صفحه اصلی / مقالات / دانشنامه فرهنگ مردم ایران / فرهنگ مردم (فولکلور) / فولکلور مراسمی / فولکلور تقویمی / براساس گاه شماری خورشیدی / جشن /

فهرست مطالب

جشن


آخرین بروز رسانی : شنبه 20 خرداد 1402 تاریخچه مقاله

جَشْن، آیینی با آداب گوناگون و بیشتر شادی‌آور. جشن را بزم، سور، شادی، عیش، و عید نیز می‌گویند (برهان ... ؛ لغت‌نامه ... ). 
واژۀ جشن از واژۀ اوستایی یَسنَه yasna-، در معانی ستایش، پرستش، قربانی‌کردن و جشن، از ریشۀ yaz- (= ستودن، جشن گرفتن، تقدیس کردن) گرفته شده است (بارتولمه، 1270-1274). در متون فارسی میانه، yaštan به معنای «جشن‌گرفتن» است، و واژه‌های IJašn، sūr، yasn، bazm (مکنزی، 46, 78, 97) و xwaran (فره‌وشی، 635) نیز در معنای جشن به کار رفته‌اند. 
امروزه دو واژۀ جشن و عید در زبان گفتاری و نوشتاری ایرانیان رواج بیشتری دارد. هریک از این دو، برای برخی از جشنها به کار می‌رود. مثلاً برای نوروز و نیز بیشتر جشنهای اسلامی واژۀ عید به کار می‌رود، چنان‌که می‌گویند، عید نوروز، عید قربان، عید فطر، عید غدیر (ه‍ م‌م) و برای گروهی دیگر، واژۀ جشن استفاده می‌شود، مانند جشن مهرگان، جشن تولد و جشن سده. البته گاهی، تنها نام و عنوان جشن مربوط را، بدون واژه‌های جشن و عید به کار می‌برند، مانند شب چله یا یلدا، شب اسفندی و تیرما سیزده (ه‍ م‌م). 
در همۀ جوامع، جشنها با دعا و نیایش همراه است. مثلاً یکی از رسمهای نوروز، هم در میان زردشتیان و هم مسلمانان، دعا و نیایش و ازجمله گزاردن نماز خاص است (نیکنام، 31-33؛ رازی، 48-50؛ نیز نک‍ : ه‍ د، نوروز). در جشنهای اسلامی مانند عید قربان، عید فطر، عید غدیر و جز اینها نیز گزاردن نماز ویژۀ آن عید از اجزاء مراسم به شمار می‌رود. از الزامات ستایش و نیایش خداوند، پاک بودن تن است؛ ازاین‌رو حمام‌رفتن، شست‌وشوی تن و غسل‌کردن از دیگر رسوم جشنها محسوب می‌شود (نک‍ : همانجا). در جشن ازدواج نیز حمام بردن عروس و داماد یکی از اجزاء مراسم جشن است که با آدابی خاص انجام می‌گیرد و با عنوان حمام‌بران از دیگر اجزاء مراسم متمایز می‌شود (نک‍ : ه‍ د، عروسی). 
شست‌وشو و پاک‌بودن تن با پوشیدن لباس نو تکمیل می‌شود. لباس نو نیز در حقیقت لباسی مبرا از آلودگی است. در سراسر ایران، پوشیدن لباس نو در نوروز و جشن عروسی مرسوم است. افزون بر این در برخی نقاط، مانند بنادر و جزایر خلیج فارس (مختارپور، 462؛ بالود، 189-190) و مناطق ترکمن‌نشین (تقوی، 261-262)، در عید فطر و قربان نیز پوشیدن لباس نو مرسوم است. 
از دیگر ویژگیهای مشترک در جشنها، تدارک و تهیۀ خوراکهای معین است. در بسیاری از نقاط ایران، خوراکِ معمول جشنها انواع پلو ست (روح‌الامینی، 60). خوردن میوه‌هایی خاص در برخی جشنها مرسوم است؛ مانند خوردن هندوانه یا انار در شب چله (شایسته‌رخ، 117- 118؛ صداقت‌کیش، 122-127). 
هدیه‌گرفتن و هدیه‌دادن از دیگر مشترکات جشنها ست. مثلاً در نوروز بزرگ‌ترها به کوچک‌ترها هدیه می‌دهند (بلوکباشی، 83-85؛ روح‌الامینی، 64- 68)، و در عید فطر (ه‍ م؛ وکیلیان، 167-170)، شب چله (انجوی، 2 / 31- 39؛ شایسته‌رخ، 153-167)، عید قربان (مؤیدمحسنی، 81) و جشن اسفندی (انجوی، 1 / 43-53) نیز از طرف خانوادۀ داماد برای دختر عقدکرده هدیه می‌فرستند. 
شادی، رقص، آوازخواندن و برگزاری انواع بازیهای شادی‌بخش از دیگر وجوه مشترک جشنها ست. در تهران قدیم، ریسمان‌بازها، دلقکها، پهلوانان، کشتی‌گیران و معرکه‌گیران برای سرگرمی مردم در جشنهای مختلف هنرنمایی می‌کردند. در شبهای جشن نیز آتش‌بازی یکی دیگر از اجزاء مراسم بود (نجمی، 174-176). در ایل شکاک، جوانان در شب پس از روز عید فطر در مکانی جمع می‌شوند و شادی می‌کنند (علی‌نژاد، 49). 

طبقه‌بندی جشنهای مردم ایران 

پژوهشگرانی که دربارۀ جشنهای مردم ایران کار کرده‌اند، بیشتر به بررسی جشنهای کهن، یـا جشنهای رایج در ایران باستان پرداخته‌اند (نک‍ : بویس، رضی، رجبی، صفا، منشی، سراسر آثار)؛ اما برخی از آنان به جشنهای دیگر، ازجمله آنهایی که در دورۀ اسلامی به مجموعۀ جشنهای مردم ایران اضافه شده، نیز توجه کرده‌اند. 
روح‌الامینی جشنهای رایج در ایران را به 5 گروه تقسیم کرده است: 1. جشنهای باستانی، اسطوره‌ای و فصلی مانند نوروز، تیرگان، مهرگان، یلدا و سده؛ 2. جشنهای دینی و مذهبی مانند جشن تولد اشوزردشت در میان زردشتیان، عید فصحِ یهودیان، تولد حضرت عیسى (ع) در میان مسیحیان، و تولد پیامبر (ص) و عیدهای فطر، قربان و غدیر خم در میان مسلمانان و شیعیان؛ 3. جشنها و آیینهـای ملی ـ میهنی و حکومتی که مصداق آن در ایران امروز جشن 22 بهمن و 12 فروردین است؛ 4. جشنهای خانوادگی؛ 5. جشنهای محلی و منطقه‌ای مانند جشنهای برداشت خرمن و انگورچینی (ص 15- 18). بهرامی نیز جشنهای ایرانیان را به دو گروه کلی تقسیم کرده است: یکی جشنهایی که ریشه در ایران باستان دارند و دوم «دیگر جشنها در ایران» که شامل جشنهای مسلمانان، کلیمیان، ارمنیان، آشوریان و منداییان می‌شود (نک‍ : سراسر اثر). 
در نوشتۀ حاضر جشنهای مردم به 5 گروه تقسیم شده است: جشنهای باستانی، جشنهای ویژۀ دورۀ اسلامی، جشنهای اقتصادی، جشنهای خانوادگی و جشنهای دیگر. در شرح این جشنها، بیش از هرچیز وجوه فرهنگ مردمی یا فولکلوریک مورد توجه قرار گرفته است: 

الف ـ جشنهای باستانی

منظور از جشنهای باستانی آن گروه از جشنهای رایجِ پیش از اسلام است که برخی از آنها امروزه نیز با تغییر و تحولاتی در سطح ملی برگزار می‌شوند، مانند نوروز و یلدا. برخی نیز در مناطقی محدودتر برگزار می‌شوند، مانند سده، و برخی را فقط زردشتیان برگزار می‌کنند (نک‍ : دنبالۀ مقاله). پیش از شرح این گروه از جشنها، یادآوری این نکته ضروری است که در ایران باستان، شادی اهمیت بسیاری داشته و در کتیبه‌های هخامنشی از آن با عنوان ودیعه‌ای الٰهی یاد شده است. در اعتقادات زردشتی، شادی‌کردن وظیفه‌ای دینی، و هرگونه ریاضتی، گناه به شمار می‌رود (مزداپور، 111-112؛ نیز نک‍ : بیرونی، 357). 
بیرونی از آداب زردشتیان، با عنوان امور دنیوی و دینی یاد می‌کند و امور دنیوی را جشنهایی مقدس و روزهایی بزرگ می‌داند که شاهان و بزرگان دینی آنها را برای شادمانی مردم برقرار کرده‌اند. جشنهای ایران باستان، مانند بسیاری از جشنهای اقوام دیگر با گاه‌شماری مرتبط‌اند. این جشنها بر پایۀ سال 360روزه برگزار می‌شدند. سال ایرانی 12 ماه، و هر ماه 30 روز داشت که در پایان سال، 5 روز با عنوان خمسۀ مسترقه (ه‍ م) یا پنجۀ دزدیده به آن افزوده می‌شد. نام 30 روز ماه برگرفته از نام ایزدان بود؛ این نامها به ترتیب عبارت بودند از: هرمزد، بهمن، اردیبهشت، شهریور، اسفندارمذ، خرداد، امرداد، دی‌به‌آذر، آذر، آبان، خور، ماه، تیر، گوش، دی‌به‌مهر، مهر، سروش، رشن، فروردین، بهرام، رام، باد، دی‌به‌دین، دین، ارد، اشتاد، آسمان، زامیاد، ماراسفند و انیران (بیرونی، 68- 69). درعین‌حال، نام 12 ماه سال نیز در میان این نامها وجود دارد. هرگاه نام روز با نام ماه یکی می‌شد، آن روز جشن گرفته می‌شد؛ مثلاً در ماه اسفند، روز پنجم را که به نام اسفندارمذ است، جشن می‌گرفتند. به‌این‌ترتیب، 12 جشن ماهانه وجود داشت. افزون بر اینها، جشنهای بزرگ‌تری مانند نوروز، سده و 6 گاهنبار و جشنهای کوچک‌تر دیگری نیز برگزار می‌شد (همو، 323-357؛ نیز نک‍ : گردیزی، 238-247). 
امروزه، زردشتیان از میان جشنهای باستانی ایران، این 23 جشن را برگزار می‌کنند: نوروز، نوروز بزرگ، 6 گاهنبار، 12 جشن ماهانه، سده، چله، و چهارشنبه‌سوری (مزداپور، 113)؛ که برخی از آنها هم در سراسر ایران جشن گرفته می‌شوند. یکی از علل فراموشی برخی از جشنهای کهن، تغییر دین اکثریت مردم ایران بوده است. گسترش اسلام در ایران سبب شد که برخی از این جشنها نادیده گرفته شوند و در برخی دیگر نیز تغییراتی ایجاد شود. اسلام درعین‌حال، بسیاری از عناصر پیشین را در خود نگه داشت؛ اما جشنها و رفتارهای دینی مردم با اعمالی همراه می‌شدند که گاهی از حدود شریعت اسلامی خارج می‌شد (برکی، 127) و یا با آن در تعارض قرار می‌گرفت (پاتای، 115). 
این موضوع ریشه در یکی از ویژگیهای جشنهای باستانی ایران دارد و البته در برخی جشنهای دیگر نیز دیده می‌شود. براساس این ویژگی، به هنگام برگزاری این جشنها، رفتارهایی مغایر عرف جامعه از برگزارکنندگان بروز می‌کند که در ایام دیگر دیده نمی‌شود. مثلاً به نوشتۀ کتسیاس، پادشاهان هخامنشی که هرگز نمی‌بایست مست می‌شدند، در روزهای جشن مهرگان در خوردن می با می‌خوارگان همراهی می‌کردند. حتى نقل شده است که پادشاهان در این جشن می‌رقصیدند (نک‍ : بهار، 499). طبری نیز به برخی از این‌گونه رفتارها ضمن برگزاری نوروز سال 284 ق / 897 م، در بغداد اشاره کرده و نوشته است: مردم بغداد آن‌قدر در آب‌پاشی افراط کردند که حتى در جایگاه پل، بر متصدیان نگهبانی آنجا آب پاشیدند (15 / 6673). 
پیترو دلا والۀ ایتالیایی نیز ضمن گزارش جشن آب‌پاشان مردم اصفهان در تابستان 1028 ق / 1619 م، به چنین رفتارهایی اشاره کرده است: در این روز همۀ مردم از هر طبقه و حتى شخص شاه نیز بی‌هیچ ملاحظه، لباسی کوتاه می‌پوشند و برای آنکه عمامه‌هایشان به آب‌وگل آلوده نشود، شب‌کلاهی به سر می‌گذارند، در کنار رودخانه جمع می‌شوند و با اشارۀ شاه با ظرفهایی که در دست دارند، ضمن رقص و شوخی و خنده به سر و روی هم آب می‌پاشند (1 / 903). گاهی اوقات، شدت این‌گونه رفتارها نظم عمومی و قوانین حاکم را هدف می‌گیرد، به‌گونه‌ای‌که سبب به هم خوردن نظم و زیر پا گذاشتن قوانین می‌شود. مصداق بارز چنین رفتارهایی، نمایش میر نوروزی (ه‍ م) است که طی آن، برگزارکنندگان، شخصی از طبقۀ پایین جامعه را برای چند روز به‌عنوان حاکم یا امیر انتخاب می‌کنند؛ وی نیز در ایام حکومت خود، فرمانهایی عجیب و غریب صادر و اجرا می‌کند که مغایر عرف جامعه‌اند (نک‍ : کریمی، 49-50). اینک به شرح مختصر برخی جشنهای باستانی می‌پردازیم: 

نوروز و جشن مهرگان

نوروز در اعتدال بهاری، و مهرگان روز مهر (شانزدهم) از مهرماه، هنگامی که آفتاب در برج میزان، که ابتدای فصل خزان است، برگزار می‌شود (مرورودی، 17؛ بیرونی، 337؛ برهان، ذیل مهرگان). در اوستا از نوروز و مهرگان سخنی نرفته، و به جشن سده نیز در اوستا و در متون میانه اشاره‌ای نشده است. این مطلب را دلیلی بر بومی ایران بودن و درنتیجه آریایی‌نبودن این جشنها دانسته‌اند. آگاهیهای ما دربارۀ جشنهای کهن ایرانی نه از متون باستانی، که از متون فارسی و عربی است (بهار، 495؛ ERE, V / 872). 
نوروز و مهرگان دو قطب سال را تشکیل می‌دادند و آن دو را تعیین‌کنندۀ زمان می‌دانستند، همان‌گونه که ماه و آفتاب فلک را تعیین می‌کنند. این دو قطب، پیوند دینی نیز داشته‌اند. نوروز را روز سالگرد آفرینش و نیز روزی دانسته‌اند که در آن تجدید حیات صورت می‌گیرد (موله، 78؛ بیرونی، 325). گروهی از پیشینیان به آفرینش جهان در روز مهرگان باور داشتند (قریب، 195). دو جشن نوروز و مهرگان ارزش سیاسی نیز داشتند و نشانگر دو مرحلۀ اساطیری استقرار پادشاهی ایرانی و دو شیوۀ فرمانروایی‌اند. در نوروز، جمشید به آسمان صعود کرد و عنوان شاهی را به همراه آورد. ضحاک این شاهی را غصب کرد؛ اما سرانجام فریدون در روز مهر از ماه مهر بر او پیروز شد (موله، همانجا). بیرونی به نقل از ایرانشهری آورده است که خداوند از روشنی و تاریکیِ میان نوروز و مهرگان پیمان گرفت. برخی از مردم مهرگان را بر نوروز برتری می‌دادند، همان‌گونه که پاییز را بر بهار رجحان می‌نهادند (ص 338- 339). 
جاحظ نوروز را 500‘2 سال کهن‌تر از مهرگان دانسته است. رسم شاهان بر آن بوده است که در روز مهرگان و نوروز جشن بگیرند و ارمغان جهانیان را بپذیرند؛ زیرا بر این باور بودند که با این دو جشن، فصلی به پایان می‌رسد و فصلی دیگر آغاز می‌شود. مهرگان را آغاز سرما، و نوروز را پیش‌درآمد گرما می‌دانستند (نک‍ : تاج، 184). هر دو جشن مهرگان و نوروز در آغاز، جشنهای سال نو بوده‌اند، که در میانرودان نیز وضعیت مشابه آن را می‌توان یافت (ERE, V / 873). 
نوروز به سبب اهمیتی که داشت، مجموعه‌ای از آیینها و مراسم در استقبال از آن اجرا می‌شد. در روزهای پایانی سال و در پنجۀ دزدیده یـا خمسۀ مسترقـه (ه‍ م)، یا اندرگاه ــ که جزو هیچ‌یک از ماههای سال به شمار نمی‌رفت ــ مراسم پنجه برگزار می‌شد. اجرای مراسم پنجه تا 1304 ش / 1925 م که گاه‌شماری رسمی ایران تغییر کرد و براساس آن 6 ماه آغاز سال 31روزه شد، برقرار بود (روح‌الامینی، 44). بقایایی از مراسم پنجه همچنان در برخی از مناطق، با تفاوتهایی در زمان برگزاری و با عناوینی مانند پنجۀ پیتُک یا پَنجَکِ واز یا پِتَک اجرا می‌شود (نک‍ : اکبریان، 40-42؛ دانای علمی، 49-51؛ پورکریم، 68-72). مراسم میر نوروزی (ه‍ م) نیز در این 5 روز اجرا می‌شد. امروزه نیز مراسم پیشواز از نوروز با تنوع فراوان اجرا می‌شود. در شب آخرین چهارشنبۀ سال، مراسم چهارشنبه‌سوری (ه‍ م) برگزار می‌شود. همچنین از چند روز پیش از نوروز، گروههای نوروزخوان، حاجی‌فیروز، تکم‌چی (ه‍ م‌م) و جز اینها ضمن اجرای مراسمی شادی‌بخش، مژدۀ آمدن نوروز را می‌دهند. نوروزخوانها در مازندران، شاهرود، دماوند، طالقان و گیلان نوروزخوانی می‌کنند و مژدگانی می‌گیرند. در گیلان، مراسم عروس‌گُلی (ه‍ م) اجرا می‌شود. در گذشته‌ای نه‌چندان دور، گروههایی با نام آتش‌افروز (ه‍ م)، پیش از نوروز، برنامه‌های شادی‌بخش اجرا می‌کردند. آنها بازیگران و نوازندگانی بودند که جامۀ سرخی می‌پوشیدند و صورت و گردن خود را سیاه می‌کردند، و کلاهی نوک‌تیز (کلاه‌بوقی یا کلاه‌شیپوری) بر سر می‌گذاشتند، مشعلی به دست می‌گرفتند و به همراه دو نوازنده، با ساز و رقص و شعر، مردم را شاد می‌کردند. امروزه، حاجی‌فیروزها جای آتش‌افروزها را گرفته‌اند (برای آگاهی بیشتر، نک‍ : ه‍ د، نوروز). 
 

صفحه 1 از3

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: