مقالات

نمایش تا از مورد
نتیجه جستجو برای :
  • پامپلونا | پامْپْلونا (عربی‌: بَنْبَلونه‌)، مركز استان‌ ناوارا در شمال‌ اسپانیا. این‌ شهر با 300‘189 تن‌ جمعیت‌ (1383ش‌ / 2004م‌) در °42 و ´49 عرض‌ شمالی‌ و 1 و 38 طول‌ غربی‌ در ساحل‌ غربی‌ رودخانۀ آرگا ــ یكی‌ از شاخه‌های‌ رود اِبرو ــ در دامنۀ غربی‌ كوههای‌ پیرنه‌ و حدود 350 كیلومتری‌ مادرید واقع‌ است‌
  • پای ین مهو |
  • پانی پتی، محمد | پانیْ پَتی‌، محمدبن‌ محمود ملقب‌ به‌ جلال‌الدین‌ محمدكبیر الاولیاء (د 765ق‌ / 1363م‌)، صوفی‌ برجستۀ طریقۀ چشتیۀ صابریه‌ در هند.
  • پاییزی نسوی |
  • پاوه | پاوه‌، شهرستان‌ و شهری‌ در استان‌ كرمانشاه‌.
  • پانی پتی، ثناءالله | پانیْ پَتی‌، ثناءالله‌، قاضی‌ محمد ثناءالله‌ پانی‌ پتی‌ عثمانی‌ (1143-1225ق‌ / 1730-1810م‌)، صوفی‌ برجستۀ طریقۀ مجددی‌ نقشبندی‌، عالم‌ و فقیه‌ حنفی‌ شبه‌ قاره‌.
  • پانی پت | ​​​​​​​پانیْ پَت‌، شهری‌ در شرق‌ ایالت‌ هاریانا، در شمال‌ غربی‌ هند و مركز ناحیه‌ای‌ به‌ همین‌ نام‌، در 92 كیلومتری‌ شمال‌ غربی‌ دهلی‌.
  • پترووارادین |
  • پترونه خلیل | پَتْرونه‌ خَلیل‌، شورشی‌ِ دورۀ نوگرایی‌ در كشور عثمانی‌. او عامل‌ اصلی‌ قیامهای‌ خیابانی‌ استانبول‌ در نیمۀ سدۀ 12ق‌ / 18م‌ بود كه‌ موجب‌ قتل‌ وزیر و خلع‌ سلطان‌ عثمانی‌ گردید.
  • پته دوزی |
  • پته |
  • پتنی |
  • پتنه | پَتْنَه‌، شهر و ناحیه‌ای‌ تاریخی‌ و مركز ایالت‌ بهار (بیهار) در شمال‌ شرقی‌ هند.
  • پچنگها | پِچْنِگْها، از اقوام‌ ترك‌ تبار آسیای‌ مركزی‌. این‌ قوم‌ مدتی‌ در سرزمین‌ روسیه‌ و نزدیكی‌ بلاد روم‌ (آسیای‌ صغیر) می‌زیستند ( بروكهاوس‌، XXIII(A) / 538).
  • پچوی | پِچوی‌1، یا پچ‌، پِكس‌، شهری‌ در جنوب‌ غربی‌ مجارستان‌. این‌ شهر در °42 و ´40 عرض‌ شمالی‌ و °20 و ´19 طول‌ شرقی‌ با 332‘157 تن‌ جمعیت‌ (در 1379ش‌ / 2000م‌)، یكی‌ از 5 شهر بزرگ‌ مجارستان‌ به‌ شمار می‌رود.
  • پچوی | پَچَوی‌، ابراهیم‌ (982- ح‌ 1060 ق‌ / 1574-1650 م‌)، منسوب‌ به‌ ناحیۀ پچ‌ در مجارستان‌، مورخ‌ و دیوان‌سالار دستگاه‌ امپراتوری‌ عثمانی‌. شرح‌ احوال‌ پچوی‌ كه‌ به‌ سبب‌ اشارات‌ و تصریحات‌ خود وی‌ تقریباً روشن‌ است‌
  • پدر سالاری |
  • پراچی | پَراچی‌، زبان‌ طایفۀ ایرانی‌ تبار پراچی‌ در افغانستان‌ و پاكستان‌، و از زبانهای‌ ایرانی‌ نو جنوب‌ شرقی‌. برخی‌ به‌ غلط زبان‌ پراچی‌ را جزو گویشهای‌ پامیری‌ به‌ شمار آورده‌اند (برای‌ مثال‌، نک‍ : پروشانی‌، 465-466؛ یارشاطر، «زبانها...»)، در صورتی‌ كه‌ گویشهای‌ پامیری‌ شاخه‌ای‌ از زبانهای‌ ایرانی‌ شمال‌ شرقی‌ ه...
  • پرتو اصفهانی | پَرْتوِ اِصْفَهانی‌، میرزا علی‌ رضا مشهور به‌ میرزا آقاجان‌، متخلص‌ به‌ پرتو، شاعر و خوش‌نویس‌ سدۀ 13ق‌ / 19م‌. از تاریخ‌ ولادت‌ و درگذشت‌ وی‌ اطلاع‌ دقیقی‌ در دست‌ نیست‌.
  • پرت سودان | پُرْتْ سودان‌، (عربی‌: بورسودان‌، بورتسودان‌)، بندری‌ در جمهوری‌ سودان‌ در كرانۀ دریای‌ سرخ‌. این‌ بندر در °19 و ´37 عرض‌ شمالی‌ و °37 و ´13 طول‌ شرقی‌ در استان‌ بحرالاحمر قرار دارد و جمعیت‌ آن‌ در 1383ش‌ / 2004م‌ حدود 100‘459 تن‌ برآورد شده‌ است‌
  • پرت سعید | پُرْت‌ سَعید، یا بورسعید، استان‌ (محافظه‌) و شهری‌ بندری‌ در كرانۀ دریای‌ مدیترانه‌، در شمال‌ شرقی‌ مصر واقع‌ در دهانۀ كانال‌ سوئز.
  • پرده | پَرْده‌، اصطلاحی‌ در موسیقیِ ایران‌ و جهان‌ اسلام‌ كه‌ در حوزه‌های‌ زمانی‌ و مكانی‌ مختلف‌ به‌ معنی‌ مرتبط اما متفاوتی‌ در پیوند با سیستم‌ مُدال‌ و نیز ساختار سازهای‌ زهی‌ به‌كار رفته‌ است‌.
  • پرچم | پَرْچَم‌، روزنامه‌، سپس‌ دو هفته‌نامه‌ و بعداً هفته‌ نامه‌ای‌ كه‌ احمد كسروی‌ تبریزی‌ (مق 1324ش‌ / 1946م‌) در دورۀ پس‌ از شهریور 1320 در تهران‌ منتشر می‌كرد.
  • پرتوی شیرازی | پَرْتویِ شیرازی‌، شاعر سدۀ 9 و اوایل ‌سدۀ 10ق‌. همۀ تذكره‌نویسان‌، حتى‌ معاصرانش‌ مانند علیشیر نوایی‌ (ص‌ 397) و سام‌ میرزا (ص‌ 86) وی‌ را شیرازی‌ دانسته‌اند
  • پرده خوانی | پَرْده‌خوانی‌، هنری‌ از هنرهای‌ نمایشی‌ عامه‌ كه‌ به‌ نقل‌ واقعه‌های‌ مذهبی‌، به‌ ویژه‌ واقعۀ عاشورا از روی‌ تصاویر نقاشی‌ شده‌ روی‌ پرده‌ اختصاص‌ دارد.
  • پرچم | پَرْچَم‌، قطعه‌ای‌ پارچۀ منقوش‌ به‌ نشانی‌ خاص‌ كه‌ معمولاً به‌ میله‌ای‌ آویخته‌ می‌شود و به‌ عنوان‌ نماد یك‌ قوم‌، كشور، آرمان‌ و یا سازمان‌ معینی‌ به‌ كار می‌رود. در گذشته‌ گاه‌ از پوست‌ به‌ جای‌ پارچه‌ استفاده‌ می‌شده‌ است‌.
  • پرسه |
  • پرک | پِرَك‌، استانی‌ در شمال‌ غربی‌ مالزی‌. پرك‌ در زبان‌ مالایایی‌ و خمری‌ به‌ معنی‌ نقره‌ است‌.
  • پرده داری | پَرْده‌داری‌ (حجابت‌)، از مناصب‌ مهم‌ دربار خلفا و فرمانروایان‌. متصدی‌ این‌ منصب‌ حساس‌ را پرده‌دار (حاجب‌) می‌خواندند كه‌ در دوره‌هایی‌ از قدرت‌ بسیار برخوردار بود و نزدیك‌ ترین‌ كس‌ به‌ خلیفه‌ یا سلطان‌ به‌ شمار می‌رفت‌.
  • پرچین کاری | پَرْچینْ كاری‌، گونه‌ای‌ تزیینِ بنا با سنگهای‌ نیمه‌ قیمتی‌ در معماری‌ شبه‌ قارۀ هند. در این‌ هنر برای‌ ایجاد نقشهای‌ تزیینی‌ قطعه‌های‌ كوچكی‌ از سنگهای‌ رنگی‌ در مرمر نشانده‌ می‌شود
  • پرکلس | پِرُكْلُس‌1 (در منابع‌ اسلامی‌: ابرقُلُس‌، برقلس‌، برقلیس‌، یا فورقلس‌)، مهم‌ترین‌ فیلسوف‌ نوافلاطونی‌ قرن‌ 5 م‌. وی‌ پس‌ از درگذشت‌ دُمْنینوس‌ِ لاریسایی‌ جانشین‌ و خلیفۀ او در آكادمی‌ِ آتن‌ شد و به‌ همین‌ جهت‌، او را «دیادُخُس‌» (یعنی‌ خلیفه‌ یا عقیب‌) لقب‌ داده‌اند.
  • پروانه* |
  • پرگا |
  • پرلاک | پِرْلاك‌، بندری‌ در اندونزی‌ و قلمرو قدیم‌ترین‌ سلسله‌ای‌ از شاهان‌ مسلمان‌ به‌ همین‌ نام‌ در سوماترای‌ شمالی‌.
  • پروین |
  • پروانه، خاندان | پَرْوانه‌، خانْدان‌، از خاندانهای‌ حكومتگر ایرانی‌ تبار آسیای‌ صغیر (649-700ق‌ / 1251-1301م‌)، كه‌ روزگاری‌ به‌ عنوان‌ تابع‌ دولت‌ سلاجقۀ روم‌، و دوره‌ای‌ دیگر به‌طور مستقل‌ بر بخشی‌ از آناتولی‌، شامل‌ سینوپ‌، سامسون‌ وجانیك‌، واقع‌ در بخش‌ میانی‌ و غرب‌ دریای‌ سیاه‌ فرمان‌ راندند.
  • پری | پَری‌، موجودی‌ وهمیِ ماورای‌ طبیعی‌ در اندیشه‌ و باورهای‌ مردم‌ جامعه‌های‌ كهن‌ سنتی‌ ایران‌.
  • پرورش | پَرْوَرِش‌، نشریه‌ای‌ سیاسی‌ - اجتماعی‌ به‌ مدیریت‌ علی‌ محمد كاشانی‌ (پرورش‌) كه‌ روز جمعه‌ 10 صفر 1318ق‌ / 8 ژوئن‌ 1900م‌ به‌ زبان‌ فارسی‌ در قاهره‌ آغاز به‌ انتشار كرد.
  • پرگنه | پَرْگَنه‌، كوچك‌ترین‌ واحد تقسیمات‌ كشوری‌ در شبه‌ قارۀ هند در دورۀ مغول‌ و پس‌ از آن‌، كه‌ بر چند روستا یا بر بخشی‌ از یك‌ ناحیه‌ یا «سركار» اطلاق‌ می‌شده‌ است‌.
  • پروین اعتصامی | پَرْوینِ اِعْتِصامی‌، از شاعران‌ زن‌ ایرانی‌ و بلند آوازه‌ترین‌ِ ایشان‌ كه‌ زندگی‌ پربار، شخصیت‌ و اندیشۀ والای‌ او و نیز وجود معانی‌ بلند در سروده‌هایش‌، او را از جایگاهی‌ ممتاز در ادب‌ فارسی‌ برخوردار كرده‌ است‌.
  • پروان | پَرْوان‌، استان‌ (ولایت‌) و شهری‌ كهن‌ در افغانستان‌. نویسندگان‌ متقدم‌ اسلامی‌ این‌ نام‌ را افزون‌ بر پروان‌ (بیهقی‌، 321؛ گردیزی‌، 169)، به‌ صورتهای‌ فروان‌ (ابن‌ حوقل‌، 1 / 428؛ اصطخری‌، 277) و بروان‌ ( حدود...،393؛ مقدسی‌، 50؛ یعقوبی‌، 288) نیز آورده‌اند.
  • پریشان |
  • پریزرن | پِریزْرِن‌، شهری‌ كهن‌ در استان‌ خودمختار كوزوو ـ متوهیای‌ جمهوری‌ صربستان‌ و مونتنگرو. این‌ شهر در °42 و ´12 عرض‌ شمالی‌ و °20 و ´44 طول‌ شرقی‌ در دامنه‌های‌ رشته‌ كوه‌ شار در جنوب‌ استان‌ كوزوو واقع‌ است‌ و رودخانۀ بیستْریكا از میان‌ آن‌ می‌گذرد.
  • پریزاد، مدرسه | پَریزاد، مَدْرِسه‌، از بناهای‌ دورۀ شاهرخ‌ تیموری‌ (سل‍ 807-850ق‌ / 1405-1446م‌) در مشهد، واقع‌ در مجموعۀ آستان‌ قدس‌ رضوی‌. مشهور است‌ كه‌ بانی‌ آن‌ پریزاد، ندیمۀ گوهرشاد آغا، همسر شاهرخ‌ بوده‌ است‌.
  • پری خان خانم | پَریْ‌خانْ خانُم‌ (رجب‌ 955- رجب‌ 985 / اوت‌ 1548- سپتامبر 1577)، دختر شاه‌ طهماسب‌ اول‌ صفوی‌ و بانویی‌ سیاستمدار و قدرتمند كه‌ در تحولات‌ سیاسی‌ دورۀ خود نقشی‌ مهم‌ داشت‌.
  • پری خوانی | پَریْ خوانی‌، یا پری‌ داری‌، كار كسی‌ كه‌ با افسون‌ و وِرد پری‌ (ه‍ م) را فرا خواند و رام‌ و تسخیر خود كند و در بر آوردن‌ خواسته‌هایش‌ او را به‌ كار گیرد.
  • پریم | پِریم‌، یا بَریم‌، جزیره‌ای‌ آتشفشانی‌ در تنگۀ باب‌ المندب‌ در جمهوری‌ یمن‌.
  • پریم | پِریم‌، نام‌ منطقه‌ای‌ تاریخی‌ در جنوب‌ ساری‌ و پایتخت‌ كوهستانی‌ اسپهبدان‌ طبرستان‌، امروزه‌ باعنوان‌ فریم‌ نام‌ دهستانی‌ از بخش‌ دودانگه‌ به‌ مركزیت‌ روستای‌ محمدآباد واقع‌ در شهرستان‌ ساری‌.
  • پریشان لر | پَریشانِ لُر، ملاابوالقاسم‌ مشهور به‌ ملاپریشان‌، عارف‌ و شاعر نامدار لُر.
  • پریشان | پَریشان‌، دریاچه‌ای‌ در استان‌ فارس‌.

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: