دائرة المعارف بزرگ اسلامی

نمایش تا از مورد
نتیجه جستجو برای :
  • آیین عالمشاهی | آیینِ عالَمْشاهی، تاریخی است به زبان فارسی، شامل بخشی از وقایع تاریخ هند در سدۀ 12 ق / 18 م، تألیف غلام ‌علی ‌خان پسر روشن‌الدّوله بهکهاری خان بهادر رستم جنگ (غلام ‌علی ‌خان، 18). نام اصلی کتاب شاه عالم‌نامه است و به عنوانهای آیین عالمشاهی، تاریخ عالمشاهی، تاریخ عالمنامه و شرفنامه (اته، 160, 268) نیز خوانده ش...
  • آیین نامه | آیین‌نامه، در زبان پهلوی آیین نامَگ یا ایوین نامگ، عنوان کتابها و رسالاتی به زبان پهلوی دربارۀ آداب و رسوم دربار، مراتب و مقامات بزرگان دولت و نمایندگان طبقات اجتماعی، قواعد و رسوم بازیها و سرگرمیها، آداب جنگ، آیینهای برگزاری جشنهای ایرانی مانند نوروز و مهرگان و موضوعات دینی، همراه با ذکر اسطوره‌ها، داستانها،...
  • آیینة سکندری | آیینۀ سِکَنْدَری، کتابی تاریخی به زبان فارسی نوشتۀ میرزا عبدالحسین خان معروف به آقاخان کرمانی(1270-1314 ق / 1854-1896 م). این کتابی در پی یک دوره تاریخ‌نویسی درباری، از کتب تاریخی درخور توجّه ایران در سدۀ اخیر به‌شمار می‌رود. میرزا آقاخان نوشتن این کتاب را ظاهراً پس از 1307 ق / 1890 م (تا احتمالاً 1309 و 1310...
  • آیینه جهان نما و طلسم گنج گشا | آیینۀ جَهانْ‌نُما وَ طِلِسْمِ گنْجْ‌گُشا، كتابی عرفانی به زبان فارسی نوشتۀ ابوسعید بن مجتبی یمانی یا یحیی یمنی كه به نام صدراعظم فخرالاسلام احمد خالدی نوشته شده است. كتاب نثری آمیخته به نظم دارد و موضوع اصلی آن عبارت است از بیان حقیقت انسان و اسرار و بدایع آفرینش وی، تا آینه‌ای باشد كه هر‌كس در آن می‌نگرد، شن...
  • آیینه اسکندری | آیینۀ اِسْكَنْدَری، داستانی منظوم در قالب مثنوی به بحر متقارب محذوف یا مقصور، به زبان فارسی، سرودۀ امیر خسرو دهلوی (651-725 ق / 1253-1324 م). این داستان یكی از پنج منظومه‌ای است كه امیرخسرو به پیروی از خمسه یا پنج گنج نظامی‌ ساخته است. آیینۀ اسكندری در این مجموعه كه آن نیز به پنج گنج معروف است، در برابر اسكند...
  • آیینه حکمت | آیینۀ حِكْمَت، كتابی فلسفی و كلامی ‌به زبان فارسی نوشتۀ میرزا حسن لاهیجی قمی ‌(د 1121 ق / 1709 م) پسر ملاعبدالرزاق لاهیجی قمی ‌(د 1072 ق / 1662 م). وی این كتاب را در باب آشتی دادن میان حكمت و شریعت و بیان یگانگی آن دو، ظاهراً در 1070 ق / 1660 م نوشته است. بسیاری از متفكران و حكمای بزرگ اسلامی‌ مانند ابوسلیمان...
  • آیینه شاهی | آیینۀ شاهی، كتابی فلسفی و اخلاقی به زبان فارسی نوشتۀ محمدبن مرتضی، معروف به ملامحسن فیض كاشانی (1008-1091 ق / 1599-1680 م). دانشمند بزرگ شیعی ایرانی و معاصر با شاه عباس دوم صفوی (1052-1077 ق / 1642-1666 م). این كتاب، ترجمۀ گزیده‌ای از اثر دیگر همین مؤلّف به نام ضیاءالقلب است كه به عربی نوشته شده است (مرعشی، 1...
  • آیینه عباسی | آیینۀ عَبّاسی، كتابی كلامی‌در ردّ بر یهود و نصارا به زبان فارسی، نوشتۀ ابواحمد محمدبن عبدالنبّی بن عبدالصّانع محدث اخباری نیشابوری معروف به میرزا محمد اخباری (1178-1332 ق / 1764-1816 م). نام كامل كتاب، آیینۀ عباسی در نمایش حق‌شناسی است كه به‌عنوان «امالی العباسی» یا « امالیة العباسی فی رد علی النصاری» نیز یاد...
  • ائمه اثنا عشر |
  • اب |
  • اب | اَب، در عربی به معنی پدر و دارای معانی فرعی جد یا یكی از اجداد، عم یا یكی از اعمام، شوی، صاحب و برخی معانی دیگر است. این كلمه، یك واژۀ بسیار كهن سامی، و به صورت bº، در همۀ زبانهای سامی‌ معروف است (نک‍ : قاموسها؛ نیز ولفنسون، 283؛ مشكور، 1 / 1 به بعد). شكل آرامی ‌كلمه یعنی abba در قرن اول میلادی، میان یهودیان ...
  • اِب |
  • ابا |
  • ابا* |
  • ابابیل | اَبابیل، واژۀ قرآنی به معنی دسته‌ها، گروهها (برای پرنده، اسب و شتر). این كلمه از الفاظ نادر است و تنها یك بار در قرآن (فیل / 105 / 3) به كار رفته و به همین جهت در كتابهای لغت و تفسیر بحثهای مفصلی برانگیخته است. پیش از وحی الهی، این كلمه در اشعار شاعران عرب جاهلی به كار رفته است. نخستین شاعر إِمْرَؤُ القَیس اس...
  • اباحه | اِباحه، اباحه از ریشۀ بَوح و بُؤوح به معنی اجازه دادن (فراهیدی، ازهری) و در شریعت اسلام از احكام پنجگانه است و در مورد فعلی گفته می‌شود كه براتیان و ترك آن پاداش و كیفری بار نیست. اباحه در عبادات مصداق ندارد (شهید اول، 1 / 31) چون فعل ترك در عبادات به قصد قربت و طاعت و به منظور كسب ثواب و اجتناب از معصیت است ...
  • اباحیه | اِباحِیه، گروههایی كه برخی از اعمال خلاف شرع را مباح پندارند. اباحه در لغت به معنای اجازه، و در اصطلاح، جایز شمردن محرّمات دینی است. بنابراین تعریف، امكان ظهور اباحه در میان پیروان تمامی ‌ادیان وجود دارد (ERE، ذیل نفض احكام). بعضی از مؤلفان كتابهای ملل و نحل در اسلام مثل بغدادی در الفَرق بین الفِرقَ (ص 172) و...
  • ابادان | اِبادان، مركز ایالت غربی جمهوری فدرال نیجریه، واقع در 160 كیلومتری شمال شرقی لاگوس، پایتخت این جمهوری با 000‘060‘1نفر جمعیت (سرشماری 1983م) («كتاب سال بریتانیكا»، 719) °7 و ´17 عرض شمالی و °3 و ´30 طول شرقی و 200 متر ارتفاع تقریبی از سطح دریا (بریتانیكا، ذیل نیجریه). نام آن به صورتهای اِبادان (دائرةالمعارف فا...
  • اِبادان |
  • ابار | اَبّار، ابوالعباس احمد بن علی بن مسلم نخشبی محدث بغداد (د 290 ق / 903 م). ابّار به معنی گَرْداندازِ نخل آمده و در مورد بعضی دیگر از کسانی که به ابّار معروف شده‌اند گفته شده است که به معنی سوزنگر (سوزن‌ساز) مشتق از «ابرة» به معنی سوزن است (سمعانی، 1 / 86) و ابن اثیر وجه تسمیۀ نخستین را خطا دانسته است (1 / 23)....
  • اباض | اُباض، ناحیه یا دشت و یا قریه‌ای در صحرای یمامه در شبه‌ جزیرۀ عربستان، یاقوت، یمامه را جزء اقلیم دوم و به قولی جزء اقلیم سوم به‌شمار آورده (4 / 1027) که در حدفاصل نجد و یمن قرار داشته و از شرق به بحرین و از غرب به حجاز محدود بوده است (دائرة‌المعارف القرن العشرین، ذیل یمامه). به گفتۀ ابن‌خلدون یمامه اقامتگاه م...
  • اباضه | اَباظه، عزیز بن محمد بن عثمان (1316-1393 ق / 1898-1973 م)، نمایشنامه‌نویس، شاعر، ادیب، و حقوقدان مصری. وی در «الرّبع مایة» واقع در الشرقیة زاده شد و در 1923م (1341ق) تحصیلات خود را در رشتۀ حقوق به پایان رسانید و چندی به وکالت پرداخت. آنگاه دادستان و سپس قاضی شد. در 1929 م (1348 ق) به عضویت مجلس نمایندگان مصر ...
  • اِباضیه |
  • اباضیّه | اِباضیّه، یا اَباضیّه، فرقه‌ای از خوارج منسوب به عبداللـه ابن اباض تمیمی و از کهن‌ترین فرق پیدا شده در بین مسلمانان. این گروه را پس از اهل سنت و تشیع می‌توان از لحاظ تاریخی مهم‌ترین فرقۀ اسلامی به حساب آورد. با اینکه این فرقه در برابر اکثریت عظیم امت اسلامی (اهل سنت و تشیع) گروه کوچکی به شمار می‌آیند، از لحاظ...
  • اباظه |
  • اباظه |
  • اباظه، عزیز | اَباظه، عزیز بن محمد بن عثمان (25 ربیع‌الاول 1316-1393 ق/ 13 اوت 1898-1973 م)، نمایشنامه‌نویس، شاعر، ادیب و حقوق‌دان مصری.
  • اباقاخان | اَباقاخان، یا اَبْقاخان و بنابر نوشتۀ مورخان عرب زبان «ابغا»، دومین ایلخان از ایلخانان مغول حاکم بر ایران و بزرگ‌ترین پسر هولاگوخان. او در 28 ارام آی یوندئیل (ماه اول از سال سگ به تقویم ترکی مغولی) مطابق با جمادی‌الاول 631 ق / فوریه 1234 م متولد شد و روز جمعه پنجم شون آی (ماه سیزدهم یا ماه کبیسه از ماههای مغو...
  • ابالیش | اَبالیش، زردشتی مسلمان شده‌ای که در قرن 3 ق / 9 م می‌زیسته و در نزد مأمون خلیفۀ عباسی (خلافت: 198 تا 218 ق / 814-833 م) و با حضور قاضی و وزیر اعظم او با آذرَ فَرْنْبَغ پسر فرخزاد که پیشوای زردشتیان در آن زمان بوده، مناظرۀ دینی کرده است. شرح این مناظره در رسالۀ کوچکی به زبان پهلوی (فارسی میانه) به نام گُجَسْتَ...
  • ابان احمر | اَبانِ اَحْمَر، ابوعبداللـه، ابان‌بن عثمان‌بن یحیی‌بن زکریایِ لؤلؤی بَجَلّی (د ح 200 ق / 815 م)، فقیه، محدث، ادیب و نسب‌شناس شیعی عراقی. سمعانی «احمر» را یکی از شاخه‌های قبیلۀ «ازد» دانسته است (1 / 124). دربارۀ عنوان «بجلی» او نظریات مختلفی ابراز شده است، برخی گفته‌اند که او وابسته به شاخه‌ای از قبیلۀ بنی‌سُل...
  • ابان احمر، ابوعبدالله | اَبانِ اَحْمَر (جایگزین مقالۀ دبا)، ابوعبدالله ابـان بن عثمان، راوی حدیث و اخبار تاریخی و ادبی در سدۀ 2‌ ق/ 8‌ م و از خواص اصحاب امام جعفر صادق (ع). یاقوت که همۀ اطلاعات خود را دربارۀ ابان احمر از فهرست‌ طوسی برگرفته، نسب پدر او را به‌‌صورت عثمان بن یحیی بن زکریا ضبط‌ کرده، و به‌ وی نسبت لؤلؤی نیز داده است (1...
  • ابان بن ابی عیاش | اَبانِ‌بْنِ اَبی عَیّاش، ابواسماعیل فیروز بصری تابعی (د 138 ق / 755 م)، محدث شیعی در سدۀ 2 ق / 8 م. سال مرگ او را حدود 140 ق / 757 م و 128 ق / 746 م نیز دانسته‌اند (ابن‌حجر، تقریب التهذیب، 1 / 31؛ ذهبی، 1 / 14). از تاریخ تولد و دیگر جزئیات زندگی ابن‌ابی‌عیاش چیز زیادی دانسته نیست، همین اندازه گفته شده که از م...
  • ابان بن تغلب | اَبانِ بْنِ تَغْلِب، ابوسعیدبن رُباح بَکری جُرَیری کِنْدی رَبَعی کوفی (د 141 ق / 758 م)، ادیب، قاری، فقیه، مفسّر و از محدّثان بنام امامیّه (نجاشی، 7- 8). بیش‌تر مآخذ کنیۀ او را ابوسعید و برخی ابوسعد (حافظ مزّی، 2 / 6؛ صفدی، 5 / 300) یا ابن سعید (حلّی، 12) آورده‌اند و برخی دیگر ابواُمیمة را نیز ذکر کرده‌اند (س...
  • ابان بن سعید | اَبانِ بْنِ سَعید (د 13 ق / 634 م)، از اصحاب پیامبر اسلام (ص). نسب‌نامۀ کامل او بدین‌گونه است: ابان‌بن سعیدبن امیة بن عبد شمس بن عبد مناف. چون جد پنجم وی عبد مناف است، می‌توان او را هم نسب پیامبر دانست. مادرش صفیّه یا هند، دختر مغیرة‌بن عبداللـه‌بن عمربن مخزوم است (خلیفة بن خیاط، 1 / 25؛ ابن حبان، 3 / 13؛ ابن...
  • ابان بن عبدالحميد لا حقی | اَبان بنِ عَبْدُالْحَمیدِ لاحِقی (د 200 ق / 816 م)، شاعر و ادیب عربی زبان ایرانی‌نژاد. جدش لاحق بن عُفَیْر راوی حدیث و مولای بنی رَقاش بود. نیاکانش ایرانی و ساکن فسا بودند (صولی، 40). اتهام آنان به یهودی بودن (فارق، 46) که از ابوعبیده سرچشمه گرفته (صولی، 36؛ ابوالفرج، 23 / 165)، بی‌اساس است. از دوران کودکی او...
  • ابان بن عثمان | اَبانِ بنِ عُثْمان، ابوسعید، ابان بن عثمان بن عفّان قرشی اموی مدنی (د 105 ق / 723 م)، فرزند سومین خلیفه (از خلفای راشدین)، محدّث و تابعی مشهور سدۀ 1 ق / 7 م و از حکام بنی‌امیه که گاه او را ابوعبداللـه (ابن حجر، تهذیب، 1 / 97) یا ابوعبداللـه مدنی (مزی، 2 / 16) خوانده‌اند. ابان برادر تنی عمرو و مادرشان ام عمرو،...
  • ابان بن ولید | اَبان بْنِ وَلید، ابن مالک بن ابی خُشَینۀ بَجَلی زیدی (د ح 125 ق / 743 م)، منسوب به زیدبن غوث بن انمار (ابن‌اثیر، اللباب، 1 / 518)، از کارگزاران و حکام عصر اموی و از اشراف عراق و رجال سیاسی دو سدۀ نخستین اسلامی. او در زمان حجاج بن یوسف (45-95 ق / 665-714 م) جزو کاتبان «دیوان ضیاع» و از امرای نظامی و مالی سواد...
  • ابّ | اِبّ، یا أَبّ (برخی از منابع از اِبّ و اَبّ به مثابۀ دو منطقه یاد كرده‌اند)، نام شهر و استانی در جمهوری عربی یمن، واقع در °45 طول شرقی و °15 عرض شمالی («اطلس بزرگ جهان»، 72). اب در اواسطۀ سدۀ 6 ق / 12 م یكی از «حصن»های یمن محسوب می‌شده (همدانی، 240) و در سدۀ 7 ق / 13 م یكی از قراءذی جِبْلة به شمار می‌رفته است...
  • ابّار |
  • ابتث |
  • ابتداء | اِبْتِداء، مصدرِ باب افتعال از ریشۀ بدء. فعلِ اِبتَدَأَ به معنی آغاز کردن به کاری یا چیزی است، اما مصدرِ آن در 5 مورد معانی اصطلاحی یافته است: 1. ابتداء به‌عنوان «امری عقلی و مفهومی کلّی» (که وجودش را خارج اعتباری است نه واقعی) بحثی است که ابوالبقاء (1 / 23) به آن پرداخته است. وی در این باره گوید: ابتداء بر س...
  • ابتر | اَبْتَر، دهستانی از بخش مرکزی شهرستان ایرانشهر در استان سیستان و بلوچستان، با 552‘1 کم‍2 وسعت (افشار، 300) که در انتهای شرقی شهرستان ایرانشهر واقع شده و از شمال به دهستان ایرندگان از بخش مرکزی شهرستان خاش، از مغرب به دهستان دامن، از جنوب به دهستان حومۀ بخش مرکزی شهرستان ایرانشهر و دهستان سرباز و از مشرق به ده...
  • ابتریه | اَبْتَریّه، یا بَتْریّه، یکی از فِرق زیدیه که به‌سبب اعتدال در عقایدشان در میان سایر گروههای شیعه جایگاه ویژه‌ای دارند. زیدیه نیز همچون پیروان مذاهب دیگر به چند فرقه تقسیم شده‌اند، چنانکه شمار فرقه‌های آن را بعضی سه (سمعانی، 2 / 78؛ علم‌الهدی، 185)، برخی چهار (مقریزی، 2 / 352) یا پنج (خوارزمی، 28، 29؛ ابوالمع...
  • ابجد | اَبْجَد (ا، ب، ج، د)، ترکیب ٤ صامت نخست از صامتهای بیست و دوگانۀ سامی ـ عربی که از باب اختصار بر ترتیب کهن الفبای عربی اطلاق شده است. از زمانی که در کنار خطهای شکل‌نگار (مصری) و الفباهای هجایی (میخی شرقی)، الفبایی مرکب از حروف صامت یافت شده، با 22 حرف از حروف ابجد آشنا شده‌ایم. اینک با توجه به کشفیات اخیر، شا...
  • ابجدی | اَبْجَدی، میرمحمد اسماعیل (سدۀ 12 ق / 18 م)، شاعر پارسی‌گو و اردوسرای هندی. پدرش، سیدشاه‌میر، از اهالی بیجاپور و از خویشان مورّخ مشهور، ملامحمدقاسم فرشته بود، و چنانکه ابجدی خود در دیوان اشعارش اشاره کرده، پدر و جدّش نیز شعر می‌سروده‌اند (محوی، الف، ب). پدرش از بیجاپور به چنگلپوت1 در کرناتک2 مهاجرت کرد و ابجد...
  • ابجر | اَبْجَر، ابوطالب عُبیداللـه (یا به قولی محمد) بن قاسم بن ضبیة (نویری، 4 / 297: مُنبِّه)، از مُغنّیان مشهور سدۀ 2 ق / 8 م. از زندگی او اطلاعات ناچیزی در دست است و اندک اطلاعات موجود را نیز فقط ابوالفرج اصفهانی آورده (3 / 344-350) و روایات او را نویری نقل کرده است (4 / 297). به گفتۀ ابوالفرج وی از مَدَنیانی بود...
  • ابخاز | اَبْخاز، یا ابخازیه، سرزمینی در شمال غرب قفقاز و کرانۀ شرقی دریای سیاه که نام کنونی آن جمهوری شوروی سوسیالیستی خودمختار ابخاز است و 600‘8 (آکینر، 222) یا 700‘8 کم‍ 2 («مردم قفقاز»، II / 373). وسعت و 000‘521 نفر جمعیت (آمار 1984 م) دارد که در هر کم‍ 2 حدود 60 نفر زندگی می‌کنند. این جمهوری بخشی از جمهوری شوروی ...
  • ابد | اَبَدْ، در لغت به معنای همیشه و همواره و بی‌انجام، دهر، دائم، قدیم و جاوید و جمع آن «آباد» و «اُبود» است و به معنای زمان هم آمده است. برخی از این معانی مدلول مطابقی واژۀ ابد و برخی دیگر مدلول غیرمطابقی و مجازی آن است. ابد و ابدی و ابدیت در اصطلاح دارای مفاهیم گوناگونی است: مفهوم دینی: این مفهوم از دیرباز در آ...
  • ابد |
  • ابداع | اِبْداع، مصدر باب افعال از مادۀ «بدع» به معنی آفرینش آغازین یا مطلق، یا چیزی را بدون نمونه و الگوی پیشین پدید آوردن (ابن منظور). در قرآن کریم این ماده دو بار در شکل «بدیع»، به معنی مُبْدع یا خالق و یک بار در شکل «اِبتدعوا» و به معنی از خود ساختن به کار رفته است: ... بَدیعُ السَّمٰواتِ و الاَرْضِ ... (بقره / 2...

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: