، «تداوم»، 45-47). 
زردشتیان ایران و پارسیان هند تا این اواخر مقررات پیچیده و مفصلِ مربوط به تطهیر و نجاسات را رعایت می‌کردند و سنت‌گرایان هنوز هم می‌کوشند تا بدان پایبند باشند. ناپاکی زایمان و دشتان و شیوه‌های پرهیز و تطهیر زنان با گذشته تفاوتهایی دارد. مثلاً، درگذشته، زنِ دشتان می‌توانست در حمل جسد شرکت کند، اما امروزه، او نباید به مرده نزدیک شود یا آن را ببیند. زن دشتان در روزگار کهن، باید تا 3 روز در اتاقکی جدا از دیگران می‌ماند و دست به کاری نمی‌زد. در خانه‌های جدید، اتاقی مخصوص زن دشتان وجود ندارد. از پیش از سالهای 1330 ش / 1950 م، دیگر منع تماس زن دشتان با آب رعایت نمی‌شود و او بلافاصله با آب غسل می‌کند. این موضوع نشان می‌دهد که مفهوم ریمنی، قداست آب، ضرورت پرهیز از آلودن آب با ریمنی و گناه بودن آن فراموش شده است. اما برای زن دشتان، برخی از اعمال مانند رفتن به مکان مقدس و شرکت در مراسم آیینی هنوز هم گناه شمرده می‌شود (همان، 49-52). 
زردشتیان ایران و پارسیان هند در برخی از اعتقادات و آداب و رسوم اختلافاتی دارند. به عنوان نمونه، برخی از پارسیان هند سیگارکشیدن را که آتش بر دهان نهادن است، نوعی بی‌احترامی به آتش، و گناه می‌دانند (دابو، 56)، در حالی که زردشتیان ایران این اعتقاد را ندارند.

مآخذ

 ارداویراف‌نامه، ترجمۀ ژاله آموزگار، تهران، 1390 ش؛ بندهش، ترجمۀ مهرداد بهار، تهران، 1385 ش؛ بویس، مری، تاریخ کیش زرتشت، ترجمۀ همایون صنعتی‌زاده، تهران، 1374 ش؛ بهار، مهرداد، پژوهشی در اساطیر ایران، به کوشش کتایون مزداپور، تهران، 1387 ش؛ پورداود، ابراهیم، «نیرنگ کشتی بستن»، خرده اوستا، ترجمۀ همو، بمبئی، 1310 ش؛ خورده اوستا با معنی، ترجمۀ تیرانداز، بمبئی، 1242 یزدگردی؛ دابو، خورشید، دانستنیهای آیینی زرتشتی، ترجمۀ رشید شهمردان، تهران، 1358 ش؛ روایات داراب هرمزدیار، به کوشش رستم اونوالا، بمبئی، 1922 م؛ روایت پهلوی، ترجمۀ مهشید میرفخرایی، تهران، 1390 ش؛ زرتشت بهرام پژدو، ارداویراف‌نامۀ منظوم، به کوشش رحیم عفیفی، مشهد، 1343 ش؛ سلیمی، مینا، تحقیقات میدانی؛ شاهرخ، کیخسرو، فروغ مزدیسنی، چاپخانۀ راستی، 1340 ش؛ شایست ناشایست، آوانویسی و ترجمۀ کتایون مزداپور، تهران، 1369 ش؛ شهبازی، علیرضا شاپور، «خُوَئِتْوَدَثه»، سروش پیرمغان، تهران، 1381 ش؛ صد در نثر و صد در بندهش، به کوشش اِ. ب. ن. دابار، بمبئی، 1909 م؛ عفیفـی، رحیم، «پَتِت خـود»، جستارهای ادبی، 1349 ش، شم‍ 23؛ همو، «خوتیودات یا خویتوکدس»، جستارهای ادبی، 1350 ش، شم‍ 26؛ همو، «کرفه»، جستارهای ادبی، 1344 ش، شم‍ 1؛ فردوسی، شاهنامه، به کوشش جلال خالقی مطلق، تهران، 1386 ش؛ فره‌وشی، بهرام، فرهنگ زبان پهلوی، تهران، 1358 ش؛ کتاب پنجم دینکرد، ترجمۀ ژاله آموزگار و احمد تفضلی، تهران، 1386 ش؛ کتاب سوم دینکرد، ترجمۀ فریدون فضیلت، تهران، 1384 ش؛ کرین بروک، فیلیپ ج.، «آیین و آیینها در نیرنگستـان»، ترجمۀ آژیده مقدم، هفت آسمان، 1384 ش، شم‍ 28؛ گاتها، ترجمۀ ابراهیم پورداود، بمبئی، 1952 م / 1331 ش؛ مزداپور، کتایون، «تداوم آداب کهن در رسمهای معاصر زرتشتیان در ایران»، چند سخن، به کوشش ویدا نداف، 1391 ش؛ همو، زرتشتیان، تهران، 1382 ش؛ همو، یادداشتهایی بر شایست ناشایست (هم‍ )؛ منتظرالقائم، ‌اصغر، «آیین دادرسی در عهد هخامنشیان»، نشریۀ دانشکدۀ ادبیات و علوم انسانی دانشگاه اصفهان، اصفهان، 1370 ش، س 2، شم‍ 2؛ میرفخرایی، مهشید، «گناه و تاوان آن در نوشته‌های پهلوی ساسانی»، پژوهشنامۀ فرهنگستان زبان ایران، تهران، 1356 ش، س 1، شم‍ 2؛ همو، یادداشتهایی بر روایت پهلوی (هم‍ ‌)؛ مینوی خرد، ترجمۀ احمد تفضلی، به کوشش ژاله آموزگار، تهران، 1379 ش؛ نیز:

Bartholomae, Ch., Altiranisches Wörterbuch, Tehran, 2004; Boyce, M., Zoroastrians, London, 1979; Cheung, J., Etymological Dictionary of the Iranian Verb, Leiden, 2007; Iranica;; Kent, R. G., Old Persian, New Haven, 1953; MacKenzie, D. N., A Concise Pahlavi Dictionary, London, 1971; Pahlavi Vendidād, ed. B. T. Anklesaria, Bombay, 1949; Widengren, G., Iranische Geisteswelt, Baden - Baden, 1961.

مینا سلیمی

صفحه 1 از2

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: