فرهنگ مردم (فولکلور)

نمایش تا از مورد
نتیجه جستجو برای :
  • بنایی | از مشاغل کهن و سنتی، شامل ساخت و تعمیر بنا. در فرهنگهای فارسی بنا را بناکار، بناگر، معمار یا گِل‌کار، گلگیر و پاخیره‌زن آورده‌اند
  • بند انداختن | از مهارتهای آرایشی جهت پیرایش و زدودن موهای صورت، دست و پا، که در میان زنان ایران رواج تام دارد.
  • بنفشه | گیاهی با گلهای زیبا و رنگارنگ، عموماً به رنگ بنفش و گاه معطر.
  • بنه | اصطلاحی‌ در كشاورزی سنتی‌ ايران‌ به‌ معنای گروهی‌ نظام‌‌يافته‌ و مشترك‌‌المنافع‌ در كار توليد زراعی‌ و دامداری.
  • بندبازی | یا داربازی، رسن‌بازی، نوعی بازی نمایشی است كه با حركات ورزشی روی بند یا رسن هنرنمایی‌ می‌كنند.
  • بندری، رقص | گونه‌ای رقصِ شاد و پرتحرک در مناطق جنوب و جنوب غربی ایران.
  • بنگ | یا حَشیش، گردی که از کوبیدن برگها و سرشاخه‌های گل‌دار گیاه شاهدانه به دست می‌آید و در زمرۀ مواد مخدر است و بیشتر به‌صورت تدخین استعمال می‌شود.
  • بورانی | از خوراکهای ایرانی معمولاً همراه با ماست و سبزیجات.
  • بومادران | گیاهی خوشبو با بوی تند و مزه‌ای تلخ و مصارف فراوان در طب مردمی.
  • بوق | سازی بادی، مارپیچی‌شکل و دارای امتدادی مخروطی.
  • بهار، فصل | یا به‌صورت متداول باهار، فصل اول از فصلهای چهارگانۀ سال.
  • بهار کردی | یا وهار کردی، از جشنهای مناطق کردنشین که در آغاز فصل بهارِ این نواحی در بهمن‌ماه برگزار می‌شود.
  • به، | یا بَهی، آبی، از میوه‌های کهن، آیینی و معطر.
  • بهاره | نام یکی از نغمه‎ها و ترانه‎های کردی.
  • بید | از درختان کهن، طبی و آیینی ایرانیان. بید از درختان بومی است که در ایران 13 گونۀ درختی و درختچه‌ای دارد و معمولاً در مناطق مرطوب و کنار جویبارها می‌روید (نیاکی، 8؛ گل‌گلاب، 271-272؛ مظفریان، فرهنگ ... ، 470). بیدمِشْک و بید مجنون از شناخته‌‌ترین انواع بید هستند (همان، 470-471).
  • بهرام گور | یا بهرام پنجم، از پادشاهان مشهور ساسانی که زندگی وی در بسیاری از کتابهای عربی و فارسی سده‌های نخستین اسلامی، گاه به اختصار و گاه به ‌شرح آمده است.
  • بهمن روز، سفره | ز آیینهای نذری زردشتیان. این سفره در گویش دری زردشتی، «وامِرو» و «وَهْمِرو» خوانده می‌شود که کوتاه‌شدۀ «وَهْمَن‌روز» است .
  • بهشت | سرای ابدی و جایگاه نیکوکاران پس از مرگ.
  • بهمنگان | یا بَهْمَنْجَنه، بَهْمَنْجه، بَهْمَنْچَنه، یکی از جشنهای بزرگ و کهن ایرانی پیش و پس از اسلام.
  • بی بی حیات | بقعه و مزار و زیارتگاهی منسوب به یکی از دختران امام موسی بن جعفر (ع)، خواهر امام رضا (ع) در 3کیلومتری خنامان (بخش مرکزی شهرستان رفسنجانِ استان کرمان).
  • بی بی | عنوانی محترمانه برای نام‌بری زنان مقدس و محترم. بی‌بی را در لغت، زن نیکو و خاتون خانه دانسته‌اند (برهان ... ؛ استرابادی، 166؛ نیز نک‍ : دورفر، II / 379-382).
  • بی بی دوست | زیارتگاه و مکانی مقدس واقع در 20کیلومتری شرق شهرستان زابل و 10کیلومتری دهستان بنجار، در شمال روستای قاسم‌آباد، در کنار جاده‌ای منتهی به شهر مرزی دوست‌محمد در مرز افغانستان که زنان ضمن زیارت آن، آداب و آیینهای خاصی را به جا می‌آورند.
  • بی بی شهربانو | بقعه و زیارتگاهی مشهور در شهر ری استان تهران.
  • بی بی سه شنبه، سفره | یا سفرۀ بی‌بی حور، سفرۀ بی‌بی نور، مراسمی زنانه برای حاجت‌خواهی و بخت‌گشایی.
  • بیت خوانی | نوعی شعرخوانی فردی یا گروهی که در مجالس عروسی، و نیز ختنه‌سوران، با آهنگ خاص و متناسب با موسیقی مقامی هر منطقه خوانده می‌شود.
  • بیت و باو | منظومه‌های داستانی کردی که موضوع اغلب آنها عشق و حماسه است.
  • بیس شش نورزما | (بیست‌وشش ماه نوروز)، مجموعه مراسمی باستانی همراه با جشن و سرور. این مراسم براساس گاه‌شماری بومی مازندرانی در 26 نوروزماه، برابر با 28 تیرماه شمسی، و 26 اسفندماه فرسی یا یزدگردی نو در بسیاری از مناطق مازندران با اندکی اختلاف برگزار می‌شود.
  • بیستون | یا بیسْتون، مجموعه‌ای متنوع، مشتمل بر آثاری از دوره‌های پیش از تاریخ تا دورۀ قاجاریه؛ همچنین نام شهر، بخش و دشتی از کرمانشاهان.
  • بیل زنی | مراسمی محلی که در ایام محرم به‌ویژه در روز عاشورا در برخی از مناطق ایران اجرا می‌شود.
  • بیل گردانی | رسمی کهن که در آستانۀ فصل آبیاری مزارع و در پی لای‌روبی جویها، برگزار می‌گردد.
  • پاتوق | یا پاتوغ، اصطلاحی متداول در فرهنگ مردم برای بیان جایی که اشخاص همکار و همفکر برای رفع و رجوع امور خود در آن گرد می‌آیند.
  • بیوه | زن یا مردی که همسرش مرده یا طلاق گرفته است. اگرچه واژۀ بیوه هم برای زنِ شوهرمرده یا مطلقه، و هم برای مردِ همسرمرده یا زن طلاق داده به کار می‌رود (برای نمونه، نک‍ : برهان ... ؛ معین؛ لغت‌نامه ... )، اما نگاه مردم جامعه نسبت به همسران طلاق‌گرفته با همسرانی که زن یا شوهرشان مرده، متفاوت است.
  • پابازی، رقص | یا رقص پا، گونه‌ای رقص پهلوانی و نمایشی که در استانهای گیلان و مازندران اجرا می‌شد.
  • پامنبری | از آیینهای عزاداری است و پامنبری‌خوان به شاگرد روضه‌خوانی گفته می‌شود که پیش از استاد، در پایِ منبر ابیاتی در مصائب اهل بیت می‌خواند.
  • پاگشا | یا پاگُشاکُنان، جشنها یا میهمانیهایی است که پدر و مادر، خویشاوندان و بستگان عروس و داماد پس از پایان دورۀ «حجله‌نشینی» برای بازکردن و گشودن پای زوج جوان به زندگی جدید و فعالیتهای دوبارۀ اجتماعی برپا می‌دارند.
  • پاییز | فصل سوم از فصلهای چهارگانۀ سال خورشیدی، مرکب از ماههای مهر، آبان و آذر (برجهای میزان / ترازو، عقرب / کژدم، و قوس / کمان).
  • پالان | نوعی تشکچه به شکل خاص، آکنده از کاه و پوشال که پیش از سوار شدن یا بار زدن، بر پشت چهارپایانی مانند قاطر، الاغ، اسب و جز آنها می‌گذارند، تا بارهای سنگین، زمخت و زاویه‌دار، پشت حیوان را زخم نكند.
  • پاییزه | یا پاییزوک، پیره‌پاییزوک (پاییز پیر)، پایزه، به‌معنای منسوب به پاییز، ترانه‌های غم‌انگیز و حزن‌آلودی که مردم کُرد، به‌ویژه جوانان، در وصف هجران و فراق در فصل پاییز می‌خوانند.
  • پرخوانی | یا پَری‌خوانی، آیینی کهن در میان ترکمنها برای خارج کردن ارواح خبیث یا جنهای مولد بیماریهای روحی و روانی از تن بیماران روان‌پریش.
  • پدر سالاری | در الگویی از نظام اجتماعی که در آن پدر، رئیس خانواده و صاحب‌اختیار همسر و فرزندان است و نسبت فرزند و خانواده به او می‌رسد و پیشوایی و مدیریت جامعه با مردان است، نظامی به نام پدرسالاری یا پدرشاهی بروز می‌کند که سابقه‌ای کهن دارد.
  • پدر | سرپرست، رئیس، برنامه‌ریز و حامی در سازمان خانواده و نظام خویشاوندی.
  • پرده خوانی | یا پرده‌داری، صورت‌خوانی، نوعی معرکه‎گیری که پرده‎خوان از روی پردۀ بزرگ نقاشی‌شده‎ای مجالسی را که نشانگر عقاید مذهبی و دینی یا باورهای فرهنگی و اسطوره‎های ملی و میهنی است، نشان و توضیح می‎دهد.
  • پرچم | قطعه‌ای پارچۀ منقوش به نشانی خاص که معمولاً به میله‌ای آویخته می‌شود و به‌عنوان نماد قوم، کشور، آرمان، و یا سازمان معینی به کار می‌رود (دبا، 13 / 582).
  • پته دوزی | نوعی سوزن‌دوزی در استان کرمان. پت به معنای کرک نرمی است که از بن موی بز می‌روید و از آن شال و پشمینه می‌بافند (برهان ... ، فرهنگ ... ، آنندراج، ذیل واژه).
  • پرسیاوش | زجمله گیاهان اساطیری ایرانیان. پر‌سیاوش یا پر‌سیاوشان نوعی سرخس است و کلاً از جنس چلوواش یا پر‌سیاوشان در ایران فقط یک گونه گیاه دارویی وجود دارد (مظفریان، 13).
  • پرستو | در تداول عام چلچله، از پرندگان دور‌پرواز و مهاجری که در نواحی مختلف ایران به چشم می‌خورد و نامهای مختلفی دارد (نک‍ : آذرلی، جم‍ ؛ لغت‌نامه ... ، ذیل پرستک، پرستو، پرستوک، چلچله) و در فرهنگ مردم ایران، به سبب ویژگیهایی که دارد، مورد توجه است.
  • پرسه | مراسم سوگواری، ترحیم و ماتم‌پُرسی در روزهای سوم، هفتم، چهلم و سال مرگ کسان. پُرسه، در زبان فارسی از ریشۀ پرسیدن، و به معنی پرسش، تفقد، عیادت و احوالپرسی از بیمار و جز آن است
  • پرندگان | تیره‌ای از مهره‌داران که بدنشان از پر پوشیده شده و اغلب آنها قدرت پرواز دارند.
  • پری | موجودی افسانه‌ای ـ اسطوره‌ای معمولاً به شکل زنی زیبا و نیک‌سرشت که در فرهنگ و ادبیات عامه نقش و حضوری پررنگ دارد.
  • پزشکی عامه | یا طب مردمی، شیوه‌های تشخیص بیماریها و عارضه‌ها و درمان آنها بر پایۀ دانش شفاهی میراث نسلهای متمادی خرده‌فرهنگها در بستری از تجربه‌ها، اعتقادها، باورها و جادوها.

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: