صفحه اصلی / مقالات / ترجمه /

فهرست مطالب

X. ترجمه از فارسی به اردو

زبان فارسی مؤثرترین عامل در حیات فکری و ذوقی مسلمانان شبه‌قارۀ هند و پاکستان بوده است. این زبان نه تنها در نظم و نثر و اَشکال و اسلوبهای ادبی، بلکه در گسترش ادب اردو تأثیر تمام داشته است و با اشاعۀ فرهنگ و ادب ایران، در شبه‌قاره همانند پل ارتباطی، فرهنگهای رایج در این منطقه را به هم پیوست. گسترش ادبیات اردو در شبه‌قارۀ هند با ترجمۀ آثار منظوم و منثور ادب فارسی از سده‌های 10 و 11ق/ 16 و 17م آغاز شد. بسیاری از کتابهای سنسکریت، ترکی، فرانسه و عربی از طریق ترجمه‌های فارسی به این منطقه راه یافت و به زبانهای رایج از جمله زبان اردو برگردانده شد(بشیرحسین، «ترجمۀ آثار فارسی...»، 50؛ راهی، 6). هدف از ترجمۀ متون فارسی به اردو نه فقط ترویج عقاید دینی اسلام، بلکه خدمت به ادبیاتی بود که در آن زمان نمونه‌های مکتوب و مدوّن آن اندک بود (بریلوی، 351-352؛ بشیرحسین، «ترجمۀ منظوم...»، 395؛ نیز نک‍ : ه‍ د، اردو، ادبیات). به این ترتیب تمامی متون ادب فارسی، یا بخشهایی از آنها چندین‌ بار به اردو برگردانده شد و رفته رفته بیشتر متون برجسته و معروف ادب فارسی به زبان اردو برگشت (راهی، همانجا). 
با حکومت تیموریان در هند از 932ق/ 1526م به مدت 300 سال، بزرگ‌ترین تحول فرهنگی و اجتماعی یعنی رواج و اعتبار زبان فارسی در نواحی شمال هند صورت گرفت. رواج زبان فارسی در این دیار تا بدانجا بود که مجالی برای رشد و ترقی ادبیات اردو در این نواحی باقی نگذاشت و این امر موجب مهاجرت شاعران و نویسندگان اردو زبان به دکن و گجرات گردید که مرکز زبان اردو بود (بریلوی، بشیرحسین، همانجاها؛ جالبی، 1/ 183-184؛ نیز نک‍ : خان، 17-34). 
نهضت ترجمۀ متون ادب فـارسی بـه اردو ــ کـه هم‌زمان با رشد ادبیات مدون اردو برپا شد ــ به‌طور کلی به 3 دوره تقسیم می‌شود:

1. دورۀ اول

یا دورۀ دکنی که از اواسط سدۀ 10ق/ 16م آغاز و تا اوایل سدۀ 11ق/ 17م ادامه یافت. پایگاه ترجمه در این دوره استان دکن بود. اثرپذیری ادبیات اردو از اسلوبها و سنتهای ادب فارسی در این دوره به اوج خود رسید (جالبی، 1/ 252؛ بشیرحسین، «ترجمۀ منظوم»، همانجا، «ترجمۀ آثار فارسی»، 50-51، نیز نک‍ : ه‍ د، اردو، ادبیات). در این دوره که سرودن مثنویهای عاشقانه رواج کامل داشت، مترجمان عموماً شاعران برجسته‌ای بودند که آثار ادب فارسی را به زبان اردو، به صورت منظوم و غالباً در قالب مثنوی ترجمه می‌کردند (جالبی، 1/ 240، 242؛ بشیرحسین، «ترجمۀ منظوم»، همانجا). 
از مجموع ترجمه‌های این دوره، این نمونه‌ها درخور ذکر است: مثنوی سیف الملوک و بدیع‌الجمال ملاغوّاصی که داستان هزار و یک شب فارسی را در 1035ق/ 1626م به زبان اردو منظوم ساخت (سکسینه، 1/ 67- 68؛ جالبی، 1/ 471-472؛ بریلوی، 30-31). رام راوسیوا شاعر دربار بیجاپور در 1091ق/ 1680م روضةالشهدای ملاحسین کاشفی را در قالب مثنوی به اردو برگرداند و ابن نشاطی بساتین فارسی احمد زبیری را در 1076ق/ 1665م با نام پهولین به اردو ترجمه کرد (بشیرحسین، «ترجمۀ آثار فارسی»، 55؛ سکسینه، 1/ 67؛ راهی، 153). ملک خشنود از شاعران دربار عادل‌شاهیان (حک‍ 895-1097ق/ 1490-1686م) مثنوی هشت بهشت امیرخسرو دهلوی را در قالب مثنوی به اردوی دکنی ترجمه کرد و آن را جنّت سنگار نامید (جالبی، 1/ 252-253؛ بشیرحسین، همانجا). سید میران هاشمی از دیگر شاعران این دوره، مثنوی یوسف و زلیخای جامی را در 1099ق/ 1688م به نظم اردو برگرداند (بریلوی، 32؛ بشیرحسین، همانجا). تا سدۀ 11ق شمار شاعرانی که آثار فارسی را به نظم اردو ترجمه کردند، بالغ بر 25 نفر است (نک‍ : بشیرحسین، همان، 51). 

2. دورۀ دوم

که تقریباً از اواسط سدۀ 11ق فعالیتهای ادبی از دکن به نواحی شرقی و شمالی شبه‌قاره گسترش یافت. در این دوره علاوه‌بر ترجمۀ کتابهای ادبی، ترجمۀ آثار عرفانی نیز رواج یافت. اغلب شاعران این دوره به منظوم ساختن ترجمۀ آثار عرفانی و به سرودن مثنویهای عارفانه روی آوردند(بشیرحسین، «ترجمۀ منظوم»، 397-399؛ جالبی، 1/ 191)؛ از جملۀ این شاعران وجدی از مشاهیر عرفای دکن بود که مثنوی منطق‌الطیر عطار نیشابوری را با نام پنجهی باجه (از طائر) به زبان اردو برگرداند (همانجا؛ سکسینه، 1/ 74). ویلوری بزرگ‌ترین مثنوی‌سرای عهد اورنگ‌زیب(حک‍ 1068-1118ق/ 1657-1706م) نیز روضةالشهدای ملاحسین کاشفی سبزواری را به نظم اردو برگرداند. اهمیت ترجمۀ ویلوری از مثنوی رام راوسیوا که 40 سال پیش از آن سروده شده بود، به مراتب بیشتر است (جالبی، 2/ 523؛ راهی، 152؛ بشیرحسین، همانجا). شاه غوث جامی متخلص به غوثی از عرفای دکن در عهد محمدشاه عالم ثانی از سلاطین مغول (حک‍ 1145-1167ق/ 1720- 1748م) در ایالت مدرس، کتاب قصص الانبیاء ابواسحاق نیشابوری را با نهایت دقت به نظم اردو برگرداند (راهی، 157- 158؛ بشیرحسین، همانجا).

3. دورۀ سوم

که از سدۀ 13ق/ 19م آغاز شد. در اوایل این دوره، از 1835م با نفوذ انگلیسیها در شبه‌قاره و ستیز و دشمنی زیرکانۀ آنان با زبان فارسی و فرهنگ ایرانی حضور و نفوذ زبان فارسی در مراجع عمومی و ادارات دولتی از رسمیت افتاد و جای آن را زبان اردو گرفت. در این دوره، شعر اردو از قالبهای شعر فارسی از جمله مثنوی، قصیده و غزل بهره می‌گرفت و از سنتهای ادبی شعر فارسی و شیوه‌های شاعران پارسی‌گو پیروی می‌کرد. نثر اردو از دایرۀ موضوعات دینی و عرفانی، یک گام فراتر نهاد و با ترجمۀ سایر متون ادب فارسی بر غنای خود افزود(بشیرحسین، همان،399-400؛ نیز نک‍ : ه‍ د، اردو، زبان). دورۀ سوم، خود به 3 مقطع مجزا تقسیم می‌گردد که هر مقطع به یک مرکز علمی اختصاص داشت. در طول این 3 مقطع، تحولات چشم‌گیری در زمینۀ تألیف و ترجمۀ کتابهای علمی به زبان اردو و تدریس مقدمات برخی از علوم جدید به این زبان آغاز شد: 

الف ـ مقطع اول

از 30 سال نخست سدۀ 13ق/ 19م و در دانشکدۀ فورت ویلیام ــ که مسئولان کمپانی هند شرقی آن را تأسیس‌کرده بودند ــ آغازشد. با پشتیبانی وحمایت این دانشکده از ادبیات و شاعران و مترجمان، صدها کتاب منظوم و منثور فارسی به اردو برگردانده شد و چون مترجمان، غیر از زبان اردو تنها با زبان فارسی آشنایی داشتند و با زبانهای اروپایی بیگانه بودند، از زبانهای اروپایی کتابی به اردو ترجمه نشد(بشیرحسین، همانجا؛ نیز نک‍ : صدیقی، 8/ 44-45). در این دوره بود که اولین‌ بار شاهکار زبان فارسی، شاهنامۀ فردوسی، با زحمت بسیار توسط لاله‌پهم‌چند به اردو ترجمه شد و ترجمۀ آن در 1207ق/ 1793م به پایان رسید (بشیرحسین، همانجا، نیز «ترجمۀ آثار منظوم...»، 289). میرعلی شیرافسوس از اعضای علمی فورت ویلیام کالج اولین بار به ترجمۀ گلستان سعدی با عنوان باغ اردو همت گماشت و آن را با نثری ساده و روان در 1214ق/ 1799م به زبان اردو برگرداند (سکسینه، 2/ 408؛ راهی، 247).

ب ـ مقطع دوم

در این مقطع، مرکز مهم ترجمه کالج دهلی واقع در شهر دهلی بود و این زمانی بود که انگلیسیها در بسیاری از استانها اردو را زبان اداری قرار داده بودند و فرهیختگان آثار مهم و گرانبهای ادب فارسی را با رغبت به اردو ترجمه می‌کردند. در این زمان یعنی اواسط سدۀ 13ق شاهکارهای مهم ادب فارسی مثل رباعیات حکیم عمر خیام و بوستان سعدی و مثنوی معنوی مولانا جلال‌الدین بلخی به نظم و نثر اردو برگردانده شد. راجه مکهن لال نخستین شاعری بود که رباعیات عمر خیام را در 1260ق/ 1844م در قالب رباعی به اردو ترجمه کرد (راهی، 302؛ بشیرحسین، «ترجمۀ منظوم»، همانجا). مستعان علی در1244ق/ 1828م، منتخبی از مثنوی معنوی مولانا جلال‌الدین بلخی را به نظم اردو برگرداند. این ترجمه به نام باغ ارم شهرت یافت و در 1269ق به چاپ رسید (راهی، 312؛ بشیرحسین، «ترجمۀ آثار منظوم»، همانجا). 

ج ـ مقطع سوم

در این مقطع، مرکز ترجمه، انجمن علمی علیگره بود که در اواخر سدۀ 13ق به سرپرستی سرسیداحمدخان (د 1315ق/ 1897م) اداره می‌شد. با نظارت این انجمن، ادیبان و مترجمان به کار ترجمه می‌پرداختند. در این مقطع بود که نظارت بر ترجمه دقیق‌تر شد و میرزا اسماعیل خان غزلیات حافظ را به نام گلبن معرفت به نثر روان و سادۀ اردو ترجمه کرد (بشیرحسین، «ترجمۀ منظوم»، همانجا). 
در 1287ق/ 1870م مسئلۀ خط و زبانی که باید در دادگاهها و مراجع عمومی رسمیت داشته باشد، مطرح شد؛ در پی آن منازعاتی میان هندوانِ هندی زبان و مسلمانانِ اردو زبان پدید آمد و تضاد و تعارض را میان دو جامعۀ بزرگ هند نمایان ساخت. انگلیسیها از زبان و خط هندی در مقابل اردو حمایت می‌کردند. هدف آنها هم این بود که در این کشاکش، زبان انگلیسی را زبان همگانی سازند. از این سیاست ستیزه‌گرایی انگلیسی لطمۀ شدیدی به زبان فارسی وارد شد. با وجود این سیاست، و به‌رغم تمایل دولتمردان شبه قاره به ترجمۀ کتابهای انگلیسی به اردو، ترجمۀ آثار ادب فارسی همچنان به راه خود ادامه می‌داد. با وجود نزاع میان هندوان و مسلمانان، و روشن‌فکران و آزاداندیشان، متون ادب فارسی را به زبانهای هندی ترجمه می‌کردند (چندرشیکر، 336-337؛ نیز نک‍ : ه‍ د، اردو، زبان). ترجمۀ متون ادب فارسی به اردو اگر چه از سوی فرهیختگان شبه‌قاره بر اساس علاقه به فرهنگ و ادب به‌ طور عام، و علاقه به فرهنگ و ادب فارسی به ‌طور خاص صورت می‌پذیرفت، بی‌گمان توجه انگلیسیها بدین امر سببی دیگر داشت. از همین‌رو، به همان نسبت که زبان و ادب انگلیسی جای زبان و ادب فارسی را در شبه قاره می‌گرفت، ترجمۀ متون انگلیسی به اردو نیز جای‌گزین ترجمۀ متون فارسی به اردو گردید و به جای زبان فارسی، انگلیسی زبان اداری و دولتی شد و زبان اردو به جای زبان فارسـی، زبان ملی و فرهنگـی به‌شمار آمد (آفتاب اصغر، 182-183). با این حال ترجمۀ آثار ادب فارسی همچنان ادامه یافت و این ترجمه‌ها موضوعات گوناگون علمی از جمله فلسفه، ادبیات، بلاغت، پزشکی، ریاضی و تاریخ را در برگرفت. برخی از ایـن متون چندیـن ‌بار ترجمه شده است (نک‍ : راهی، 21-22). چنـان‌که کشف‌المحجوب هجویری 15 بار و رباعیات خیام و مثنـوی معنوی مـو‌لانا هرکدام 18 بار، دیوان حافظ 22 بار و گلستان سعدی 29 بار به اردو ترجمه شدند (همو، 6). 
تجزیۀ هندوستان در 1366ق/ 1947م، موجب تحولات عظیم اجتماعی و فرهنگی و سیاسی در شبه‌قاره شد. تقسیم هند به دو بخش اسلامی و غیراسلامی، بر زبان اردو و سرنوشت آن هم تأثیر گذاشت. پاکستان،کشور اسلامی و تازه استقلال یافته، اردو را زبان رسمی و ملی خود قرار داد و امکانات وسیع و مؤثر برای تقویت و تکامل این زبان فراهم کرد (قریشی، 47-48). از آن زمان تاکنون ترجمۀ آثار مربوط به فرهنگ ایرانی و زبان فارسی به زبان اردو، همچنان ادامه دارد. 

مآخذ

آفتاب اصغر، «ملاحظات کلی دربارۀ توسعه و ترویج و اهمیت فارسی و اردو در شبه‌قاره»، مجموعۀ سخنرانیهای نخستین سمینار پیوستگیهای فرهنگی ایران و شبه‌قاره، اسلام‌آباد، 1993م؛ بریلوی، محمود، مختصر تاریخ ادب اردو، لاهور، 1985م؛ بشیرحسین، محمد، «ترجمۀ آثار فارسی به زبان اردو»، هلال، 1338ش، ج 7، شم‍ 3؛ همو، «ترجمۀ آثار منظوم فارسی به اردو»، راهنمای کتاب، 1343ش، س 7، شم‍ 2، همو، «ترجمۀ منظوم آثار به زبان اردو»، همان، 1342، س 6، شمـ 6 و 7؛ جالبی، جمیل، تاریخ ادب اردو، لاهور، 1975م؛ چندرشیکر، «تحفظ میراث فرهنگی توسط تراجم متون فارسی به زبان هندی»، مجموعۀ سخنرانیهای نخستین سمینار پیوستگیهای فرهنگی ایران و شبه قاره، اسلام‌آباد، 1993م؛ راهی، اختر، ترجمۀ متون فارسی به زبانهای پاکستانی، لاهور، 1406ق؛ سکسینه، رام بابو، تاریخ ادب اردو، ترجمۀ میرزا محمد عسکری، کراچی، غضنفر اکیدمی؛ صدیقی، شمس‌الدین، «ادبی منظر»، تاریخ ادبیات مسلمانان پاکستان و هند، لاهور، 1971م؛ قریشی، وحید، «اردو ادب»، پاکستانی ادب، به کوشش عبدالشکور احسن، لاهور، 1981م؛ نیز: 

Khān, Mas’ūd Ħusain, «Dakhnī-Urdu», History of Medieval Deccan, Hyderabad, 1974, vol. II. 
پریسا سنجابی ـ شاهد چوهدری 

XI. ترجمه از زبانهای اروپایی به فارسی

ترجمه از زبانهای اروپایی به زبان فارسی در دورۀ قاجار (1210-1344ق/ 1795-1925م). قطع نظر از ترجمۀ بدایع‌الهندسه در لوح حلزون به‌وسیلۀ محمدرفیع پسر محمد مؤمن گیلانی در 1111ق (دانش‌پژوه، 88) و نیز قطع نظر از ترجمۀ بیانیۀ کنوانسیون‌ ملی خطاب به‌ ملت فرانسه در 23 شعبان1217ق/ 19 نوامبر 1802م به‌وسیلۀ روفن و میرزا احمدخان هندی که کهن‌ترین متن ترجمه شده از زبان فرانسه به‌شمار می‌آید (روح‌بخشان، 19)، ترجمۀ جیمز کمل، مترجم انگلیسی در دستگاه عباس میرزا، نایب‌السلطنۀ فتحعلی‌شاه (1203-1249ق) از تاریخ اسکندر در 1228ق را باید از نخستین آثار ترجمه از زبانهای اروپایی به فارسی دانست (ملی، 4/ 155-156؛ محبوبی، 1/ 227؛ افشار، 80؛ EI2, X/ 233). 
عباس میرزا طی سالهای فرمانروایی‌اش در آذربایجان، برای اصلاح نظام سپاه به اسلوب اروپایی و تجهیز ارتش جدید، اداره‌ای دایر کرد تا مقررات نظامی لازم را به زبان فارسی ترجمه کنند. ترجمۀ کتابهای نظامی گیبرت و آیین‌نامه‌های مانور پیاده‌نظام برای برآورده شدن این منظور بود (درویل، 176؛ محبوبی، 1/ 53؛ نوابی، 40؛ آبراهامیان، 52). همچنین به دستور عباس میرزا بود که دو گروه برای تحصیل علوم و فنون نظامی به انگلستان فرستاده شدند. بار اول دو تن در 1811م و بار دوم 5 تن در 1815م (افشار، همانجا). اینان چون به ایران بازگشتند نخستین انتقال‌دهندگان دانش و فن پیشرفتۀ تمدن اروپایی شدند. میرزا رضا تبریزی (میرزا رضا مهندس‌باشی) از پرکارترین ایشان در ترجمۀ متون نظامی و تاریخی از زبان انگلیسی بود. او تاریخ پتر کبیر اثر ولتر را از انگلیسی، با نگارش و انشای میرزا حسن شوکت اصفهانی ترجمه کرد (مینوی، «اولین...»، 352؛ محبوبی، 1/ 184، 1/ 227- 228) و سپس کتابهای شارل دوازدهم و اسکندر مقدونی را که ترجمه و اقتباسی از تاریخ دراماتیک ولتر و تاریخ شارل دوازدهم در 1731م بود، از انگلیسی به فارسی برگرداند (ملی، شم‍ 476). این اثر در 1235ق/ 1820م در تبریز چاپ سنگی شده است. میرزا جعفرخان مشیرالدوله، یکی دیگر از آن محصلان، خلاصةالحساب را که متنی ریاضی بود، به روش اروپایی به فارسی درآورد. از آنجا که این دو تن (میرزا رضا و میرزا جعفر) در 1235ق به ایران بازگشته‌اند، ترجمه‌های ایشان دو سه سالی پس از این تاریخ صورت گرفته است (افشار، همانجا).

به ایـن ترتیب، آغاز ترجمۀ آثار اروپایـی به فارسی به تقریب و تخمین، حدود سال 1240ق خواهد بود (همانجا). از این تاریخ، فـن ترجمه با ترجمـه‌های میرزا رضا مهنـدس رواج مـی‌یابد. وی مترجـم پرکاری است کـه آثار متعـددی را از زبـان انگلیسی به فارسـی ترجمه کرده است. از جملۀ آنها ست: ترجمۀ جلد اول تاریخ تنزل و خرابی دولت روم، تألیف ادوارد گیبون در 1247ق (ملی، 1/ 56-57؛ محبوبی، 1/ 228؛ آدمیت، «امیرکبیر...»، 378)؛ ترجمۀ تاریخ قیصر روم (ژولیوس قیصر) همراه با محمدابراهیم شیرازی به سفارش محمدشاه در 1247ق (افشار، 101)؛ ترجمۀ تاریخ ناپلئون با تحریر رضاقلی تاریخ‌نویس به سفارش محمد شاه در 1252ق (ملی 3/ 75؛ EI2، همانجا). 
 

صفحه 1 از19

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: