مقالات

نمایش تا از مورد
نتیجه جستجو برای :
  • احمدپاشا کوچوک | اَحْمَدْپاشا کوچوک (مق‍ 1046ق/ 1636م)، از امرا و نظامیان آلبانیایی‌تبار عثمانی در زمان سلطان مراد چهارم (حک‍ 1033-1049ق/ 1623-1640م). به سبب کوته اندامی به کوچوک (کوچک) معروف شد. از زادگاه، تاریخ تولد و آغاز زندگی او آگاهی در دست نیست. به عنوان سرباز در جنگ خوتین (شهری کوچک در کنار رود دنیستر) شرکت داشت. پس ا...
  • احمدپاشا گدیک | اَحْمَدْپاشا گَدیک (مق‍ 887ق/ 1482م)، سردار و صدراعظم عثمانی به روزگار سلطان محمد فاتح، گدیک در زبان ترکی به معنی نقص، گذرگاه و نیز اصطلاحی نظامی است. احمد به سبب نقص دندانهایش (هامر پورگشتال، 3/ 111)، یا مهارت در گشودن دژها و احداث گذرگاهها (IA, I/ 198) به این لقب معروف شده است. اصل و نسب و قومیت او دقیقاً د...
  • احمد پوری | اَحْمَدْپوری، گل‌محمد معروفی کرخی (د 9 محرم 1243ق/ 3 اوت 1827م)، از عرفای سلسلۀ چشتیه. نژادش به معروف کرخی می‌رسید و نیایش شیخ ظهیرالدین، در عصر شاه جهان، از بخارا به هندوستان رفته، و به شیخ‌الاسلامی مولتان منصوب شده بود، لیکن پدرش اللهیار در احمدپور شرقی واقع در ایالت بهاولپور مقیم شد.
  • احمدتیمور پاشا |
  • احمد جابر |
  • احمدجودت پاشا |
  • احمد چرم پوش |
  • احمد حرب نیشابوری | اَحْمَدِ حَرْبِ نِیْشابوری، ابوعبدالله (د 234ق/ 848م)، زاهد، محدث و فقیه. از او با عنوان پیر خراسان یاد شده است (عطار، 290). برخی او را از مردم مرو دانسته‌اند (نک‍ : خطیب، 4/ 118)، اما چون ساکن نیشابور بوده، به نیشابوری شهرت یافته است (نک‍ : خلیفه، 150؛ خطیب، همانجا).
  • احمد تگودار | اَحْمَدْتَگودار، فرزند هلاگوخان (مق‍ 683ق/ 1284م)، سومین ایلخان مغول در ایران. از آغاز زندگی و سالزاد او در آثار مورخان ایرانی هم‌روزگارش که از مهم‌ترین منابع دربارۀ سلطنت اوست، سخنی به میان نیامده است، اما از آنجا که گفته‌اند به هنگام مرگ 37 سال داشته (ابن عبدالظاهر، 271؛ قس: مقریزی، 1(3)/ 727؛ برای دیگر روا...
  • احمد حکمت |
  • احمد خاتم شهدی |
  • احمدخان ابدالی |
  • احمد جام | اَحْمَدِ جام، شیخ ابونصر شهاب‌الدین احمد بن ابی‌الحسن نامقی، ملقب به ژنده‌پیل (یا زنده‌فیل) (440-536ق/ 1048-1142م)، عارف مشهور. او را از فرزندان جریر بن عبدالله بجلی، صحابی پیامبر اکرم(ص) دانسته‌اند. از این روی شیخ را احمد عربی و احمد بجلی نیز نامیده‌اند (غزنوی، 16؛ ابوالمکارم، 10-11؛ نیز نک‍ : بوزجانی، 26).
  • احمدخان بن خضر |
  • احمد راسم | اَحْمَد راسِم (د 1351ق/ 1932م)، روزنامه‌نگار، تاریخ‌نویس و از عاملان نام‌آور نهضت ادبی در مجلۀ ثروت فنون در ترکیه.
  • احمدخان مقدم | اَحْمَدْخانِ مُقَدَّم (د 1232ق/ 1817م)، حکمران تبریز و مراغه در اواخر دورۀ زندیه و اوایل عصر قاجار. پدرش حاجی علی محمد خان که از رؤسای طایفۀ مشهور مقدم در مراغه بود، پس از قتل نادرشاه حکومت آن دیار را به دست گرفت و به روزگار کریم‌خان زند نیز در همان مقام ماند (رستم‌الحکما، 351؛ ابوالحسن، 122-123؛ بامداد، 6/ 1...
  • احمد جلایر | اَحْمَدِ جَلایِر، پسر شیخ اویس (مق‍ 29 ربیع‌الآخر 813ق/ 31 اوت 1410م)، چهارمین فرمانروای سلسلۀ جلایریان (ه‍ م) در عراق و آذربایجان. مورخان لقب او را مغیث‌الدین یا غیاث‌الدین آورده‌اند (مثلاً نک‍ : استرابادی، 16؛ ابن‌فرات، 9(1)/ 379، 383؛ ابن قاضی شهبه، 3/ 82)، و بر روی غالب سکه‌هایی که به نام او ضرب شده، عنوا...
  • احمد خضرویه بلخی | اَحْمَدِ خِضْرویۀ بَلْخی، ابوحامد (د 240ق/ 854م)، از عارفان اهل فتوت خراسان. وی در بلخ پرورش یافت (خواجه عبدالله، 82؛ جامی، 54). از تاریخ ولادت او اطلاعی در دست نیست، اما باتوجه به اینکه عمر او را هنگام وفات 95 سال ذکر کرده‌اند (ابونعیم، 10/ 42؛ قشیری، 410؛ ابن‌جوزی، صفة...، 4/ 164)، می‌توان تاریخ ولادت وی را...
  • بهلول | بُهْلول‌، ابو وُهَیْب‌ بهلول‌ بن‌ عمر صیرفی‌ یا صوفی‌ (د 190ق‌ / 806م‌)، مشهور به‌ دانا، عاقل‌ یا مجنون‌، نام‌ شخصیتی‌ نیمه‌ افسانه‌ای‌ كه‌ در ادبیات‌ عامیانۀ ایران‌ نیز شهرت‌ بسیار دارد
  • بهلول لودی | بُهْلولِ لودی‌ (د 894 ق‌ / 1489 م)‌، سلطان‌ دهلی‌ و سر سلسلۀ لودیان‌ در شبه‌ قارۀ هند. خاندان‌ لودی‌ از تیرۀ شاهوخیل‌ از قبیلۀ غلزایی‌ افغان‌ بود.
  • بهمن جادویه | بَهْمَنِ جادویه‌، از سرداران‌ مشهور ساسانی‌ در آستانۀ ورود اسلام‌ به‌ ایران‌. آگاهیهای‌ اندك‌ دربارۀ احوال‌ او منحصر به‌ مطالبی‌ است‌ كه‌ مورخان‌ عصر اسلامی‌، تنها دربارۀ پیكارهایش‌ با مسلمانان‌ آورده‌اند. این‌ اندك‌ هم‌ خالی‌ از خلط و اشتباه‌ نیست‌.
  • بهمنگان | بَهْمَنْگان‌، یا بَهْمَنْجَنه‌، بَهْمَنْجه‌، بَهْمَنْچَنه‌، یكی‌ از جشنهای‌ بزرگ‌ و كهن‌ ایرانی‌ پیش‌ و پس‌ از اسلام‌.
  • بهمن | بَهْمَن‌، نام‌ یازدهمین‌ ماه‌ سال‌ و دومین‌ ماه‌ فصل‌ زمستان‌ در تقویم‌ كنونی‌ ایران‌ و نیز نام‌ دومین‌ روز هر ماه‌ شمسی‌ در تقویم‌ ایرانیان‌ باستان‌.
  • بهمن میرزا | آدمیت‌، فریدون‌، امیركبیر و ایران‌، تهران‌، 1355ش؛ اعتضادالسلطنه‌، علیقلی‌ میرزا، اكسیر التواریخ‌، به‌ كوشش‌ جمشید كیان‌فر، تهران‌، 1370ش‌؛ اعتمادالسلطنه‌، محمدحسن‌، تاریخ‌ منتظم‌ ناصری‌، به‌ كوشش‌ محمد اسماعیل‌ رضوانی‌، تهران‌، 1367 ش‌؛ بامداد، مهدی‌، شرح‌ حال‌ رجال‌ ایران‌، تهران‌، 1357ش‌؛ بهار، محمدتقی‌، س...
  • بهمن شاه | بَهْمَنْ شاه‌، علاءالدین‌حسن‌ گانگو (حك‍ 748- 759ق‌ /1347- 1358م)‌، بنیان‌گذار سلسلۀ بهمنیان‌ (ه‍ م)‌ دكن‌ (748-933ق‌ /1347-1527 م)‌.
  • بهمنشیر | بَهْمَنْشیر، یا بهمشیر، بمشیر، شاخه‌ای از رود کارون که به خلیج فارس می‌ریزید. رود کارون در خاور خرمشهر به دو شاخه تقسیم می‌گردد.
  • بهمن نامه |
  • بهمنیار | بَهْمَنْیار، احمد، متخلص‌ به‌ دهقان‌ (1262-1334 ش‌ /1884-1955 م)‌، ادیب‌، شاعر، روزنامه‌نگار و استاد دانشگاه‌. وی‌ در كرمان‌ به‌ دنیا آمد.
  • بهمنیار بن مرزبان | بَهْمَنْیارِ بْنِ مَرْزْبان‌، ابوالحسن‌، ملقب‌ به‌ كیا رئیس‌ (د 458 ق‌ /1066 م‌)، فیلسوف‌ ایرانی و از شاگردان‌ نامدار ابن‌ سینا.
  • بهمنیان | بَهْمَنیان‌، اعضای‌ خاندانی از مسلمانان‌ كه‌ در شبه‌ جزیرۀ هند با تشكیل‌ حكومتی مستقل‌ و قدرتمند بر فلات‌ دكن‌ فرمان‌ راندند (748-933 ق‌ /1347-1527 م‌).
  • بیابانک |
  • بیابانکی، گویش |
  • بهوتی | بُهوتی، ابوالسعادات‌ منصور بن‌ یونس‌ (1000-1051 ق‌ / 1592-1641 م‌)، فقیه‌ حنبلی مصر. نسبت‌ وی‌ به‌ بهوت‌، یكی از روستاهای‌ غرب‌ مصر باز می‌گردد كه‌ نام‌ افرادی‌ از این‌ منطقه‌ در شمار عالمان‌ متأخر حنبلی به‌ چشم‌ می‌خورد.
  • بهنسا | بَهْنَسا، شهری‌ در مصر باستان‌. امروزه‌ ویرانه‌های‌ این‌ شهر كهن‌ در روستایی به‌ همین‌ نام‌ در 15 كیلومتری‌ غرب‌ شهر بنی مزار، مركز مدیریۀ (استان‌) منیا در °28 و ´32 عرض‌ شمالی و °30 و ´39 طول‌ شرقی واقع‌ است‌
  • بهوپال | بِهوپال‌، شهرستان‌ و شهری‌ به‌ همین‌ نام‌ و مركز ایالت‌ مدهیا پرادش‌ در مركز هند. نام‌ این‌ شهر برگرفته‌ از نام‌ راجه‌ بهوج‌ بنیان‌گذار این‌ شهر است‌ (نک‍ : دی‌، 224؛ «بهوپال‌2»، تاریخ‌).
  • بیات ترک، آواز | بَیاتِ تُرْك‌، آواز، یا بیات‌ زند، از آوازهای‌ 5گانۀ موسیقی دستگاهی ایران‌ و از متعلقات‌ دستگاه‌ شور (كیانی، مبانی ... ، 102، هفت‌ دستگاه‌ ... ، 29). بیات‌ را نام‌ طایفه‌ای‌ از تركان‌، و شعبه‌ای‌ از موسیقی دانسته‌اند
  • بیات اصفهان | بَیاتِ اِصْفَهان‌، آواز، یكی از آوازهای‌ اصلی در ردیف‌ و نظام‌ دستگاهی موسیقی كلاسیك‌ ایران‌.
  • بیات کرد، آواز | بَیاتِ كُرْد، آواز، یكی از آوازهای‌ متداول‌ در موسیقی كلاسیك‌ ایران‌ و از متعلقات‌ دستگاه‌ شور. عده‌ای‌ بیات‌ كرد را مرتبط با مقام «بیاتی» (مسعودیه‌، 48)، و برخی نیز آن‌ را همان‌ مقام «كردی» (بركشلی، 55) دانسته‌اند...
  • بهمئی | بَهْمِئی، یكی از ایلات‌ لُر شیعه‌ در استان‌ كهگیلویه‌ و بویراحمد، در جنوب‌ غربی ایران‌. زیستگاه‌ این‌ ایل‌ بخش‌ بزرگی از مغرب‌ منطقۀ كهگیلویه‌ را در بر می‌گیرد...
  • بیات | بَیات‌، نام‌ یكی از قبیله‌های‌ مهم‌ بیست‌ و دوگانه‌ یا بیست‌ و چهارگانۀ قوم‌ ترك‌ زبان‌ اغوز (نک‍ : كاشغری‌، 1 /56؛ رشیدالدین‌، 1 /42، 58) كه‌ گاه‌ در منابع‌ مطابق‌ تلفظ تركی آن‌، به‌ صورت «بایات» ضبط شده‌ است‌.
  • بیارجمند |
  • بیاسه | بَیاسه‌ ، شهری‌ از ایالت‌ جَیان‌ (خائن‌2) در جنوب‌ اندلس‌ و در 48 كیلومتری‌ شمال‌ شرقی‌ شهر خائن‌، مركز این‌ ایالت‌. این‌ شهر در دورۀ ایبریها ساخته‌ شده‌، و به‌ گفتۀ بطلمیوس‌، بیاتْرا نام‌ داشته‌ است‌
  • بیاض | بَیاض‌، كتابی‌ برای‌ گردآوری‌ مجموعۀشعرها، دعاها و مطالب‌ گوناگون‌. واژۀ بیاض‌ در معانی‌ سفیدی‌ و نوشتن‌ با خط واضح‌ از روی‌ مسوده‌ (داعی‌الاسلام‌، 1 /787)، پاك‌نویس‌ كردن‌
  • بیاضی، ابوجعفر | بَیاضی‌، ابوجعفر مسعود بن‌ عبدالعزیز بن‌ محسن‌ بیاضی‌ (د ذیقعدۀ 468 / ژوئن‌ 1076)، شاعر. وی‌ در بغداد زاده‌ شد و در همان‌جا درگذشت‌ و در گورستان‌ باب‌ ابرز دفن‌ شد
  • بیاسی | بَیاسی‌، ابوالحجاج‌ یوسف‌ بن‌ محمد بن‌ ابراهیم‌ انصاری‌ بیاسی‌ (573-653ق‌ /1177-1255م‌)، مورخ‌، محدث‌ و شاعر. او به‌ بیاسه‌، شهری‌ در ایالت‌ جَیان‌ اندلس‌ (نک‍ : ه‍ د، بیاسه‌؛ EI2, I /1150) منسوب‌ است‌ و برخی‌ صراحتاً او را زادۀ همین‌ شهر می‌دانند
  • بیان الادیان |
  • بیاضی، زین الدین | بَیاضی‌، زین‌الدین‌ علی‌ بن‌ محمد بن‌ یونس‌ (791-877ق‌ / 1389-1472م‌)، متكلم‌ امامی‌. وی‌ در نبطیۀ جبل‌ عامل‌ به‌ دنیا آمد و همان‌جا درگذشت‌ (افندی‌، 4 /256؛ مرعشی‌، 1 /6، 8). شهرت‌ او به‌ نباطی‌ و عاملی‌ از همین‌جاست‌.
  • بیاضی زاده | بَیاضیْ‌زاده‌، كمال‌الدین‌ احمد بن‌ حسن‌ (1044- 1098 ق‌ / 1634-1687م‌)، از عالمان‌ فقه‌ و كلام‌ در قلمرو دولت‌ عثمانی‌. پدرش‌ حسام‌الدین‌ حسن‌ بیاضی‌ از عالمان‌ بوسنی‌ بود و ازاین‌رو، وی‌ به‌ بوسنوی‌ و رومی‌ نیز معروف‌ شده‌ است‌
  • بیان بن سمعان تمیمی نهدی | بَیانِ بْنِ سَمْعانِ تَمیمیِ نَهْدی‌ (د 119ق‌ /737م‌)، از غُلات‌ كیسانی‌ كه‌ فرقۀ بیانیه‌ به‌ او منسوب‌ است‌.
  • بیان | بَیان‌، در لغت‌ به‌ معنی‌ روشنی‌ و وضوح‌، و در اصطلاحْ اصول‌ و قواعدی‌ است‌ كه‌ به‌ وسیلۀ آنها چگونگیِ ارائۀ یك‌ معنا به‌ شیوه‌های‌ مختلف‌ شناخته‌ می‌شود، به‌ گونه‌ای‌ كه‌ هریك‌ از آن‌ شیوه‌ها در وضوحِ دلالت‌ عقلی‌ بر آن‌ معنا با یكدیگر متفاوت‌اند.

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: