مقالات

نمایش تا از مورد
نتیجه جستجو برای :
  • پتنه | پَتْنَه‌، شهر و ناحیه‌ای‌ تاریخی‌ و مركز ایالت‌ بهار (بیهار) در شمال‌ شرقی‌ هند.
  • پچنگها | پِچْنِگْها، از اقوام‌ ترك‌ تبار آسیای‌ مركزی‌. این‌ قوم‌ مدتی‌ در سرزمین‌ روسیه‌ و نزدیكی‌ بلاد روم‌ (آسیای‌ صغیر) می‌زیستند ( بروكهاوس‌، XXIII(A) / 538).
  • پچوی | پِچوی‌1، یا پچ‌، پِكس‌، شهری‌ در جنوب‌ غربی‌ مجارستان‌. این‌ شهر در °42 و ´40 عرض‌ شمالی‌ و °20 و ´19 طول‌ شرقی‌ با 332‘157 تن‌ جمعیت‌ (در 1379ش‌ / 2000م‌)، یكی‌ از 5 شهر بزرگ‌ مجارستان‌ به‌ شمار می‌رود.
  • پچوی | پَچَوی‌، ابراهیم‌ (982- ح‌ 1060 ق‌ / 1574-1650 م‌)، منسوب‌ به‌ ناحیۀ پچ‌ در مجارستان‌، مورخ‌ و دیوان‌سالار دستگاه‌ امپراتوری‌ عثمانی‌. شرح‌ احوال‌ پچوی‌ كه‌ به‌ سبب‌ اشارات‌ و تصریحات‌ خود وی‌ تقریباً روشن‌ است‌
  • پدر سالاری |
  • پراچی | پَراچی‌، زبان‌ طایفۀ ایرانی‌ تبار پراچی‌ در افغانستان‌ و پاكستان‌، و از زبانهای‌ ایرانی‌ نو جنوب‌ شرقی‌. برخی‌ به‌ غلط زبان‌ پراچی‌ را جزو گویشهای‌ پامیری‌ به‌ شمار آورده‌اند (برای‌ مثال‌، نک‍ : پروشانی‌، 465-466؛ یارشاطر، «زبانها...»)، در صورتی‌ كه‌ گویشهای‌ پامیری‌ شاخه‌ای‌ از زبانهای‌ ایرانی‌ شمال‌ شرقی‌ ه...
  • پرتو اصفهانی | پَرْتوِ اِصْفَهانی‌، میرزا علی‌ رضا مشهور به‌ میرزا آقاجان‌، متخلص‌ به‌ پرتو، شاعر و خوش‌نویس‌ سدۀ 13ق‌ / 19م‌. از تاریخ‌ ولادت‌ و درگذشت‌ وی‌ اطلاع‌ دقیقی‌ در دست‌ نیست‌.
  • پرت سودان | پُرْتْ سودان‌، (عربی‌: بورسودان‌، بورتسودان‌)، بندری‌ در جمهوری‌ سودان‌ در كرانۀ دریای‌ سرخ‌. این‌ بندر در °19 و ´37 عرض‌ شمالی‌ و °37 و ´13 طول‌ شرقی‌ در استان‌ بحرالاحمر قرار دارد و جمعیت‌ آن‌ در 1383ش‌ / 2004م‌ حدود 100‘459 تن‌ برآورد شده‌ است‌
  • پرت سعید | پُرْت‌ سَعید، یا بورسعید، استان‌ (محافظه‌) و شهری‌ بندری‌ در كرانۀ دریای‌ مدیترانه‌، در شمال‌ شرقی‌ مصر واقع‌ در دهانۀ كانال‌ سوئز.
  • پرده | پَرْده‌، اصطلاحی‌ در موسیقیِ ایران‌ و جهان‌ اسلام‌ كه‌ در حوزه‌های‌ زمانی‌ و مكانی‌ مختلف‌ به‌ معنی‌ مرتبط اما متفاوتی‌ در پیوند با سیستم‌ مُدال‌ و نیز ساختار سازهای‌ زهی‌ به‌كار رفته‌ است‌.
  • پرچم | پَرْچَم‌، روزنامه‌، سپس‌ دو هفته‌نامه‌ و بعداً هفته‌ نامه‌ای‌ كه‌ احمد كسروی‌ تبریزی‌ (مق 1324ش‌ / 1946م‌) در دورۀ پس‌ از شهریور 1320 در تهران‌ منتشر می‌كرد.
  • پرتوی شیرازی | پَرْتویِ شیرازی‌، شاعر سدۀ 9 و اوایل ‌سدۀ 10ق‌. همۀ تذكره‌نویسان‌، حتى‌ معاصرانش‌ مانند علیشیر نوایی‌ (ص‌ 397) و سام‌ میرزا (ص‌ 86) وی‌ را شیرازی‌ دانسته‌اند
  • پرده خوانی | پَرْده‌خوانی‌، هنری‌ از هنرهای‌ نمایشی‌ عامه‌ كه‌ به‌ نقل‌ واقعه‌های‌ مذهبی‌، به‌ ویژه‌ واقعۀ عاشورا از روی‌ تصاویر نقاشی‌ شده‌ روی‌ پرده‌ اختصاص‌ دارد.
  • پرچم | پَرْچَم‌، قطعه‌ای‌ پارچۀ منقوش‌ به‌ نشانی‌ خاص‌ كه‌ معمولاً به‌ میله‌ای‌ آویخته‌ می‌شود و به‌ عنوان‌ نماد یك‌ قوم‌، كشور، آرمان‌ و یا سازمان‌ معینی‌ به‌ كار می‌رود. در گذشته‌ گاه‌ از پوست‌ به‌ جای‌ پارچه‌ استفاده‌ می‌شده‌ است‌.
  • پرسه |
  • پرک | پِرَك‌، استانی‌ در شمال‌ غربی‌ مالزی‌. پرك‌ در زبان‌ مالایایی‌ و خمری‌ به‌ معنی‌ نقره‌ است‌.
  • پرده داری | پَرْده‌داری‌ (حجابت‌)، از مناصب‌ مهم‌ دربار خلفا و فرمانروایان‌. متصدی‌ این‌ منصب‌ حساس‌ را پرده‌دار (حاجب‌) می‌خواندند كه‌ در دوره‌هایی‌ از قدرت‌ بسیار برخوردار بود و نزدیك‌ ترین‌ كس‌ به‌ خلیفه‌ یا سلطان‌ به‌ شمار می‌رفت‌.
  • پرچین کاری | پَرْچینْ كاری‌، گونه‌ای‌ تزیینِ بنا با سنگهای‌ نیمه‌ قیمتی‌ در معماری‌ شبه‌ قارۀ هند. در این‌ هنر برای‌ ایجاد نقشهای‌ تزیینی‌ قطعه‌های‌ كوچكی‌ از سنگهای‌ رنگی‌ در مرمر نشانده‌ می‌شود
  • پرکلس | پِرُكْلُس‌1 (در منابع‌ اسلامی‌: ابرقُلُس‌، برقلس‌، برقلیس‌، یا فورقلس‌)، مهم‌ترین‌ فیلسوف‌ نوافلاطونی‌ قرن‌ 5 م‌. وی‌ پس‌ از درگذشت‌ دُمْنینوس‌ِ لاریسایی‌ جانشین‌ و خلیفۀ او در آكادمی‌ِ آتن‌ شد و به‌ همین‌ جهت‌، او را «دیادُخُس‌» (یعنی‌ خلیفه‌ یا عقیب‌) لقب‌ داده‌اند.
  • پروانه* |
  • پرگا |
  • پرلاک | پِرْلاك‌، بندری‌ در اندونزی‌ و قلمرو قدیم‌ترین‌ سلسله‌ای‌ از شاهان‌ مسلمان‌ به‌ همین‌ نام‌ در سوماترای‌ شمالی‌.
  • پروین |
  • پروانه، خاندان | پَرْوانه‌، خانْدان‌، از خاندانهای‌ حكومتگر ایرانی‌ تبار آسیای‌ صغیر (649-700ق‌ / 1251-1301م‌)، كه‌ روزگاری‌ به‌ عنوان‌ تابع‌ دولت‌ سلاجقۀ روم‌، و دوره‌ای‌ دیگر به‌طور مستقل‌ بر بخشی‌ از آناتولی‌، شامل‌ سینوپ‌، سامسون‌ وجانیك‌، واقع‌ در بخش‌ میانی‌ و غرب‌ دریای‌ سیاه‌ فرمان‌ راندند.
  • پری | پَری‌، موجودی‌ وهمیِ ماورای‌ طبیعی‌ در اندیشه‌ و باورهای‌ مردم‌ جامعه‌های‌ كهن‌ سنتی‌ ایران‌.
  • پرورش | پَرْوَرِش‌، نشریه‌ای‌ سیاسی‌ - اجتماعی‌ به‌ مدیریت‌ علی‌ محمد كاشانی‌ (پرورش‌) كه‌ روز جمعه‌ 10 صفر 1318ق‌ / 8 ژوئن‌ 1900م‌ به‌ زبان‌ فارسی‌ در قاهره‌ آغاز به‌ انتشار كرد.
  • پرگنه | پَرْگَنه‌، كوچك‌ترین‌ واحد تقسیمات‌ كشوری‌ در شبه‌ قارۀ هند در دورۀ مغول‌ و پس‌ از آن‌، كه‌ بر چند روستا یا بر بخشی‌ از یك‌ ناحیه‌ یا «سركار» اطلاق‌ می‌شده‌ است‌.
  • پروین اعتصامی | پَرْوینِ اِعْتِصامی‌، از شاعران‌ زن‌ ایرانی‌ و بلند آوازه‌ترین‌ِ ایشان‌ كه‌ زندگی‌ پربار، شخصیت‌ و اندیشۀ والای‌ او و نیز وجود معانی‌ بلند در سروده‌هایش‌، او را از جایگاهی‌ ممتاز در ادب‌ فارسی‌ برخوردار كرده‌ است‌.
  • پروان | پَرْوان‌، استان‌ (ولایت‌) و شهری‌ كهن‌ در افغانستان‌. نویسندگان‌ متقدم‌ اسلامی‌ این‌ نام‌ را افزون‌ بر پروان‌ (بیهقی‌، 321؛ گردیزی‌، 169)، به‌ صورتهای‌ فروان‌ (ابن‌ حوقل‌، 1 / 428؛ اصطخری‌، 277) و بروان‌ ( حدود...،393؛ مقدسی‌، 50؛ یعقوبی‌، 288) نیز آورده‌اند.
  • پریشان |
  • پریزرن | پِریزْرِن‌، شهری‌ كهن‌ در استان‌ خودمختار كوزوو ـ متوهیای‌ جمهوری‌ صربستان‌ و مونتنگرو. این‌ شهر در °42 و ´12 عرض‌ شمالی‌ و °20 و ´44 طول‌ شرقی‌ در دامنه‌های‌ رشته‌ كوه‌ شار در جنوب‌ استان‌ كوزوو واقع‌ است‌ و رودخانۀ بیستْریكا از میان‌ آن‌ می‌گذرد.
  • پریزاد، مدرسه | پَریزاد، مَدْرِسه‌، از بناهای‌ دورۀ شاهرخ‌ تیموری‌ (سل‍ 807-850ق‌ / 1405-1446م‌) در مشهد، واقع‌ در مجموعۀ آستان‌ قدس‌ رضوی‌. مشهور است‌ كه‌ بانی‌ آن‌ پریزاد، ندیمۀ گوهرشاد آغا، همسر شاهرخ‌ بوده‌ است‌.
  • پری خان خانم | پَریْ‌خانْ خانُم‌ (رجب‌ 955- رجب‌ 985 / اوت‌ 1548- سپتامبر 1577)، دختر شاه‌ طهماسب‌ اول‌ صفوی‌ و بانویی‌ سیاستمدار و قدرتمند كه‌ در تحولات‌ سیاسی‌ دورۀ خود نقشی‌ مهم‌ داشت‌.
  • پری خوانی | پَریْ خوانی‌، یا پری‌ داری‌، كار كسی‌ كه‌ با افسون‌ و وِرد پری‌ (ه‍ م) را فرا خواند و رام‌ و تسخیر خود كند و در بر آوردن‌ خواسته‌هایش‌ او را به‌ كار گیرد.
  • پریم | پِریم‌، یا بَریم‌، جزیره‌ای‌ آتشفشانی‌ در تنگۀ باب‌ المندب‌ در جمهوری‌ یمن‌.
  • پریم | پِریم‌، نام‌ منطقه‌ای‌ تاریخی‌ در جنوب‌ ساری‌ و پایتخت‌ كوهستانی‌ اسپهبدان‌ طبرستان‌، امروزه‌ باعنوان‌ فریم‌ نام‌ دهستانی‌ از بخش‌ دودانگه‌ به‌ مركزیت‌ روستای‌ محمدآباد واقع‌ در شهرستان‌ ساری‌.
  • پریشان لر | پَریشانِ لُر، ملاابوالقاسم‌ مشهور به‌ ملاپریشان‌، عارف‌ و شاعر نامدار لُر.
  • پریشان | پَریشان‌، دریاچه‌ای‌ در استان‌ فارس‌.
  • پریلپ |
  • پریشتینا | پِریشْتینا، مركز ایالت‌ خودمختار كوزوو (نام‌ رسمی‌ كوزوو متوهیای‌) واقع‌ در جنوب‌ جمهوری‌ صربستان‌ و مونتنگرو. این‌ شهر در °42 و ´39 عرض‌ شمالی‌ و °21 و ´10 طول‌ شرقی‌ («اطلس‌ ... 1»، 140، فهرست‌)، در دشت‌ كوزوو واقع‌ است‌
  • پست |
  • بربری | بَربَری، یا بربر، نام گروهی از هزاره‌های مهاجر افغانستان ساکن در نواحی شرقی ایران. این گروه از هزاره‌ها که در دهۀ 1890م (سالهای میان 1308-1318ق) از ناحیۀ بربرستان یا هزاره‌جات (منطقۀ مرکزی افغانستان) به ایران کوچ کرده اند، ظاهراً به جهت انتساب به آن ناحیه، در ایران به بربر و بربری معروف شدند (نک‍‍: وامبری، 34...
  • بربری | بَرْبَری، گروهی از خانوادۀ زبانهای آفریقا ـ آسیایی (حامی ـ سامی) كه زبانهای گوناگونی در پهنه‌ای وسیع از شمال آفریقا بدان منتسب است. در تداول بومی، نام اَمَزیغ افزون بر آنكه اشاره به گونه‌ای از گوشیهای حاضر بربری (تمزیغت) دارد، به طور كلی به زبانهای بربری نیز اطلاق می‌شود. شمار زبانهای بربری در حال حاضر به حدو...
  • بربط | بَربَط، سازی زهی، مضرابی، دارای کاسۀ طنین نسبتاً بزرگ و دسته‌ای کوچک. بربط یکی از سازهای باستانی و اصیل ایران است که می‌توان نام و تصویرش را در آثار بازمانده از دوران باستانی تاریخ ایران مشاهده کرد. به عنوان مثال، جام سیمینی از عصر ساسانی که در موزۀ ایران باستان در تهران نگاهداری می‌شود، تصویر خنیاگری را نشان...
  • برتلس | بِرْتِلْس، یوگنی ادواردویچ (آذر 1269- مهر 1336/دسامبر 1890- اکتبر 1957)، خاورشناس بنام روسی، از برجسته‌ترین کارشناسان ادبیات ملل آسیای مرکزی و صاحب پژوهشهای فراوان در ادب و تصوف ایرانی و تاریخ فرهنگ و ادبیات آسیای مرکزی.
  • برتنگی |
  • بربهاری | بَرْبَهاری، ابومحمد حسن بن علی بن خلف (د 329ق/ 941م)، متکلم، فقیه و خطیب متعصب حنبَلی مذهب و برپا کنندۀ چندین شورش مذهبی در بغداد. بربهاری منسوب به بربهار است که به انواع ادویۀ هندی می‌گفتند و تاجرِ این کالا را بربهاری می‌خواندند (سمعانی، 1/307؛ ابن اثیر، اللباب، 1/133).
  • برجلانی | بُرْجُلانی، ابوجعفر محمد بن حسین (د 238ق/852م)، معروف به ابوالشیخ، زاهد، صوفی و محدث. در منابع اشاره‌ای به تاریخ ولادت و دوران نخستین زندگی او نشده است. او را به محلۀ برجلانیۀ بغداد (خطیب، 2/222) و همچنین به قریه‌ای در نزدیکی واسط عراق نسبت داده‌اند و به سبب اقامتش در بغداد، نسبت بغدادی نیز به او داده شده است...
  • برج البراجنه | بُرْجُ الْبَراجِنه، شهری ساحلی در 7 کیلومتری جنوب شرقی بیروت، واقع در استان جبل لبنان. جزء اول نام این شهر (برج) از واژه‌ای یونانی به معنای مکانی مرتفع برای دیدبانی گرفته شده، و جزء دوم آن (براجنه) نام قومی عرب است که در اواسط سدۀ 9ق/15م به این منطقه مهاجرت کردند. این منطقه به علت وقوع جنگهای دریایی خالی از س...
  • برجوان | بَرْجَوان، ابوالفتح، حاکم مصر از 387 تا 390ق/997 تا 999 م در دستگاه خلافت فاطمیان، نام او را در برخی منابع ارجوان آورده‌اند (مثلاً ابن اثیر، 9/118 بب‍؛ رودراوری، 3/221). از اصل و نسب وی اطلاعی در دست نیست، جز آنکه بعضی از مورخان او را صقلبی (اسلاو) یا صقلّی (سیسیلی) دانسته‌اند (مقریزی، الخطط، 2/12، 285؛ نیز ن...

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: