ترجمه
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
یکشنبه 7 مهر 1398
https://cgie.org.ir/fa/article/224184/ترجمه
پنج شنبه 18 اردیبهشت 1404
چاپ شده
15
ادبیات شکل گرفته به زبانهای ترکی شرقی، در جریانهای متنوعی طبقهبندی میشود که هریک فراز و فرودهایی از آنِ خود دارد. دورههای ادبیات ترکی میانه شامل ادبیات قراخانی، خوارزمی، قپچاقی ممالیک و چغتایی که در سطور بعد مبنا قرار گرفته، برپایۀ تقسیم اکمان و سامویلوویچ است (نک : اکمان، «ادبیات قپچاقی»، نیز «ادبیات چغتایی»، سراسر مقالهها؛ تنیشف، 82)، اما در تقسیمات دیگری که بیشتر ویژگیهای زبانی در مد نظر بوده، جایگاه برخی از آثار در طبقهبندی کاملاً متفاوت است (مثلاً نک : شچرباک، مقدمه؛ کونونف، 92؛ نجیپ، 56). به هر روی، این جریانهای ادبی، نه تنها در زبان دارای تفاوتهایی بودند، بلکه فضای اجتماعی و فرهنگی پدیدآورندۀ آنها نیز متعدد بود. از همینرو ست که کار ترجمه در همۀ این جریانها از اهمیت برابری برخوردار نبوده، و در برخی برههها، اهمیت ویژهای به آن داده شده است. نخستین موج از ترجمه را باید در نخستین جریان اسلامی در ادبیات ترکی شرقی، یعنی در ادبیات دورۀ قراخانیان(320-ح439ق) جستوجو کرد که شکلگیری آن با اسلامی شدن شرق آسیای مرکزی همراه بوده است. از اینرو، بخشی از وظیفهای که این جریان ادبی بر دوش داشته، انتقال آموزههای اسلامی به ترکزبانان منطقه، از جمله در قالب ترجمه بوده است. تفسیر قرآن معروف به تفسیر آسیای میانه (نسخۀ فرهنگستان سن پترزبورگ) که مشتمل بر ترجمۀ آیات بهترکی نیز هست، در کنار چند ترجمۀ قرآن که در کتابخانههای استانبول نگهداری میشوند، از دستاوردهای این دوره است (بروکف، مقدمه؛ اینان، 324-327؛ جعفر اوغلو، 273). اگرچه گفتوگوهایی وجود دارد مبنی بر اینکه حجمی از احادیث نیز در این دوره به ترکی ترجمه شده باشند (همانجا)، اما هنوز نمونۀ مشخصی از آنها به دست نیامده است.
این طیف ادبی در تاریخ ادبیات ترکی به حلقۀ اردوی زرین نیز شهرت یافته است؛ اردوی زرین نام حکومتی است که از نیمۀ دوم سدۀ 7ق/ 13م تا نیمۀ دوم سدۀ 9ق/ 15م بر دشت قپچاق و سرزمینهای پیرامون آن استیلا داشته است و از آنِ اعقاب باتو، نوادۀ چنگیز بود. ازبکخان، فرمانروای اردو اسلام آورد و زمینهای مساعد برای گسترش فرهنگ اسلامی در این منطقه فراهم شد. ازجمله حلقهای ادبی به زبان ترکی پدید آمد که مرکز آن در منطقۀ خوارزم بود و در کنار آثار تألیفی، اهتمام ویژهای نیز به امر ترجمه در آن دیده میشد. زبـان این حلقه، قپچاقی ـ خوارزمی است. ترجمۀ عربی به ترکی در این حلقه به دو گونه دیده میشود: گاه کتابی به ترکی ترجمه شده، و گاه ترجمه بخشی از فرآیند تألیف کتاب بوده است. در گونۀ اول، بجز ترجمههایی از قرآن کریم(اکمان، «ادبیات قپچاقی»، 295-296)، میتوان به ترجمههای متعدد بین سطری از مقدمةالادب زمخشری از سدههای 7 و 8ق اشاره کردکه نسخههای آنها درفرهنگستان علوم سن پترزبورگ، کتابخانۀ ملی پاریس و برخی از کتابخانههای استانبول نگهداری میشود (همان، 294؛ قس: ترجمه به ترکی عثمانی، حاجی خلیفه، 2/ 1798). کتاب مفتاح العدل با مؤلف ناشناس در فقه که تألیف آن در سدۀ 8ق/ 14م گمانه زده شده است، محتمل است ترجمهای از کتابی با اصل عربی بوده باشد (نک : اکمان، همان، 293). گونۀ دوم از آثار، نوشتههایی با مضمون حدیثیاند که اساس تألیف آنها دوزبانه بودهاست. ترجمۀ حدیث بهترکی که نمونۀ آن در قصص الانبیاء ربغوزی (تألیف: 713ق/ 1313م) دیده میشود (نک : ربغوزی، سراسر اثر؛ اکمان، همان، 276)، در سدۀ 14م نمونههای متعدد دوزبانی دارد. از این دست، نخست باید کتاب نهجالفرادیس را نام برد که نمونهای از کتابهای چهل حدیث در بردارندۀ اخباری در زندگی پیامبر(ص) و خلفای نخستین، و دربارۀ اعمال نزدیککنندۀ بنده به خدا و دورکننده از او ست. این متن در حدود سال 759ق/ 1358م تألیف شده است (همان، 287، نیز مقدمه بر...، 4؛ فاضلف، II/ 11؛ نجیب، 57-61). در همین راستا، باید به معراجنامه اشاره کرد که در آن متن اخبار معراج به عربی، با ترجمۀ تفسیرگونهای به ترکی همراهگشته است. نسخهای مصور از این معراجنامه در کتابخانۀ ملی پاریس نگهداری میشود (اکمان، «ادبیات قپچاقی»، 291). در ترجمه از فارسی به ترکی خوارزمی، نمونهها زمینۀ ادبی دارند و در آنها به جای برگردان دقیق، نوعی بازآفرینی ادبی رخ داده است. نخستین نمونه از این دست، خسرو و شیرین از قطب خوارزمی (تألیف: 742ق/ 1341م) است که بازآفرینی مثنوی خسرو و شیرین از نظامی گنجوی است (بلوشه، I/ 133؛ زایاچکوفسکی، 45-79؛ اکمان، همان، 280؛ فاضلف، II/ 12). افزون بر این باید به ترجمۀ تذکرةالاولیاء عطار نیشابوری اشاره کرد که به سبب نثر بودن، کمتر در معانی آن تصرف شده، اما ترجمۀ آن باقدری تلخیص همراه گشتهاست(پاوه د کورتی، مقدمه؛ اکمان، همان، 292؛ شچرباک، 48). نیز باید به مثنوی جمجمهنامه یا داستان جمجمۀ سلطان اشاره کرد که در آن حسام کاتب، به ترجمۀ جمجمهنامه منسوب به عطار دست یازیده است (اکمان، همانجا).
ترجمۀ گزیدۀ جلایری از جامع التواریخ رشیدالدین فضلالله هم از جهاتی میتواند در کنار همین طیف از آثار جای داده شود (نک : سیزدیکووا، مقدمه).
این طیف ادبی ناظر به مجموعهای از آثار است که تحت حمایت ممالیک مصر که خود از ترکان قپچاقی بودند، به زبان قپچاقی در مصر و در محیطی دور از سرزمین اصلی زبان پدید آمده است، اما پدیدآورندگان آن معمولاً مهاجرانی از دشت قپچاق بودند. شاخص بازآفرینی یک اثر ادبی فارسی به ترکی قپچاقی در مصر، کتاب گلستان، از سیفی سرایی اهل شهر سرای(دشت قپچاق) و مهاجر به مصر است که در اواخر قرن 8ق/ 14م فراهم آمده، و اساس آن گلستان سعدی شیرازی است (اکمان، همان، 298؛ اوزلوک، مقدمه؛ فاضلف، II/ 9).نمونههای دیگر از ترجمۀ مربوط به سدۀ 9 و 10ق، برگردان از عربی به ترکی است و بیشتر موضوعی دینی دارد. در این ردیف، نخست باید به کتاب ارشادالملوک و السلاطین در فقه حنفی اشاره کرد که ترجمهای میان سطری از آن در 789ق/ 1387م در اسکندریه فراهم آمده است (اکمان، همان، 301، نیز برای کتاب فقهی دیگر، نک : همانجا). ترجمهای از المقدمة در فقه نماز از ابولیث سمرقندی (د 373ق) به صورت میان سطری(همانجا) و ترجمهای از تفسیرالقرآن همو را که توسط شهابالدین ابن عربشاه (د 854ق) اهل حاج طرخان(آستاراخان) صورت گرفته است (حاجیخلیفه، 1/ 441)، باید به اینها افزود. دیگر زمینۀ ترجمه از عربی به ترکی قپچاقی در مصر، مباحث مربوط به اسبداری و اسبسواری است که چندین نمونه از آن برجای مانده است (نک : اکمان، همان، 302-304).
این طیف ادبی ناظر به ادبیاتی است که به زبان ترکی چغتایی پدید آمده است و مقصود از آن زبانی است که در دورۀ مغولان و پس از آن در سرزمین الوس چغتایی، یعنی ماوراءالنهر رواج داشته است. ادبیات چغتایی از سدۀ 9ق/ 15م رونق گرفته، و از همان آغاز، بخشی از دستاوردهای آن ترجمه از عربی و فارسی بوده است. به عنوان نخستین نمونه، باید به ترجمۀ کلیله و دمنه توسط جوهری از رجال همان سده اشاره کرد (پرچ، شم 26؛ شچرباک، 4, 34). در همان دوره، باید به مخزنالاسرار از میرحیدر متخلص به مجذوب یاد کرد که بازآفرینی مخزنالاسرار نظامی به ترکی است(علیشیر، 124؛ فلوگل، 612؛ اکمان، «ادبیات چغتایی»، 318؛ شچرباک، 31-32). دیگر باید از امیر علیشیر نوایی (د 906ق) به عنوان قلّۀ ادبیات چغتایی یاد کرد که در شمار آثارش، برخی ترجمهها چون منطقالطیر، تحریر ترکی اثر همنام آن از عطار (همو، 39)، و نسائم المحبة، تحریر ترکی نفحات الانس جامی (همو، 40) دیده میشود.طی سدۀ 10ق همچنان این روند ادامه داشت و در این دوره بیشتر کتابهای تاریخی موضوع ترجمه بوده است. در شمار این آثار باید ترجمۀ تاریخ طبری توسط واحدی بلخی (در 927ق) از عربی (GAL, I/ 149؛ اکمان، همان، 367)، ترجمۀ ظفرنامۀ شرفالدین علی یزدی از فارسی توسط محمد علی بن درویشعلی بخاری (همان، 366)، و از مترجمانی ناشناس ترجمۀ تاریخ رشیدی از حیدرمیرزا دوغلات (همان، 369)، ترجمۀ تذکرةالشعراء دولتشاه سمرقندی (حاجی خلیفه، 1/ 387)، ترجمهای دیگر از ظفرنامه (اکمان، همان، 367)، ترجمۀ مفتاح القلوب و سیرةالنبی (همانجا) درخور یاد کردند. در سدههای 13 و 14ق، ترجمه از عربی و فارسی به زبانهای ترکی شرقی موجی نو به خود گرفته است. این روند نه تنها به عنوان ادامۀ حلقههای پیشین دیده میشود، بلکه در برخی حوزههای ادبی تازه نیز رخ نموده است. در حوزۀ پیشین ادبیات چغتایی که در این دوره دیگر باید از آن به ادبیات ازبکی تعبیر کرد، در سدۀ 19م شاهد موجی از ترجمۀ آثار دینی هستیم. از آن جمله باید به نمونههایی چون مختصرالوقایة اثر صدرالشریعه در شرح الهدایۀ مرغینانی، در فقه حنفی (چ تاشکند، 1888م)، مناقب حضرت غوث اعظم در سیرۀ عبدالقادر گیلانی (چ تاشکند، 1320ق)، و کیمیای سعادت، اثر غزالی(چ تاشکند، 1322ق) اشاره کرد. در زمینۀ ادبی نیز ترجمهای از شاهنامۀ فردوسی دیده میشود (چ تاشکند، 1334ق). در حوزۀ پیشین ادبیات قپچاقی که در این دوره باید از آن به ادبیات تاتاری تعبیر کرد، باز بخش مهمی از ترجمه را آثار دینی تشکیل داده است. در شمار نمونهها باید به ترجمههای تاتاری از آثاری چون شرعةالاسلام، اثر امامزاده بخاری، در اصول و فروع حنفی(چ قازان، بیتاریخ)، تنبیه الغافلین ابولیث سمرقندی در اخلاق (چ قازان، 1902م) و مقدمۀ ابن جزری، در علم تجوید (چ قازان، 1904م) اشاره کرد. در زمینۀ ادبی نیز از آثاری چون ترجمۀ مثنوی مولوی (چ باغچهسرای،1320ق) و در زمینههای تاریخی ـ جغرافیایی، گزیدۀ سفرنامۀ ابن بطوطه (چ ارنبورگ، 1917م) میتوان یاد کرد.
همچنین در حوزۀ ادبیات قزاقی میتوان به بازآفرینی شاهنامۀ فردوسی و هزار و یک شب توسط سوییمیای هارون اولی (1827-1895م) و کوششهای مشابه دیگر پس از آن اشاره کرد (طوغان، 744). نمونههای بازآفرینی به زبان قزاقی را نیز میتوان در کسانی چون شَدی جنگیر اولی (1855-1933م) بازجست که مجموعهای از داستانهای کلاسیک مانند داستان اسکندر و امیر حمزه را به تحریر قزاقی آورده است (نک : قونگیراتبایف، 212).
حاجی خلیفه، کشف؛ علیشیر نوایی، مجالس النفائس، ترجمۀ فخری هراتی و محمد بن مبارک قزوینی، به کوشش علیاصغر حکمت، تهران، 1323ش؛ نیز:
Blochet, E., Catatogue des manuscrits turcs: Bibliothèque nationale, Paris, 1932-1923; Borovkov, A. K., Leksiki Sredne-Aziatskogo tefsira XII-X/ III vv., Moscow, 1963; Caferoğlu, A., «La Littérature turque de l’époque des Karakhanides», Philologiae turcicae fundamenta, ed. L. Bazin et al., Wiesbaden, 1964, vol. II; Eckmann, J., introd. Nehcü’l-Feradis, Ankara, 1956; id, «Die kiptschakische Literatur», «Die tschaghataische Literatur», Philologiae turcicae fundamenta, ed. L. Bazin et al., Wiesbaden, 1964, vol. II; Fazylov, E., StarouzbekskiĮ yazyk: Khorezmskie pamyatniki XIV veka, Tashkent, 1971; Flügel, G., Die arabischen, persischen und türkischen Handschriften der kaiserlich-königlichen Hofbibliothek zu Wien, Wien, 1865-1867; GAL; İnan, A., ‘Eski tükçede üç Kuran tercümesi’, Türk dili, 1952, vol. I; Kononov, A, N., «VazhnyĮ trud po grammatike strouzbekskogo yazyka», Sovetskaya tyurkologiya, 1970, vol. I; Nadzhip, E. N., «O pamyatnike XIV veka Nakhdzh al-Faradis i ego yazyke», ibid, 1971, vol. VI; Pavet de Courteille, M., Tezkereh-i evlia, Paris, 1889; Pertsch, W., Die türkischen Handschriften der Bibliothek zu Gotha, Wien, 1864; Qongyratbaev, A., Qazaq ədebietining tarikhy, Almaty, 1994; Rabguzi, Kysasyl enbiya, Ashkhabad, 1992; Shcherbak, A. M., Grammatika starouzbekskogo yazyka, Moscow/ Leningrad, 1962; Syzdykova, R. G., Yazyk Dzhami’ at-Taǔārikh Dzhalairi, Alma-ata, 1989; Tenishev, «NovyĮ istochnik chagataĮskogo yazyka rannego perioda», Sovetskaya tyurkologiya, 1970, vol. I; Togan, Z. V., «La Littérature kazakh», Philologiae turcicae fundamenta, ed. L. Bazin et al., Wiesbaden, 1964, vol. II; Uzluk, F. N., Seyfi Serayi Gülistan tercümesi, Ankara, 1954; Zajaczkowski, A., Zabytek jezykowy ze Zlotei Ordy: Ĥusrev i Šīrīn Qutba, Rocznik orientalistyczny, 1954, vol. XIX. احمد پاکتچی
دولت سلجـوقیـانآسیـایصغیـر ــ روم یـا آنـاتـولـی ــ که بـا پیروزی بر رومیان در نبرد ملازگرد در464ق/ 1072م تأسیس شد، مروج علم و ادب بود. فعالیتهای ادبی که نزدیک به دو سده در قلمرو سلاجقۀ روم صورت گرفته بود، با حملۀ مغولان به فرماندهی بایجونویان و شکست غیاث الدین کیخسرو در 639ق/ 1241م در محل کوسه داغ (برای تفصیلات، نک : ابن بیبی، 236-241؛ اقبال، 146)، مدتی کوتاه متوقف و یا کمرنگ شد.
در این سالها در قلمرو بیزانس، سرزمینهای تحت سلطۀ سلاجقۀ روم، امیرنشینهای کوچک و بزرگ ترک تبار به تدریج تشکیل شد و فعالیتهای علمی و ادبی بار دیگر رونق گرفت؛ چنانکه در سدۀ 8ق/ 14م و نیمۀ اول سدۀ 9ق/ 15م شهرهـایی مانند قونیـه، قیصریه، سیـواس، قسطمـونی و آنقره ــ آنکـارا ــ هـرکدام بـه یک مرکز علمی تبدیل شدند و آثار بسیاری با تشویق و توصیۀ امیران و فرمانروایان این امیرنشینها تألیف و ترجمه شد. از آنجا که بیشتر این امیران و نیز نخستین فرمانروایان خاندان عثمانی بجز زبان ترکی با زبان دیگری آشنایی نداشتند، بیشتر ترجمهها و تألیفها به زبان ترکی صورت میگرفت (اوزون چارشیلی، «امیرنشینها... »، 211). از جملۀ آنها ترجمۀ کتاب عرائس در تاریخ پیامبران از زبان عربی به زبان ترکی، ترجمۀ تفسیر سورۀ «ملک» (همان، 213) و ترجمۀ منطقالطیر فریدالدین عطار از سوی شیخ احمدگلشهری (همان، 214) را میتوان نام برد. تمام ترجمهها آزاد است و مترجم کار ترجمه را گاه با توجه به فرهنگ بومی انجام داده است، از مهمترین این نوع ترجمهها داستانِ سُهیل و نوبهار است که به شیوۀ خسرو و شیرین ترجمه و تکمیل شده است؛ ترجمۀ بخشی از بوستان سعدی به نام فرهنگنامۀ سعدی، ترجمۀ کلیله و دمنه، قابوسنامه و ترجمۀ کتابی دربارۀ مرغان شکاری به نام بازنامه از زبان فارسی به ترکی را میتوان نام برد (همان، 218-216). در آستانۀ تشکیل دولت عثمانی در آغاز سدۀ 8ق/ 14م با تأسیس مدرسه در شهر ازنیق و انتقال مرکز حکومت عثمانی به این شهر (نک : ه د، 8/ 61-63؛ اوزون چارشیلی، «تاریخ...»، I/ 522)، نخستین گام در جهت فعالیتهای علمی در قلمرو عثمانی برداشته شد. گسترش قلمرو دولت عثمانی و احترام و اهمیت دادن به دانشمندان از سوی فرمانروایان این سلسله، بسیاری از عالمان را از ایران، مصر، آسیای میانه و امیرنشینها به پایتخت دولت عثمانی کشاند و کوششهای علمی نیز پابهپای فتوحات پی در پی، گسترش و توسعه یافت (همان، I/ 535). بایزید اول، معروف به ایلدرم (نک : ه د، 11/ 310-312) چهارمین پادشاه عثمانی (حک 791-805ق/ 1389-1403م)، پس از انضمام امیرنشینها به قلمرو کشور خود، مؤسسات علمی موجود در امیرنشینها و فعالیت علمی آنها را مورد حمایت و تشویق قرار داد. فتوتنامه که از زبان فارسی و عربی به وسیلۀ شیخ حسن نامی به ترکی ترجمه شد و به بایزید اول اهدا گردید، احتمالاً نخستین کتابی است که در عثمانی ترجمه شده است (همان، I/ 536). ترجمۀ کتاب الحیوان در 800ق/ 1398م؛ قوسنامه دربارۀ آداب و آموزش تیراندازی با نام عمدة المتناصلین (همان، I/ 536-537)؛ البدایة و النهایۀ ابن کثیر (همان، I/ 540)؛ صیدنۀ ابوریحان (همان، I/ 541)، از عربی به ترکی؛ عجایب المخلوقات محمد زکریای قزوینی که کتابی است دائرةالمعارف گونه (همان، I/ 573)؛ رسالهای از خواجه نصیرالدین طوسی با نام جواهر نامه (همان، I/ 539)؛ مرصاد العباد نجمالدین رازی (دایه) با نام ارشاد المرید الی المراد (همانجا)؛ و جوامع الحکایات و لوامع الروایاتِ عوفی (صفا، 2/ 1026-1027؛ حاجی خلیفه، 1/ 540؛ اوزون چارشیلی، همان، I/ 540)، از زبان فارسی به ترکی از آثار دیگری هستند که در سدۀ 9ق/ 15م ترجمه شده است.
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید