صفحه اصلی / مقالات / دانشنامه فرهنگ مردم ایران / فرهنگ مردم (فولکلور) / هنرهای عامه / هنرهای دستی / جاجیم /

فهرست مطالب

جاجیم


نویسنده (ها) :
آخرین بروز رسانی : سه شنبه 28 تیر 1401 تاریخچه مقاله

جاجیم، دست‌بافتی بدون پرز، و منقش و رنگین که نقشها و طرحهای آن به شیوۀ بافت تارنما ست و از آن به‌عنوان روانداز و زیرانداز استفاده می‌شود. 
برخی واژۀ جاجیم را فارسی دانسته‌اند ( آنندراج، ذیل جاجم؛ داعی‌الاسلام؛ گلکاریان، 521)؛ اما برخی دیگر آن را جاجم، و واژه‌ای ترکی (پرهام، 2 / 39؛ غیاث ... ، ذیل جاجم؛ ردهاوس، 633) به معنای کوچک و خوشایند می‌دانند (هال و بارنرد، 40). ترک‌زبانان زنجان، اردبیل و دشت مغان آن را ججیم، مردم بیرجند جاجُم، و اهالی مهاباد جاجِم تلفظ می‌کنند (رضایی، 153؛ فتاحی، 59؛ آجار، 55؛ دانشنامه ... ، 9 / 203-207). «دائرةالمعارف ترک» ذیل واژۀ جِیجیم آن را مرکب از «جی‌جی» به معنای قشنگ و پرنقش‌ونگار، و «م» ضمیر ملکی اول شخص مفرد به معنای مال من دانسته است. 


از لحاظ جنس و مورد مصرف، جاجیم را پارچه‌ای کلفت پشمی و شل برای روانداز و پوشانیدن روی رختخواب، کرسی و مانند آن (فکرت، 93؛ جمال‌زاده؛ گلکاریان، همانجا)، و همچنین زیرانداز و پشمینه‌ای رنگین و گستردنی ذکر کرده‌اند (برهان ... ، آنندراج، غیاث، ذیل جاجم). ازبکها و ترکمنها «قوجری» می‌بافند که باتوجه به شیوۀ بافت تارنمای آن همان جاجیم است (آلن، 22؛ هال و بارنرد، همانجا). جنس جاجیم از پشم یا ابریشم است که تاروپود ابریشمین آن بسیار کمیاب و تزیینی است. برای بافت جاجیم، از پشمهای چیده‌شدۀ ناحیۀ شانه و شکم گوسفند زنده در فصل بهار استفاده می‌شود (دانشگر، 175؛ تناولی، 138؛ صباحی، 46). پشت و روی جاجیم مانند گلیم ساده‌باف و یکسان است و تفاوت اساسی میان جاجیم و گلیم، رنگی‌بودن تارهای چلۀ آن است که در ظهور نقشها مؤثر است (جزایری، 35؛ قاضیانی، 98؛ صباحی، 49). 
کهن‌ترین نمونه‌های موجود در موزه‌ها و مجموعه‌های شخصی جهان به‌ندرت متعلق به پیش از سدۀ 13 ق / 19 م است، اگرچه از حدود سدۀ 10 ق / 16 م واژۀ جاجیم در ادبیات به کار رفته، و تصاویری از آن در نقاشیهای دورۀ ایلخانی به بعد مشاهده می‌شود (همو، 38؛ اُکین، 100, 107, 156) و با بررسی نگاره‌های این دوران به بعد می‌توان به استفاده از آن برای روانداز یا زیرانداز از سوی طبقات فرادست جامعه یا درباریان در سده‌های 9 ق / 15 م به بعد پی برد (نک‍ : میرزا سمیعا، 32؛ صباحی، 38, 39, 40؛ اکین، همانجاها). 
در برخی از فرهنگهای لغت کهن، جاجیم و پلاس همراه و معادل هم آورده شده‌اند (نک‍ : آنندراج، برهان، همانجاها). همچنین در متون دیرینه نیز به رواج دست‌بافته‌هایی اعلا مانند بساط یا النَّخاخ به معنای گستردنی و گستردنی دراز در ایران (فارس) اشاره شده که به خصوصیات جاجیم دراز نزدیک است (ابن‌حوقل، 261، 294). از این امر شاید بتوان گمانه‌ای به بافت جاجیم و رواج استفاده از آن در سدۀ 4 ق / 10 م زد. بررسی متون آن دوران در استفاده از تنگ اسب و پای‌تابۀ بافته نیز احتمال رواج این‌گونه دست‌بافتۀ تارنما را در آن زمان تقویت می‌کند (نک‍ : ابن‌حوقل، همانجا؛ حدود ... ، 95، 109؛ صباحی، 45). 
بافت جاجیم به وسیلۀ دستگاهی شبیه دار افقی گلیم، ولی با تفاوتی اندک صورت می‌گیرد و چله‌دوانی آن شبیه چله‌کشی قالیهای فارسی‌بافت است و تمام مراحل چله‌کشی و بافت آن در فضای باز و به دست افراد ماهر و باتجربه صورت می‌گیرد (سالاری، 186؛ قاضیانی، 70-75؛ وولف، 201؛ دانشگر، 175-176). 
چله‌کشی و بافت جاجیم معمولاً روی زمین صورت می‌گیرد و طول محوطۀ آن مهم است. نوارهای جاجیم معمولاً به طول 10 تا 20 متر بافته می‌شود و اندازۀ مورد نظر را از آن قطع می‌کنند. پهنای نوارهای جاجیم معمولاً بین 15 تا 25 سانتی‌متر است که اساس بافت آن محسوب می‌شود و به دلیل تارنما بودن، نقش‌اندازی بر اساس تار رویی است (قاضیانی، 98؛ تناولی، 138؛ صباحی، 50). 
برای کوبیدن پودها از کاردکی از جنس چوب سقز که کمی پهن‌تر از عرض جاجیم است، استفاده می‌کنند. لبۀ کاردکْ گرد، و یک طرف آن نازک‌تر از طرف دیگر است و از میان دو دستۀ تار بالا و پایین می‌گذرد. بافنده با کشیدن آن با دو دست به سمت خود، پود را با فشار میان دو دستۀ تار جای می‌دهد و با دو ضربۀ ملایم و یک ضربۀ محکم‌تر، آن را محکم با تارهای چله درگیر می‌کند. کار این کاردک همانند شانه در دست‌بافته‌های دیگر است (عسگری، 210؛ وولف، همانجا؛ صباحی، 44-45). در هنگام بافت، تارها از روی کار دیده می‌شود، درحالی‌که پود در زیر آنها مخفی است. 
تمامی طول نوار جاجیم یک‌باره بافته می‌شود و مانند دیگر دست‌بافته‌ها نیازی به جمع کردن و پیچاندن آن به دور نورد نیست (دانشنامه، 9 / 204؛ دانشگر، همانجا). 
در روستاهای کوهپایۀ ساوه کارگاههای جاجیم‌بافی را زنان بافنده به کمک همسایه‌های مجرب و متخصص در این امر برپا می‌کنند و کار بافندگی بیشتر جزو کارهای زنان و دختران است و مردان کمتر در این کار دخالت دارند. در گذشته در برخی روستاهای این ناحیه، کار بافندگی برای مردان عار محسوب می‌شد. بافندگان گاهی به صورت تعارفی یا به شیوۀ همیاریهای سنتی در بافندگی به یکدیگر کمک می‌کردند (سالاری، 188). 
بافت جاجیم مختص نواحی سرد، کوهستانها و کوهپایه‌ها ست و بیشتر در چنین مناطقی رواج دارد، لیکن جاجیمهای بختیاریها، قشقاییها، شاهسونها و روستاهای آذربایجان دارای معروفیت خاصی است (نک‍ : اوپی، 186, 260؛ صباحی، 43). 
جاجیم متشکل از قطعات باریک بدون حاشیه است که پس از پایان بافت، آن را به قطعات طولی مناسب می‌برند و به کنار هم می‌دوزند و به صورت قطعات بزرگ در طول و عرضهای مختلف برای استفادۀ روکرسی، روانداز و به‌ندرت زیرانداز درمی‌آورند و انتهای آن را نیز دو سانتی‌متر تو می‌گذارند و می‌دوزند و یا در برخی موارد ریشۀ ساده‌ای بر آن می‌زنند (دانشگر، 176؛ دانشنامه، 9 / 206؛ تناولی، همانجا). 
جاجیمهای قشقایی بیش از 4 متر طول، و کمتر از دو متر عرض دارد و برای پوشاندن اثاث داخل چادر و روانداز به کار می‌رود؛ همچنین جاجیمهای قشقایی دو تکه است، اما جاجیمهای بسیار ظریف را در 3 یا 4 تکه می‌بافند (پرهام، 2 / 40، 42، 43). 
لرهای بختیاری نوارهای باریک 18 تا 35 سانتی‌متری با طول 20 تا 25 متر از پشم می‌بافند و پس از پایان بافت، آن را به قطعاتی با طول مناسب تقسیم می‌کنند و از پهلو به یکدیگر می‌دوزند. درنتیجه سطح یکپارچه‌ای حاصل می‌شود که مصرف روانداز دارد. بختیاریها همچنین نوارهای تسمه‌مانندی به نام «آوآر تَهده» تولید می‌کنند که عرض 7 تا 10 سانتی‌متر دارد و از آن برای حمل گهوارۀ نوزاد بر پشت مادر هنگام کوچ استفاده می‌شود (قاضیانی، همانجا؛ دانشنامه، 9 / 205). 
بافندگان جاجیم در دشت مغان، آذربایجان و خلخال نوارهای جاجیم بسیار ظریفی می‌بافند و 3 تا 10 تکۀ آنها را به هم می‌دوزند تا قطعه‌ای در ابعاد مختلف از 150 تا 160 در 200 تا 210 سانتی‌متر درست شود، و از آن برای روکرسی و روانداز یا روتختی استفاده می‌کنند. در مواردی نیز مانند بقچه، کیسۀ حمام، جُل اسب و پیش‌سینۀ اسب با برش و دوخت نوارهای جاجیم به کار می‌برند (تناولی، 138؛ صباحی، 43-44). شاهسونها از نوار جاجیم برای استحکام‌بخشی دور طارمیهای آلاچیق استفاده می‌کنند. ترکمنها نیز نوارهای مشابهی به نام «دورلُق‌یاخا» و «دوزی» برای استحکام طارمیها و اوقها به کار می‌برند (شریعت‌زاده، 81-82).
جاجیم مصارف دیگری مانند جداکنندۀ فضای آلاچیقها (نوعی پرده) و سفرۀ غذا دارد و به‌ندرت کاربری زیرانداز برای آن گفته شده است. گاهی در منازل شهری از جاجیم برای روفرشی به منظور حفظ فرشهای گران‌قیمت از آسیب نیز استفاده می‌کنند (نک‍ : صباحی، 30, 43-44؛ هال و ویووسکا، 4, 265, 312؛ تناولی، همانجا؛ اوپی، 140). 
چون نقوش جاجیم براساس بافت تارنما ست و از ابتدای چله‌کشی با انتخاب تارهای چلۀ رنگین صورت می‌گیرد، اساس این نقش‌مایه‌ها معمولاً راه‌راه و در درازای تار و عمودی و گاهی شطرنجی است و طرحهایی سرتاسری دارد که در جهت درازای جاجیم قابل امتداد بوده و به نقش مُحَرمات قائم منحصر است (پرهام، 2 / 39-40؛ هال و ویووسکا، 47؛ صباحی، 46). 
در نزد شاهسونها و ترکها بافت جاجیم یک‌رویه‌ای رایج است که فقط از یک روی آن استفاده می‌کنند. در این نوع جاجیمها، تارهای اضافی را در فاصلۀ نقش‌مایه‌ها به طور آزاد و بدون آنکه از زیر و روی پودها بگذرانند، در پشت جاجیم می‌کشند و هرجا که لازم باشد، دوباره از پشت کار به رو می‌آورند و نقش‌پردازی می‌کنند و به دلیل همین تارنما بودن، نقوش راه‌راه و برجسته به وجود می‌آورند. آنان در مواردی بسیار اندک برای تزیین، از پود اضافه‌ای که به دور تار می‌پیچد، استفاده می‌کنند و به آن چالْما یا کِجْمه می‌گویند (پرهام، 2 / 36، 40؛ هال و ویووسکا، 4؛ صباحی، 49-50؛ وولف، 202). 
قشقاییها جاجیمی دورویه به نام «شِشه‌دِرمه» می‌بافند که هر دو روی آن یک طرح و نقش دارد. رنگ نقشها در یک رو روشن، و در رویۀ دیگر تیره است. در جاجیم ششه‌درمه فقط از دو رنگ سفید و سرمه‌ای، یا سفید و قرمز استفاده می‌شود و معمولاً دو تار زیر، و دو رشته تار روی پود می‌افتد، یعنی پود از روی دو تار می‌گذرد و زیر یک تار می‌رود. این جاجیم ضخیم‌تر از نوع جاجیم شاهسونها ست. در نوع دیگری از ششه‌درمه، چون در نقش‌اندازی از دو رشته تار و یک پود به رنگ یکی از تارها استفاده می‌شود، رنگ‌آمیزی نقش‌مایه‌ها در پشت و روی جاجیم همچنان معکوس است، ولی به سبب آشکار بودن پود در پشت کار و اینکه در نقش‌اندازی هم به کار رفته است، طرح و نقش در پشت جاجیم مات، مبهم و غیرواضح است. ششه‌درمۀ قشقایی برای جُل اسب و خورجینهای بزرگ و کوچک و تنگ شتر به کار می‌رود و خیلی کم از آن برای روانداز استفاده می‌شود (پرهام، 2 / 39-41؛ صباحی، همانجا). 
تفاوت و امتیاز جاجیم در برخی از مناطق نسبت به جاهای دیگر، در ترکیب رنگ و ظرافت نخ و نقشهای آن است. رنگهای جاجیم زنده و تند و بیشتر قرمز، زرد، سبز، سیاه، آبی، و سفید است (صباحی، 46؛ هال و ویووسکا، 264؛ تناولی، 139, 140). ساده‌ترین جاجیمها از نوارهای راه‌راه رنگین و بدون نقش با حاشیه‌هایی باریک که به کنار هم دوخته می‌شوند، تشکیل شده است. در جاجیمهای نقش و نگاردار، نوارها هریک دارای نقش و طرح جداگانه‌اند که به کنار هم دوخته می‌شوند. در بیشتر جاجیمها، نوارهای سادۀ رنگی بدون نقش‌اند و یا اینکه این نوارها یکی در میان بین نوارهای نقش‌دار قرار می‌گیرند (صباحی، 50-51؛ تناولی، 138). بختیاریها به دلیل راه‌راه بودن رنگین‌کمان آن را به جاجیم تشبیه می‌کنند و رنگین‌کمان را جاجیم دالو، یعنی جاجیم مادربزرگ می‌نامند (سرلک، 95). 
نقش‌مایه‌های جاجیم برگرفته از طبیعت و محیط اطراف مانند حیوانات، گیاهان و اشیاء موجود در زندگی عشایر، و مرتبط با خواسته‌ها و آرزوهای زنان بافندۀ ایل است (قاضیانی، 121-122، 129؛ صباحی، 51). برای نمونه، در جاجیمهای بختیاری هر نقشی نزد ایشان گل نامیده می‌شود: «گل‌دِرّه» یا گل‌گِرده یا تک‌گل که به صورت نقشهایی در متن به شکل جدا از هم شبیه لوزیهای توپُر دیده می‌شوند و تداعی‌کنندۀ گلهای پراکنده در پیرامون آنها ست (قاضیانی، 130-131)؛ نقش «مائی» (ماهی) که برگرفته از غذای آرمانی ایل است و به شکلهای متفاوت و در اندازه‌های گوناگون در جاجیم بختیاری دیده می‌شود؛ نقش «دیک پره» و «قِچی» (قیچی)، از ابزارهای بافندگی و پشم‌چینی است که تا پایان بافت همواره نقش مهمی ایفا می‌کند و در مراحل تولید دست‌بافته‌ها نقش‌آفرین است و روی همین بافته‌ها نیز متجلی می‌شود (همو، 139، 142-143)؛ و بسیاری نقشهای دیگر با نامهای خاص. نزد قشقاییها ردیفهای مکرر و پیوستۀ نقش‌مایۀ کنگره‌ای ساده بسیار متداول است (پرهام، 2 / 345). 
در جاجیم شاهسونها افزون بر ردیفهای کنگره‌ای و لوزی، نقوشی به نام یِدّی‌قارداش (هفت برادر)، گل و غنچه، بوته، عقاب، مار، ستاره و انسان بافته می‌شود و نیز نقشی به صورت اژدها به شکل حرف S با دو گوش و یک دم معمول است که به سبب شیوۀ انتزاعی به سختی همانند حیوان دیده می‌شود (نک‍ : صباحی، 51-57؛ تناولی، همانجا؛ گلاک، 297). 
در جاجیمهای خلخال که به ظرافت و بافت ابریشمی شهره‌اند، نیز نقوشی برگرفته از حیوانات و اشیاء محیط به نام جولما، سیرگا، بادامی، کچی‌دیرناقی و اوزوک‌قاشی بافته می‌شوند (تناولی، 33, 38, 139؛ هال و ویووسکا، 199). 
سابقاً جاجیم‌بافی میان عشایر کرد اطراف قوچان، عشایر بویراحمد و ممسنی نیز رایج بود (نک‍ : راسخ، 1 / 139-143، 148، 149، 156). 
در گذشته، داشتن چند جاجیم در خانه، نشانۀ ثروت و مکنت صاحب آن بود و چون بیشتر برای روانداز کرسی استفاده می‌شد، با متروک شدن کرسی زغالی، بافت و مصرف آن رو به فراموشی است، ولی هنوز هم در روستاهای آذربایجان و کردستان همچنان به عنوان مناسب‌ترین و بهترین روانداز بافته می‌شود و متقاضیان و مصارف متعددی دارد. برخی از خانواده‌های روستایی جاجیم را برای چشم‌روشنی و جهیزیه به نوعروسان هدیه می‌دهند تا به عنوان یادگاری ارزنده، سالها در خانواده باقی بماند. بافت جاجیم اکنون در روستاهای جنوب اردبیل و اطراف رودخانۀ قزل‌اوزن رواج دارد. 
جاجیم روستاهای خلخال به دلیل شمار بافندگان، بافت ابریشمین و مرغوبیت ظرافت آن، شهرت بیشتری دارد و دفترها یا مراکز اجرای برنامه‌های جاجیم‌بافی، به‌ویژه جاجیمهای با تاروپود ابریشمین در 38 روستا ازجمله نیم‌هِل، چنارلیق، زاویه کیوی، برندق، آهو، جعفرآباد، و سجهرود دایر شده است و توزیع مواد اولیه و جمع‌آوری بافته‌ها را تحت پوشش دارند (تناولی، 138؛ یاوری، 85؛ صباحی، 44). 
امروزه در برخی از شهرها نیز از جاجیم در تهیۀ انواع پشتی، کیف و ساک استفاده می‌شود و در رویۀ مبل و روکش صندلی اتومبیل نیز به کار می‌رود (نک‍ : سالاری، 186؛ قاضیانی، 98). 

مآخذ

 آنندراج، محمدپادشاه، به کوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، 1336 ش؛ ابن‌حوقل، محمد، صورة الارض، بیروت، 1979 م؛ برهان قاطع؛ پرهام، سیروس و سیاوش آزادی، دست‌بافتهای عشایری و روستایی فارس، تهران، 1371 ش؛ جزایری، زهرا، شناخت گلیم، تهران، 1380 ش؛ جمال‌زاده، محمدعلی، فرهنگ لغات عامیانه، به کوشش محمدجعفر محجوب، تهران، 1341 ش؛ حدود العالم، به کوشش منوچهر ستوده، تهران، 1362 ش؛ داعی‌الاسلام، محمدعلی، فرهنگ نظام، تهران، 1362 ش؛ دانشگر، احمد، فرهنگ جامع فرش ایران، تهران، 1372 ش؛ دانشنامۀ جهان اسلام، تهران، 1384 ش؛ راسخ، شاپور و جمشید بهنام، «جمعیت و گروههای نژادی در ایران»، ایرانشهر، تهران، 1342 ش / 1963 م، ج 1؛ رضایی، جمال، واژه‌نامۀ گویش بیرجند، به کوشش محمود رفیعی، تهران، 1373 ش؛ سالاری، عبدالله، فرهنگ مردم کوهپایۀ ساوه، تهران، 1379 ش؛ سرلک، رضا، واژه‌نامۀ گویش بختیاری چهارلنگ، تهران، 1381 ش؛ شریعت‌زاده، علی‌اصغر، «آلاچیق ترکمن»، مجموعه مقالات مردم‌شناسی، تهران، 1362 ش، ج 1؛ عسگری گیوی، شهرام، «مونوگرافی روستای هشین»، فرهنگ و انسان، تهران، 1386 ش، س 3، شم‍ 1؛ غیاث‌اللغات، غیاث‌الدین محمد رامپوری، بمبئی، 1349 ق؛ فتاحی قاضی، قادر، «صنعت جولایی و لغات و اصطلاحات آن در مهاباد»، مجلۀ دانشکدۀ ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تبریز، تبریز، 1362 ش، شم‍ 130؛ فکرت، محمدآصف، فارسی هروی، مشهد، 1376 ش؛ قاضیانی، فرحناز، بختیاریها، بافته‌ها و نقوش، تهران، 1376 ش؛ گلاک، گ. و دیگران، «گلیم»، سیری در صنایع دستی ایران، به کوشش همو و دیگران، ترجمۀ حمید عنایت، تهران، 1355 ش؛ گلکاریان، قدیر، فرهنگ لغات فارسی، انگلیسی، ترکی استانبولی رهنما، تهران، 1380 ش؛ میرزا سمیعا، تذکرة الملوک، به کوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، 1368 ش؛ یاوری، حسین، نساجی سنتی ایران، تهران، 1380 ش؛ نیز:

Acar, B. B., Kilim-Cicim-Zili-Sumak, Istanbul, 1983; Allane, L., Tribal Rugs, London, 1996; Hull, A. and N. Barnard, Living with Kilims, London, 1988; id and J. L. Wyhowska, Kilim: The Complete Guide, London, 1993; O’Kane, B., Early Persian Painting, London, 2003; Opie, J., Tribal Rugs, London, 1992; Redhouse, J. W., A Turkish and English Lexicon, Constantinople, 1890; Sabahi, T., Shahsavan Jajim, Quart, 1998; Tanavoli, P., Shahsavan: Iranian Rugs and Textiles, New York, 1985; Türk ansiklopedisi ; Ankara, 1968; Wulff, H. E., The Traditional Crafts of Persia, Cambridge etc., 1966.
سیمین محقق

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: