ترجمه
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
یکشنبه 7 مهر 1398
https://cgie.org.ir/fa/article/224184/ترجمه
پنج شنبه 18 اردیبهشت 1404
چاپ شده
15
چند متن تاریخی و حماسی دیگر که تماماً یا بخشی از آنها از پهلوی به عربی ترجمه شده بودند، اما اصل و ترجمۀ آنها از میان رفته است، عبارتاند از: سرودهنامۀ پهلوی(شهمردان، 329)، سیرۀ اسفندیار (جاحظ، رسائل، 2/ 408)، رستم و اسفندیار ترجمۀ جبلة بن سالم، بهرام شوس (= بهرام چوبین) ترجمۀ جبلة ابن سالم (ابن ندیم، 424)، کیلهراسپ شاه ترجمۀ علی بن عبیدۀ ریحانی (همو، 173)، نامۀ پیرانویسه (اسدی طوسی، 46) و داستان شروین دَشتَبی (مثلاً نک : حمزه، 21؛ نیز تفضلی، همان، 274-276).بهعلاوه، مسعودی از کتابی دربارۀ شاهان و وزیران هند به نام فرزه و سیماس یاد کرده که اصل هندی داشته است و به عربی ترجمه شده بود (همان، 2/ 406). حمزۀ اصفهانی کتاب سیماس را متعلق به اشکانیان دانسته است (ص 40).به نوشتۀ سخاوی (ص 246) در زمان پیامبر اسلام(ص) ترجمهای عربی از یک اثر فارسی [میانه] سنت سیرهنویسی را به میان عرب برد. اگر این روایت درست باشد، آن اثر باید مشتمل بر سیرۀ یکی از شاهان ساسانی بوده باشد.
کلیله و دمنۀ پهلوی در 140ق/ 757م به دست روزبه پسر داذویه مشهور به عبدالله بن مقفع به عربی ترجمه شد (ابن ندیم، 172). این ترجمه به لحاظ نثر و سبک در عربی سابقه نداشت؛ از اینرو، با استقبالی بسیار گرم روبهرو شد و نسخهها و ترجمههای متعددی از آن پدید آمد (دربارۀ نسخههای عربی کلیله و دمنه، نک : رضایی باغبیدی، «پنچه تنتره»، 97). ابن ندیم (ص 183) کلیله و دمنۀ ابن مقفع را از جملۀ بهترین کتابها نزد همه دانسته است. کلیله و دمنۀ عربی فاقد مقدمۀ پنچه تنترۀ سنسکریت است، اما در عوض دارای 4 باب آغازین است که ترتیب و عنوان آنها در نسخهها متفاوت است: 1. مقدمةالکتاب، 2. بعثة برزویه الی دیار الهند، 3. برزویة الطبیب، 4. عرض الکتاب. پس از این بابهای آغازین، نسخههای عربی کلیله و دمنه غالباً 16 باب اصلی دارند. یکی از این بابها (الفحص عن امر دمنه) احتمالاً افزودۀ ابن مقفع است. 3 باب از این 16 باب (السِّنَّور و الجُرَذ، المَلِک و الطَّیر فنزه، الاسد و الشعهر الصوّام) نیز برگرفته از مهابهارته است (نک : رضایی باغبیدی، همان، 97-98).پس از ابن مقفع، کسان دیگری نیز کلیله و دمنه را به نظم یا نثر عربی ترجمه کردند، اما ترجمههای آنان از حیث فصاحت به پایۀ ترجمۀ ابن مقفع نمیرسید. برخی از این اشخاص عبارت بودند از: عبدالله بن هلال اهوازی، ابان بن عبدالحمید لاحقی (ابن ندیم، 172، 232)، سهل بن نوبخت فارسی، علی بن داوود، بِشر ابن معتمد، نظامالدین محمد ابن هَبّاریّه، ابوالمکارم اسعد بن خطیر مماتی، جلالالدین احمد نقاش، عبدالمؤمن بن حسن صغانی، شیخ محمدبن عبدالرحیم تره (نک : رضایی باغبیدی، همان، 98-99؛ عظیمی، نیز محجوب، سراسر آثار).کلیله و دمنۀ عربی ابن مقفع در زمان حکومت نصر بن احمد سامانی (301-331ق/ 914-943م) به دستور وزیر دانشمندش ابوالفضل بلعمی به فارسی ترجمه شد (فردوسی، 8/ 254). به نوشتۀ مقدمۀ شاهنامۀ ابومنصوری، نصر بن احمد سامانی، رودکی را نیز به نظم کلیله و دمنه تشویق کرد (نک : بهار، 1/ 323-324؛ قس: فردوسی، 8/ 255). از کلیله و دمنۀ منظوم رودکی تنها چند بیت در فرهنگهای فارسی برجای مانده است.ابوالمعالی حمیدالدین نصرالله غزنوی، منشی دستگاه سلطنت غزنویان هند، کلیله و دمنه را در لاهور برای بهرامشاه (حک 512-547ق/ 1118-1152م) به فارسی ترجمه و تألیف کرد. این ترجمه که به کلیله و دمنۀ بهرامشاهی معروف است، در 538 یا 539ق پایان پذیرفت (بهار، 2/ 256). کلیله و دمنۀ بهرامشاهی در اوج فصاحت و بلاغت و مزین به آیات قرآنی، احادیث نبوی و اشعار دلکش است. این اثر را دومین کتاب نثر فصیح فارسی، پس از گلستان سعدی، دانستهاند (محجوب، 148). کلیله و دمنۀ بهرامشاهی دارای 4 باب آغازین است: 1. دیباچۀ مترجم، 2. مفتتح کتاب بر ترتیب ابن المقفع، 3. تمهید بزرجمهر بختکان، 4. باب برزویةالطبیب؛ و پس از این بابهای آغازین، 14 باب اصلی دارد (نک : سراسر کتاب).محمد بن عبدالله بخاری به فرمان سیفالدین غازی، از اتابکان موصل، در فاصلۀ سالهای 541 تا 544ق کلیله و دمنۀ ابن مقفع را به فارسی ترجمه کرد. این ترجمه تحت عنوان داستانهای بیدپای شناخته میشود و برخلاف کلیله و دمنۀ بهرامشاهی، مترجم آن قصد عبارتپردازی و استناد به آیات قرآنی و احادیث و اخبار و ابیات عربی و فارسی (خانلری، 21)، و به عبارتی قصد توضیح، تزیین و بازنویسی متن را نداشته است. بابهای آغازین داستانهای بیدپای عبارتاند از: 1. مقالۀ توحیدیۀ مترجم، 2. داستان برزوی پزشک، 3. آغاز کتاب کلیله و دمنه، 4. برزوی پزشک در آغاز سخن بیفزوده است. داستانهای بیدپای دارای 11 باب اصلی است (نک : سراسر کتاب).بهاءالدین احمد بن محمود طوسی متخلص به قانعی (د672ق/ 1273م) در حدود سال 658ق کلیله و دمنۀ بهرامشاهی را برای عزالدین کیکاووس از سلاجقۀ آسیای صغیر به نظم درآورد (نک : کلیله و دمنۀ منظوم، سراسر کتاب). مولانا حسین واعظ کاشفی (د 910ق/ 1504م) نیز کلیله و دمنۀ بهرامشاهی را بازنویسی کرد و آن را به نام امیر شیخ احمد سهیلی، از امرای دربار سلطان حسین بایقرا، انوار سهیلی نام نهاد. در انوار سهیلی مقدمههای کلیله و دمنه و ابیات عربی آن حذف شده است. در عوض، واعظ کاشفی مقدمهای به قلم خویش بدان افزوده است. بهعلاوه، او با استفاده از منابع دیگر، ازجمله گلستان سعدی، مرزباننامه و مثنوی معنوی، شمار حکایات را از 46 به 106 رسانده است (نک : کاشفی، سراسر کتاب). انوار سهیلی را ابوالفضل بن مبارک، معروف به ابوالفضل علامی، وزیر ابوالفتح جلالالدین اکبر پادشاه گورکانی هند (حک 963-1014ق)، در حدود سال 996ق به نثری سادهتر نوشت و در این بازنویسی مفتتح کتاب و باب برزویۀ طبیب را از کلیله و دمنۀ بهرامشاهی بدان افزود و آن را عیار دانش نامید. عیار دانش بعدها توسط مؤلفی ناشناس خلاصه و بازنویسی شد و نگار دانش نام گرفت (رضایی باغبیدی، «پنچه تنتره»، 103). جلالالدین اکبر یکی از ادبای دربار خویش را نیز به نام مصطفى خالقداد هاشمی مأمور کرد تا نسخهای از پنچه تنتره را که در کتابخانۀ سلطنتی نگهداری میشد، مستقیماً از سنسکریت به فارسی ترجمه کند. این ترجمه پَنچاکیانه نامیده شد (نک : سراسر کتاب). در همین زمان، فردی به نام تاجالدین ترجمهای بسیار آزاد از هیتُپَدِشۀ سنسکریت به فارسی نوشت و آن را مفرح القلوب نامید (رضایی باغبیدی، همان، 90، حاشیۀ 46). هیتپدشه اثر نارایَنه کتابی دارای 43 حکایت است که 25 حکایت را از پنچه تنتره و بقیه را از کتابی ناشناخته اقتباس کرده است (نک : همان، 89-90، دربارۀ دیگر ترجمههای پنچه تنتره و کلیله و دمنه، نیز نک : ص 102-103؛ محجوب، نیز هِـرتِل، سراسر آثار؛ EI2, IV/ 503).به روایت ابن ندیم: «نخستین کسانی که به تصنیف افسانهها پرداختند و آنها را در کتابهایی مدون ساختند و در گنجینهها نگاهداری کردند و برخی از آنها را از زبان جانوران حکایت کردند، ایرانیان باستان بودند. سپس شاهان اشکانی که طبقۀ سوم از پادشاهان ایران بودند، در این کار مبالغت کردند و در روزگار پادشاهان ساسانی بر آن افزوده شد و تازیان آنها را به زبان عربی ترجمه کردند و فصحا و بلغا آنها را گرفتند، سپس به تهذیب و آراستن آنها پرداختند و در معنای آنها داستانهایی مشابه ساختند» (ص 422). او سپس شماری از این کتابها را نام میبرد که از آن میان کتابی با نام هزار افسان هستۀ مرکزی کتابی قرار گرفت که در عربی الف خرافة (همانجا؛ مسعودی، همانجا) و الف لیلة و لیلة (همانجا) و در فارسی هزار و یک شب خوانده میشود. به روایت ابن ندیم ابوعبدالله محمد بن عبدوس جهشیاری تصمیم گرفت تا در کتابی هزار افسانه از افسانههای عربی، ایرانی، رومی و غیره را جمعآوری کند، اما تنها 480 افسانه را گرد آورده بود که درگذشت (ص 423). همو در جای دیگر (ص 232) از چند کتاب دیگر ایرانیان و غیرایرانیان که ابان لاحقی آنها را به شعر عربی برگردانیده بود، چنین نام میبرد: زهر و برداسف (بلوهر و بردانیه؛ همو، 172: بلوهر و بوذاسف)، سندباد (= سندبادنامه) و کتاب ناشناختهای با نام صیام و اعتکاف.بلوهر و بوذاسف یکی از افسانههای هندی است که در دورۀ ساسانی به پهلوی ترجمه شد و پس از اسلام به عربی درآمد و ابان لاحقی نیز آن را به نظم کشید. موضوع این کتاب زندگی بودا ست. کتابهایی که ابن ندیم (ص 424) با عناوین کتاب البد، بوناسف و بلوهر و بوناسف مفرد آورده، نیز احتمالاً روایتهای دیگری از زندگی بودا بوده است. بوذاسف صورت ایرانی شدۀ واژۀ سنسکریت بُدهیسَتوه است که لقب بودا پیش از بودا شدن (= به آگاهی رسیدن) او بوده و بلوهر زاهدی است که راه رسیدن به حقیقت را بدو مینمایاند. از ترجمۀ عربی بلوهر و بوذاسف دو تحریر موجود است: یکی به قلم یکی از پیروان اسماعیلیه و دیگری تحریری که ابن بابویه (ص 577- 638) آورده است (دربارۀ این اثر و تحریرها و ترجمههای آن، نک : ه د، 12/ 531-536؛ ژیماره، 3ff.). کهنترین ترجمۀ موجود فارسی از بلوهر و بوذاسف، دو قطعۀ منظوم به خط مانوی است که در واحۀ تورفان در ترکستان چین یافت شده است و اکنون در مجموعۀ بزرگ دستنوشتههای مانوی آکادمی برلین نگهداری میشود. این دو قطعه شامل 27 بیت ناقص در بحر رَمَل مُسَدَّس است. احتمالاً این منظومه را نخست شاعری مسلمان در سمرقند یا بخارا سروده و به خط عربی به نگارش درآورده است (هنینگ، 8-9). شاید شاعر این منظومه رودکی بوده باشد، زیرا دو منظومۀ دیگر او ( کلیله و دمنه و سندبادنامه) نیز در همین بحر سروده شده است (نیز نک : همو، 91-98). در این دو قطعه نام بلوهر و بوذاسف به صورت بیلوهر و بودیسف آمده است.دربارۀ منشأ سندبادنامه اختلاف نظر بوده، اما مسعودی (همان، 1/ 90) منشأ آن را هند دانسته است. ابن ندیم (ص 423) نیز هند را ترجیح داده است. این کتاب احتمالاً در زمان شاهنشاهی خسرو انوشیروان به پهلوی درآمده بود (نک : تفضلی، تاریخ، 299). ابن ندیم (ص 424) دو روایت از آن را نام برده است: سندباد کبیر و سندباد صغیر. مترجم این کتاب از پهلوی به عربی احتمالاً موسی بن عیسى کسروی بوده است که در سدۀ 3ق میزیست (مینوی، 170). سندبادنامه به دستور امیر نوح بن نصر سامانی (331-343ق/ 943-954م) یا امیر نوح بن منصور سامانی (366-387ق/ 977-997م) به دست خواجه عمید ابوالفوارس قنارزی به فارسی ترجمه شد. بعد از قنارزی دو تهذیب از سندبادنامه به فارسی صورت گرفت: یکی از شمسالدین دقایقی مروزی (اواخر سدۀ 6ق/ 12م) و دیگری از ظهیرالدین سمرقندی (سدۀ 6 و اوایل سدۀ 7ق/ 12 و 13م). سندبادنامهای که امروز در دست است، همین تهذیب ظهیرالدین سمرقندی است (نک : تفضلی، همان، 300).یکی دیگر از دورههای شکوفایی ترجمه از سنسکریت به فارسی دورۀ پادشاهی اکبرشاه گورکانی بود. البته پیش از او نیز شاه فیروز تغلق دستور داده بود کتابهایی را از سنسکریت به فارسی ترجمه کنند. یکی از این کتابها با نام دلایل فیروزشاهی ترجمۀ عزالدین خالدخانی در فلسفه، نجوم و طالعبینی بود (مُدی، 4-5). منظومۀ مهابهارته نیز در زمان زینالعابدین پادشاه کشمیر از سنسکریت به فارسی ترجمه شد، اما این ترجمه بر جای نمانده است (رضایی باغبیدی، «معرفی...»، 151). شمار کتابهای ترجمه شده را در دورۀ اکبرشاه 11 کتاب نوشتهاند که مهمترین آنها عبارت بودند از: 1. مهابهارت (= مهابهارته) یا رزمنامه، ترجمۀ میرغیاثالدین علی قزوینی مشهور به نقیبخان، مولانا عبدالقادر بدائونی، شیخ سلطان تهانیسَری، ملا شِری و شیخ فیضی (مدی، 13)؛ 2. راماین (= رامایَنه)، ترجمۀ نقیب خان، بدائونی و تهانیسری؛ 3. آتهربن (= اَتهَروَوِده)، ترجمۀ حاجی ابراهیم سرهندی (همو، 9)؛ 4. بخشی از منظومۀ مهابهارته به نام نل (= نله) و دمن (= دَمَیَنتی)، ترجمۀ ابوالفیض فیضی دکنی(نک : ذاکرالحسینی، 122-125). مهمترین متن ترجمه شده به فارسی پس از دورۀ اکبرشاه، اوپَنیشَدها (= اوپانیشادها) بود. محمد داراشکوه (د 1069ق/ 1659م) پسر شاهجهان (حک 1037- 1068ق/ 1628-1658م) به یاری برخی از دانشمندان تعداد 50 اوپنیشد را به فارسی ترجمه کرد و آن را سرّ اکبر نامید (نک : امامی، 676، 679-680). از طریق همین ترجمه بود که اروپاییان با فلسفۀ هند آشنا شدند و دانش هندشناسی زاده شد.
آبی، منصور، نثرالدرر، به کوشش منیره محمد مدنی و حسین نصار، قاهره، 1990م؛ ابن ابی اصیبعه، احمد، عیون الانباء، به کوشش آوگوست مولر، قاهره، 1882م؛ ابن ابی رندقه، محمد، سراج الملوک، اسکندریه، 1289ق؛ ابن بابویه، محمد، کمالالدین و تمام النعمة، به کوشش علیاکبر غفاری، تهران، 1390ق؛ ابن فقیه، احمد، البلدان، به کوشش دخویه، لیدن، 1885م؛ ابن ندیم، الفهرست، بیروت، 1398ق/ 1978م؛ ابوحیان توحیدی، البصائر و الذخائر، بهکوشش ابراهیم کیلانی، دمشق، 1964م؛ ابوعلی مسکویه، احمد، الحکمة الخالدة، بهکوشش عبدالرحمان بدوی، تهران، 1358ش؛ ابونصر قمی، حسن، المدخل الى علم احکام النجوم، بـه کوشش جلیـل اخوان زنجانـی، تهـران، 1375ش؛ اسـدی طوسـی، لغـت فرس، بـه کوشش محمـد دبیر سیاقـی، تهران، 1336ش؛ افشـار، ایـرج، مقدمه بـر اسکندرنامه، تهران، 1343ش؛ امامی، علیاشرف و محمدجواد شمس، «اوپنیشاد»، دانشنامۀ زبان و ادب فارسی در شبهقاره، تهران، 1384ش، ج 1؛ امین، احمد، ضحی الاسلام، قاهره، 1936م؛ بلاذری، احمد، فتوح البلدان، به کوشش رضوان محمد رضوان، بیروت، 1403ق؛ بهار، محمدتقی، سبکشناسی، تهران، 1381ش؛ بیرونی، ابوریحان، الآثارالباقیة، به کوشش زاخاو، لایپزیگ، 1923م؛ همو، تحقیق ماللهند، حیدرآباد دکن، 1958م؛ همو، القانون المسعودی، حیدرآباد، 1956م؛ پنچاکیانه (ترجمۀ پنچه تنتره) از مصطفى خالقداد هاشمی، به کوشش جلالی نائینی و دیگران، تهران، 1363ش؛ تفضلی، احمد، تاریخ ادبیات ایران پیش از اسلام، به کوشش ژاله آموزگار، تهران، 1376ش؛ همو، «جاویدان خرد و خردنامه»، تحقیقات اسلامی، 1374ش، س 10، شم 1-2؛ تنوخی، محسن، الفرج بعد الشدة، بیـروت، 1398ق؛ ثعالبـی، عبدالملک، یتیمـةالدهر، بـه کوشش محمد عبدالمجیـد، قاهره، 1956م؛ جاحظ، عمرو، «بخشی از المحاسن و الاضداد»، ترجمۀ علیبهرامیان، دربارۀ ترجمههای عربی خداینامه (نک : هم ، روزن)؛ همو، البیان و التبیین، به کوشش فوزی عطوی، بیروت، 1968م؛ همو، رسائل، به کوشش محمد هارون، بیروت، 1965م؛ همو، المحاسن والاضداد، به کوشش علی فاعور و دیگران، بیروت، 1411ق؛ جهشیاری، محمد، الوزراء و الکتاب، به کوشش عبدالله اسماعیل صاوی، قاهره، 1357ق/ 1938م؛ حمدالله مستوفی، تاریخ گزیده، به کوشش عبدالحسین نوایی، تهران، 1339ش؛ حمزۀ اصفهانی، تاریخ سنی ملوک الارض و الانبیاء، بیروت، 1961م؛ خانلری، پرویز، «سخنی دربارۀ اصل کتاب»، داستانهای بیدپای (هم)؛ خردنامه، به کوشش منصور ثروت، تهران، 1367ش؛ داستانهای بیدپای (کلیله و دمنه)، ترجمۀ محمد بن عبدالله بخاری، به کوشش پرویز ناتل خانلری و محمد روشن، تهران، 1369ش؛ ذاکرالحسینی، محسن، «مثنوی نل و دمن»، نامۀ فرهنگستان، 1384ش، س 7، شم 1؛ رازی، محمد بن زکریا، تبصرةالعوام، به کوشش عباس اقبال آشتیانی، تهران، 1313ش؛ رضایی باغبیدی، حسن، «پنچه تنتره در ادبیات سنسکریت و ادبیات فارسی»، نامۀ فرهنگستان، 1375ش، س 2، ش 1؛ همو، «معرفی زبان و ادبیات سنسکریت»، مهر و داد و بهار، به کوشش امیرکاووس بالازاده، تهران، 1377ش؛ همو، «واژهگزینی در عصر ساسانی و تأثیر آن در فارسی دری»، نامۀ فرهنگستان، 1379ش، س 4، شم 3؛ روزن، بارون و.، دربارۀ ترجمههای عربی خداینامه، ترجمۀ محسن شجاعی، ضمیمۀ نامۀ فرهنگستان، 1382ش، شم 15؛ سخاوی، محمد، الاعلان بالتوبیخ لمن ذم التاریخ، بیروت، 1403ق/ 1983م؛ شهمردان بن ابیالخیر، نزهتنامۀ علایی، به کوشش فرهنگ جهانپور، تهران، 1363ش؛ صاعد اندلسی، التعریف بطبقات الامم، به کوشش غلامرضا جمشیدنژاد اول، تهران، 1376ش؛ عباس، احسان، عهد اردشیر، بیروت، 1967م؛ عظیمی، عباسعلی، شرح حال و آثار ابن مقفع، تهران، 1355ش؛ غزالی، محمد، نصیحةالملوک، به کوشش جلالالدین همایی، تهران، 1351ش؛ فردوسی، شاهنامه، به کوشش رستم علیاف و ع. آذر، مسکو، 1970م؛ قفطی، علی، تاریخ الحکماء، اختصار زوزنی، به کوشش یولیوس لیپرت، لایپزیگ، 1903م؛ کاشفی، حسین، انوار سهیلی، تهران، 1341ش؛ کلیله و دمنه، ترجمۀ ابوالمعالی نصرالله منشی، به کوشش مجتبى مینوی، تهران، 1355ش؛ کلیله و دمنۀ منظوم، ناظم: احمد قانعی طوسی، به کوشش ماگالی تودوا، تهران، 1358ش؛ کیوانی، مجدالدین، «اسکندرنامهها»، دانشنامۀ زبان و ادب فارسی، تهران، 1384ش، ج 1؛ مجتبائی، فتحالله، «ملاحظاتی دربارۀ اعلام کلیله و دمنه»، مجلۀ زبانشناسی، 1363ش، س 1، شم 2؛ همو، نحو هندی و نحو عربی، تهران، 1383ش؛ محجوب، محمدجعفر، دربارۀ کلیله و دمنه، تهران، 1349ش؛ محمدی، محمد، فرهنگ ایرانی پیش از اسلام، تهران، 1356ش؛ مسعودی، علی، التنبیه و الاشراف، به کوشش دخویه، لیدن، 1893م؛ همو، مروج الذهب، به کوشش شارل پلا، بیروت، 1965م؛ مینوی، مجتبى، پانزده گفتار، تهران، 1346ش؛ نالینو، کارلو آلفونسو، علم الفلک، رم، 1911م؛ نهایةالأرب، منسوب به اصمعی، به کوشش محمدتقـی دانشپـژوه، تهران، 1374ش؛ هنینـگ، و. ب.، «قـدیمترین نسخۀ شعـر فارسی»، ترجمۀ احسان یارشاطر، مجلۀ دانشکدۀ ادبیات دانشگاه تهران، 1337ش، س 5، شم 4؛ یعقوبی، احمد، تاریخ، بیروت، 1379ق/ 1960م؛ نیز:
Bailey, H. W., Zoroastrian Problems in the Ninth-Century Books, Oxford, 1943; The Complete Text of the Pahlavi Dinkard, ed. D. M. Madan, Bombay, 1911, part I; De Blois, F., Burzōy’s Voyage to India and the Origin of the Book of Kalīlah wa Dimnah, London, 1990; Edgerton, F., The Panchatantra Reconstructed, New Haven, 1924; EI2; GAS; Gimaret, D., Le livre de Bilawhar et Būdāsf, Genève/ Paris, 1971; Henning, W. B., «Persian Poetical Manuscripts from the Time of Rūdakī», A Locust’s Leg, Studies in Honour of S. H. Taqizadeh, London, 1962; Hertel, J., Das Pañcatantra, seine Geschichte und seine Verbreitung, Leipzig, 1914; MacKenzie, D. N., A Concise Pahlavi Dictionary, London, 1971; Modi, J. J., «King Akbar and the Persian Translations of Sanskrit Books», Annals of the Bhandarkar Institute, Poona, 1925, vol. VI(2); Monier-Williams, M., A Sanskrit - English Dic-tionary, Oxford, 1899; Nâmakîhâ-î Mânûshchîhar: The Epistles of Mânûshchîhar, ed. B. N. Dhabhar, Bombay, 1912; The Pahlavi Rivāyat Accompanying the Dādestān ī Dēnīg, ed. and tr. A. V. Williams, Copenhagen, 1990, vol. I; Pahlavi Texts, ed. J. M. Jamasp-Asana, Bombay, 1897-1913; Pingree, D., «The Fragments of the Works of Al-Fazārī», Journal of Near Eastern Studies, 1970, vol. XXIX; Shaked, Sh., The Wisdom of the Sasanian Sages (Dēnkard VI), Boulder, Colorado, 1979; Schulthess, F., Kalila und Dimna: Syrisch und Deutsch, Berlin, 1911; Tafazzoli, A., «Observations sur le soi-disant Mazdak-nāmak», Acta Iranica 23, Leiden, 1984. حسن رضایی باغبیدی
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید