دائرة المعارف بزرگ اسلامی

نمایش تا از مورد
نتیجه جستجو برای :
  • آلتون کوپری | آلتونْ کوپْری، شهری قدیمی، در کشور عراق واقع در نیمه‌راه کَرکوک‌ـ اَربیل، در استان کرکوک کنونی با °44 و‌´8 طول شرقی و‌°35 و‌´42 عرض شمالی. این شهر در درۀ زاب صغیر، جایی که این رودخانه از دره‎های عمیق کوهستانی به سوی جلگۀ دجله خارج می‎شود، در 42 کیلومتری شمال غربی کرکوک و در حدود 105 کیلومتری جنوب شرقی موصل قر...
  • آلتونتاش | آلْتونتاش، (د 423ق / 1032م)، از غلامان ترک‌نژاد که از آغاز با غزنویان همگام و همراه بود و نخست در میان لشکریان سبکتکین به مقام سرداری دست یافت و سپس حاجب بزرگ پادشاهان غزنوی گردید. آلتونتاش در زمان فرمانروایی سبکتکین حاجب کبیر شد و به فرمان او نزد ایلک خان رفت تا از وی برای یاری رساندن به قابوس ابن وشمگیر کمک...
  • آلتی پرمک | آلْتی پَرْمَک، یا آلتی پارماق (شش انگشتی)، محمد بن محمد، ملقب به ابن چِقْرَقْچی (د 1033ق / 1624م)، فقیه، صوفی و مترجم ترک. در اوسکوپ1 زاده شد و پس از طی دوران تحصیل، به ارشاد سیدجعفر افندی، به طایفۀ «بایرامیه» از طریقه‎های صوفیۀ معروف آسیای صغیر پیوست. سپس به استانبول رفت و در مسجد سلطان محمد به وعظ و روایت ح...
  • آلتی شهر | آلْتی شَهْر، (= شش شهر)، ناحیه‎ای شامل 6 شهرِ آق‌سو، اوچ تورفان، کاشغر، یارکند (یارقند)، ختن و کوچا (کُچا)، واقع در جلگۀ تاریم و بخشی از ترکستان شرقی (یا ترکستان چین). جلگۀ تاریم از جنوب به ارتفاعات تبت (کون لون)، از شمال به کوههای تیان‌شان و از مغرب به کوهستانهای پامیر محدود است و از شرق بدون برخورد با مانعی...
  • آلتین اردو | آلْتینْ اُرْدو، (= اردوی زرین)، اصطلاحی که به حکومت اولاد باتو، پسر جوچی، در دشت قبچاق و ولایات و ممالک شرقی و جنوبی و غربی و شمالی آن گفته می‎شود. این حکومت از نیمۀ دوم سدۀ 7ق / 13م تا نیمۀ 9ق / 15م دوام داشت و بعد به دولتهای کوچکتری منقسم شد و سرانجام همۀ متصرفات آن به دست دولت روسیۀ تزاری افتاد و اکنون جزو...
  • آلس | آلِس، یا هالیس، قِزِل ایرماق (سرخ رود)، بزرگ‌ترین رود آسیای صغیر به درازای 182‘1 کم‍. در وجه تسمیۀ آن گفته‌اند که چون بارانهای سخت، خاک سرخ منطقه‌ای را که اکنون به ساری قَمیش موسوم است، می‌شوید و به رود می‌ریزد، ترکان پس از چیرگی بر آسیای صغیر آن را قزل ایرماق خوانده‌اند. این رود از کوههای قزل‌داغی در مشرق سی...
  • آلفونسو | آلفونسو، نام شماری از امیران و شاهان مسیحی اسپانیا و پرتغال، که بیش‌تر در روزگار فرمانروایی امیران مسلمان اندلس می‌زیستند و بر سر چیرگی بر شهرهای آن سرزمین با آنها در جدال بودند. آلفونسو در منابع اسلامی به شکلهای الفنش، الفنس، ادفونش، اذفونش، الفونش و اذفنش آمده است. برخی از آنان که از جهات نظامی و سیاسی یا ف...
  • آلماآتا | آلْماآتا، پایتخت جمهوری شوروی قزاقستان و مرکز استانی به همین نام. جمعیت شهر آلماآتا در 1976 م در حدود 000‘851 نفر (BSE3, I / 449) و جمعیت استان آلماآتا تا اول ژانویۀ 1927 م در حدود 000‘526‘1 نفر بود (همان، XI / 146). مساحت استان آلماآتا را 700‘104 کمـ‍2 نوشته‌اند (همانجا)، ولی در کتاب «جمهوری شوروی قزاقستان»1...
  • آلنبی | آلِنْبی، ادمون هنری هینمن ملقب به نخستین وایکاونت (1861-1936 م)، سپاهی و سیاست‌پیشۀ انگلیسی که در راه گستردن نفوذ و نیروی بریتانیا در کشورهای افریقایی و آسیایی کوششهای بسیار کرد. در کودکی به گیاه‌شناسی و پرنده‌شناسی دلبستگی یافت و آموزشهای رسمی را در دبستان هیلی‌بری (در آن زمان دبستانی نوبنیاد) و دانشسرای نظا...
  • آلوارت | آلْوارْت، فون ویلهلم تئودور (1828- 1909 م)، خاورشناس آلمانی، متخصص زبان و ادب کهن عرب و فراهم آورندۀ یکی از مفصل‌ترین فهرستهای نسخه‌های خطی عربی. آلوارت در گرایفسوالت، شمال آلمان شرقی بر کرانۀ دریای بالتیک، دیده به جهان گشود و در همین شهر نیز درگذشت. وی پس از مدتی کتابداری در دانشگاه گرایفسوالت، در 1861 م به ...
  • آلوس | آلوس، شهری قدیمی در عراق، امروزه روستایی در جزیرۀ کوچکی بر رود فرات نزدیک عانه. این نام به صورتهایی آلُس، اَلوس، آلوسه و اَلوسه نیز آمده است. برخی اُلوس (به قید تردید) نیز ضبط کرده‌اند (سمعانی، 48؛ ابن اثیر، 1 / 82؛ سیوطی، 19). یاقوت، آلوسه ضبط کرده و آن را بر اَلوسه ترجیح داده است (1 / 65). ابن رُسته بنای شه...
  • آلوسی | آلوسی، خانواده‌ای بغدادی که از میانه‌های سدۀ 13 ق / 19 م دانشمندانی بزرگ در فقه و تفسیر و ادب از آن برخاسته‌اند. نیای بزرگ این خاندان در سدۀ 7 ق / 13 م به هنگام حملۀ هولاکوخان به بغداد از این شهر گریخت و به آلوس (ه‍ م) رفت. اخلاف وی تا سدۀ 11 ق / 17 م در آلوس ماندند و پس از آن به بغداد بازگشتند. از میان اعضای...
  • آلی و آلت | آلی و آلت، آلت در لغت به معنی «افزار» و در اصطلاح اهل معقول واسطۀ میان فاعل و منفعل و صانع و مصنوع است. این وساطت برای رسانیدن اثر فاعل به منفعل و صانع به مصنوع است، مانند تیشه که اثر درودگر را به چوب می‌رساند. در کتابهای فلسفی، گاهی کلمۀ آلت را مجازاً بر منطق نیز اطلاق کرده‌اند چنانکه گفته‌اند: المنطق آلةٌ ق...
  • آماری | آماری، میکله بندتّوگائتانو (1806- 1889 م)، خاورشناس، مورخ، سیاست‌پیشه، دولتمرد و میهن‌پرست ایتالیایی در سدۀ 19 م. زندگی میکله در 7 ژوئیۀ 1806 م در پالرمو2 (سیسیل) به دنیا آمد. پدرش فردیناندو و آماری از سیاستمدارانی بود که در 1822 م به‌سبب دست داشتن در یک توطئۀ سیاسی به 30 سال زندان محکوم شد (درنبورگ، 93؛ بدوی...
  • آماسیه | آماسْیه، یا آماسْیا شهری در شمال آناتولی (جمهوری ترکیه) و مرکز استانی به همین نام در بخش میانی منطقۀ دریای سیاه با °35 و ´51 طول شرقی و °40 و ´39 عرض شمالی (بریتانیکا، ج I). مساحت استان آماسیه با 6 شهرستان، 18 بخش و 360 روستا، 452‘5کمـ‍2 است. کوتاه‌ترین فاصلۀ شهر آماسیه تا کرانۀ دریای سیاه (بندر سامسون) 130کم...
  • آمال العارفین | آمالُ ‌الْعارِفین، منظومه‌ای عرفانی و دینی به زبان فارسی، سرودۀ حاج ابوالقاسم تاجر تهرانی متخلص به پروین، از دانشوران و شاعران اواخر سدۀ 13 ق / 19 م. این کتاب به 37 رَشحه تقسیم شده و در ضمن آن مطالب گوناگون عرفانی، فلسفی و دینی آمده است و بیش‌ترین بخشهای آن مشتمل بر شرح جمله‌هایی از خطبه‌های امیرالمؤمنین علی ...
  • آمد | آمِد، دیار بکر کنونی، شهری در °37 و ´54 عرض شمالی و °39 و ´56 طول شرقی، بر جلگۀ مرتفع کرانۀ باختری دجلۀ علیا، واقع در جمهوری ترکیه. این شهر 650 متر از سطح دریا ارتفاع دارد و در تقاطع قدیمی راههای خرپوت (در ارمنی: خربرد) به ماردین و شاهراه کرانۀ خزر به اُدسا واقع شده است (ایرانیکا، ج I). پیشینۀ نام آمد به روزگ...
  • آمدجی | آمَدْجی، یا آمَدچی، آمَدی، آمَدیِ دیوانِ همایون، آمَدجی افندی، عنوان رئیسِ «دفترآمدی = آمدی قلمی» (اوزون چارشیلی، 56؛ پاکالین، I / 55). آمدجی واژه‌ای است مرکب از «آمَدِ» فارسی و پسوند «جی» ترکی. کلمۀ «آمد» بر روی اسناد و مدارک، نامه‌ها و بروات مربوط به تسویۀ امور مالی و عوارضِ «تیمارها» و«زعامتها»، که به «باب...
  • آمدرز | آمِدرُز، هنری فردریک (1854-1917 م)، خاورشناس، متخصص کتابهای تاریخی عربی سدۀ 4 ق / 10 م، حقوقدان انگلیسی، مصحح و ناشر مجموعه‌ای از آثار تاریخی با عنوان «کتابهای بازماندۀ تاریخی» زندگی تبار آمدرز به خاندانی سویسی می‌رسد، لیکن او ملّیت انگلیسی داشت و با فرهنگ انگلیسی پرورش یافت و تحصیلات دانشگاهی را در رشتۀ حقوق...
  • آمدی، ابوالفتح | آمِدی، ابوالفتح ناصح‌الدین عبدالواحد بن محمد (د نیمۀ اول سدۀ 6 ق / 12 م)، محدث و قاضی شهر آمد. نام وی را برخی محمدبن عبدالواحد یاد کرده‌اند. از زندگانی او آگاهی چندانی در دست نیست و تاریخ دقیق ولادت و وفات او در هیچ یک از کتابهای رجال نیامده است. آمدی خود در مقدمۀ جواهر الکلام از احمد غزالی (د 520 ق / 1126 م)...
  • آمدی، ابوالفضائل | آمِدی، ابوالفضائل علی بن ابی‌المظفر (ذیحجۀ 559- ربیع‌الاول 608 ق / اکتبر 1164- اوت 1211 م)، فقیه و ادیب شافعی. او از خاندان محترمی بود که از آمِد (ه‍ م) به واسط کوچیده بود و به همین جهت به آمدی شهرت یافت. چندی به بغداد رفت و نزد فقیهان بزرگ آن شهر فقه شافعی آموخت و مدتی نیز در مدرسۀ ثقتیّۀ بغداد مُعید دروس شد...
  • آمدی، حسن | آمِدی، حسن بن بِشربن یحیی بصری، مکّنی به ابوالقاسم (د 371 ق/981 م)، نحوی و ناقد شعر. اصل او از آمد، ولی تولّد و وفاتش در بصره بود. معاصر ابن ندیم بود و نزد بزرگانی چون علی بن سلیمان ابن اخفش، ابن اسحاق زَجّاج، حامض، ابن سرّاج، ابن دُرَید و نَفطویه و غیره شاگردی کرد. شعر خوب می‌گفت و در نقد شعر استاد و به گفتۀ...
  • آمدی، رجب | آمِدی، رجب بن احمد قیصری رومی حنفی (د پس از 1078 ق / 1667 م)، دانشمند مشهور اهل سنّت. در آمِد (دیار بکر) دیده به جهان گشود. برخی او را بررسی، منسوب به بروسه یا بورسه (شهری در ترکیۀ کنونی) می‌دانند. در قیصریه (قیساریه) دانش آموخت و سپس به شهری از توابع ازمیر رفت و بنابر آنچه در پایان کتاب جامعُ الازهار آورده، ...
  • آمدی، سیف الدین | آمِدی، سیف‌الدّین ابوالحسن علی بن ابی علی بن محمد‌بن سالم تَغْلِبی (یا ثَعْلَبی) (551-631 ق / 1156-1234 م)، طبیب، فیلسوف، متکلم و اصولی، معاصر النّاصر لدین الله (575-622 ق / 1180-1225 م) خلیفۀ عباسی. نخست قرآن مجید را فراگرفت و کتابی در فقه بر مذهب امام احمد بن حنبل (164-241 ق / 780-855 م) خواند. پس از آن به ...
  • آمره ای | آمُره‌ای (لهجه)، یکی از لهجه‌های ایرانی که در دِه آمُره به آن تکلّم می‌شود. آمُره ده کوچکی است در حدود 30 کیلومتری جنوب شرقی تفرش که از جهت تقسیمات اداری کشوری از توابع بخش خلجستان شهرستان تفرش در استان مرکزی به شمار می‌رود. بر‌اساس سرشماری آبان 1355، آمره دارای 508 نفر جمعیت و 166 خانوار بوده است (سازمان برن...
  • آمل (شهر) | آمُل (شهر)، مرکز شهرستان آمل، واقع در میان جلگۀ مازندران و طرفین رود هراز، در °52 و ´21 طول شرقی و°36 و ´25 عرض شمالی، در فاصلۀ 18 کیلومتری جنوب دریای خزر و6 کیلومتری شمال پیشکوه البرز و 181 کیلومتری شمال شرقی تهران، با 80 متر ارتفاع از سطح دریای آزاد و 108 متر بلندی از سطح دریای خزر (فرهنگ جغرافیایی ایران، 3...
  • آمل (شهرستان) | آمُل، شهرستانی در استان مازندران به مساحت 803‘2کمـ2 با 610‘335 نفر جمعیت (سرشماری عمومی 1365 ش) که از شمال به دریای خزر، از شرق به شهرستان بابل، از جنوب به شهرستانهای دماوند، شمیران خط‌الرّأس اصلی رشته کوههای البرز) و از مغرب به شهرستان نور محدود است. این شهرستان در °35 و ´46 تا ‌°36 و ´43 عرض شمالی و °51 و ´...
  • آمل (ناحیه) | آمُل، ناحیه و شهری بسیار کهن، نزدیک ساحل چپ (غرب) رود جیحون در خراسان قدیم که بعدها نزدیک ویرانه‌های آن، شهر چارجو، یا چارجوی (چهار جوی) پدید آمد. این سرزمین اکنون بخشی از جمهوری شوروی سوسیالیستی ترکمنستان در اتحاد جماهیر شوروی است. وجه تسمیه: چنین به نظر می رسد که نام آمل خراسان از آمل طبرستان (مازندران) گرف...
  • آملی، ابوالحسین | آمُلی، ابوالحسین احمد بن حسین بن هارون اقطع، معروف به «سید مؤید باللـه» و «عضدالدوله» (333-421 ق / 945-1030 م)، فقیه، ادیب، محدث، مفسر و شاعر. وی از نوادگان زیدبن حسن مجتبی (ع) و از پیشوایان زیدیۀ طبرستان و معاصر صاحب بن عباد (326-385 ق / 938-995 م) بود و همراه برادر کهترش الناطق بالحق یحیی بن حسین (340-422 ق...
  • آملی، بهاءالدین | آمُلی، بهاءالدین حیدربن علی بن حیدر علوی حسینی (720- پس از 782 ق / 1320-1380 م)، عارف شیعی امامی. پس از تحصیل دانشهای متداول زمان در آمل و خراسان و اصفهان به مشاغل دیوانی پرداخت و به خدمت فخرالدوله شاه غازی بن زیار از ملوک رستمدار طبرستان درآمد و از خواص مجلس او گردید و سرانجام به وزارت رسید. در 30 سالگی تحول...
  • آملی، شیخ محمدتقی | آملی، شیخ محمّدتقی (1304-1391 ق / 1887-1971 م)، فقیه امامی، فرزند مولا محمد آملی، در تهران زاده شد و مقدّمات علوم را نزد پدر آموخت. پس از آن نزد عالمان دیگری مانند شیخ عبدالنّبی نوری و میرزا حسن کرمانشاهی درس خواند. در 1340 ق به نجف اشرف رفت و تا 1353 ق از محضر استادانی چون میرزای نایینی، و آقا ضیاء عراقی (ار...
  • آملی، عزالدین بن جعفر | آملی، عزّالدّین بن جعفربن شمس‌الدّین، از علمای مازندران در سدۀ 10 ق / 16 م. وی از معاصران و همدرسان محقق کَرَکی (د 940 ق / 1533 م) و ابراهیم بن سلیمان قطیفی (د پس از 945 ق / 1538 م) بوده است و هر سه تن از درس علی بن هلال جزایری، از شیوخ اجازات سدۀ 9، 10 ق، بهره برده‌اند. آملی در ساری درگذشت و آرامگاه وی در بی...
  • آملی، عزالدین محمد | آمُلی، عزالدین یا شمس‌الدین محمد بن محمود بن محمد‌بن علی بن یوسف الکاکیانی الخورانی الانزانی (د 753 ق / 1352 م)، دانشمند و نویسنده بزرگ شیعی مذهب (آقابزرگ، الذریعة، 17 / 240، به نقل از کاشف المعانی به خط آملی). قاضی نوراللـه شوشتری (2 / 213-216) تشیع وی را به ادلۀ گوناگون ثابت کرده است. از سرگذشت او چندان اطل...
  • آمنه، بنت ابان | آمِنه، بنت اَبان بن کُلَیب بن ربیعة بن عامر، از قبیلۀ بنی‌ابان و از زنان بلندآوازۀ دورۀ جاهلیت عربستان که به دلیری و بلندهمتی معروف بوده است. وی به همسری امیّة بن عبد شمس بن عبد مناف از قبیلۀ قریش درآمد. امیه تا پس از تولد پیامبر اکرم (ص)،570 م، زنده بوده است. عاص، ابوالعاص، ابوالعیص و عویص (که به اعیاص مشهور...
  • آمنه، بنت شرید | آمِنه، بنت شَرید، از زنان نام‌آور شیعی کوفه، همسر عمر و بن حَمِق خُزاعی (د 50 ق / 670 م)، که هر دو در شمار یاران وفادار علی ‌بن ابی‌طالب (ع) بودند. آمنه در فصاحت گفتار اشتهار تاریخی دارد. پس از شهادت حضرت امیر (ع)، معاویة‌ بن ابی سفیان اقدامات گسترده‌ای را به منظور دستگیری و کشتار شیعیان وی آغاز کرد و عمروبن ...
  • آمنه، بنت وهب | آمِنه، بنت وَهْب (د 46 قبل از هجرت / 576 م)، مادر پیامبر (ص) و محترم‌ترین بانوی قریش. پدرش وهب‌ بن عبد مناف بن زهرة‌ بن کلاب و مادرش برّة بنت عبدالعزی بن عثمان‌‌بن عبدالدار بن قصی ‌بن کلاب بوده است. گفته‌اند که سرپرستی او را عمویش وهیب‌ بن عبدمناف به عهده داشته است. آمنه در 54 یا 53 سال قبل از هجرت همسر عبدال...
  • آمودریا | آمودَرْیا، نام ایرانیِ رود معتبر آسیای مرکزی که 540‘2 کمـ طول دارد و از ارتفاعات رشته کوههای هندوکش و فلات پامیر سرچشمه می‌گیرد و پس از عبور از دشت ترکستان به دریاچۀ آرال می‌ریزد. نامها نام آمودریا در یونانی باستان اُکْسُس1، در لاتین اُکسوس2 و در نوشته‌های جغرافیادانان دورۀ اسلامی جیحون یاد شده است. احتمال دا...
  • آموزش و پرورش | آموزِش و پَروَرِش، مجلّۀ رسمی وزارت آموزش و پرورش که نخستین‌ بار در فروردین 1298 ش در زمان وزارت نصیر‌الدوله به نام مجلۀ اصول تعلیمات منتشر گردید، مدّت دو سال هر سال 6 شماره از آن انتشار یافت (یغمایی، 113). این نشریه مدت پنج سال تعطیل بود و پس از این فترت بار دیگر از فروردین 1304 تا اسفند 1306 ش بنام مجلۀ تعل...
  • آموزش و پرورش* |
  • آموزشگاه* |
  • آمین | آمین (= چنین باد، راست است)، واژه‌ای از ریشۀ «ا ـ م ـ ن» که در زبانهای سامی کهن به معنی استوار و ثابت به کار می‌رفته است، اما انتشار آن در جهان از زبان عبری آغاز شده است. در زبان عبری لفظ آمن نخست در قالب وصفی و به معنی درست و راست به کار می‌رفته است ولی در سفر اشعیاء (16:65) به صورت اسم به کار رفته است. در ت...
  • آن | آن، در لغت به معنای وقت و در اصطلاح فلاسفه حدّ فاصل یا فصل مشترک میان گذشته و آینده است (تهانوی، 1 / 98- 99؛ نصیرالدین، 137). فیلسوفان اسلامی بحث دربارۀ «آن» را ضمن مبحث زمان و گاهی نیز به‌عنوان ذیلی بر مبحث یاد شده مطرح كرده‌اند. این بحث به طور كلی در پیرامون دو موضوع می‌‌چرخد: یكی ماهیتِ «آن» و چگونگی رابطه...
  • آناتولی حصاری | آناتولی حِصاری، یا آنادلو حصاری، آقچه حِصار، گُزَل حِصار، گزلجه ‌حصار، یِنی حِصار، ینیجه حصار، و به عربی اَناضولی حصار و كوزَلْجَه ‌حِصار، قلعه و بارویی بزرگ و باشكوه بر كرانۀ آسیایی بغاز استانبول، یا تنگۀ بسفر كه در 797ق / 1395م به فرمان ایلدرم بایزید اول بنیاد نهاده شد. تاریخچه سلطان بایزید اول، امپراتور عث...
  • آناتولی* |
  • آناطولی حصاری* |
  • آناطولی* |
  • آنالوطیقا | آنالوطیقا، عنوان مبحثی از منطق ارسطو كه در كتاب ارگانون وی تحت همین عنوان در دو بخش تنظیم شده است (این واژه، معرب واژۀ یونانی آنالوتیكا به معنی تحلیل كردن است): آنالوطیقای اول و آنالوطیقای دوم. آنالوطیقای اول شامل دو قسمت است و به نظریۀ عمومی استنتاج قیاسی مربوط می‌‌شود. ارسطو در آنالوطیقای اول‌، ساختار عمومی...
  • آناکساگوراس | آناكْساگوراس، یا آنكساغورس (428-500 ق م)، فیلسوف یونانی. در كلازومنا واقع در ایونی در آسیای صغیر زاده شد و در لامپساكوس واقع در تروا در همان منطقه درگذشت. وی نخستین فیلسوفی است كه در آتن تدریس كرده است. پریكلس دولتمرد آتنی و اوریپیدِس شاعر و نویسندۀ یونانی از شاگردان او بوده‌اند.
  • آندره، تور | آنْدْره، تور (1885-1947 م)، اسلام‌شناس لوتری مذهب، سوئدی، استاد الهیات و اسقف شهر لینكوپینگ در جنوب غربی استكهلم. زندگی‌نامه آندره در ونا دیده به جهان گشود و در استكهلم درگذشت. تحصیلات عالی خود را در دانشگاه اوپسالا (شهری در شمال باختری استكهلم) به پایان برد و در 1927 م به استادی رشتۀ الهیات دانشگاه استكهلم ب...
  • آنندراج | آنَنْدْراج، فرهنگ فارسی، گردآوردۀ محمد پادشاه متخلص به «شاد»، فرزند غلام محیی‌الدین، منشی مهاراجه میرزا آنند گجپتی راج‌منه سلطان بهادر، حاكم ویجی نگر (ویجیه‌نگر) از ایالات دكن. این كتاب‌به اشارۀ ابن راجه و به نام او (آنندراج) تألیف شده است. كار تألیف كتاب، در 1306 ق / 1888 م به پایان رسید، و یك سال بعد، در 3 ...

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: