این مقاله به بازشناسی تصویر حلاج در آثار مولانا و واکاوی کلام مشهور «اناالحق» می پردازد و می خواهد نگاه مولوی را به احوال و آثار حلاج دنبال کند. مَشرب حلاج که مخالفان او از آن به «اتحاد» و «حلول» تعبیر می کنند، از نظر معتقدان او بیشتر به «استغراق» تعبیر می شود. مولانا در آثارش نام حلاج را به طور مکرّر ذکر کرده است. وی اندیشه حلاج را در آثار خود بازتاب داده و با همه مصایبی که بر حلاج رفته، او را سربلند و سعادتمند یافته است. پژوهش حاضر نشان می دهد که مولانا اندیشه حلاج را هضم و جذب کرده است.
نظریه هرمنوتیک در باب وجود در قالب عبارتی مشهور و در عین حال مبهم بیان می شود:«وجودی که می تواند فهمیده شود زبان است». آیا این عبارت تنها نظریه ای در مورد ماهیت زبانی فهم انسانی است یا اینکه نظریه ای در باب خود وجود نیز هست؟ و اگر هدف نظریه ای در باب وجود است آیا باید مطابق قرائت ژ.واتیمو آن را به عنوان نظریه ای پذیرفت که وجود را به تفاسیر تاریخی ارائه شده از آن تقلیل می دهد؟ مقاله حاضر در مخالفت با این دیدگاه وقرائت نسبی گرایانه و نام گرایانه، در صدد نشان دادن این نکته است که از نظر گادامر، که در این خصوص از متافیزیک قرون وسطایی الهام می پذیرد، این خود وجود است که در قالب زبان ما، خود را عرضه می دارد.
از اواخر عهد قاجار و در دوران سلطنت ناصرالدین شاه، تعدادی از زبدگان فكر و فرهنگ، متوجه اهمیت فرهنگ عامه یا فولكلور شدند و برای ثبت و ضبط آن آستینی بالا زدند. بیگمان در راس این گروه، ستاره درخشان ادب ایران، میرزا حبیب اصفهانی، روشنفكر و نثرنویس تبعیدی ایران در استانبول بود كه با دقت و در عین حال وسواسی پژوهشگرانه، نخستین آثار انتقادی را در عرصه ادب عامه ضبط و ثبت كرد.
در این مقاله ابتدا معنای لازمانی خداوند توضیح داده شده است. نویسنده نشان میدهد كه خدا باوران در اینكه خداوند سرمدی است به این معنا كه آغاز و انجام زمانی ندارد، ازلی و ابدی است، همداستاناند. ولی همه همِّ نویسنده معطوف به اثبات این است كه خداوند به كلی از زمان مبرا است و هرگز گرد زمان و عوارض آن بر ساحت كبریایش نمینشیند. و این همان نظریه«لازمانی بودن» خداوند است.
تأملی پیرامون «رابطه زبان و سیاست و ادبیات داستانی» رابطه «سیاست» و «ادبیات»، به قدمت رابطه «تمدن» و «نوشتار» است. به این اعتبار، میتوان پرسید آیا اصولاً امکان دارد به نوعی سازمان یافتگی اجتماعی نظممحور رسید که در آن «زبان» و به طور خاص «ادبیات» (یا روایت های مکتوب) در معنای خاصتر «کلمه» (معنی) را در مرکز دغدغههای خود قرار ندهند؟ و آیا جز «تخیل» (که در اینجا «داستان» نام میگیرد) برای زبان راه گریزی از خشونت قدرت وجود دارد؟
روایتی از جرم و جنایت در تهران عصر قاجار «چندی قبل یک طاقه لحاف ترمه در خانه معاون لشکر مفقود شده بود. این روزها یک تخته قالی از آنجا بردهاند. یاقوت نام، خانهزادِ خود را گرفته در خانه حبس کرده و هر روز او را چوب میزده تا این که مشارُالیه اقرار مینماید که برده به سیدحسن نام کالسکهچی شیخالاطبا، به دو تومان گرو گذارده ... حسن فلفلی، که از الواط و اشرار است و دیشب مست نموده در محله چالمیدان شرارت و هرزگی میکرد، گرفتار افواج پلیس شده، به اداره آوردند، با راپورت حالش نزد جناب وزیرنظام فرستاده شد که تنبیه شود ... یکی از فراشان ارفع والا عزالدوله میرود از دکان خبازی گذر پایچنار نان بگیرد، با اسداللهبیک، نایب قورخانه، نزاعشان شده چند نفر به حمایت طرفین برآمده، میخواستند نزاع نمایند.
فشانامچهها یا پشهنامهها در میان گونههای اسناد تاریخی، از جالبترین اسناد در حوزه مطالعات تاریخ اجتماعی به شمار میآیند. این دسته از اسناد، آگاهیهایی ارزشمندی از سنتها و رسوم خانوادهها و جامعه در گذشته، میزان رفاه، اوضاع اقتصادی و طبقات اجتماعی مردم ایران در سدههای پیشین را در خود دارند که از میان آنها میتوان به جزییات زندگی اجتماعی مردم ایران در یک دوره تاریخی دست یافت. پشهنامهها نمونههایی از انواع اسباب و لوازم زندگی، پوشاک، لوازم آرایش و ابزارهای گوناگون مورد نیاز یک زندگی نوپا را به همراه داشتند که به عنوان جهیزیه عروس سیاهه شده و به امضای داماد میرسیدند.
«اسلام هراسی» یا اسلام را به عنوان یک تهدید به حساب آوردن در چهار دهه اخیر عامل مهمی در رابطه میان غرب و مسلمانان به ویژه رابطه با کشورهایی که غرب با آن ها مشکل داشته بوده است. اسلام هراسی به لحاظ تاریخی در غرب پدیده ای قدیم است اما به لحاظ صورت بندی گفتمانی و مفاهیم و واژگان کلیدی آن جدید است. از نظر نشانهشناختی معمولاً هر گفتمانی حاوی مجموعهای از مفاهیم و گزاره های کلیدی است که یکی از این نشانهها نقشی کانونی دارد و سایر نشانهها حول آن به گردش در می آیند و معنایی را تولید می کنند که گفتمان خودی را برجسته و دیگری را طرد می کند و به حاشیه می راند.
ترجمه محسن محمودی، محمود مقدس مقاله حاضر بر پیشینه خصومت غرب نسبت به اسلام و مسلمانان تاکید میکند و در این راستا حوادث مهم تاریخی و نیز آرای شخصیتهای برجسته مسیحی را مورد تامل قرار میدهد. نویسنده ضمن اذعان به این نکته که اسلام و مسیحیت نه داتا و نه لزوماً با یکدیگر سر نزاع نداشتند و نیز بررسی وقایع مربوط به عصر حاکمیت مسلمانان در اسپانیا، دوران جنگهای صلیبی و آرای پاپها و متالهان مسیحی درباره مسلمانان، به چگونگی شکل گیری مفهومی به نام اروپا و جایگزینی آن با مسیحیت میپردازد و نشان میدهد چگونه با برساخت ترکهای عثمانی مسلمان به عنوان اغیار گفتمانی، مفهوم اروپا در مقابله با تهدید این دشمنان در آثار روشنفکران اروپایی نمود یافت. در پایان نیز نویسنده با توجه به تجربیات شخصی خود گریزی به مسایل امروز میزند.
الحمرا نام کاخی است در كشور اسپانیا که از معروفترین بناها و آثار معماری اسلامی در جهان به شمار میرود. این عمارت دارای چند بخش مجزاست و هر بخش در دورههای مختلف بنا شده است. پیشینه اولیه الحمرا به قرن سیزدهم میلادی باز میگردد ولی عمر بعضی از بخش های آن تا قرن شانزدهم هم میرسد. الحمرا دارای سه بخش است: بارگاه، شبستان و حرمسرا. برج كمارس در انتهای شمالی شبستان قرار دارد. بخشهایی از كتاب زیبایی و اسلام: زیباییشناسی در هنر و معماری اسلامی، به معرفی و تحلیل عناصر زیباییشناختی این برج اختصاص دارد كه برگردان فارسی آن را در اینجا میخوانید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید