ترجمه
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
یکشنبه 7 مهر 1398
https://cgie.org.ir/fa/article/224184/ترجمه
شنبه 11 مرداد 1404
چاپ شده
15
هنگامیکه در سدۀ 9ق/ 15م دولت عثمانی در مقابل دولت ایران و جمهوری ونیز قرار گرفت، این جمهوری و حکومت پاپنشین رم به برقراری ارتباط نزدیک با ایران گرایش یافتند و سفیران، بازرگانان و جهانگردان ونیزی و رُمی گزارشهایی دربارۀ ایران نوشتند. این جریان موجب شناخت ایران و آگاهی از میراث ادبی این کشور در آغاز دورۀ رنسانس شد. دیباچۀ دورۀ جدید هنگامی نوشته شد که اسقف ارمنستان یک انجیل به زبان فارسی در 955ق/ 1548م به پاپ هدیه کرد. نیز اثری با عنوان «سفر زیارتی 3 شاهزادۀ سراندیب» را شخصی به نام کریستوفر ارمنی و برخی از ادبای شهر ونیز در 1557م از فارسی به ایتالیایی ترجمه کردند. این اثر داستانی که بخشیاز آن را هشت بهشت، سرودۀ امیرخسرو دهلوی دانستهاند، همراه با برخی از داستانهای دیگر اساس داستانهای پلیسی در اروپا شد (نک : پیه مونتسه، 91-94). دومین اثر ادبی فارسی بخشهایی از گلستان سعدی بود که آندره دوریه در 1634م به فرانسه ترجمه کرد (حدیدی، ایران...، 1/ 47-48). در همین دوره نوشتههای علمی ایرانی توجه دانشدوستان ایتالیایی را به خود جلب کرد و جووان باتیستا رایموندی (1536-1614م)، استاد ریاضیات و فلسفۀ دانشگاه رم بسیاری از متون ریاضی، اخترشناسی، پزشکی و جز آن را از فارسی به ایتالیایی ترجمه کرد. وی ترجمۀ کتابهای دیگر فارسی را در برنامۀ کار خود داشت. رایموندی در حدود سال 1580م چنین اظهارنظر کرد که زبان فارسـی زیباترین، فاخـرترین و شیرینترین زبان دنیا ست (پیه ـ مونتسه، 94-97). همین نظر را در قرنها بعد ادبای بزرگ اروپا ابراز داشتند، ازجمله گوتیه که رباعیات خیام را همچون مروارید غلتان و الماس درخشان بینقص میدانست (حدیدی، از سعدی...، 366). گلستان سعدی پس از ترجمۀ اول مورد توجه ادبای فرانسه قرار گرفت و موسه آن را به فرانسه برگرداند و خاورشناس دیگری به نام ژنتیوس آن را به لاتین ترجمه کرد (سحاب، 150، 262). در همین دوره پس از سفر مبلغان مذهبی فرانسوی به اصفهان در 1628م، ژان فرانسوا پتی معلم فارسی کالج سلطنتی بسیاری از متون فارسی را به فرانسه برگرداند (اورکاد، 15). از نیمۀ دوم سدۀ 17م متون فارسی در سرتاسر اروپا مورد توجه قرار گرفت و بیش از پیش ترجمه شد. گزارش این ترجمهها بر مبنای منابع موجود به ترتیب نویسنده/ اولین ترجمه عبارتاند از:
پس از ترجمـههای یاد شدۀ گلستان، قطعاتـی از این اثر در 1796م توسط کاتلینسکی به روسی، و در 1806م توسط گلادوین به انگلیسی ترجمه شد (رضا، 216؛ سحاب، 154). در نیمـۀ سدۀ 19م بالـزاک اشعار و قطعاتی از سعدی را به فرانسه، و کازیمرنسکی گلستان را به لهستانی ترجمه کرد (همو، 55، 92-93). بوستـان سعدی اول بـار در 1880م توسط باربیه دو منار به فرانسه، در 1882م توسط روکرت به آلمانی، و داوی به انگلیسـی و نیز دو سـال بعد گلچینـی از آن توسط رابینسن به انگلیسـی ترجمه شد ( فرهنگ...، 2/ 60؛ سحاب، 110، 300، 305). در همین دوره گلستان توسط ایتالو پیزی به ایتالیایی، و در 1899م، 4 باب اول آن توسط ادوین آرنُلد به نظم و نثر انگلیسی برگردانده شد (پیه مونتسه، 101؛ فرهنگ، 1/ 87). در نیمۀ اول سدۀ 20م، بخشی از گلستان توسط روزن به آلمانی، در 1912م گزیدۀ گلستان توسط فیتزجرالد به انگلیسی، منتخب داستانهای گلستان در 1922م، قطعاتی از آن در 1951م و گزیدۀ آثار سعدی در 1922م توسط یوگنی برتلس به روسی، و داستانهایی از گلستان در 1928م توسط ریچارد برتن به انگلیسی ترجمه شد (بدوی، 170؛ فرهنگ، 2/ 202، 203، 219، 516).
پس از سعدی توجه اروپاییان به حافظ معطوف گشت. دیوان او اول بار در 1680م توسط ینینسکی به لاتین ترجمه شد (سجادی، 226). در 1819م اشعاری از حافظ توسط سیلوستر دو ساسی به فرانسه، در 1839م گزیدۀ اشعار و شرح حال حافظ توسط فولرز به آلمانی برگشت. همچنین ترجمۀ دیوان حافظ توسط روزنتسوایگ که از 1858 تا 1864م در 3 مجلد به آلمانی ترجمه شد (سحاب، 325؛ بدوی، 171، 262). بودنشتت در 1877م اشعاری از حافظ را به آلمانی برگرداند و بالوگ بل در اواخر سدۀ 19م غزلهای حافظ را به انگلیسی ترجمه کرد. این ترجمه یکی از بهترین ترجمهها شناخته شده است ( فرهنگ، 3/ 318، 403). در 1910م بینگ 65 رباعی حافظ را ترجمه و انتشار داد (همان، 2/ 516). در 1947م نیز 50 غزل از حافظ توسط آرتور جان آربری به انگلیسی ترجمه شد (همان، 1/ 77).
شاهنامۀ فردوسی ابتدا در 1810م توسط جیمز اتکینس بهطور خلاصه به انگلیسی ترجمه شد. این ترجمه چنان شوری در متیو آرنلد برانگیخت که انگیزۀ ساختن منظومۀ سهراب و رستم وی گردید. این منظومه جزو آثار جاویدان ادب انگلیسی محسوب میشود (همان، 1/ 91). در 1838م شاهنامه توسط ژول مُل به فرانسه، و در 1865 و 1877م توسط شاک در دو بخش «اساطیر پهلوانان» و «اشعار حماسی» به آلمانی برگردانده شد (بدوی، 242-243؛ اورکاد، 16). از 1886 تا 1889م متن کامل شاهنامه توسط ایتالو پیزی به ایتالیایی، در 1934 و 1938م دو ترجمه از آن با عنوانهای «ماجراهای عاشقانۀ زال و رودابه» و «رستم و سهراب» توسط بریکتو به فرانسه، در 1934م متن شاهنامه توسط آبرامیان به زبان ارمنی، و در همین دوره بخشی از آن توسط اسموس به دانمارکی ترجمه شد (پیه مونتسه، همانجا؛ فرهنگ، 1/ 46، 2/ 304؛ سحاب، 327).
پندنامۀ عطار در 1819م توسط سیلوستر دو ساسی به فرانسه، و چندی بعد منطقالطیر او توسط فیتزجرالد به انگلیسی ترجمه شد (همو، 137، 320). در 1912م پندنامه در بمبئی، و در 1966م بخشهایی از تذکرةالاولیاء توسط آرتور جان آربری به انگلیسی برگردانده شد (سجادی، 226-227؛ فرهنگ، 1/ 80).
اول بار یوسف وزلیخا توسط روزنتسوایگ در 1824م به آلمانی برگشت و پس از او فیتزجرالد قصۀ سلامان و ابسال را به انگلیسی ترجمه کرد (بدوی، 171؛ سحاب، 137). منظومههای جامی در 1890م توسط شاک به آلمانی، و سلامان و ابسال در 1911م توسط بریکتو، و بهارستان در 1925م توسط هانری ماسه به فرانسه ترجمه شد( فرهنگ، 2/ 303؛ بدوی، 243، 388). سلامان و ابسال در1956م توسط آرتور جان آربری به انگلیسی، و رسالۀ جامی دربارۀ موسیقی در 1960م توسط الکساندر بولدیریف به روسی برگردانده شد ( فرهنگ، 1/ 79، 2/ 449).
نخستین بار در 1838م گزیدههایی از سرودههای مولوی توسط روزنتسوایگ، و پس از آن در 1849م توسط پدر روزن آلمانی به آلمانی برگردانده شد و چارلز ویلسن در همین دوران مثنوی مولانا را به انگلیسی ترجمه کرد (بدوی، 171؛ سحاب، 352). در 1877م پالمر و وینفیلد هریک قطعاتی از مثنوی را به انگلیسی، برگرداندند و در 1898م نیکلسن اشعار و آموزههای مولانا را به انگلیسی، و هلموت ریتر منتخبی از دیوان شمس را به آلمانی ترجمه کرد (سجادی، 227-229؛ آربری، 199). آرتور جان آربری رباعیات مولوی را در 1949م، گفتارهای او را در 1961م، حکایاتی از مثنوی را در 1961م، داستانهایی دیگر از مثنوی را در 1963م و اشعار عرفانی مولانا را در 1979م به انگلیسی برگرداند ( فرهنگ، 1/ 75-81). یرژی بچکا اشعاری از مولانا را به زبان چک، و بائوزانی به ایتالیایی برگرداندند (همان، 2/ 159؛ پیه مونتسه، 104).
ترجمۀ جامعالتواریخ به زبان روسی در 1854م توسط برزین صورت گرفت ( فرهنگ، 2/ 221). ترجمۀ آن به انگلیسی توسط دنیس راس در 1901م، و بار دوم به روسی توسط آرندس در 1946 فراهم شد (سحاب، 114-115؛ فرهنگ، 1/ 84).
رباعیات خیام نخستین بار در 1867م توسط نیکلا، کنسول فرانسه در ایران، به فرانسه، و سپس توسط فیتز جرالد به انگلیسی برگردانده شد (سحاب، 137، 267). آنگاه در 1881م توسط بودنشتت، و در 1890م توسط شاک و در 1909م توسط روزن به آلمانی ترجمه شد. همچنین روزن رباعیات را به شعر آلمانی برگرداند ( فرهنگ، 2/ 243، 403؛ بدوی، 170)، و در 1923م بایراکتارویچ بخشی از رباعیات را به زبان یوگسلاوی ترجمه کرد ( فرهنگ، 2/ 147). در 1935م بولوتنیکف به روسی، و هلدرمپی رباعیات را به آلمانی ترجمه کرد و در همین زمانها اسمیث، ایرانشناس آمریکایی با هدف معرفی مقام خیام در ریاضیات و ادب، رباعیات او را به انگلیسی برگرداند (همان، 2/ 455؛ سحاب، 182، 326). آرتور جان آربری رباعیات را از 1951تا 1961م به انگلیسی ترجمه و تجدید ترجمه کرد و در همین سالها بائوزانی اشعاری از خیام را به ایتالیایی، و اسموس به دانمارکی برگرداندند ( فرهنگ، 1/ 78، 79-80؛ پیه مونتسه، همانجا؛ سحاب، 326-327).
گلشن راز شبستری در 1880م توسط وینفیلد به انگلیسی، و در 1971م توسط هانری کربن به فرانسه ترجمه شد (سجادی، 227؛ بدوی، 290).
دوبیتیهای باباطاهر نخستین بار در 1893م توسط هوارت به فرانسه، و در 1903م توسط هرون آلن و کورتیس برنتن به انگلیسی برگردانده شد (سحاب، 190؛ سجادی، 228). در 1930م روبن آبرامیان آنها را به ارمنی، و در 1937م، آرتور جان آربری به انگلیسی ترجمه کرد ( فرهنگ، 1/ 46، 75).
گرشاسبنامۀ اسدی در 1893م توسط هوارت به فرانسه، و پس از آن برزونامه و گرشاسبنامه توسط روگارلی به ایتالیایی، و در 1970م گرشاسبنامه توسط هانری ماسه به فرانسه برگردانده شد (سحاب، همانجا؛ پیه مونتسه، 101؛ بدوی، 388).
هفت پیکر نظامی در 1923م، و اسکندرنامه، بخش نخست شرفنامه، در 1940م توسط یوگنی برتلس به روسی برگشت. اشعاری از این شاعر در اواسط سدۀ 20م و همچنین لیلی و مجنون وی توسط جوانا کالاسو به ایتالیایی ترجمه شد ( فرهنگ، 2/ 202، 207؛ پیه مونتسه، 106). آندره برتلس خمسۀ نظامی را در 1968م به روسی، و هانری ماسه خسرو و شیرین را در 1970م به فرانسه، و یوهان بورگل همین منظومه را در 1980م به آلمانی برگرداندند ( فرهنگ،2/ 201، 412؛ بدوی، همانجا).
سفرنامۀ ناصرخسرو در 1933م، و گزیدۀ آثار او در1949م توسط یوگنی برتلس به روسی ترجمه شد( فرهنگ، 2/ 206، 209). کتاب گشایش و رهایش وی را رونکونی به ایتالیایی ترجمه کرد (پیه مونتسه، 105).
عشاقنامۀ عراقی را آرتور جان آربری در 1939م به انگلیسی ترجمه کرد ( فرهنگ، 1/ 76).
از آثار او، لالۀ طور در 1947م، زبور عجم در 1953م، رموز بیخودی در 1953م و جاویدنامه در 1966م توسط آرتور جان آربری به انگلیسی، و اشعاری از او در همین زمانها توسط بائوزانی به ایتالیایی ترجمه شد (همان، 1/ 77، 79-80؛ پیه مونتسه، 104).
اشعار وی در 1956م توسط بایراکتارویچ به زبان یوگسلاوی، و در اواخر سدۀ 20م توسط جووانی درمه به ایتالیایی ترجمه شد ( فرهنگ، 2/ 147؛ پیه مونتسه، 105).
ویس و رامین فخرالدین اسعد در 1970م توسط هانری ماسه به فرانسه برگردانده شد (بدوی، همانجا).
آثار دیگری که به زبانهای اروپایی ترجمه شد، به ترتیب تاریخ اینهاست: تاریخ سلجوقیان نوشتۀ میرخواند، توسط فولرز به آلمانی در 1838م (همو، 262)؛ سفرنامۀ ناصرالدین شاه به اروپا توسط ردهاوس به انگلیسی در 1873م (سحاب، 294)؛ کتاب مسعود سعد سلمان نوشتۀ محمد قزوینی و تاریخ طبرستان نوشتۀ ابن اسفندیار توسط ادوارد براون به انگلیسی در 1905م ( فرهنگ، 2/ 185-186). براون دو مقاله از شیخعلی سیاح و کتاب کشفالمحجوب هجویری را هم به انگلیسی ترجمه کرد (سحاب، 76)؛ کتاب اوروج بیگ، نمایندۀ شاه عباس به اسپانیا، توسط لسترنج به انگلیسی در1926م (همو، 230)؛ رسالۀ مونس العشاق و پر جبرئیل سهروردی در 1935م توسط هانری کربن به فرانسه (بدوی، 288)؛ مناجاتنامۀ خواجه عبدالله انصاری توسط آرتور جان آربری به انگلیسی در 1936م ( فرهنگ، 1/ 75)؛ آیین اکبری نوشتۀ ابوالفضل علامی توسط بلوخمان به آلمانی در 1949م (همان، 2/ 356-357)؛ قابوسنامه توسط یوگنی برتلس به روسی در 1953م (همان، 2/ 210)؛ کتاب درد دل ملا قربانعلی نوشتۀ محمدعلی جمالزاده توسط بورگل به آلمانی در 1969م (همان، 2/ 411)؛ تاریخ ایران در عصر قاجار نوشتۀ حسن فسایی توسط هریبرت بوسه به آلمانی در 1972م؛ و کتاب از ظلمت تا روشنایی نوشتۀ بدرالملوک بامداد توسط ف. بگلی به انگلیسی در 1977م (همان، 2/ 317، 436). از اوایل سدۀ 19م برخی گزیدهها، و در سدۀ 20م متون جدید فارسی در کنار آثار کهن به زبانهای اروپایی ترجمه شد:
سرودهای فارسی در 1815م و قطعههایی از حماسۀ ایرانی برزونامه در 1816م توسط کوسگارتن به آلمانی (بدوی، 302-303؛ نیز نک ، صفا، 305)؛ چندین متن فارسی توسط نیکلا، کنسول فرانسه در ایران، به فرانسه (نک : سحاب، 267؛ اورکاد، 16)؛ شرح حال انوری برگرفته از دولتشاه توسط فولرز به لاتین در 1868م (بدوی، 262)؛ نمایشنامههایی از آخوندزاده توسط بووا به فرانسه در 1906م ( فرهنگ، 2/ 468)؛ قصۀ سیمرغ و وصلت پسر پادشاه غرب با دختر پادشاه شرق، روایت سفر سه پسر جوان با یک پیرمرد و قصههای ایرانی در 1910م توسط بریکتو به فرانسه (همان، 2/ 302-303)؛ شعر سیاسی معاصر ایران در1914م و گلچین ادب فارسی در 1927م توسط براون به انگلیسی (همان، 2/ 188-189)؛ غزلها و ابیاتی از حافظ توسط بریجز به انگلیسی در 1921م (همان، 2/ 302)؛ افسانۀ شیخ و دختر پادشاه در 1927م و قابوسنامه در 1953م توسط یوگنی برتلس به روسی (همان، 2/ 204-205، 210)؛ قصیدۀ حاجی عبدو یزدی توسط ریچارد برتن به انگلیسی در 1926م (همان، 2/ 229)؛ داستانهایی عرفانی و صوفیانه توسط ریتر به آلمانی در 1931م (سجادی، 229)؛ هجویۀ لسانی شیرازی دربارۀ شهر تبریز در 1932م؛ نمایشنامههایی منسوب به ملکم خان در 1933م، و نمایشنامۀ خسیس در 1934م توسط بریکتو به فرانسه ( فرهنگ، 2/ 304)، گزیدهای از غزلیات فارسی در 1948م؛ 50 ترانۀ عامیانۀ فارسی در 1951م؛ گلچینی از اشعار فارسی در1954م و ترجمهای به شعر از اشعار جدید فارسی توسط آرتور جان آربری به انگلیسی (همان، 1/ 75-81)؛ ترجمههای بسیاری از نویسندگان قدیم و جدید توسط یرژی بچکا به زبان چک؛ اشعاری از بیدل و شاعران دیگر توسط بائوزانی به ایتالیایی و گزیدههایی از زبان فارسی توسط هانری ماسه به فرانسه (همان، 2/ 159؛ پیه مونتسه،104؛ بدوی، 388)؛ علیمرادخان و دیگران اثر عبدالحسین نوشین و طنزهای فارسی در 1962م و لطیفههای فارسی در 1963م توسط آندره برتلس؛ دزد اثر صادق چوبک توسط بایفسکی در 1963م به روسی ( فرهنگ، 2/ 148-149، 200).معانی ژرف متون عرفانی فارسی، بسیاری از بزرگان دانش و ادب مغرب زمین را به خود جلب کرد و آنان را به ترجمه و شرح و تفسیر این آثار برانگیخت. چنانکه شاعری اروپایی نوشت: «شعر فارسی اصیلترین و کاملترین شعر در میان تمام ملتهای مشرق زمین است» (سجادی، 225؛ حدیدی، برخورد...، 212).
بدوی، عبدالرحمان، فرهنگ کامل خاورشناسان، ترجمۀ شکرالله خاکرند، قم، 1375ش؛ پیه مونتسه، آنجلو میکله، تاریخچۀ ایرانشناسی در ایتالیا، مجموعۀ مقالات انجمنوارۀ بررسی مسائل ایرانشناسی، تهران، 1371ش؛ حدیدی، جواد، از سعدی تا آراگون، تهران، 1373ش؛ همو، ایران در ادبیات فرانسه، مشهد، 1348ش؛ همو، برخورد اندیشهها، تهران، 1356ش؛ رضا، عنایتالله، «ایرانشناسی در روسیه و اتحاد شوروی»، مجموعۀ مقالات انجمنوارۀ بررسی مسائل ایرانشناسی، تهران، 1371ش؛ سجادی، ضیاءالدین، «ایرانشناسان و متون عرفانی فارسی»، همان؛ سحاب، ابوالقاسم، فرهنگ خاورشناسان، تهران، 1356ش؛ فرهنگ خاورشناسان، مؤسسۀ مطالعات و تحقیقات فرهنگی (پژوهشگاه)، ج 1، 1372، ج2، 1382ش، تهران؛ صفا، ذبیحالله، حماسهسرایی در ایران، تهران، 1352ش؛ نیز:
Arberry, A. J., Oriental Essays, London, 1960; Hourcade, B., Les études iraniennes en France, Tehran, 1993. پرویز امین
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید